ختم وترحیم خوانی مجمع الذاکرین
3.7K subscribers
481 photos
279 videos
349 files
1.28K links
کانال اشعار ترحیم
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEw6y-kmuMSXvCd9Tg
پندیات ،نصایح و اشعار ترحیم از ابتدا تا انتهای مجلس ختم
با مدیریت ذاکراهلبیت کربلایی محمدمسلمی

@moslemi124

ارتباط با مدیر☝️
Download Telegram
#اشعار_ختم_جوان


(داغ جوان ... کجایی)
(برای مثال دراین شعر نام مهدی را انتخاب نموده ایم)
کبوتر حرم چه شد بالش شکسته
این مهدی زیبای من در خون نشسته
مهدی کجایی داد از جدایی
مهدی کجایی منزل نیایی
یکباره پر زد مهدیم از کوی مادر
رفتش نیامد آن گل دامان مادر
خانه نشینم من از فراغت
خون میچکانم روی مزارت
بین مادرت از داغ تو سامان ندارد
شب تا سحر آرامشی دیگر ندارد
ای نور دیده خیری ندیده
اندر جوانی در گل رمیده
بابا ز داغت ای پسر پشتش شکسته
ماتم زده از داغ تو کنجی نشسته
باور ندارد این مرگ جانسوز
در انتظارت باشد شب روز
خواهر زند بر سینه و سر از برایت
دست حوادث را نگر آمد به جانت
ای نازنینم من بی قرارم
پس کی میایی چشم انتظارم
#اشعار_ختم_جوان
#جوان_ناکام

ناکام نیست آنکه ز دنیا جوان رود
یا از جهان شکسته دل و خسته جان رود

ناکام نیست آنکه بمیرد ز داغ دل
یا عاشقی که با غم و رنج نهان رود

ناکام نیست آنکه ز گلزار زندگی
ناچیده گل به حسرت ازین بوستان رود

ناکام آن کسی که به درگاه ذوالجلال
یک ره نکرده سجده ازین خاکدان رود

ناکام آن کسی که ز نور محمدی
نابرده بهره، خاک شود، از میان رود

ناکام آن کسی است که بی مهر مرتضی
نزد قسیم نار و قسیم جنان رود

ناکام آن کسی که ز درگاه فاطمه
مطرود گردد و ز پی این و آن رود

ناکام آن کسی است که بیگانه با حسن
در حال جهل و غفلتش از تن روان رود

ناکام، آن کسی است که عشق حسین را
پیدا نکرده، بی خبر از این جهان رود

ناکام آن کسی است که همچون معاویه
قرآن به کف به جنگ امام زمان رود

دنیا، حسان، چو مرحله ی امتحان ماست
ناکام، آن که رد شده از امتحان رود

#مرحوم_حسان
#اشعار_ختم_جوان

#جوان

نوجوان ناکام تصادفی (به عنوان مثال علی)
غرقه بخون شد پسرم علی جان
خون برود از جیگرم علی جان
ای گل غم پرور من علی جان
غرقه بخون شد بر من علی جان
از چه تو آهنگ سفر کرده ای
خون بدل و خون به جیگر کرده ای
از چه شکستی کمر مادرت
خاک تو شد بر سر من علی جان
ای که غریبانه سفر کرده ای
از چه به یکباره تو پژمرده ای
دل ز پدر مادر خود برده ای
نیست به لبهای پدر خنده ای
بی تو چه سازم گل نوباورم
بین دو چشمان ترم علی جان
بعد تو من روز شبان بیقرار
گشته خزان این گل من در بهار

زندگیم گشته و فقط انتظار
رفتی چه شد این همه قول و قرار
بی تو چسان زنده بمانم پسر
عشق تو شد باور من على جان
خواهر تو بر سر و سینه زند
برادرت ناله از این غم زند
دوست رفیقان همه در آتشند
دست اجل داس بر این ریشه زد
روز عزایت همه گریان ببین
خنده برفت از لب من على جان
ای گل من ظلم جفا دیده ام
ظلم کجاتا به کجا دیده ام
لنگرودی گشته نواخان من
از همه دوستان صفا دیده ام
نیست کسی نا برسد داد من
داغ تو شد قاتل من علی جان
#اشعار_ختم_جوان


