#مراسم ختم مادر#
از ان نالم که مادر از برم رفت
صفاو سایه ی او از سرم رفت
بزن نی را که من مادر ندارم
یتیمم هیچ کس بر سر ندارم
تو ای مادر بگو پس کی میایی
رفیق روز تنگم کی میایی
چهل روزه دو چشمم انتظاره
چهل روز که قلبم بی قراره
چهل روزه که من یاور ندارم
خدایا سایه ای بر سر ندارم
بیا مادر بیا بی تو غریبم
بیا که شد غم دنیا نصیبم
@khatm14
☑️ختم وترحیم خوانی 👆👆👆👆
از ان نالم که مادر از برم رفت
صفاو سایه ی او از سرم رفت
بزن نی را که من مادر ندارم
یتیمم هیچ کس بر سر ندارم
تو ای مادر بگو پس کی میایی
رفیق روز تنگم کی میایی
چهل روزه دو چشمم انتظاره
چهل روز که قلبم بی قراره
چهل روزه که من یاور ندارم
خدایا سایه ای بر سر ندارم
بیا مادر بیا بی تو غریبم
بیا که شد غم دنیا نصیبم
@khatm14
☑️ختم وترحیم خوانی 👆👆👆👆
Audio
#مراسم_مادر درسر مزار آن مرحومه درجوار آقا سید ابو جعفر ابیض میانده
🎤با مداحی برادر حاج نصرالله بابایی از چابکسر
@khatm14
🎤با مداحی برادر حاج نصرالله بابایی از چابکسر
@khatm14
Forwarded from ختم وترحیم خوانی مجمع الذاکرین
#مراسم دختر جوان سحر مهاجری با مداحی برادر حاج نصرالله بابایی از چابکسر
#مراسم_مادر
صفای خونه مادر
چشام بارونه مادر
یادت گرامی بادا
یکی یه دونه مادر
دیگر ندارم مادر
هرگز نگردد باور
بنگربحال زارم
هستم زداغش مضطر
چهل روزه دل بی تابه
چشمای من پرآبه
رفتی دگرازدستم
حالِ دلم خرابه
تارفتی ازدست من
پاشیده شد هست من
توافتخارم بودی
بودی توپابست من
توابرویم دادی
هم رنگ و بویم دادی
شانه زدی برمویم
بوسه به رویم دادی
محلی
من شه ننای قربون
ونه صفای قربون
لالالالای قربون
کمر دلای قربون
دواره خوامه ته جا
شه دسه بهیربالا
وچون ره هکن دعا
قسمت باوه کر بلا
صفای خونه مادر
چشام بارونه مادر
یادت گرامی بادا
یکی یه دونه مادر
دیگر ندارم مادر
هرگز نگردد باور
بنگربحال زارم
هستم زداغش مضطر
چهل روزه دل بی تابه
چشمای من پرآبه
رفتی دگرازدستم
حالِ دلم خرابه
تارفتی ازدست من
پاشیده شد هست من
توافتخارم بودی
بودی توپابست من
توابرویم دادی
هم رنگ و بویم دادی
شانه زدی برمویم
بوسه به رویم دادی
محلی
من شه ننای قربون
ونه صفای قربون
لالالالای قربون
کمر دلای قربون
دواره خوامه ته جا
شه دسه بهیربالا
وچون ره هکن دعا
قسمت باوه کر بلا
#بخند_گریه_ات_آخر_مرا_ز_پا_انداخت
🖊 #روضه
🖊 #مراسم_هفتگی_۱۴_دیماه
السلام علیک یا ام الحسنین مادر بخند، گریه ات اخر مرا ز پا انداخت .
مرا ز پا و تو را دیگر از نوا انداخت جوان ننه
به جان من بخورد درد تو نخور غصه
غم تو لرزه به اندام مرتضی انداخت
فاطمه جاان ، غریبگی نکن ای اشنای مرد غریب ، بگو چگونه تو را کوچه از صدا انداخت
اینطوری تو گریه میکنی و حال منو و عوض میکنی ، مگه میشه برای ناموس علی داد نزد؟ صداتو رها نکنی؟ روضه ناموسی باید زنونه داد بزنی و گریه کنی ، آی مادر
بگو چکار کنم تا مرا حلال کنی ؟ فاطمه جااان
تو را حمایت از من در این بلا انداخت .
میخوام ببرمت یه روضه ای رو برات باز کنم نگی طاقت ندارم ، اگر طاقت نداری برو بیرون یا خودتو بزن یا گوشتو بگیر .
