ختم وترحیم خوانی مجمع الذاکرین
3.79K subscribers
473 photos
278 videos
349 files
1.28K links
کانال اشعار ترحیم
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEw6y-kmuMSXvCd9Tg
پندیات ،نصایح و اشعار ترحیم از ابتدا تا انتهای مجلس ختم
با مدیریت ذاکراهلبیت کربلایی محمدمسلمی

@moslemi124

ارتباط با مدیر☝️
Download Telegram
#متن_سخنرانی حاج آقا عالی ◆

🌷‍ عاقبـت بی حــرمتی والــدین 🌷

مرحوم آقا جمال گلپایگانی، از مراجع صاحب رساله بود و رفیق آقای بروجردی بودند؛ الان نوه هاش در تهران زندگی می کنند؛ زمانی که یک جوان را برای دفن به تخت فولاد آوردند؛ از ایشان خواستند که به آن جوان تلقین کند؛ آقای گلپایگانی چشمانش باز بود مےگفتند: می دیدم برزخ جوان را، به جوان گفتم: بشنو! بفهم! این چیزهایی را که به تو می گویم؛ گفت نمی فهمم چی می گی! بعد دیدم یک شیطانک هایی در اطرافش می رقصند و می خندند، خوشحال هستند که این دم آخر می خواهند او را تو قبر بگذارند و زبانش بسته بست؛ خیلی ناراحت شدم.به هیچ کس چیزی نگفتم ؛

بعد به یک کناری آمدم دیدم، خانمی دارد گریه می کند، فهمیدم که مادرش هست و کنار آن خانم یک آقایی است که او هم گریه می کرد؛ سواال کردم گفتند: آنهاپدر و مادراین جوان هستند. پدرش را کنار کشیدم و قضیه را برایش تعریف کردم، گفتم: پسرتون توی زندگی خود گیر و مشکلی داشته با شما؟ پدر جوان گفت: پسر ما! خیلی خوب بود. اهل نماز بود و متدین اهل محراب و منبر و مطالعه بود، ولی چون خیلی از چیزها را یاد گرفته بود مغروربود. لذا زمانی که میخواستم در مورد مسائل دینی اظهارنظر کنم به من می گفت: تو حرف نزن! چون سواد نداری! من با گفتن این حرف ها دو سه مرتبه دلم شکست. از اینکه توی جمع به من که پدرش بودم می گفت: توحرف نزن چون سواد نداری ومن ازش خیلی به دلم ماند. آقای گلپایگانی گفت: الان وقت این حرف ها نیست ازش راضی باشید و به زبان خود نیز جاری کنید ازش راضی هستید. زمانی که پدر جوان راضی شد، جوان را داخل قبر نهادند و روی آن را می پوشاندند.

آقای گلپایگانی گفتند صبر کنید و خودشون وارد قبر شدند و تلقین آخر رو کردند؛ باز برزخ جوان را دید که یک لبخند زد و جوان گفت : می فهمم و آن شیطانک ها دیگر دورش نبودند، زمانی که روی قبر را پوشاندند، دیدم امیر المومنین تشریف آودرند و فرمودند: از این به بعدش با من، آقای گلپایگانی گفتند: این صحنه هایی بود که من با چشم خود دیدم؛ جوان متدین اخر عمر ولی گیر داشت.

برادران و خواهران بزرگوار اگر پدر و مادر تان در قید حیات اند قدر بدونید و آنهایی که از دنیا رفتند؛ اگر کسی پیرمرده و پدر و مادرش خیلی سال قبل از دنیا رفته؛ پدرومادر تا ابد پدرو مادر هستند؛ فرقی نمی کند؛ بزرگان گفته اند: «اگر در زندگی کارتان گیر کرده و مشکلی برایتان پیش امده و خبر ندارید که از کجا دارید می خورید!! یا اگر کسی مبتلای به گناهی هست؛ بعضی ها عادت به گناهی دارند و نمی توانند آن گناه رو کناربگذارند؛ به مدت چهل عصر پنجشنبه که همان (شب جمعه) برسر قبر اولیای خدا و یا پدرو مادر عالم و امام زاده ای هست، چهل شب بروند سر قبر او و فاتحه ای نثارشان بکنند و دعا و سوره ی یاسین بخوانند، تا از اون طرف برایشان دعا بکنند و گره باز شود، کسانی بوده اند که در زندگی شان گره کوری بوده که باز شده مخصوصا" پدر و مادر؛که در روایت آمده که حتما" دعا بکنید و تا آنها آمین بگویند.
🕊🕊🕊🕊🕊
#متن_سخنرانی استاد رضایی ◆

