ختم وترحیم خوانی مجمع الذاکرین
3.71K subscribers
481 photos
279 videos
349 files
1.28K links
کانال اشعار ترحیم
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEw6y-kmuMSXvCd9Tg
پندیات ،نصایح و اشعار ترحیم از ابتدا تا انتهای مجلس ختم
با مدیریت ذاکراهلبیت کربلایی محمدمسلمی

@moslemi124

ارتباط با مدیر☝️
Download Telegram
فایل صوتی 👇

📖 #متن_روضه

#روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
⚫️ داستان #دختر_مدافع_حرم 🔻
***

سوره ی کوثرِ، امام حسین
جلوه ی مادرِ، امام حسین
نمک لشکرِ، امام حسین
نازنین دخترِ، امام حسین
اِی، اِی بزرگِ، قبیله ی عشاق
یا رقیه، تویی هُوَ الرَزاق
این رفیقمون تعریف میکرد، دامادشون مدافع حرم بابلسر، شهید شد یه دختر داشت، مهر امسال رفت مدرسه، خواهرِ گفت بچه رو میبری، آره دایی شه، ظهر رفت بیارتش، گفت عقب بشین جلو وسایله، اومد از اون ور زد رو شیشه، بشینم جلو؟ گفتم بچه است، وسایلو عقب گذاشتم نشست یه آخی شی گفت، گفتم ای بابا، چی شده دایی؟ گفت دیگه کسی نمیفهمه بابا ندارم، ما که نمیفهمیم، دختر دارا، دختر این جوریه من نمیدونم، وای اگر دوستاش بفهمن بابا نداره، بچه ان دیگه، اینو بابام خریده، لذا تو خرابه سرو که آوردن، اومد سرو بلند کنه خورد زمین، پا نداره، میخواست ببره بچرخونه، دیدید بابا دارم، جــــــــان
دست پرورده ی ، قبیله تویی
صاحبِ، شوکتی، جلیله، تویی
نازدار همه قبیله، تویی
پای معشوقِ خود قَتیله، تویی
بی بی جان صاحب، صحن و بارگاهی تو
بی بی جان بر گنه کارها، پناهی تو
میبری دل زِ دلبران حرم
اِی، میاندارِ دختران حرم
قمر بنی هاشم، میخواست بره میدان، به آقا عرض کرد اجازه میدی برم؟، فرمود میخای بری برو، اما یه سر به اون خیمه بزن، اومد از کنار این پرده نگاه کرد واویلا، دخترا رو جمع کرده، یه مشک گرفته تو، یه عمو دارم ...
میبری دل ، زِ دلبران حرم
ای میاندارِ دخترانِ، حرم
خون ما، نذر آستانِ حرم
ای فدایت ، مدافعانِ حرم
شود آیا کِی، رو سِپید شَوم
بر دفاع از حرم، شهید شوم (من کارم تمومه، همین دوتا بند)
رویَت، آینه دار زهرا بود (فهمیدی؟)
گیسوانت، ضریح بابا، بود
( آخه چرا بود؟ آخه موی سوخته، دست بخوره، میریزه )
چادر، اولت چه زیبا، بود
در بغل کردن تو دعوا، بود
تو خودت، قبله گاهِ، حاجاتی
دست گیری، رقیه ساداتی
بسم الله الرحمن الرحیم
یه بند روضه و ، حاج حسن ، حاج آقا روح الله، حاج ابراهیم عزیزم، براتون میخونن، به حضرت رقیه، امروز پیر شدم با این دو تا، اگه بگم شاید محاسنم سفید شد، دروغ نگفتم
ای زمین خورده، ای زمین خورده، ضربه ها خوردی
تاحالا شنیدی یکی میگه الان پا میشم چپ و راستت، چپ و راست میزدنش...
زجر ول کن نبود، حرمله میزد
دخترک را، بدون فاصله ، میزد (میدونی یاد کجا افتادم؟)
قنفذ از راه، از آن لحظه که آمد میزد
جای هر کس، (نه نه نه) ، تازه میکرد نفس را، و مجدد، میزد
(این میکشه وا)
وای، از دست مغیره، چقدر ، بد میزد
این برا ، این برا عقبی ها، که احساس میکنم تماشا ، نمیدونم گردن خودت، من اینو برا تو میخونم، برا مدافع های حرم، تیپ فاطمیونِ غریب، برسه برا اون ها
ای زمین خورده، ضربه ها خوردی
ضربه ها را، تو بی هوا، خوردی
بگم یا نه؟ بی هوا، زیر بوته ها، نگاه کرد دید یه بوته داره میلرزه، گفت پیداش کردم، آروم آروم اومد، با لگد، بچه اومد بیرون، نزن، أینَ اَبوی؟، أینَ اَبوی؟، آوردش بالا، یدونه که زد، دیگه نگفت أینَ اَب، أینَ عَمّیَ العَبّاس؟ عموم کجاست؟، یتیم گیر آورده
حسیـــــــــــــــــــن
@khatm14

#روضه_حضرت_رقیه
#داستان_دختر_مدافع_حرم

🎤 حاج حيدر خمسه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴۸
#متن روضه
روضه حضرت زهرا سلام الله علیها ختم 

مادر
کاش باز آیی و من پای تو بوسم
در سجده روم صورت زیبای تو بوسم
آنجا که دمی جای گرفتی و گذشتی
انجا بروم گریه کنان جای تو بوسم

خوشا آنکس که مادر دارد امشب
میان خانه گوهر دارد امشب
یتیمی ناله میزد از فراقش
که چشمانی زخون تر دارد امشب
چو مرغ شب به ناله در خیالش
به روی زانویش سر دارد امشب

امان امان امان ای مادر...

