بسم رب الشهید والصدیق
بسم رب القاصم الجبار
خبری آمده ڪه می سوزد
قلب عشاق حیدر ڪرار

خبر آمد دوباره از میدان
خبری ڪه چقدر غم دارد
خبر آمد ڪه حاج قاسم رفت
پس چرا آسمان نمی بارد

نیمه شب بود این خبر پیچید
آسمان هم سیاه بود آن دم
بعد از این سیزده دی هرسال
توی تقویم می زند ماتم

جمعه ای نیست تیره تر از این
جمعه ای ڪه سیاه پوشیدیم
هم دچار غم فراق شهید
هم در این انتظار پوسیدیم

مالڪ اشتر علی زمان
یا، علمدار لشڪر آقا
حاج قاسم غم فراقت برد
صبر ما را، به سیدالشهدا

بسڪه با ذوالفقار چشمانت
رعشه بر جان دشمنان افتاد
آخرش چشم بد زمینت زد
غصه بر جان دوستان افتاد

آرزویت شهید بودن بود
آرزویت چقدر زیبا بود
خبر آمد شهید جمعه شدی
نـام تو‌ بـاز در خبـرها بود

شهر بغداد پر شد از بدنت
روحت اما به علقمه پر زد
خوب شد مادرت نبود آنجا
مثل آن مادری ڪه بر سر زد

شب جمعه پر از هیاهو بود
مادری در حرم قرار نداشت
یا بُنَیَ، بُنَیَ سر می داد
اصلا انگار انتظار نداشت

اصلا انگار انتظار نداشت
پیش چشمان او‌ حیا نڪنند
شمر ملعون و‌عده ای اوباش
ڪاش میشد مُقطعه ش نڪنند

بعد یڪ قرن و‌نیم حالا باز
یڪ علمدار دیگر افتاده
بدنی ڪه جدا، جُ د ا شده است
بر روی خاڪ، پر پر افتاده

أین صمصامِ منتقم؛ مهدی
ڪی می آیی؟ ببین پریشانیم
ما همه مثل حاج قاسم ها
پای تو‌تا همیشه می مانیم

#مصطفی_گودرزی
#شهید_سردار_سلیمانی
#سردار_سلیمانی
@khatm1