#زبان_حال
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
سبک : خدایا عاشقان را ... ( علیرضا افتخاری )
☑️بند اول
چه شد یادی ز ما بابا در این ویرانه کردی
تو ای شمع فروزان یادی از پروانه کردی
به مهمانی اگر رفتی چرا خونین سر توست
تو ای بابا مرا چون عالمی دیوانه کردی
منم پروانه ی تو
شدم دیوانه ی تو
ببین دشمن چه کرده
به این دردانه ی تو
تو مهمانی و حبیب منی که من دورت بگردم
تو چون جانی و طبیب منی توئی درمان دردم
☑️بند دوم
بگو بابا که رگهای گلویت را بریده
کسی اینگونه مهمانی در این عالم ندیده
ندارم طاقت دوری تو ای باب خوبم
ببین مانند مادر دخترت شد قد خمیده
فدای حنجر تو
شود این دختر تو
ندارم چاره ای جز
بمیرم در بر تو
چه شب ها پدر چو مرغ سحر نمودم آه و ناله
ز عمه بپرس که دارد خبر چه دیده این سه ساله
☑️بند سوم
پدر جان آمدی روشن کنی شام یتیمان
که دلداری دهی بر عمه ی زار و پریشان
پدر ویرانه دیگر جای این دخترت نیست
کمک کن با تو آیم زین خرابه سوی رضوان
پر و بالم شکسته
شدم نالان و خسته
همه غم های عالم
به قلب من نشسته
خداحافظ ای عزیزان من اسیران و یتیمان
که من با پدر سوی اصغرم روم از شام ویران
گوشواره :
حسین جان حسین ۲ حسین جان ای حسین جان
#محمد_مبشری
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
سبک : خدایا عاشقان را ... ( علیرضا افتخاری )
☑️بند اول
چه شد یادی ز ما بابا در این ویرانه کردی
تو ای شمع فروزان یادی از پروانه کردی
به مهمانی اگر رفتی چرا خونین سر توست
تو ای بابا مرا چون عالمی دیوانه کردی
منم پروانه ی تو
شدم دیوانه ی تو
ببین دشمن چه کرده
به این دردانه ی تو
تو مهمانی و حبیب منی که من دورت بگردم
تو چون جانی و طبیب منی توئی درمان دردم
☑️بند دوم
بگو بابا که رگهای گلویت را بریده
کسی اینگونه مهمانی در این عالم ندیده
ندارم طاقت دوری تو ای باب خوبم
ببین مانند مادر دخترت شد قد خمیده
فدای حنجر تو
شود این دختر تو
ندارم چاره ای جز
بمیرم در بر تو
چه شب ها پدر چو مرغ سحر نمودم آه و ناله
ز عمه بپرس که دارد خبر چه دیده این سه ساله
☑️بند سوم
پدر جان آمدی روشن کنی شام یتیمان
که دلداری دهی بر عمه ی زار و پریشان
پدر ویرانه دیگر جای این دخترت نیست
کمک کن با تو آیم زین خرابه سوی رضوان
پر و بالم شکسته
شدم نالان و خسته
همه غم های عالم
به قلب من نشسته
خداحافظ ای عزیزان من اسیران و یتیمان
که من با پدر سوی اصغرم روم از شام ویران
گوشواره :
حسین جان حسین ۲ حسین جان ای حسین جان
#محمد_مبشری
#زبان حال_شستشوی بدن مبارک حضرت رقیه(س)
بیا غساله در ویران
بشوی این پیکره بی جان
ولی آهسته آهسته
سه ساله نو گل پژمان
بََُوَد طفل شه عطشان
که شد راحت از این دوران
بشویش تو در این ویران
ولی آهسته آهسته
در این جا بلبل خسته
پرش از جور بشکسته
روانش از بدن خسته
بشوی این مرغ پربسته
پدر بوده برش دیشب
که جانش آمده بر لب
ببالین سرش زینب
به آه وناله ی یارب
ولی آهسته آهسته
رقیه مرغ پربسته
چو بلبل دراین ویران
نثارگل نموده جان
بگردش عمه ها گریان
صغیرو بی کس و تنها
دو دیده در بیابانها
که سوزد از غمش جانها
ولی آهسته آهسته
نیکو شویش که باشد این
سه ساله دخت شاه دین
گلی از گلشن یاسین
بشویش با دل خونین
نمی دانی تو غمهایش
زجور ظلم اعدایش
سیه گردیده اعضایش
ولی آهسته آهسته
ولی آهسته آهسته 👇👇👇
