ختم وترحیم خوانی مجمع الذاکرین
3.79K subscribers
473 photos
278 videos
349 files
1.28K links
کانال اشعار ترحیم
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEw6y-kmuMSXvCd9Tg
پندیات ،نصایح و اشعار ترحیم از ابتدا تا انتهای مجلس ختم
با مدیریت ذاکراهلبیت کربلایی محمدمسلمی

@moslemi124

ارتباط با مدیر☝️
Download Telegram
#مدح _امام_حسین (ع)
👇👇👇

بونون ابرولری بیت الحرام جان وجوهردی
بونون حلقومین اوپسون اللی مین حجه برابری
بونا هربیر نفسده جان دیین یوز مین پیمبردی
بونی گلدسته لردن سسلیین الله اکبردی
بونی مسجد تانور تعریف ایدر منبر بو مولانی
بونون خاک قدومیندن تئیمم ایتسه کیم شاهی
صفای سجده سی مخمور ایدر چشم سحرگاهی
ریاض عدنده هرسبزه دن ایتسون نظرخواهی
دییر گلده حسیندی عدنده کوثرده واللهی
حسینسیز کیم آلار بیر بوغدیا مین باغ رضوانی


یازینب(س):
@khatm14
#مولانا_امیر_المومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
#مسمط_مخمس

بسم حق... بسم محمد... بسم سلطان نجف
سینه ام آتش گرفت از داغ هجران نجف
تشنه ام من تشنه ی خورشید تابان نجف
"گر زبانزد هست گرمای بیابان نجف
می ‌دمد خورشید از چاک گریبان نجف"

مرتضی انداخت با یاری زهرا سفره ای
بین صحرا، بین دریا، در ثریا سفره ای
پهن شد در عرش، نزد حق تعالی سفره ای
"سفره مولاست گر پهن است هر جا سفره‌ای

عرش هم باشیم اگر هستیم مهمان نجف"

تشنه ایم و دست از کوزه کشیدن کار ماست
صبح تا شب سختی روزه کشیدن کار ماست
از طعام دیگران پوزه کشیدن کار ماست
"دور تا دور حرم زوزه کشیدن کار ماست

می‌شود نوح نبی وقتی نگهبان نجف"

تضی نیت نکردم هیچ وقت
جز برای مرتضی خدمت نکردم هیچ وقت
در نجف احساس غم... غربت... نکردم هیچ وقت
"آرزوی دیدن جنت نکردم هیچ‌وقت

من خوشم با دیدن ریگ بیابان نجف"

می شود ذکر قنوتش یا علی و فاطمه
منتهای حاجتش تنها علی و فاطمه
کار دارد در دو عالم با علی و فاطمه
"نیست مدیون کسی الا علی و فاطمه

هرکسی که رفت زیر دین ایوان نجف"

در قنوتم، در میان ربنا اغفرلنا
دیده ام افتاد بر انگشترم بین دعا
زیر لب با چشم تر خواندم همین یک بیت را

"به قنوت ما نمی‌آید عقیق هیچ جا
ملک سلیمان نجف"

در دو عالم عبد دربار بتول و حیدریم
سالیانی هست سربار بتول و حیدریم
شاکر الطاف بسیار بتول و حیدریم
"ما سر و جانی بدهکار بتول و حیدریم

سر به قربان مدینه جان به قربان نجف"

هستی الله در هست حسین است و علی
خلقت عالم همه پست حسین است و علی
هر دل آزاده ای مست حسین است و علی
"رزق آب ‌و نان ما دست حسین است و علی

سال‌ها خوردیم آبِ کربلا... نانِ نجف"

از نفس هایم دوباره آه دارد می رسد
وقت دیدار گدا و شاه دارد می رسد
بوی عطر سیب ثارالله دارد می رسد
"نیمه ی ماه رجب از راه دارد می‌رسد

کربلای ما چه شد دستم به دامان نجف"