🍃‍ چــوب زدن خــدا 🍃

اولیای الهی که سرعتشان به سمت خدا زیاد است ؛ کوچک ترین گناه هم از ایشان پذیرفته نمی شود. مثلا حضرت یُونس که داخل شکم نهنگ رفت؛ مگر گناهش چه بود؟ حضرت یُونس ؛ به مدت سی سال قوم خود را هدایت می کند ولی قوم یُونس راه هدایت نمی پذیرند، به همین دلیل حضرت یُونس از خدا خواست تا قومش را عذاب کند. وعدی عذاب داده شد ومثلا یک ماه دیگر عذاب نازل می شد؛ اما حضرت یُونس تا روز وعده داده شده (موعود)صبر نکرد و خیلی عصبانی شد و قوم خود را ترک کرد. و گناهش همین بود. و خدا فرمود: یُونس ؛ تو ولی خدا هستی ؛ بزرگی و باید این قوم را هدایت بکنی؛چرا زودتر از روز موعود رفتی بیرون!؟

و این آیه ای که در نماز غفیله می خوانیم: «وَ ذَالنُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَی فِی‌الظُّلُمَاتِ أَنْ لَاإِلَهَ‌إِلاَّأَنْتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» و زمانی که با عصبانیت بیرون می رود و وارد شکم نهنگ می شود؛ وقتی ظلمت رو می بیند ندا می دهد: «خدایا من به خودم ظلم کردم و تو پاک هستی». در قرآن آمده است که: اگر حضرت یُونس در شکم نهنگ تسبیح خدا رو به جا نیاورده بود و توبه نکرده بود؛ تا روز بَرانگیختن در شکم ِ نهنگ می ماند. چون خداوند نمیخواهد بندگان خوبش منحرف شوند.

بر نمد چوبی که آن را مَرد زد
بر نمــد آن را نَزَد بـَر گـَرد زد
زمانی که گلیمی رو چوب می زنیم و تمیزش می کنیم، نمی خوایم گلیم رو اذیتش بکنیم ، بلکه می خواهیم آلودگی هایش را بزدایم. همچنین در روایت آمده است که: مریض شدن را امری منفی نمی دانند؛ بلکه آن را خیلی هم مثبت می دانندو اگر دعا دارید بروید پیش مریض تا دعایتان بکند. بنابراین خدا نمی خواهد بندگانش را اذیت بکند بلکه می خواهد گرد و خاکش را بزداید؛ اگر مرتکب گناهی هم شدی ؛ همینجا پاکت بکند. یکی از یاران امیرالمومنین، روزی بر روی سکوی چوبی نشسته بود، سکو شکست ؛ شخص زمین خورد وسرش هم شکست ؛ امیر المومنین به دوستش کمک کرد و سر او را پانسمان کرد و بعد فرمود: «خدا را شاکریم از اینکه ؛ شیعیان ما را در همین دنیا عذاب می کند. آن شخص گفت : یا امیر مگر من چه کردم که خدا می خواهد به من چوب بزند؟ حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: شما وقتی نشستید بر روی سکو ؛( بسم الله)نگفیتید؛ در روایت آمده است که لحظه ی جان دادن انسان چون خیلی سخت است ؛بنابراین مومنین را همین جا چوب شان می زند و بر آنها سخت می گیرد تا لحظه ی مرگ راحت باشد برای مومنین؛در عوض بعضی از کفار را که در دنیا کارخوبی انجام داده است ؛ خداوند عوض خوبی کفّار را در همین دنیا می دهد. ولی در روز قیامت : به حسابش خوب رسیدگی می شود؛ پس باید انسان همیشه حواس خود را جمع کند و نگوید که حالا یک غیبتی کردیم وطرف هم حق ش بوده وگناه غیبت کردن را خیلی ساده می گیریم، درحالی که غیبت شاخ ودم نـدارد....