بیا غساله در ویران
بشوی این پیکره بی جان
ولی آهسته آهسته
سه ساله نو گل پژمان
بََُوَد طفل شه عطشان
که شد راحت از این دوران
بشویش تو در این ویران
ولی آهسته آهسته
در این جا بلبل خسته
پرش از جور بشکسته
روانش از بدن خسته
بشوی این مرغ پربسته
پدر بوده برش دیشب
که جانش آمده بر لب
ببالین سرش زینب
به آه وناله ی یارب
ولی آهسته آهسته
رقیه مرغ پربسته
چو بلبل دراین ویران
نثارگل نموده جان
بگردش عمه ها گریان
صغیرو بی کس و تنها
دو دیده در بیابانها
که سوزد از غمش جانها
ولی آهسته آهسته
نیکو شویش که باشد این
سه ساله دخت شاه دین
گلی از گلشن یاسین
بشویش با دل خونین
نمی دانی تو غمهایش
زجور ظلم اعدایش
سیه گردیده اعضایش
ولی آهسته آهسته
ولی آهسته آهسته 👇👇👇
Telegram
attach 📎
#زبان_حال
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
سبک : خدایا عاشقان را ... ( علیرضا افتخاری )
☑️بند ۱
چه شد یادی ز ما بابا در این ویرانه کردی
تو ای شمع فروزان یادی از پروانه کردی
به مهمانی اگر رفتی چرا خونین سر توست
تو ای بابا مرا چون عالمی دیوانه کردی
منم پروانه ی تو
شدم دیوانه ی تو
ببین دشمن چه کرده
به این دردانه ی تو
تو مهمانی و حبیب منی که من دورت بگردم
تو چون جانی و طبیب منی توئی درمان دردم
☑️بند ۲
بگو بابا که رگهای گلویت را بریده
کسی اینگونه مهمانی در این عالم ندیده
ندارم طاقت دوری تو ای باب خوبم
ببین مانند مادر دخترت شد قد خمیده
فدای حنجر تو
شود این دختر تو
ندارم چاره ای جز
بمیرم در بر تو
چه شب ها پدر چو مرغ سحر نمودم آه و ناله
ز عمه بپرس که دارد خبر چه دیده این سه ساله
☑️بند ۳
پدر جان آمدی روشن کنی شام یتیمان
که دلداری دهی بر عمه ی زار و پریشان
پدر ویرانه دیگر جای این دخترت نیست
کمک کن با تو آیم زین خرابه سوی رضوان
پر و بالم شکسته
شدم نالان و خسته
همه غم های عالم
به قلب من نشسته
خداحافظ ای عزیزان من اسیران و یتیمان
که من با پدر سوی اصغرم روم از شام ویران
گوشواره :
حسین جان حسین ۲ حسین جان ای حسین جان
#محمد_مبشری کانال اشعار ترحیم
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEw6y-kZ7zDO9lndDg
پندیات ،نصایح و اشعار ترحیم از ابتدا تا انتهای مجلس ختم
با مدیریت ذاکراهلبیت کربلایی محمدمسلمی
مدیر تبادلات👈 @zzz_113
@moslemi124 👈ارتباط با مدیر 🍃 🍃
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
سبک : خدایا عاشقان را ... ( علیرضا افتخاری )
☑️بند ۱
چه شد یادی ز ما بابا در این ویرانه کردی
تو ای شمع فروزان یادی از پروانه کردی
به مهمانی اگر رفتی چرا خونین سر توست
تو ای بابا مرا چون عالمی دیوانه کردی
منم پروانه ی تو
شدم دیوانه ی تو
ببین دشمن چه کرده
به این دردانه ی تو
تو مهمانی و حبیب منی که من دورت بگردم
تو چون جانی و طبیب منی توئی درمان دردم
☑️بند ۲
بگو بابا که رگهای گلویت را بریده
کسی اینگونه مهمانی در این عالم ندیده
ندارم طاقت دوری تو ای باب خوبم
ببین مانند مادر دخترت شد قد خمیده
فدای حنجر تو
شود این دختر تو
ندارم چاره ای جز
بمیرم در بر تو
چه شب ها پدر چو مرغ سحر نمودم آه و ناله
ز عمه بپرس که دارد خبر چه دیده این سه ساله
☑️بند ۳
پدر جان آمدی روشن کنی شام یتیمان
که دلداری دهی بر عمه ی زار و پریشان
پدر ویرانه دیگر جای این دخترت نیست
کمک کن با تو آیم زین خرابه سوی رضوان