مادر شمع وجود یه خونست.
مادر عشق و گرمای کانون خانوادست
خوش بحال اهل خونه ایی که مادر دارند
مثل پروانه دورش میگردن
میگن مثل مادر تو دنیا دیگه پیدا نمیشه
آی مردم هیچ خونه ایی بودن مادر نمونه ان شاءالله
صفای هر خونه ایی با مادره
فیض ببرند مادرانی که گریه کن حضرت زهرا سلام الله علیها بودن و زیر خاک رفتن.
فرزندان داغدیده. روی حرفم با شماست
یادگاری های مادر رو نگاه می کنین و گریه میکنین..
البته که وجود همه شما هم یادگاری مادره.
اما یکی از قشنگترین یادگاری های مادر چادر نماز مادره...
که همیشه بوی مادر داره
بوب مناجات مادر داره
بوی مهربونی مادر داره..
هرکی داغ مادر دیده ببخشه
هرکی سایه مادر بالاسر نداره ببخشه
آخه بعد از خدا بهترین سایه سایه پدر
مادرم بود.

چه در شادی، چه در غم یاورم بود
تمام هستی من مادرم بود

من از او زودتر می رفتم ای کاش
که دائم سایه اش روی سرم بود

 مادره
خاک پای مادر بهشته
لبخند مادر بهشته
صدای مادر 
نگاه مادر
وجود مادر بهشته
مادر دارا...اونایی این فرشته ی اسمونی رو تو خونتون دارین، امشب پیشونیشو ببوس بگو تو برام دعا کن مادر، خدا دعای تو رو میخره مادرم...
کار مادر دعا کردنه، کار مادر سوختنه، 
یا زهرا، 
دیدی مادر دعا میکنه، میگه منو زودتر از بچه هام ببر.
نمیتونم غم و غصه شونو ببینم.
این روزا خونه ی علی تو مدینه چخبره،،

روضه بخونم براتون، یه فرزند طاقت نداره مادر رو آشفته و مریض ببینه،

بیمارت ای علی جان، جز نیمه جان ندارد..

میلی به زنده ماندن در این جهان ندارد


یه نگاه به صورت زینب کرد، گفت
عزیزم
دیگر حسین را نتوانم بغل کنم
او هم به ناتوانی من گریه میکند
افتادند روی سینه مادر
حسن میگفت چشماتو باز کن
حسین گفت بامن حرف بزن
اما، امان از دل مولا، 
گفت ، ای مسیحای علی اعجاز کن
جان زینب چشم خود را باز کن
ماندنت چون شمع آبم میکند
رفتنت خانه خرابم میکند،،،،
یا زهرا..

 @khatm14

حسین کریمی نیا

نیم از عالم خاک
#متن_روضه_ترحيم_پدر_مادر_يا ....

▪️▪️▪️
▪️امام رضا علیه السلام فرمودند:
یَا ابْنَ شَبِیبٍ اِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ،
▪️ ای پسر شبیب هر وقت خواستی گریه كنی، اشك بریزی، برای حسین گریه كن، امروز من و شما هم برای امام حسین گریه كنیم، ان شاء الله تمام شهدا ،اموات خصوصا ً..... فیض ببرنند،
امروز همه اومدند به شما تسلیت گفتند، سر سلامتی گفتند، گل برای شما آوردند، همراه شما اشك ریختند ،اما حضرت زینب سلام الله علیها می فرمایند: دیدم حال امام سجاد متغیر شده، سئوال كردم، چی شده عزیز دلم،چرا بدنت داره می لرزه،صدا زد عمه،اینها ظاهراً مارو مسلمون نمی دونند،چرا؟آخه بدنای خودشونو دارن دفن می كنن،انگار بدن بابام رو زمینه داغ كربلاست.همه بگید: یا حسین... اما یا امام سجاد كاش به همین بسنده كرده بودند
▪️اَسْرَجَتْ وَاَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِك
▪️َاسب هاشون رو نعل تازه زدند بر بدن ابی عبدالله، بازم ناله بزن بگو یا حسین...