ناکام نیست آنکه ز دنیا جوان رود
یا از جهان شکسته دل و خسته جان رود

ناکام نیست آنکه بمیرد ز داغ دل
یا عاشقی که با غم و رنج نهان رود

ناکام نیست آنکه ز گلزار زندگی
ناچیده گل به حسرت ازین بوستان رود

ناکام آن کسی که به درگاه ذوالجلال
یک ره نکرده سجده ازین خاکدان رود

ناکام آن کسی که ز نور محمدی
نابرده بهره، خاک شود، از میان رود

ناکام آن کسی است که بی مهر مرتضی
نزد قسیم نار و قسیم جنان رود

ناکام آن کسی که ز درگاه فاطمه
مطرود گردد و ز پی این و آن رود

ناکام آن کسی است که بیگانه با حسن
در حال جهل و غفلتش از تن روان رود

ناکام، آن کسی است که عشق حسین را
پیدا نکرده، بی خبر از این جهان رود

ناکام آن کسی است که همچون معاویه
قرآن به کف به جنگ امام زمان رود

دنیا، حسان، چو مرحله ی امتحان ماست
ناکام، آن که رد شده از امتحان رود
#اشعار_ختم_جوان

#جوان

نوجوان ناکام تصادفی (به عنوان مثال علی)
غرقه بخون شد پسرم علی جان
خون برود از جیگرم علی جان
ای گل غم پرور من علی جان
غرقه بخون شد بر من علی جان
از چه تو آهنگ سفر کرده ای
خون بدل و خون به جیگر کرده ای
از چه شکستی کمر مادرت
خاک تو شد بر سر من علی جان
ای که غریبانه سفر کرده ای
از چه به یکباره تو پژمرده ای
دل ز پدر مادر خود برده ای
نیست به لبهای پدر خنده ای
بی تو چه سازم گل نوباورم
بین دو چشمان ترم علی جان
بعد تو من روز شبان بیقرار
گشته خزان این گل من در بهار

زندگیم گشته و فقط انتظار
رفتی چه شد این همه قول و قرار
بی تو چسان زنده بمانم پسر
عشق تو شد باور من على جان
خواهر تو بر سر و سینه زند
برادرت ناله از این غم زند
دوست رفیقان همه در آتشند
دست اجل داس بر این ریشه زد
روز عزایت همه گریان ببین
خنده برفت از لب من على جان
ای گل من ظلم جفا دیده ام
ظلم کجاتا به کجا دیده ام
لنگرودی گشته نواخان من
از همه دوستان صفا دیده ام
نیست کسی نا برسد داد من
داغ تو شد قاتل من علی جان


کانال اشعار ترحیم
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEw6y-kZ7zDO9lndDg

پندیات ،نصایح و اشعار ترحیم از ابتدا تا انتهای مجلس ختم
با مدیریت ذاکراهلبیت کربلایی محمدمسلمی

انتقادات و پیشنهادات خودتان را به دو ایدی زیر ارسال بفرمایید
@zs_313👈

@moslemi124 👈
#اشعار_ختم_جوان

نبیند مادری یا پدری داغ جوان را
فدا سازد به پایش جان خود را
جگر سوزد در این عالم به داغش
به هر لحظه دلش گیرد سراغش
گل پژمان مادر دیده واکن
مرا اندر کنارت جابه جا کن
که بی تو زندگی دشوار باشد
دلم تا هست با تو یار باشد
چه سنگین است این درد جدایی
کنار قبر تو آیم گدایی
بگو با مادر دلخسته تو
کجا رفتی چرا منزل نیایی
برایت آرزو بسیار دارم
کجا رفتی ترا من دوست دارم
نشد ای گل عروسیت بگیرم
تو باشی من به جای تو بمیرم
ولی افسون داغت بر دلم شد
تمام خاطراتت حاصلم شد
مرا با رفتن خود پیر کردی
بر روی خاک تو زنجیر کردی
چو شمعی من بسوزم در فراغت
سر قبرت مرا تو پیر کردی
الهی کاش من هم پر بگیرم
کنارت ای پسر ماوار بگیرم
بیا یک بار دیگر در بر من
بکش دست نوازش بر سر من
#اشعار_ختم_جوان
#جوان


رسم است هر که داغ جوان دید، دوستان
رأفت برند حالت آن داغدیده را

یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا
وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را