پر و بالم شکسته
شدم نالان و خسته
همه غم های عالم
به قلب من نشسته
خداحافظ ای عزیزان من اسیران و یتیمان
که من با پدر سوی اصغرم روم از شام ویران
گوشواره :
حسین جان حسین ۲ حسین جان ای حسین جان
#محمد_مبشری کانال اشعار ترحیم
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEw6y-kZ7zDO9lndDg
پندیات ،نصایح و اشعار ترحیم از ابتدا تا انتهای مجلس ختم
با مدیریت ذاکراهلبیت کربلایی محمدمسلمی
مدیر تبادلات👈 @zzz_113
@moslemi124 👈ارتباط با مدیر 🍃 🍃
#زبان_حال_حضرت_رقیه_خاتون_سلام_ الله
شیعیان شرح شب تار مرا گوش کنید
قصه ی دیده ی خونبار مرا گوش کنید
مو به مو راز دل زار مرا گوش کنید
داستان من و دلدار مرا گوش کنید
تا بدانید چرا خسته و بیمار شدم
این چنین در کف اغیار گرفتار شدم
روزگاری به سر دوش پدر جایم بود
ساحت کاخ شرف منزل و مأوایم بود
دیده ی مام و پدر محو تماشایم بود
ماه شرمنده ز رخسار دل آرایم بود
حال در گوشه ی ویرانه بود منزل من
خون دل گشته ز بی تابی دل حاصل من
یک شبی ناله ز هجران پدر سر کردم
دامن خویش ز خوناب جگر تر کردم
صحبت باب بر عمه مکرر کردم
گفت بابت به سفر رفته و باور کردم
تا سر غرقه به خونش به طبق من دیدم
من از این واقعه چون بید به خود لرزیدم
گفتم ای جان پدر من به فدای سر تو
ای سر غرقه به خون گو چه شده پیکر تو
کاش می مرد و نمی دید تو را دختر تو
بنشین تا که زنم شانه به موی سر تو
ز چه خاکستری ای سر شده اینسان رویت
همچو احوال من آشفته شده گیسویت
غم مخور آن که کند موی تو را شانه منم
آن که از هجر تو از خود شده بیگانه منم
آنکه شد معتکف گوشه ی ویرانه منم
تو مرا شمع شب افروزی و پروانه منم
بنشین تا به برت راز دل ابراز کنم
شاید امشب گره از مشکل دل باز کنم
ای سر غرقه به خون از ره دور آمده ای
طالب فیض حضورم به حضور آمده ای
تو کلیم اللهی از وادی طور آمده ای
بهر دیدار من از کنج تنور آمده ای
دوست دارم که مرا از قفس آزاد کنی
همره خود ببری خاطر من شاد کنی
راحتم زآتش سوزانده بیداد کنی
از ره لطف به این غمزده امداد کنی
شاعر: محمدحسن فرحبخشیان (ژولیده نیشابوری)
آمده مهمان من به کنج ویران من
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
آمده مهمان من به کنج ویران من
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
سرش بود تا سحر به روی دامان من
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
آمده مهمان من به کنج ویران من
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
با دل بشکسته ام بار سفر بسته ام
بس که دویدم دگر خسته تر از خسته ام
سرش بود تا سحر به روی دامان من
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
آمده مهمان من به کنج ویران من
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
رفته شکیبائیم طفل تماشائیم
ضربت سیلی گرفت قوت بینائیم
سرش بود تا سحر به روی دامان من
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
آمده مهمان من به کنج ویران من
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
روی تو قرص قمر بیا و نازم بخر
بیا بمان در برم یا که مرا هم ببر
سرش بود تا سحر به روی دامان من
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
آمده مهمان من به کنج ویران من
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