🌹
#متن_سخنرانی حاج آقا عالی ◆

🌷‍ عاقبـت بی حــرمتی والــدین 🌷

مرحوم آقا جمال گلپایگانی، از مراجع صاحب رساله بود و رفیق آقای بروجردی بودند؛ الان نوه هاش در تهران زندگی می کنند؛ زمانی که یک جوان را برای دفن به تخت فولاد آوردند؛ از ایشان خواستند که به آن جوان تلقین کند؛ آقای گلپایگانی چشمانش باز بود مےگفتند: می دیدم برزخ جوان را، به جوان گفتم: بشنو! بفهم! این چیزهایی را که به تو می گویم؛ گفت نمی فهمم چی می گی! بعد دیدم یک شیطانک هایی در اطرافش می رقصند و می خندند، خوشحال هستند که این دم آخر می خواهند او را تو قبر بگذارند و زبانش بسته بست؛ خیلی ناراحت شدم.به هیچ کس چیزی نگفتم ؛

بعد به یک کناری آمدم دیدم، خانمی دارد گریه می کند، فهمیدم که مادرش هست و کنار آن خانم یک آقایی است که او هم گریه می کرد؛ سواال کردم گفتند: آنهاپدر و مادراین جوان هستند. پدرش را کنار کشیدم و قضیه را برایش تعریف کردم، گفتم: پسرتون توی زندگی خود گیر و مشکلی داشته با شما؟ پدر جوان گفت: پسر ما! خیلی خوب بود. اهل نماز بود و متدین اهل محراب و منبر و مطالعه بود، ولی چون خیلی از چیزها را یاد گرفته بود مغروربود. لذا زمانی که میخواستم در مورد مسائل دینی اظهارنظر کنم به من می گفت: تو حرف نزن! چون سواد نداری! من با گفتن این حرف ها دو سه مرتبه دلم شکست. از اینکه توی جمع به من که پدرش بودم می گفت: توحرف نزن چون سواد نداری ومن ازش خیلی به دلم ماند. آقای گلپایگانی گفت: الان وقت این حرف ها نیست ازش راضی باشید و به زبان خود نیز جاری کنید ازش راضی هستید. زمانی که پدر جوان راضی شد، جوان را داخل قبر نهادند و روی آن را می پوشاندند.

آقای گلپایگانی گفتند صبر کنید و خودشون وارد قبر شدند و تلقین آخر رو کردند؛ باز برزخ جوان را دید که یک لبخند زد و جوان گفت : می فهمم و آن شیطانک ها دیگر دورش نبودند، زمانی که روی قبر را پوشاندند، دیدم امیر المومنین تشریف آودرند و فرمودند: از این به بعدش با من، آقای گلپایگانی گفتند: این صحنه هایی بود که من با چشم خود دیدم؛ جوان متدین اخر عمر ولی گیر داشت.

برادران و خواهران بزرگوار اگر پدر و مادر تان در قید حیات اند قدر بدونید و آنهایی که از دنیا رفتند؛ اگر کسی پیرمرده و پدر و مادرش خیلی سال قبل از دنیا رفته؛ پدرومادر تا ابد پدرو مادر هستند؛ فرقی نمی کند؛ بزرگان گفته اند: «اگر در زندگی کارتان گیر کرده و مشکلی برایتان پیش امده و خبر ندارید که از کجا دارید می خورید!! یا اگر کسی مبتلای به گناهی هست؛ بعضی ها عادت به گناهی دارند و نمی توانند آن گناه رو کناربگذارند؛ به مدت چهل عصر پنجشنبه که همان (شب جمعه) برسر قبر اولیای خدا و یا پدرو مادر عالم و امام زاده ای هست، چهل شب بروند سر قبر او و فاتحه ای نثارشان بکنند و دعا و سوره ی یاسین بخوانند، تا از اون طرف برایشان دعا بکنند و گره باز شود، کسانی بوده اند که در زندگی شان گره کوری بوده که باز شده مخصوصا" پدر و مادر؛که در روایت آمده که حتما" دعا بکنید و تا آنها آمین بگویند.
💦💦🥀💦💦🥀💦💦