یه وقت نکنه این شعر روی زمین بیوفته ، خجالت مولا رو بکشم .
دو تا نشان زده با تیر خود زمین خوردم
همان کسی که تو را بین کوچه ها انداخت
فاطمه جاان
چه کار کرد ؟ نزدیک فاطمه شد ...
دیدی؟ موقعی که یه اتفاق واسه ناموسش میوفته یا برای بچش میوفته میگی ببینمت .
ببینمت چِقَدَر بد زده تو را نامرد
چی شد؟ ببین نتیجه سیلی بی هوا این است .
آه آه
تو داری میری ، سه ماهه که از شوهرت رو میگیری
دعا میکنی هی که زودتر بمیری ، تو داری میری
فاطمه، دارم میسوزم روی دیوار و در مونده خونِت هنوزم .
ببین که چی اورده زهرا به روزم ، دارم میسوزم
فاطمه جان ، همینطوری رهات نمیکنم ، من بین اون شعر رو رها کردم ، آخ
گریه به اینجا ختم نمیشه
ببین نتیجهی سیلی بی هوا این است
ز هر کلام تو یک درمیان هجا انداخت
نفس کشیدی و من بد آمده نفسم
لباس خونی تو از نفس مرا انداخت ، وای وای وای
بچه سیدا منو ببخشن ؛ باید اینطوری بگم
بدونن مادرمون به مرگ طبیعی از دار دنیا نرفته
من ز ثانی اشاره را دیدم
ضربه های دوباره را دیدم
مادرم رو نشان نداد ولی
قطعهی گوشواره را دیدم
آی
ای داد بیداد ، مگه آتیشو و میخ در میره از یاد
در سوختهی خونه روی تو افتاد
ای داد بیداد
ای وای از این در ، تو رو بی هوا زد توی کوچه نامرد
دیگه صورتو زیر چشمام ورم کرد
ای وای عزیزم
فاطمه فاطمه ، اخ بمیرم
یا صاحب الزمان
گفت: دستم تو دسته مادرم بود
خوشحال با مادرم داشتم میرفتم
یه وقت تا چشمام رو باز کردم دیدم مادرم رو زمین افتاده ، نفهمیدم چی شد ، تا بلند شدم دیدم مادرم رو زمین افتاده بود ،
تا چشمام رو باز کردم دیدم مادرم داره دنبال چیزی رو زمین میگرده ،
حسنم ، مادر ، گوشواره ام رو ندیدی؟
به اینجا ختم نشد که ،
رسید کربلا، دنبال یه سه ساله کردن
چرا رفتم کربلا؟ اینا همه ربط داره
اره مادر بزرگه این بچه رو تو مدینه اینطوری زدن گوشواره هاش افتاد .
گذاشتن غروب عاشورا ، دنبال زن و بچه کردند
یا صاحب الزمان
گفت راوی : دیدم دنبال یک سه ساله کرد، نامرد تا نزدیک این دختر اومد ، از موهاش کشیدش
آه
دستشو گذاشت رو گوشش گفت: وای مادرم
آی حســـین
حسین
حسین
@khatm14
🖊 #روضه
🖊 #مراسم_هفتگی_۱۴_دیماه
السلام علیک یا ام الحسنین مادر بخند، گریه ات اخر مرا ز پا انداخت .
مرا ز پا و تو را دیگر از نوا انداخت جوان ننه
به جان من بخورد درد تو نخور غصه
غم تو لرزه به اندام مرتضی انداخت
فاطمه جاان ، غریبگی نکن ای اشنای مرد غریب ، بگو چگونه تو را کوچه از صدا انداخت
اینطوری تو گریه میکنی و حال منو و عوض میکنی ، مگه میشه برای ناموس علی داد نزد؟ صداتو رها نکنی؟ روضه ناموسی باید زنونه داد بزنی و گریه کنی ، آی مادر
بگو چکار کنم تا مرا حلال کنی ؟ فاطمه جااان
تو را حمایت از من در این بلا انداخت .
میخوام ببرمت یه روضه ای رو برات باز کنم نگی طاقت ندارم ، اگر طاقت نداری برو بیرون یا خودتو بزن یا گوشتو بگیر .
یه وقت نکنه این شعر روی زمین بیوفته ، خجالت مولا رو بکشم .
دو تا نشان زده با تیر خود زمین خوردم
همان کسی که تو را بین کوچه ها انداخت
فاطمه جاان
چه کار کرد ؟ نزدیک فاطمه شد ...