شاعر:سیدمحسن حسینی کانال اشعار ترحیم
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEw6y-kZ7zDO9lndDg
پندیات ،نصایح و اشعار ترحیم از ابتدا تا انتهای مجلس ختم
با مدیریت ذاکراهلبیت کربلایی محمدمسلمی
مدیر تبادلات👈 @zzz_113
@moslemi124 👈ارتباط با مدیر 🍃 🍃
شیعیان شرح شب تار مرا گوش کنید
قصه ی دیده ی خونبار مرا گوش کنید
مو به مو راز دل زار مرا گوش کنید
داستان من و دلدار مرا گوش کنید
تا بدانید چرا خسته و بیمار شدم
این چنین در کف اغیار گرفتار شدم
روزگاری به سر دوش پدر جایم بود
ساحت کاخ شرف منزل و مأوایم بود
دیده ی مام و پدر محو تماشایم بود
ماه شرمنده ز رخسار دل آرایم بود
حال در گوشه ی ویرانه بود منزل من
خون دل گشته ز بی تابی دل حاصل من
یک شبی ناله ز هجران پدر سر کردم
دامن خویش ز خوناب جگر تر کردم
صحبت باب بر عمه مکرر کردم
گفت بابت به سفر رفته و باور کردم
تا سر غرقه به خونش به طبق من دیدم
من از این واقعه چون بید به خود لرزیدم
گفتم ای جان پدر من به فدای سر تو
ای سر غرقه به خون گو چه شده پیکر تو
کاش می مرد و نمی دید تو را دختر تو
بنشین تا که زنم شانه به موی سر تو
ز چه خاکستری ای سر شده اینسان رویت
همچو احوال من آشفته شده گیسویت
غم مخور آن که کند موی تو را شانه منم
آن که از هجر تو از خود شده بیگانه منم
آنکه شد معتکف گوشه ی ویرانه منم
تو مرا شمع شب افروزی و پروانه منم
بنشین تا به برت راز دل ابراز کنم
شاید امشب گره از مشکل دل باز کنم
ای سر غرقه به خون از ره دور آمده ای
طالب فیض حضورم به حضور آمده ای
تو کلیم اللهی از وادی طور آمده ای
بهر دیدار من از کنج تنور آمده ای
دوست دارم که مرا از قفس آزاد کنی
همره خود ببری خاطر من شاد کنی
راحتم زآتش سوزانده بیداد کنی
از ره لطف به این غمزده امداد کنی
شاعر: محمدحسن فرحبخشیان (ژولیده نیشابوری)
آمده مهمان من به کنج ویران من
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
آمده مهمان من به کنج ویران من
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
سرش بود تا سحر به روی دامان من
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
آمده مهمان من به کنج ویران من
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
با دل بشکسته ام بار سفر بسته ام
بس که دویدم دگر خسته تر از خسته ام
سرش بود تا سحر به روی دامان من
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
آمده مهمان من به کنج ویران من
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
رفته شکیبائیم طفل تماشائیم
ضربت سیلی گرفت قوت بینائیم
سرش بود تا سحر به روی دامان من
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
آمده مهمان من به کنج ویران من
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
روی تو قرص قمر بیا و نازم بخر
بیا بمان در برم یا که مرا هم ببر
سرش بود تا سحر به روی دامان من
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
آمده مهمان من به کنج ویران من
یا ابتا یا حسین یا ابتا یا حسین
شاعر:سیدمحسن حسینی کانال اشعار ترحیم
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEw6y-kZ7zDO9lndDg
پندیات ،نصایح و اشعار ترحیم از ابتدا تا انتهای مجلس ختم
با مدیریت ذاکراهلبیت کربلایی محمدمسلمی
مدیر تبادلات👈 @zzz_113
