Kimia zeraati
34 subscribers
67 photos
7 videos
4 files
9 links
Download Telegram
آمده‌ای که راز من بر همگان بیان کنی

و آن شه بی‌نشانه را جلوه دهی نشان کنی

دوش خیال مست تو آمد و جام بر کفش

گفتم می نمی‌خورم گفت مکن زیان کنی

گفتم ترسم ار خورم شرم بپرد از سرم

دست برم به جعد تو باز ز من کران کنی

دید که ناز می‌کنم گفت بیا عجب کسی

جان به تو روی آورد روی بدو گران کنی

#حضرت_مولانا
 

بشنو این نی چون شکایت می‌کند

از جداییها حکایت می‌کند

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند

در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

باز جوید روزگار وصل خویش

من به هر جمعیتی نالان شدم

جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم

هرکسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

سر من از نالهٔ من دور نیست

لیک چشم و گوش را آن نور نیست

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست

لیک کس را دید جان دستور نیست

آتشست این بانگ نای و نیست باد

هر که این آتش ندارد نیست باد

آتش عشقست کاندر نی فتاد

جوشش عشقست کاندر می فتاد

نی حریف هرکه از یاری برید

پرده‌هااش پرده‌های ما درید

همچو نی زهری و تریاقی کی دید

همچو نی دمساز و مشتاقی کی دید

نی حدیث راه پر خون می‌کند

قصه‌های عشق مجنون می‌کند

محرم این هوش جز بیهوش نیست

مر زبان را مشتری جز گوش نیست

در غم ما روزها بیگاه شد

روزها با سوزها همراه شد

روزها گر رفت گو رو باک نیست

تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست

هر که جز ماهی ز آبش سیر شد

هرکه بی روزیست روزش دیر شد

در نیابد حال پخته هیچ خام

پس سخن کوتاه باید والسلام

#حضرت_مولانا
بخش یک از دفتر اول مثنوی
جُرمی ندارم بیش از این کز دل هوادارم تو را
از زعفران روی من رو می بِگردانی چرا؟

#حضرت_مولانا