📖 @kheradenab
#روانشناسی و ارتباط ریشه ای با #فلسفه
منبع : مجله معرفت ، شماره 75 , حاتمی، محمدرضا
🔹بخش چهارم
توماس هابز ( Thomas Hobbes ) با اعتقاد به اينكه تأثراتِ حسى سرچشمه ی همه ی دانشها هستند، مكتب تجربه گرايى را بازگشايى كرد و با اين ادعا كه رفتار انسان به وسيله ميلها يا بيزارى ها كنترل می شود، انديشه جرمى بنتام ( Jermy Bentham ) را سامان بخشيد كه بگويد: رفتار انسان تحت كنترل اصلِ لذت است؛ و اين همان انديشه اى است كه به وسيله #فرويد و ساير روانشناسان تحليلى به كار گرفته شد.
از سوى ديگر، می توان به #كانت اشاره كرد. وى معتقد بود: آنچه را ما به طور هشيار تجربه می كنيم، هم تحت تأثير تجربه ی حسى ِحاصل از جهانِ تجربى قرار دارد و هم متأثر از #ذهن است كه فطرى می باشد و از اينرو، فلسفه ی كانت را می توان پيشاهنگ «روانشناسى خبرپردازى» و علم شناختى دانست. و در نهايت، می توان از #جان_لاك ( John Lock )، فيلسوفِ تجربى انگليسى، نام برد كه موضع رفتارگرايان بر اساسِ نظريه ی وى استوار است.
بنابراين، كوششهايى كه در قرون گذشته توسط فيلسوفان در راه مطالعه ی انسان انجام شده بودند، زمينه را براى مطالعات گسترده درباره روان و رفتار فراهم ساختند و مكاتب #روانشناسى يكى پس از ديگرى در كمتر از دو قرن شكل گرفتند. اكنون می توان با برنتانو Brentano هم عقيده بود كه می گفت: روانشناسى هم يك علم تجربى است و هم يك دانش غير تجربى و غير عينى. غير عينى بودنش به اين دليل است كه از پديده هاى ذهنى و روابط آنها بحث می كند و عينى بودنش به خاطر آن است كه حالات روانى را مورد پژوهش قرار می دهد.
بر اين اساس، می توان گفت: هرجا در روانشناسى توجه به درك مبانى نظرى و پديده هاى روانى و روابط ِآنها با بدن بيشتر باشد، به #فلسفه نزديكتر می شويم و هرجا به جهت گيرى زيست شناختى و مبانىِ فيزيولوژى متمركز شويم، به مباحث صرفا روانشناسى نزديك شده ايم.
بنابراين، نمی توان روانشناسى را علمى كاملاً تجربى دانست؛ زيرا به گفته ی #يونگ ( Jung )، «همين كه روانشناسى صرفا يكى از فعاليتهاى مغزى تلقّى شود، ارزش ويژه و كيفيت ذاتى خود را بلافاصله از دست می دهد و حاصل عمل غدد داخلى و در رديف يكى از شاخه هاى فيزيولوژى به شمار می رود و به بيان #اريك_فروم ( Erick Frome )، روانشناسى به صورت علمى درمی آيد كه فاقد موضوع اصلى خويش، يعنى روح انسان است.»
بدينسان، روانشناسى خواه ناخواه بايد با واقع بينى تمام، مسائل فلسفى مربوط به ذهن و روان را به عنوان اصل موضوعى زيربناى حركت خود قرار دهد و نبايد پنداشت كه می توان با نفى مسأله نفس و بدن، رابطه روانشناسى را از فلسفه گسست؛ چرا كه اين درست اقرار به ارتباط و تأثير فلسفه در روانشناسى است.
ادامه دارد
📖 @kheradenab
#روانشناسی و ارتباط ریشه ای با #فلسفه
منبع : مجله معرفت ، شماره 75 , حاتمی، محمدرضا
🔹بخش چهارم
توماس هابز ( Thomas Hobbes ) با اعتقاد به اينكه تأثراتِ حسى سرچشمه ی همه ی دانشها هستند، مكتب تجربه گرايى را بازگشايى كرد و با اين ادعا كه رفتار انسان به وسيله ميلها يا بيزارى ها كنترل می شود، انديشه جرمى بنتام ( Jermy Bentham ) را سامان بخشيد كه بگويد: رفتار انسان تحت كنترل اصلِ لذت است؛ و اين همان انديشه اى است كه به وسيله #فرويد و ساير روانشناسان تحليلى به كار گرفته شد.
از سوى ديگر، می توان به #كانت اشاره كرد. وى معتقد بود: آنچه را ما به طور هشيار تجربه می كنيم، هم تحت تأثير تجربه ی حسى ِحاصل از جهانِ تجربى قرار دارد و هم متأثر از #ذهن است كه فطرى می باشد و از اينرو، فلسفه ی كانت را می توان پيشاهنگ «روانشناسى خبرپردازى» و علم شناختى دانست. و در نهايت، می توان از #جان_لاك ( John Lock )، فيلسوفِ تجربى انگليسى، نام برد كه موضع رفتارگرايان بر اساسِ نظريه ی وى استوار است.
بنابراين، كوششهايى كه در قرون گذشته توسط فيلسوفان در راه مطالعه ی انسان انجام شده بودند، زمينه را براى مطالعات گسترده درباره روان و رفتار فراهم ساختند و مكاتب #روانشناسى يكى پس از ديگرى در كمتر از دو قرن شكل گرفتند. اكنون می توان با برنتانو Brentano هم عقيده بود كه می گفت: روانشناسى هم يك علم تجربى است و هم يك دانش غير تجربى و غير عينى. غير عينى بودنش به اين دليل است كه از پديده هاى ذهنى و روابط آنها بحث می كند و عينى بودنش به خاطر آن است كه حالات روانى را مورد پژوهش قرار می دهد.
بر اين اساس، می توان گفت: هرجا در روانشناسى توجه به درك مبانى نظرى و پديده هاى روانى و روابط ِآنها با بدن بيشتر باشد، به #فلسفه نزديكتر می شويم و هرجا به جهت گيرى زيست شناختى و مبانىِ فيزيولوژى متمركز شويم، به مباحث صرفا روانشناسى نزديك شده ايم.
بنابراين، نمی توان روانشناسى را علمى كاملاً تجربى دانست؛ زيرا به گفته ی #يونگ ( Jung )، «همين كه روانشناسى صرفا يكى از فعاليتهاى مغزى تلقّى شود، ارزش ويژه و كيفيت ذاتى خود را بلافاصله از دست می دهد و حاصل عمل غدد داخلى و در رديف يكى از شاخه هاى فيزيولوژى به شمار می رود و به بيان #اريك_فروم ( Erick Frome )، روانشناسى به صورت علمى درمی آيد كه فاقد موضوع اصلى خويش، يعنى روح انسان است.»
بدينسان، روانشناسى خواه ناخواه بايد با واقع بينى تمام، مسائل فلسفى مربوط به ذهن و روان را به عنوان اصل موضوعى زيربناى حركت خود قرار دهد و نبايد پنداشت كه می توان با نفى مسأله نفس و بدن، رابطه روانشناسى را از فلسفه گسست؛ چرا كه اين درست اقرار به ارتباط و تأثير فلسفه در روانشناسى است.
ادامه دارد
📖 @kheradenab