@moslemi124 👈ارتباط با مدیر 🍃 🍃
Telegram
attach 📎
#زبان_حال_فرزندان_چهلم
چهل روزه اجل آمد سراغت
نمیگیری خبر مادر ز باغت
چهل روزه به سینه مانده داغت
که دل میسوزد از هجر و فراقت
چهل روزه نمی پرسی تو حالم
بیا یکدم نشین مادر کنارم
بیا از دوریت من بی قرارم
کجا رفتی تو ای دار و ندارم
چهل روزه به داغت مبتلایم
به گوش تو نمی آید صدایم
ز بعد رفتنت من بی پناهم
چنان آتش زدی بر روزگارم
مرا درد آشنا کردی و رفتی
ترا از من جدا کردی و رفتی
بیا تا بوسه از رویت بگیرم
دلم خواهد کنار تو بمیرم
🌾🌾🌾
چهل روزه اجل آمد سراغت
نمیگیری خبر مادر ز باغت
چهل روزه به سینه مانده داغت
که دل میسوزد از هجر و فراقت
چهل روزه نمی پرسی تو حالم
بیا یکدم نشین مادر کنارم
بیا از دوریت من بی قرارم
کجا رفتی تو ای دار و ندارم
چهل روزه به داغت مبتلایم
به گوش تو نمی آید صدایم
ز بعد رفتنت من بی پناهم
چنان آتش زدی بر روزگارم
مرا درد آشنا کردی و رفتی
ترا از من جدا کردی و رفتی
بیا تا بوسه از رویت بگیرم
دلم خواهد کنار تو بمیرم
🌾🌾🌾
#اشعار_گیلکی
#زبان حال فرزند برای وفات مادر
داغ میمار بزه آتش می جانا
ایبچه بشتاو جان مار می گبانا
بوشویی مار دره غم می دیلا پور
به بوستی ناخبر چی واستی تودور
ایسم تی انتظار شاید واگردی
مرا باور نایه مار جان بمردی
امی خانه د بی تو بی صفایه
می چشمان جان مار دایم برایه
بوشویی پر بزیی ناخبر تو
دوستی زود چره بار سفرتو؟
بزیی آتش مار می قلب و جانا
گوماکودم خودا می مهربانا
شبان مار جان مړه لالایی گفتی
پریشان بی مړه تا صوب نوخفتی
تی مهر و مهربانی می چراغه
بزه آتش می جانا مارتی داغه
تی سجادا کشم ای جان مار بو
گمه می مهربان میجان مار کو
بیبا مارجان بخوان باز تی نمازا
بوشویی توچره آساله تازا؟
اگه تو خفته یی در خاک و در گیل
ایسه تی جا همش در گوشه یه دیل
#زبان حال فرزند برای وفات مادر
داغ میمار بزه آتش می جانا
ایبچه بشتاو جان مار می گبانا
بوشویی مار دره غم می دیلا پور
به بوستی ناخبر چی واستی تودور
ایسم تی انتظار شاید واگردی
مرا باور نایه مار جان بمردی
امی خانه د بی تو بی صفایه
می چشمان جان مار دایم برایه
بوشویی پر بزیی ناخبر تو
دوستی زود چره بار سفرتو؟
بزیی آتش مار می قلب و جانا
گوماکودم خودا می مهربانا
شبان مار جان مړه لالایی گفتی
پریشان بی مړه تا صوب نوخفتی
تی مهر و مهربانی می چراغه
بزه آتش می جانا مارتی داغه
تی سجادا کشم ای جان مار بو
گمه می مهربان میجان مار کو
بیبا مارجان بخوان باز تی نمازا
بوشویی توچره آساله تازا؟
اگه تو خفته یی در خاک و در گیل
ایسه تی جا همش در گوشه یه دیل
#اشعار_گیلکی
#زبان حال فرزند برای وفات مادر
شبه میدیل بیگیفته من دارم غم
پوره میدیل بیدین میماره ماتم
می ماره واستی هی بی تابه میدیل
شبانا تا سحر بی خوابه میدیل
گوما کودم بیدین می همنشينا
فرشته یه آسمان و زمینا
اونیکی می مره بو غورصه ناشتیم
می ماره مثل گول می و رجا داشتیم
ولی قهر بوکوده میگول ئيتا روز
مره آتش بزه آداغ جانسوز
هنوزه کی هنوزه غم بگیفتم
ماری جان من تره ماتم بگیفتم
اگه گردم تره هر جایه خانا
نیافتم من هنوز می مهربانا
جودایی خیلی سخته خیلی سخته
می دیل آتش بگیفت أتش بوسوخته
#زبان حال فرزند برای وفات مادر
شبه میدیل بیگیفته من دارم غم
پوره میدیل بیدین میماره ماتم
می ماره واستی هی بی تابه میدیل