دیدی؟ موقعی که یه اتفاق واسه ناموسش میوفته یا برای بچش میوفته میگی ببینمت .
ببینمت چِقَدَر بد زده تو را نامرد
چی شد؟ ببین نتیجه سیلی بی هوا این است .
آه آه
تو داری میری ، سه ماهه که از شوهرت رو میگیری
دعا میکنی هی که زودتر بمیری ، تو داری میری
فاطمه، دارم میسوزم روی دیوار و در مونده خونِت هنوزم .
ببین که چی اورده زهرا به روزم ، دارم میسوزم
فاطمه جان ، همینطوری رهات نمیکنم ، من بین اون شعر رو رها کردم ، آخ
گریه به اینجا ختم نمیشه
ببین نتیجهی سیلی بی هوا این است
ز هر کلام تو یک درمیان هجا انداخت
نفس کشیدی و من بد آمده نفسم
لباس خونی تو از نفس مرا انداخت ، وای وای وای
بچه سیدا منو ببخشن ؛ باید اینطوری بگم
بدونن مادرمون به مرگ طبیعی از دار دنیا نرفته
من ز ثانی اشاره را دیدم
ضربه های دوباره را دیدم
مادرم رو نشان نداد ولی
قطعهی گوشواره را دیدم
آی
ای داد بیداد ، مگه آتیشو و میخ در میره از یاد
در سوختهی خونه روی تو افتاد
ای داد بیداد
ای وای از این در ، تو رو بی هوا زد توی کوچه نامرد
دیگه صورتو زیر چشمام ورم کرد
ای وای عزیزم
فاطمه فاطمه ، اخ بمیرم
یا صاحب الزمان
گفت: دستم تو دسته مادرم بود
خوشحال با مادرم داشتم میرفتم
یه وقت تا چشمام رو باز کردم دیدم مادرم رو زمین افتاده ، نفهمیدم چی شد ، تا بلند شدم دیدم مادرم رو زمین افتاده بود ،
تا چشمام رو باز کردم دیدم مادرم داره دنبال چیزی رو زمین میگرده ،
حسنم ، مادر ، گوشواره ام رو ندیدی؟
به اینجا ختم نشد که ،
رسید کربلا، دنبال یه سه ساله کردن
چرا رفتم کربلا؟ اینا همه ربط داره
اره مادر بزرگه این بچه رو تو مدینه اینطوری زدن گوشواره هاش افتاد .
گذاشتن غروب عاشورا ، دنبال زن و بچه کردند
یا صاحب الزمان
گفت راوی : دیدم دنبال یک سه ساله کرد، نامرد تا نزدیک این دختر اومد ، از موهاش کشیدش
آه
دستشو گذاشت رو گوشش گفت: وای مادرم
آی حســـین
حسین
حسین
@khatm14
Telegram
attach 📎
#مراسم_پنجمین روز درگذشت پدری جوان
ختم خوانی👆👆👆👆
با نوای کربلایی محسن اسماعیلی و نی نوازی از آباده،فارس
@khatm14
ختم خوانی👆👆👆👆
با نوای کربلایی محسن اسماعیلی و نی نوازی از آباده،فارس
@khatm14
Telegram
#مراسم_مادر
خوش انروزی که با هم مینشستیم قلم بر دست وکاغد مینوشتیم
از ان نالم که مادر از برم رفت صفاو سایه ی او از سرم رفت
بزن نی را که مادر ندارم یتیمم هیچ کس بر سر ندارم
تو ای بالا بلندم کی میایی رفیق روز تنگم کی میایی
چهل روزه دو چشمم انتظاره چهل روز که غم در دل نشست
#مراسم مادرمداح یاسر جمشیدی از گیلان نوازنده نی استاد سید مهدی اصغری
یازهرا
خوش انروزی که با هم مینشستیم قلم بر دست وکاغد مینوشتیم
از ان نالم که مادر از برم رفت صفاو سایه ی او از سرم رفت
بزن نی را که مادر ندارم یتیمم هیچ کس بر سر ندارم
تو ای بالا بلندم کی میایی رفیق روز تنگم کی میایی
چهل روزه دو چشمم انتظاره چهل روز که غم در دل نشست
#مراسم مادرمداح یاسر جمشیدی از گیلان نوازنده نی استاد سید مهدی اصغری
یازهرا
Telegram
#مراسم_مادر
خوش انروزی که با هم مینشستیم قلم بر دست وکاغد مینوشتیم
از ان نالم که مادر از برم رفت صفاو سایه ی او از سرم رفت
بزن نی را که مادر ندارم یتیمم هیچ کس بر سر ندارم
تو ای بالا بلندم کی میایی رفیق روز تنگم کی میایی
چهل روزه دو چشمم انتظاره چهل روز که غم در دل نشست
#مراسم مادرمداح یاسر جمشیدی از گیلان نوازنده نی استاد سید مهدی اصغری
خوش انروزی که با هم مینشستیم قلم بر دست وکاغد مینوشتیم
