شدن هم شمایل تو
همه عابرای این شهر
دل بی قرار و رمیدم
شده زابرا این شهر
فقط توی فکر تو بودم
ز هر کوچه ای که گذشتم
تمام غزل پاره هامو
به یاد تو من مینوشتم
هنوزم کنار تو هستم
با این که ازت خیلی دورم
تا وقتی تو طاقت بیاری
منم مثل چشمات صبورم
چه چیزایی از دنیا میخوایم؟
میدونم ما هر دو میدونیم
با هر مشکلی ما میجنگیم
میدونم میدونیم میتونیم
ی وقتایی هم پیش میاد خب
بدِ حالمون ...اما بد نیست!
عزیزم میبازه اونی که
راه شادی ها رو بلد نیست!
همیشه کنار تو هستم
با این که ازت خیلی دورم
تا وقتی تو طاقت بیاری
منم مثل چشمات صبورم...
#کیمیا_زراعتی
همه عابرای این شهر
دل بی قرار و رمیدم
شده زابرا این شهر
فقط توی فکر تو بودم
ز هر کوچه ای که گذشتم
تمام غزل پاره هامو
به یاد تو من مینوشتم
هنوزم کنار تو هستم
با این که ازت خیلی دورم
تا وقتی تو طاقت بیاری
منم مثل چشمات صبورم
چه چیزایی از دنیا میخوایم؟
میدونم ما هر دو میدونیم
با هر مشکلی ما میجنگیم
میدونم میدونیم میتونیم
ی وقتایی هم پیش میاد خب
بدِ حالمون ...اما بد نیست!
عزیزم میبازه اونی که
راه شادی ها رو بلد نیست!
همیشه کنار تو هستم
با این که ازت خیلی دورم
تا وقتی تو طاقت بیاری
منم مثل چشمات صبورم...
#کیمیا_زراعتی
دل من
منتظر پاییز است
تا ببارد باران
تا بریزد برگی
تا بسوزد نوری
دل من منتظر پاییز است
اخر او رسم وفا داری را
خوب میداند و از بر بلد است
دل من منتظر پاییز است
که نه او پاییز است
و که او خوب ترین
یار و رفیق دلم است
اخر او لحن قدم های مرا میفهمد
که سرازیر شده در دل کوچه همگی
دل من منتظر پاییز است
همه ی خاطره ها در دل او میگنجد
دل او دریاییست
چشم او بارانی
دل من در دل اون غرق شود
چشم من با چشمش میبارد
دل من منتظر پاییز است
تا که آخر یک روز
بنشینم به نظاره گری تصویری
که در آن دلبر من
سمت من می آید
لا ب لای عطش و شرشر باران خزان
دل من منتظر پاییز است...
#کیمیا_زراعتی
منتظر پاییز است
تا ببارد باران
تا بریزد برگی
تا بسوزد نوری
دل من منتظر پاییز است
اخر او رسم وفا داری را
خوب میداند و از بر بلد است
دل من منتظر پاییز است
که نه او پاییز است
و که او خوب ترین
یار و رفیق دلم است
اخر او لحن قدم های مرا میفهمد
که سرازیر شده در دل کوچه همگی
دل من منتظر پاییز است
همه ی خاطره ها در دل او میگنجد
دل او دریاییست
چشم او بارانی
دل من در دل اون غرق شود
چشم من با چشمش میبارد
دل من منتظر پاییز است
تا که آخر یک روز
بنشینم به نظاره گری تصویری
که در آن دلبر من
سمت من می آید
لا ب لای عطش و شرشر باران خزان
دل من منتظر پاییز است...
#کیمیا_زراعتی
Forwarded from Kimia zeraati
Forwarded from دنیای ترانه
Tehran Bedone To
Hessam Bahmani
Kimia zeraati
Photo
آن جا هر شب دختری
آن قدر کتاب زندگی را دوره میکند
تا سرانجام بیاید نقطه عطفی را
برای خلق اوج داستان خویش
آن جا و این جا فرقی ندارد
همه ما همانند هم هستیم ...
چه هر شب دختری آن جا و
و چه هر شب دختری این جا
در تخت من...
اصلا شاید دوستی ها
رو به رو آیینه ها شکل میگیرد!