شبانا تا سحر بی خوابه میدیل
گوما کودم بیدین می همنشينا
فرشته یه آسمان و زمینا
اونیکی می مره بو غورصه ناشتیم
می ماره مثل گول می و رجا داشتیم
ولی قهر بوکوده میگول ئيتا روز
مره آتش بزه آداغ جانسوز
هنوزه کی هنوزه غم بگیفتم
ماری جان من تره ماتم بگیفتم
اگه گردم تره هر جایه خانا
نیافتم من هنوز می مهربانا
جودایی خیلی سخته خیلی سخته
می دیل آتش بگیفت أتش بوسوخته
#اشعار_گیلکی
#زبان حال مادر برای فوت پسر
بهاره هر جیگا خوش عطر و بویه
می ناجه اي پسرتی رنگ و رویه
بیبا میدیل ناره طاقت تی واستی
من تی مارم اجور زای جان تو خواستی؟
بوشویی دیل میشین آتش بیگیفته
فلک زای جان ترا از من فاگیفته
ناره خانه امیشین دصفایی
امان از درد دوری و جودایی
ترا من دوس داشتیم تا میور بی
مره زای جان ئیتا خب پسر بی
از روزی کی بوشویی من بمردم
تړه زای جان کویا واستی بگردم
#زبان حال مادر برای فوت پسر
بهاره هر جیگا خوش عطر و بویه
می ناجه اي پسرتی رنگ و رویه
بیبا میدیل ناره طاقت تی واستی
من تی مارم اجور زای جان تو خواستی؟
بوشویی دیل میشین آتش بیگیفته
فلک زای جان ترا از من فاگیفته
ناره خانه امیشین دصفایی
امان از درد دوری و جودایی
ترا من دوس داشتیم تا میور بی
مره زای جان ئیتا خب پسر بی
از روزی کی بوشویی من بمردم
تړه زای جان کویا واستی بگردم
#زبان_حال_فرزندان_چهلم
چهل روزه اجل آمد سراغت
نمیگیری خبر مادر ز باغت
چهل روزه به سینه مانده داغت
که دل میسوزد از هجر و فراقت
چهل روزه نمی پرسی تو حالم
بیا یکدم نشین مادر کنارم
بیا از دوریت من بی قرارم
کجا رفتی تو ای دار و ندارم
چهل روزه به داغت مبتلایم
به گوش تو نمی آید صدایم
ز بعد رفتنت من بی پناهم
چنان آتش زدی بر روزگارم
مرا درد آشنا کردی و رفتی
ترا از من جدا کردی و رفتی
بیا تا بوسه از رویت بگیرم
دلم خواهد کنار تو بمیرم
چهل روزه اجل آمد سراغت
نمیگیری خبر مادر ز باغت
چهل روزه به سینه مانده داغت
که دل میسوزد از هجر و فراقت
چهل روزه نمی پرسی تو حالم
بیا یکدم نشین مادر کنارم
بیا از دوریت من بی قرارم
کجا رفتی تو ای دار و ندارم
چهل روزه به داغت مبتلایم
به گوش تو نمی آید صدایم
ز بعد رفتنت من بی پناهم
چنان آتش زدی بر روزگارم
مرا درد آشنا کردی و رفتی
ترا از من جدا کردی و رفتی
بیا تا بوسه از رویت بگیرم
دلم خواهد کنار تو بمیرم
#زبان_حال_فرزندان_چهلم
چهل روزه اجل آمد سراغت
نمیگیری خبر مادر ز باغت
چهل روزه به سینه مانده داغت
که دل میسوزد از هجر و فراقت
چهل روزه نمی پرسی تو حالم
بیا یکدم نشین مادر کنارم
بیا از دوریت من بی قرارم
کجا رفتی تو ای دار و ندارم
چهل روزه به داغت مبتلایم
به گوش تو نمی آید صدایم
ز بعد رفتنت من بی پناهم
چنان آتش زدی بر روزگارم
مرا درد آشنا کردی و رفتی
ترا از من جدا کردی و رفتی
بیا تا بوسه از رویت بگیرم
دلم خواهد کنار تو بمیرم
💦💦💦💦💦
چهل روزه اجل آمد سراغت
نمیگیری خبر مادر ز باغت
چهل روزه به سینه مانده داغت
که دل میسوزد از هجر و فراقت
چهل روزه نمی پرسی تو حالم
بیا یکدم نشین مادر کنارم
بیا از دوریت من بی قرارم
کجا رفتی تو ای دار و ندارم
چهل روزه به داغت مبتلایم
به گوش تو نمی آید صدایم
ز بعد رفتنت من بی پناهم
چنان آتش زدی بر روزگارم
مرا درد آشنا کردی و رفتی
ترا از من جدا کردی و رفتی
بیا تا بوسه از رویت بگیرم
دلم خواهد کنار تو بمیرم
💦💦💦💦💦