آن دیگری برو بفشاند گلاب و شهد
تا تقویت کند دل محنت رسیده را

جمع دگر برای تسلای او دهند
شرح سیاهکاری چرخ خمیده را

القصه هر کسی به طریقی ز روی مهر
تسکین دهد مصیبت بر او رسیده را

آیا که داد تسلیت خاطر حسین
چون دید نعش اکبر در خون تپیده را؟

آیا که غمگساری و انده بری نمود
لیلای داغدیده‏ی زحمت کشیده را؟

بعد از پسر، دل پدر آماج تیر شد
آتش زدند لانه‏ی مرغ پریده را

سرگشته بانوان وسط آتش خیام
چون در میان آب، نقوش ستاره‏ها

اطفال خردسال، ز اطراف خیمه‏ها
هر سو دوان چو از دل آتش، شراره‏ها

غیر از جگر که دسترس اشقیا نبود
چیزی نماند در بر ایشان ز پاره‏ها

انگشت رفت در سر انگشتری به باد
شد گوشها دریده پی گوشواره‏ها

سبط شهی که نام همایون او برند
هر صبح و ظهر و شام فراز مناره‏ها

در خاک و خون فتاده و تازند بر تنش
با نعلها که ناله برآمدز خارها

@khatm14
#اشعار_ختم_جوان

نبیند مادری داغ جوان را
فدا سازد به پایش جان خود را
جگر سوزد در این عالم به داغش
به هر لحظه دلش گیرد سراغش
گل پژمان مادر دیده واکن
مرا اندر کنارت جابه جا کن
که بی تو زندگی دشوار باشد
دلم تا هست با تو یار باشد
چه سنگین است این درد جدایی
کنار قبر تو آیم گدایی
بگو با مادر دلخسته تو
کجا رفتی چرا منزل نیایی
برایت آرزو بسیار دارم
کجا رفتی ترا من دوست دارم
نشد ای گل عروسیت بگیرم
تو باشی من به جای تو بمیرم
ولی افسون داغت بر دلم شد
تمام خاطراتت حاصلم شد
مرا با رفتن خود پیر کردی
بر روی خاک تو زنجیر کردی
چو شمعی من بسوزم در فراغت
سر قبرت مرا تو پیر کردی
الهی کاش من هم پر بگیرم
کنارت ای پسر ماوار بگیرم
بیا یک بار دیگر در بر من
بکش دست نوازش بر سر من
#اشعار_ختم_جوان

#جوان

نوجوان ناکام تصادفی (به عنوان مثال علی)
غرقه بخون شد پسرم علی جان
خون برود از جیگرم علی جان
ای گل غم پرور من علی جان
غرقه بخون شد بر من علی جان
از چه تو آهنگ سفر کرده ای
خون بدل و خون به جیگر کرده ای
از چه شکستی کمر مادرت
خاک تو شد بر سر من علی جان
ای که غریبانه سفر کرده ای
از چه به یکباره تو پژمرده ای
دل ز پدر مادر خود برده ای
نیست به لبهای پدر خنده ای
بی تو چه سازم گل نوباورم
بین دو چشمان ترم علی جان
بعد تو من روز شبان بیقرار
گشته خزان این گل من در بهار

زندگیم گشته و فقط انتظار
رفتی چه شد این همه قول و قرار
بی تو چسان زنده بمانم پسر
عشق تو شد باور من على جان
خواهر تو بر سر و سینه زند
برادرت ناله از این غم زند
دوست رفیقان همه در آتشند
دست اجل داس بر این ریشه زد
روز عزایت همه گریان ببین
خنده برفت از لب من على جان
ای گل من ظلم جفا دیده ام
ظلم کجاتا به کجا دیده ام
لنگرودی گشته نواخان من
از همه دوستان صفا دیده ام
نیست کسی نا برسد داد من
داغ تو شد قاتل من علی جان
#اشعار_ختم_جوان
#جوان


رسم است هر که داغ جوان دید، دوستان
رأفت برند حالت آن داغدیده را

یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا
وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را

آن دیگری برو بفشاند گلاب و شهد
تا تقویت کند دل محنت رسیده را

جمع دگر برای تسلای او دهند
شرح سیاهکاری چرخ خمیده را

القصه هر کسی به طریقی ز روی مهر
تسکین دهد مصیبت بر او رسیده را

آیا که داد تسلیت خاطر حسین
چون دید نعش اکبر در خون تپیده را؟

آیا که غمگساری و انده بری نمود
لیلای داغدیده‏ی زحمت کشیده را؟

بعد از پسر، دل پدر آماج تیر شد
آتش زدند لانه‏ی مرغ پریده را

سرگشته بانوان وسط آتش خیام
چون در میان آب، نقوش ستاره‏ها

اطفال خردسال، ز اطراف خیمه‏ها
هر سو دوان چو از دل آتش، شراره‏ها

غیر از جگر که دسترس اشقیا نبود
چیزی نماند در بر ایشان ز پاره‏ها

انگشت رفت در سر انگشتری به باد
شد گوشها دریده پی گوشواره‏ها

سبط شهی که نام همایون او برند
هر صبح و ظهر و شام فراز مناره‏ها

در خاک و خون فتاده و تازند بر تنش
با نعلها که ناله برآمدز خارها