#محمد_جواد_شیرازی
@khatm14
#مدح_سیدالشهدا


دوش دیدم که مرا گریه کنان می بردند
فارغ از خویش به آنسوی زمان می بردند

کس و کارم همه بودند و به افغان بودند
زیر تابوت ، رفیقانِ پریشان بودند

خاک کردند و به صد ناله صدایم کردند
شب که شد گریه کنان رفته رهایم کردند

لرزه افتاد به جانم ، که رفیقان نروید
در شب تار من اینقدر شتابان نروید

اشک می ریختم و ذکر به لبهایم بود
آسمان بود که جولانگه پاهایم بود

در و دیوار به یکباره زبان وا کردند
من پر سوخته را یکسره رسوا کردند

بدنم سوخت، دلم سوخت ، جوابم کردند
از خجالت زدگی پاک خرابم کردند

ملکی گفت که پرونده سیاه است سیاه
ببریدش که پر از جرم و گناه است گناه

ببریدش که جزایش همه آتش باشد
حکم پرونده فقط آتش سرکش باشد

آه از سینه ی دلسوخته ام سر دادم
باز هم دل به غم حضرت دلبر دادم

گفتم ای شاه کجایی که پرم سوخته است
تو به دادم نرسی پا به سرم سوخته است

ای که یک عمر به یادت جگرم سوخته است
آه ارباب بیا بال و پرم سوخته است

ناگهان هودجی از جنس گل و نور آمد
پرده ها رفت کنار و یکی از دور آمد

وحشت شام سیه میل به زیبایی کرد
باز در حق من آقای من آقایی کرد

آمد و جمع ملک دست به تکریم شدند
همه پیش قدمش امر به تعظیم شدند

گفت آزاد کنیدش دل او غم دارد
چشمهایش همه شب اشک دمادم دارد

این که اینجاست دلش غصه و ماتم دارد
نوکر ماست ، غم ماه محرم دارد

این که در چشم خودش چشمۀ زمزم دارد
زیر پرونده اش امضای مرا کم دارد

این همان سینه زن ماست نپرسید که کیست؟
هیئتی بوده، مگر پیرهن اش مشکی نیست؟

امر فرمود ، از آن غصه نجاتم دادند
با نگاه کرم اش برگ براتم دادند

لطف ارباب مرا دور ز آفاتم کرد
باز مدیون غم مادر ساداتم کرد

تا رها گشتم از آن مهلکه آرام شدم
خیره بر پیرهن مشکی احرام شدم

دیدم از دور چه آهنگ غمی می آید
بوی سیب است و زسمت حرمی می آید

دیدم انگار یکی نوحه سرایی دارد
گله از غربت ایام جدایی دارد

مجلس روضه به پا بود خدایا شکرت
مجلس خون خدا بود خدا یا شکرت

همه بودند ملائک به سر و سینه زنان
انبیاء گرم عزا، اهل حرم گریه کنان

«این حسین کسیت که عالم همه دیوانه اوست
این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست

زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست
خار و خاشاک زمین منزل و مأوای تو نیست

اینقدر نیزه زدند بر بدن نازک تو
جای یک بوسه ی زینب همه اعضای تو نیست»

چشمم افتاد به ناگاه کنار منبر
روضه خوان فاطمه بود و بغلش پیغمبر

شمر برگرد نرو داخل گودال نرو
طرف این بدن خسته ی پامال نرو

شمر برگرد به سمت بدن شاه نرو
اینقدر بر بدن زخمی او راه نرو

نکش اینقدر تو از پشت سرش موی اش را
با لگد کم بزن اینقدر تو پهلویش را

اینقدر حرف سر و نیزه و شمشیر مگو
وقت افتادن سر اینهمه تکبیر مگو

یک نفر کاش بیاید بدنش بردارد
آخر این بی کفن افتاده سه دختر دارد

🔸شاعر:
#مهدی_صفی_یاری