#کیمیا_زراعتی
#پریِ_ما
آن قدر کتاب زندگی را دوره میکند
تا سرانجام بیاید نقطه عطفی را
برای خلق اوج داستان خویش
آن جا و این جا فرقی ندارد
همه ما همانند هم هستیم ...
چه هر شب دختری آن جا و
و چه هر شب دختری این جا
در تخت من...
اصلا شاید دوستی ها
رو به رو آیینه ها شکل میگیرد!
#کیمیا_زراعتی
#پریِ_ما
تو مرا بیت به بیت خواندی و از بر کردی
آمدی بر قَدَمَت قسم که تو حالمو بهتر کردی
ای که در حافظه ام سبز ترین خاطره ای
بردی از سر همه هوشم ... نکند ساحره ای !
من تو را دوس... ولش کن همه اش تکرار است
مطلبی هست عیان نه قابل بیان و نه انکار است
ای که آرامش تو چو رود جاری شده بر سوی تنم
مهربان ! ای که تو آغوش گشودی و تنت شد وطنم
در میان همه ی زیر و بم حادثه ها تو با منی، با تو منم
صنما ،این نه منم که بی تو ام ، من چو منم با تو منم...
#کیمیا_زراعتی
آمدی بر قَدَمَت قسم که تو حالمو بهتر کردی
ای که در حافظه ام سبز ترین خاطره ای
بردی از سر همه هوشم ... نکند ساحره ای !
من تو را دوس... ولش کن همه اش تکرار است
مطلبی هست عیان نه قابل بیان و نه انکار است
ای که آرامش تو چو رود جاری شده بر سوی تنم
مهربان ! ای که تو آغوش گشودی و تنت شد وطنم
در میان همه ی زیر و بم حادثه ها تو با منی، با تو منم
صنما ،این نه منم که بی تو ام ، من چو منم با تو منم...
#کیمیا_زراعتی
حالیا این غم زیادت کرده از دلتنگی بسیار ما
میکنی غمزه بکن اما نکن نا مردمی در کار ما
جان جانانم بیا و از مروت اندکی سهمی ببر
خرقه را از این بیمِ موهوم از جدایی را بدر
هر چه می گویی بگو ترکِ منِ بی جان مگو
هر چهمی جویی بجو منع می مستان مجو
لب بدوز و منبر غفلت بسوز و مردم آزاری نکن
می بخور ، شادی بکن ، هرگز تو غم خواری نکن
واژه بدرود را از سر جدا کن همچنان باقی بمان
از خطر پروا مکن همراه این دیوانه ی یاغی بمان
#کیمیا_زراعتی
میکنی غمزه بکن اما نکن نا مردمی در کار ما
جان جانانم بیا و از مروت اندکی سهمی ببر
خرقه را از این بیمِ موهوم از جدایی را بدر
هر چه می گویی بگو ترکِ منِ بی جان مگو
هر چهمی جویی بجو منع می مستان مجو
لب بدوز و منبر غفلت بسوز و مردم آزاری نکن
می بخور ، شادی بکن ، هرگز تو غم خواری نکن
واژه بدرود را از سر جدا کن همچنان باقی بمان
از خطر پروا مکن همراه این دیوانه ی یاغی بمان
#کیمیا_زراعتی
ملت از جُنحه ی دون واله و سرگردان تر
غفلت افسوس بکرد لرزه ی بوم لرزان تر
ای بسوزد خس و خاشاک دل دشمن خاک
کرده او فتنه و این کلبه ی ما احزان تر
#کیمیا_زراعتی
#زلزله_کرمانشاه
#مسکن_مهر
غفلت افسوس بکرد لرزه ی بوم لرزان تر
ای بسوزد خس و خاشاک دل دشمن خاک
کرده او فتنه و این کلبه ی ما احزان تر
#کیمیا_زراعتی
#زلزله_کرمانشاه
#مسکن_مهر
تو را آن گونه میخواهم که باغی باغبانش را
شبیه مادر پیری که میبوسد جوانش را
تو را در یک شب بارانی غمگین سرودم که
نمیدانم زمانش را، نمییابم مکانش را
من آن #سرباز دلتنگم، که با تردید در میدان
برای هیچ و پوچ از دست خواهد داد جانش را
پریشانم شبیه پادشاهی خفته در بستر
که بالای سرش میبیند امشب دشمنانش را
تو در تقویم من روزی نوشتی دوستت دارم
از آن پس بارها گم کردهام فصل خزانش را
پرستویی که با تو هم قفس باشد نمی ترسد
بدزدند آب و نانش را، بگیرند آسمانش را
تو ماهی باش تا دریا برقصد موج بردارد
تو آهو باش تا صیاد بفروشد کمانش را
من آن مستم که در میخانهای از دست خواهد رفت
اگر دستان تو پر کرده باشد استکانش را
#علی_سلیمانی