آی داغ دیده ها بدن بابای شما یا مادر شمارو غسل دادند، كفن كردند، با احترام دفن كردند اما بمیرم آن زمانی كه امام سجاد برای تدفین بابا اومد صدا زد كفن بیارید، گفتند:آقا جان تمام شده فرمودند: كمی بوریا.... یا حسین *

مگر به کربلا کفن ،به غیر بوریا نبود
مگر حسین تشنه لب ،عزیز مصطفی نبود

مگر کسی که کشته شد،تنش برهنه می کنند
مگر که پاره پیرهن،به پیکرش روا نبود

سرش به نوک نیزه ها،تنش به خاک کربلا
کفن برای او به جز،شکسته نیزه ها نبود

▪️بابا رسم ِ توی ما مسلمونها طرف راست صورت میت رو روی خاك می گذاریم، اما امام سجاد چه كند؟
می خواست صورت به صورت باباش بذاره،ای حسین.......... بنی اسد نگاه كنه ببینه امام سجاد از قبر بالا نمیاد،نگاه كردند دیدن این لبهاش رو روی رگ های بریده گذاشته،حسین...... زیر بغل هاش رو گرفتن،خودش با دست خودش خاك رو بدن باباش ریخت،آب رو خاك ریخت،خاك قبر رو گل كرد،دیدن نشسته داره گریه می كنه،با انگشت سبابه چی داره می نویسه،دیدن نوشت: هذا قبر الحسین بن علی ،بگم و ناله بزنی، الذی قتلوه عطشانا،حسین... شما ها داغ دیدید اما باباتون رو.... زخم دار ندیدید،باباتون رو.... مجروح ندیدید،خدارو شكر یه زخم به صورت و بدن باباتون.... ندیدید،اما قربون اون دختر ِ سه ساله ای برم كه سر ِ بریده ی بابا رو بغل كرد،ای حسین....*
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️

@khatm14
#متن_روضه دفن شهدا
.

.
بدن فاطمه (س) هم شب دفن شد. بدن علی (ع) هم شب دفن شد بدن حسین (ع) هم شب دفن شد امّا اینها علّتش با یکدیگر فرق می کند و امّا زهرا (س) که می فرمود: راضی نیستم آنها که آزارم کردند دنبال جنازه ام بیایند. امّا علی از ترس خوارِج دیوانۀ متعصّب بود که می ترسید جسارت کنند فلذا وصیّت کرده بود جنازه اش شب دفن شود. امّا حسین (ع) از ترسِ عبیدالله بود که شب به خاک، سپرده شد. جنازۀ مبارک امام در روز عاشورا روی زمین افتاد. روز دوازدهم بود. موقع عصر که زنهای بنی اسد آمدند به مردها گفتند: آهای مردها! این بدن پسر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است که روی خاک افتاده اگر شما نمی روید جنازه را دفن کنید، ما می رویم. مردها گفتند: ما می رویم. قرار شد شب بروند؛ زیرا از عبیدالله می ترسیدند. فلذا سر جادّه کوفه یک دیده بان گذاشتند، خودشان برای برداشتن بدنها آمدند.
امّا آمدند بدن حسین (ع) را بردارند، دیدند نمی توانند چرا که بدن قطعه قطعه است. آمدند بدن ابوالفضل علیه السلام را بردارند از بس ضربه خورده بود نتوانستند. آمدند بدن شهدا را بردارند دیدند صحابی را از هاشمی نمی شناسد افراد را تمیز نمی دهند همین طور متحیّر مانده بودند که یک وقت نگهبان آمد.
شب سیزدهم ماه است؛ بیابان در پرتوی نورِ ماه روشن است. نگهبان دوید، خطاب به افراد گفت: بروید! بروید! بروید! یک نفر از کوفه دارد می آید اینها خیال کردند مأمور عبیدالله است، رفتند عقب دیدند، آن یک نفر آمد و رفت داخل گودال قتلگاه، کنار بدنِ ابی عبدالله ع، یک کمی نزدیک آمدند، دیدند گریه می کند. بعد فهمیدند دوست است از جا حرکت کرد فرمود: شما چه کسی هستید؟ گفتند: از طایفۀ بنی اسد هستیم. فرمود: چرا آمدید؟
-آمدیم بدنها را دفن کنیم؛
-چرا دفن نکردید؟
-نمی شناختیم؛
-فرمود: بیائید، من می شناسم.
بدنها را جدا کرد یک قبر کَند، تمام بنی هاشم را در کنار آن دفن کرد. بعد آمد. بنی اسد گفتند: کنار گودال قتلگاه آمد، دستش را، زیر بدن مبارک برد و فرمود:(بِسمِ الله وَ بِالله وَ فی سَبیلِ الله وَ عَلی مِلَّةِ رَسُولِ الله)بدن را از داخل گودال درآورد و رفت داخل قبر، بدن را در قبر خواباند. بنی اسد نگاه می کردند.
دیدند، آقا خم شد و لبان مبارکش را به گلوی بُریده ابی عبدالله علیه السلام و صورتش را نیز به گلو گذارد. (فَوَضَعَ خَدَّهُ عَلی نَحرِهِ الشّریف. )-[1]صورتش را به گلو گذارد. دیدند چیزی می گوید، وقتی گوش کردند دیدند می گوید: بابا! (اَبَتاه! إنَّ الدُّنیا مِن بَعدِکَ مُظلِمَه و الآخرة بِنُورِ وَجهِکَ مُشرِقَة. )[2]