از ان نالم که مادر از برم رفت صفاو سایه ی او از سرم رفت
بزن نی را که مادر ندارم یتیمم هیچ کس بر سر ندارم
تو ای بالا بلندم کی میایی رفیق روز تنگم کی میایی
چهل روزه دو چشمم انتظاره چهل روز که غم در دل نشست
#مراسم مادرمداح یاسر جمشیدی از گیلان نوازنده نی استاد سید مهدی اصغری
Telegram
09132343672طغیانی
حمیدصالحی
#مراسم چهلمین روز مادر با نوای کربلایی حمید صالحی از اصفهان شهرزیارتی رزوه همراه با اشعار مادر تر کی فارسی اشعار لر ی همراه با تصنیف التماس دعا
#چهلم_مادر
#مادر
#چهلم_مادر
#مادر
🏴#مراسم_ختم
🏴#پدر
🏴#مادر
🏴#زمزمه
✍شاعر:حسین ایمانی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
میکشد آتشِ غم زبانه
میشود بی تو تاریک و خانه
چشمِ من شد چشمهیِ غم
رفتی و دل غرقِ ماتم
من ندارم تکیهگاهی
بی تو اِی بابا در عالم
در عزایت سوگوارم
سر به خاکت میگذارم
ای پدر جان /۴/
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
میشود بی تو غمخانه خانه
میماند هر سویش یک نشانه
گرمیِ کاشانهیِ ما
روشنیِ خانهیِ ما
در تبِ سختی و غمها
میشدی پروانهیِ ما
در عزایت گریه کردم
آشنا با داغ و دردم
ای پدر جان /۴/
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
مادر
قلبِ من خون شده از فراقت
عیدِ من فصلِ غم شد زِ داغت
یک بهارِ بی تو مادر
میرسد خاکم بر این سر
عیدِ امسالم ندارد
جز سیاهی رنگِ دیگر
بی تو کارم آه و زاریست
اشکِ غم از دیده جاریست
مادرم وای /۴/
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ای گلِ پرپرِ خُفته برخیز
روزگارم مکن تو غمانگیز
شیر و اشکِ تو سِرشتم
شد حسینی سرنوشتم
روضه رفتی گریه کردی
تا کنی اهلِ بهشتم
رویِ قبرِ ..... تو نوشتهَست
مزدِ صبرِ .... تو بهشت است
مادرم وای /۴/
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
اینکه مهمانِ این خاکِ سرد است
از غمِ کربلا گریه کردهَست
گریه کرده بهرِ زینب
از غمِ مشک و تب و لب
میهِمانش کُن تو آقا
بر سرِ خوانِ خود امشب
جانِ زهرا جانِ مولا
کُن شفاعت پدرِ ( مادرِ ) ما
یابنَ زهرا یاحسین جان /۴/
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
🏴#پدر
🏴#مادر
🏴#زمزمه
✍شاعر:حسین ایمانی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
میکشد آتشِ غم زبانه
میشود بی تو تاریک و خانه
چشمِ من شد چشمهیِ غم
رفتی و دل غرقِ ماتم
من ندارم تکیهگاهی
بی تو اِی بابا در عالم
در عزایت سوگوارم
سر به خاکت میگذارم
ای پدر جان /۴/
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
میشود بی تو غمخانه خانه
میماند هر سویش یک نشانه
گرمیِ کاشانهیِ ما
روشنیِ خانهیِ ما
در تبِ سختی و غمها
میشدی پروانهیِ ما
در عزایت گریه کردم
آشنا با داغ و دردم
ای پدر جان /۴/
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
مادر
قلبِ من خون شده از فراقت
عیدِ من فصلِ غم شد زِ داغت
یک بهارِ بی تو مادر
میرسد خاکم بر این سر
عیدِ امسالم ندارد
جز سیاهی رنگِ دیگر
بی تو کارم آه و زاریست
اشکِ غم از دیده جاریست
مادرم وای /۴/
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ای گلِ پرپرِ خُفته برخیز
روزگارم مکن تو غمانگیز
شیر و اشکِ تو سِرشتم
شد حسینی سرنوشتم
روضه رفتی گریه کردی
تا کنی اهلِ بهشتم
رویِ قبرِ ..... تو نوشتهَست
مزدِ صبرِ .... تو بهشت است
مادرم وای /۴/
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