#متن شعر

مادر مهربونم ، نزن آتیش بجونم
مرو ای مادر من مرو ای مادر من
آخر ای پرستوی شکسته پر
حالا که میری سفر منم ببر
بی تو تنها و غریب میشه بابا
بی تو آتیش می گیره دلای ما
ای همه دلخوشیم ، از غمت می کشیم
مرو ای مادر من مرو ای مادر من
بعد تو بابا غریب تر می شه باز
مثل شمع می سوزه با سوز و گداز
رو سرش سنگ و خاکستر می ریزند
نرو که بعد تو بیشتر می ریزند
مادرم مرو سفر ، من و این خونِ جگر
مرو ای مادر من مرو ای مادر من
تو تموم هستی تو دادی براش
زندگی و عمر تو کردی فداش
حالا غصه ی تو پیرش می کنه
دیگه از زندگی سیرش می کنه
مادرم بمون پیشم ، همیشه یادت می شم
مرو ای مادر من مرو ای مادر من
مادرم بعد تو ای بی قرینه
یه روزی میام پیشت از مدینه
از تو دل می شکنه و پهلوی من
می سوزونه سینمو عدوی من
من گل باغ توأم ، نیلی داغ توأم
مرو ای مادر من مرو ای مادر

💦💦🥀💦💦🥀💦💦
🌷#متن شعر مهربونم مادر آرام جونم مادر با صدای مرتضی جوان

نگهبان سر گهواره ی من
تویی مادر شفای گریه ی من

چه شبهایی تو را بی تاب کردم خودم خفتم تو را بی خواب کردم

مهربونم مادر آرام جونم مادر بیا مادر بیا روح و روانم مادر

مهربونم مادر آرام جونم مادر بیا مادر بیا روح و روانم مادر

سر شب تا سحر نازم خریدی همه خفتند تو بیداری کشیدی

در آن موقع که کارم گریه بوده کسی جز تو برایم دل نسوخته مادر

مهربونم مادر آرام جونم مادر
بیا مادر بیا روح و روانم مادر

مهربونم مادر آرام جونم مادر بیا مادر بیا روح و روانم مادر

🌷🍀🌷🍀🌷
🕊🕊

🥀#ترحیم_نامه
💦#اشعار_در_مقام_پدر
🥀#متن شعر درفراق پدر ،مادر... (امان ز بی وفایی دنیا )


امان ز بی وفایی دنیا
فغان ز سوز و ماتم و غم ها
بدون تو شدم تک و تنها

#خدانگهدار(۲)

نمیشه باورم که در خاکی
مسافر سپهره افلاکی
من زنده ام تو در دل خاکی

#خدانگهدار(۲)

خاک مصیبت میریزم بر سر
غم تو میکشه منو آخر(۲)

#خدانگهدار(۲)

توای چراغ شده خاموشم
نمیشه یاد تو فراموشم
صدات هنوز مونده توی گوشم

#خدانگهدار(۲)

محبتات نرفته از یادم
بیا و بشنو بغض فریادم
ببین سر قبر تو افتادم
خدانگهدار۲
لبریز آهمو دلم خونه
بدون تو دلم پریشونه

#خدانگهدار (۲)

شکسته قلبم از فراق تو
بگو چیکار کنم ز داغ تو
تو خونه خاموشه چراغ تو

#تنهام گذاشتی(۲)

ببین که از غم تو دلگیرم
بدون تو از زندگی سیرم
که میکنه فراق تو پیرم

#تنهام گذاشتی(۲)