شبیه مادر پیری که میبوسد جوانش را
تو را در یک شب بارانی غمگین سرودم که
نمیدانم زمانش را، نمییابم مکانش را
من آن #سرباز دلتنگم، که با تردید در میدان
برای هیچ و پوچ از دست خواهد داد جانش را
پریشانم شبیه پادشاهی خفته در بستر
که بالای سرش میبیند امشب دشمنانش را
تو در تقویم من روزی نوشتی دوستت دارم
از آن پس بارها گم کردهام فصل خزانش را
پرستویی که با تو هم قفس باشد نمی ترسد
بدزدند آب و نانش را، بگیرند آسمانش را
تو ماهی باش تا دریا برقصد موج بردارد
تو آهو باش تا صیاد بفروشد کمانش را
من آن مستم که در میخانهای از دست خواهد رفت
اگر دستان تو پر کرده باشد استکانش را
#علی_سلیمانی
دلتنگی
خوشه انگور سیاه است ...
لگد کوبش کن ....
لگد کوبش کن ...
بگذار ساعتی سر بسته بماند ...
مستت می کند اندوه ...
#شمس_لنگرودی
خوشه انگور سیاه است ...
لگد کوبش کن ....
لگد کوبش کن ...
بگذار ساعتی سر بسته بماند ...
مستت می کند اندوه ...
#شمس_لنگرودی
Forwarded from Kimia zeraati
ای شمس لنگرودی
کردیم ما لگد کوب
خوشه سیاهِ انگور
سر بسته مانده عمری
سر مست کرده ما را
طعم پلید اندوه
آخر که این دل تنگ
دیوانه کرده ما را...
#کیمیا_زراعتی
کردیم ما لگد کوب
خوشه سیاهِ انگور
سر بسته مانده عمری
سر مست کرده ما را
طعم پلید اندوه
آخر که این دل تنگ
دیوانه کرده ما را...
#کیمیا_زراعتی
رنگ سپید شال تو
بازی چشم و خار ها
تا کی سیه پوشت کند
زندان این چلوار ها؟
از دست نادانی شدی
تبعیدی گیسوی خود
محدود اجبارت شدی
خود میزنی نیسوی خود
مابین دستان ستم
این زیستن شد زورکی
شادی بهایش وحشت و
آزادی ات پنهانکی
لب دوختی ساکت شدی
بشکاف این کوک از دهان
چندیست کوته زندگی
قدر رهایی را بدان
سر را چه حاجت بر حجاب
تا چشم حاجی پاک نیست
از بیشعوری ها بترس
بی پردگی را باک نیست
فریاد از نوع سپید
هر چارمینِ شنبه ها
باشد که باشد سهم تو
پیروزی ات در صحنه ها
رنگ سپید شال تو
بازی چشم و خار ها
تا کی سیه پوشت کند
زندان این چلوار ها ؟
بیرون بیا از حصر خود
بشکن همه دیوار ها
تا کی سیه پوشت کند
زندان این چلوار ها ؟
#کیمیا_زراعتی
#چهارشنبههایسفید
بازی چشم و خار ها
تا کی سیه پوشت کند
زندان این چلوار ها؟
از دست نادانی شدی
تبعیدی گیسوی خود
محدود اجبارت شدی
خود میزنی نیسوی خود
مابین دستان ستم
این زیستن شد زورکی
شادی بهایش وحشت و
آزادی ات پنهانکی
لب دوختی ساکت شدی
بشکاف این کوک از دهان
چندیست کوته زندگی
قدر رهایی را بدان
سر را چه حاجت بر حجاب
تا چشم حاجی پاک نیست
از بیشعوری ها بترس
بی پردگی را باک نیست
فریاد از نوع سپید
هر چارمینِ شنبه ها
باشد که باشد سهم تو
پیروزی ات در صحنه ها
رنگ سپید شال تو
بازی چشم و خار ها
تا کی سیه پوشت کند
زندان این چلوار ها ؟
بیرون بیا از حصر خود
بشکن همه دیوار ها
تا کی سیه پوشت کند
زندان این چلوار ها ؟
#کیمیا_زراعتی
#چهارشنبههایسفید
توی این روز ها فرصت خوبیه که اشاره کنیم به
خشونت زنان علیه زنان
فقط مرد ها و دولت و جامعه و غیره و ذالک نیست که عامل خشونت علیه زنان میشه
گاهی ما بد ترین ظلم رو در حق خودمون میکنیم
خیلی جاها ... ساده ... روزمره
اون جایی که از دختر ۱۵ سالش گرفته تا بالا
به روده درازی های جنس مخالفش میگه غیرت
با ذوق و هزار سرخ و سفید شدن هم میگه ای جااان آقامون غیرتیه
اون جایی میذاره دلدارش بشه سرور و سالارش
و هیچ خطوط قرمزی برای خودش تعیین نکرده و مرد میتونه همین طوری کله رو بندازه پایین و انگار کنه که طویله هست و تجاوز کنه به حقوق خانمش...