اینکه مهمانِ این خاکِ سرد است
از غمِ کربلا گریه کردهَست
گریه کرده بهرِ زینب
از غمِ مشک و تب و لب
میهِمانش کُن تو آقا
بر سرِ خوانِ خود امشب
جانِ زهرا جانِ مولا
کُن شفاعت پدرِ ( مادرِ ) ما
یابنَ زهرا یاحسین جان /۴/
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
🏴#مراسم_ختم
🏴#پدر
🏴#مادر
🏴#زمزمه
✍شاعر:حسین ایمانی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
میکشد آتشِ غم زبانه
میشود بی تو تاریک و خانه
چشمِ من شد چشمهیِ غم
رفتی و دل غرقِ ماتم
من ندارم تکیهگاهی
بی تو اِی بابا در عالم
در عزایت سوگوارم
سر به خاکت میگذارم
ای پدر جان /۴/
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
میشود بی تو غمخانه خانه
میماند هر سویش یک نشانه
گرمیِ کاشانهیِ ما
روشنیِ خانهیِ ما
در تبِ سختی و غمها
میشدی پروانهیِ ما
در عزایت گریه کردم
آشنا با داغ و دردم
ای پدر جان /۴/
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
مادر
قلبِ من خون شده از فراقت
عیدِ من فصلِ غم شد زِ داغت
یک بهارِ بی تو مادر
میرسد خاکم بر این سر
عیدِ امسالم ندارد
جز سیاهی رنگِ دیگر
بی تو کارم آه و زاریست
اشکِ غم از دیده جاریست
مادرم وای /۴/
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ای گلِ پرپرِ خُفته برخیز
روزگارم مکن تو غمانگیز
شیر و اشکِ تو سِرشتم
شد حسینی سرنوشتم
روضه رفتی گریه کردی
تا کنی اهلِ بهشتم
رویِ قبرِ ..... تو نوشتهَست
مزدِ صبرِ .... تو بهشت است
مادرم وای /۴/
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
اینکه مهمانِ این خاکِ سرد است
از غمِ کربلا گریه کردهَست
گریه کرده بهرِ زینب
از غمِ مشک و تب و لب
میهِمانش کُن تو آقا
بر سرِ خوانِ خود امشب
جانِ زهرا جانِ مولا
کُن شفاعت پدرِ ( مادرِ ) ما
یابنَ زهرا یاحسین جان /۴/
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
🏴#پدر
🏴#مادر
🏴#زمزمه
✍شاعر:حسین ایمانی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
میکشد آتشِ غم زبانه
میشود بی تو تاریک و خانه
چشمِ من شد چشمهیِ غم
رفتی و دل غرقِ ماتم
من ندارم تکیهگاهی
بی تو اِی بابا در عالم
در عزایت سوگوارم
سر به خاکت میگذارم
ای پدر جان /۴/
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
میشود بی تو غمخانه خانه
میماند هر سویش یک نشانه
گرمیِ کاشانهیِ ما
روشنیِ خانهیِ ما
در تبِ سختی و غمها
میشدی پروانهیِ ما
در عزایت گریه کردم
آشنا با داغ و دردم
ای پدر جان /۴/
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
مادر
قلبِ من خون شده از فراقت
عیدِ من فصلِ غم شد زِ داغت
یک بهارِ بی تو مادر
میرسد خاکم بر این سر
عیدِ امسالم ندارد
جز سیاهی رنگِ دیگر
بی تو کارم آه و زاریست
اشکِ غم از دیده جاریست
مادرم وای /۴/
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ای گلِ پرپرِ خُفته برخیز
روزگارم مکن تو غمانگیز
شیر و اشکِ تو سِرشتم
شد حسینی سرنوشتم
روضه رفتی گریه کردی
تا کنی اهلِ بهشتم
رویِ قبرِ ..... تو نوشتهَست
مزدِ صبرِ .... تو بهشت است
مادرم وای /۴/
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
اینکه مهمانِ این خاکِ سرد است
از غمِ کربلا گریه کردهَست
گریه کرده بهرِ زینب
از غمِ مشک و تب و لب
میهِمانش کُن تو آقا
بر سرِ خوانِ خود امشب
جانِ زهرا جانِ مولا
کُن شفاعت پدرِ ( مادرِ ) ما
یابنَ زهرا یاحسین جان /۴/
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