اون جایی که ما هم ارزش واقعی خودمونو نمی دونم و بد تر از آقایون ، خودمون به جای کمال و ترقی دادن باطن و سیرت ، معیار جذابیت رو میکنیم ظاهر و صورت...
اون جایی که افکاری از قبیل (شوهر شوهره شوهر بالشت سره شوهر ) رو ترویج میدیم
دوست عزیززز اصلا این واژه شوهر حتی مناسب سخنوری نیست ... مگه گفتن "همسر" به جای "شوهر" چقدر انرژی میگیره که جایگزین نمیکنید !
ظلم میکنیم به خودمون !
اون جایی که راجع به پوشش هم جنس و هم نوع خودمون هر هرزهنظری که از ذهنمون عبور کرد رو به زبان میاریم
دِ آخه عزیززز من لباس فلانی و آرایش بهمانی به من و شما چه ربطییی داره !
ازین جور روزمرگی های اشتباه زیاد هست بین رفتار و عادات ما
اصلاحش کنیم
پایان بدیم به این #خشونتزنانعلیهزنان
#کیمیا_زراعتی
خشونت زنان علیه زنان
فقط مرد ها و دولت و جامعه و غیره و ذالک نیست که عامل خشونت علیه زنان میشه
گاهی ما بد ترین ظلم رو در حق خودمون میکنیم
خیلی جاها ... ساده ... روزمره
اون جایی که از دختر ۱۵ سالش گرفته تا بالا
به روده درازی های جنس مخالفش میگه غیرت
با ذوق و هزار سرخ و سفید شدن هم میگه ای جااان آقامون غیرتیه
اون جایی میذاره دلدارش بشه سرور و سالارش
و هیچ خطوط قرمزی برای خودش تعیین نکرده و مرد میتونه همین طوری کله رو بندازه پایین و انگار کنه که طویله هست و تجاوز کنه به حقوق خانمش...
اون جایی که ما هم ارزش واقعی خودمونو نمی دونم و بد تر از آقایون ، خودمون به جای کمال و ترقی دادن باطن و سیرت ، معیار جذابیت رو میکنیم ظاهر و صورت...
اون جایی که افکاری از قبیل (شوهر شوهره شوهر بالشت سره شوهر ) رو ترویج میدیم
دوست عزیززز اصلا این واژه شوهر حتی مناسب سخنوری نیست ... مگه گفتن "همسر" به جای "شوهر" چقدر انرژی میگیره که جایگزین نمیکنید !
ظلم میکنیم به خودمون !
اون جایی که راجع به پوشش هم جنس و هم نوع خودمون هر هرزهنظری که از ذهنمون عبور کرد رو به زبان میاریم
دِ آخه عزیززز من لباس فلانی و آرایش بهمانی به من و شما چه ربطییی داره !
ازین جور روزمرگی های اشتباه زیاد هست بین رفتار و عادات ما
اصلاحش کنیم
پایان بدیم به این #خشونتزنانعلیهزنان
#کیمیا_زراعتی
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بی کسی ، ها میکنم هر شب ...
که این یخ کرده را از بی کسی ، ها میکنم هر شب ...
دلم فریاد میخواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا میکنم هرشب ...
چه بی آزار با دیوار نجوا میکنم هرشب ...