نمیبینی که از غمت پیرم
سرمزار تو زمینگیرم

#علی_اصغرخواجه_زاده
🎧#مداح_اهلبیت(ع)
🎤#استاد_حاج_پیرزاده
👌#پیشنهاد_دانلود
🥀🥀🥀💦💦💦
💦💦🥀💦💦🥀💦💦

#متن شعر

مادر مهربونم ، نزن آتیش بجونم
مرو ای مادر من مرو ای مادر من
آخر ای پرستوی شکسته پر
حالا که میری سفر منم ببر
بی تو تنها و غریب میشه بابا
بی تو آتیش می گیره دلای ما
ای همه دلخوشیم ، از غمت می کشیم
مرو ای مادر من مرو ای مادر من
بعد تو بابا غریب تر می شه باز
مثل شمع می سوزه با سوز و گداز
رو سرش سنگ و خاکستر می ریزند
نرو که بعد تو بیشتر می ریزند
مادرم مرو سفر ، من و این خونِ جگر
مرو ای مادر من مرو ای مادر من
تو تموم هستی تو دادی براش
زندگی و عمر تو کردی فداش
حالا غصه ی تو پیرش می کنه
دیگه از زندگی سیرش می کنه
مادرم بمون پیشم ، همیشه یادت می شم
مرو ای مادر من مرو ای مادر من
مادرم بعد تو ای بی قرینه
یه روزی میام پیشت از مدینه
از تو دل می شکنه و پهلوی من
می سوزونه سینمو عدوی من
من گل باغ توأم ، نیلی داغ توأم
مرو ای مادر من مرو ای مادر

💦💦🥀💦💦🥀💦💦
🕊🕊

🥀#ترحیم_نامه
💦#اشعار_در_مقام_پدر
🥀#متن شعر درفراق پدر ،مادر... (امان ز بی وفایی دنیا )


امان ز بی وفایی دنیا
فغان ز سوز و ماتم و غم ها
بدون تو شدم تک و تنها

#خدانگهدار(۲)

نمیشه باورم که در خاکی
مسافر سپهره افلاکی
من زنده ام تو در دل خاکی

#خدانگهدار(۲)

خاک مصیبت میریزم بر سر
غم تو میکشه منو آخر(۲)

#خدانگهدار(۲)

توای چراغ شده خاموشم
نمیشه یاد تو فراموشم
صدات هنوز مونده توی گوشم

#خدانگهدار(۲)

محبتات نرفته از یادم
بیا و بشنو بغض فریادم
ببین سر قبر تو افتادم
خدانگهدار۲
لبریز آهمو دلم خونه
بدون تو دلم پریشونه

#خدانگهدار (۲)

شکسته قلبم از فراق تو
بگو چیکار کنم ز داغ تو
تو خونه خاموشه چراغ تو

#تنهام گذاشتی(۲)

ببین که از غم تو دلگیرم
بدون تو از زندگی سیرم
که میکنه فراق تو پیرم

#تنهام گذاشتی(۲)

نمیبینی که از غمت پیرم
سرمزار تو زمین گیرم
🕊🕊

🥀#مجلس_ ختم_خواهر
🥀#متن _ترکی
#مداح _اهل_ بیت (ع)
🎤#استاد _حاج_ پیرزاده
🥀#پیشنهاد_ دانلود

سن گئدن گوندن اخا بختی گونی قاره باجون

اوزولوب  الدن  علاجی  قالوب  آواره  باجون


دوزدی سودای محبت بلی هر باشدا اولار

عاشقون سری نهان بلیدی گوزیاشدا اولار

باجینوندا گوزی بو رسمیدی قارداشدا اولار

گوز تیکوبدور گیجه گوندوز سنه بیچاره باجون



آز قالور بایرام اولا غصه لی قلبیم چوبالور

بله گونلرده هامی ئوز کسیگین یاده سالور

هیچ دئمورسن که باجیم ئولدی ویا اینکه قالور

گوز تیکوب حسرت و اندوهیله یولاره باجون
#متن سالگرد فوت مادر

یک سال از غروب ناباورانه عزیزمان گذشت،
دست تقدیر او را از باغ زندگی جدا کرد
و جز مشتی خاک بر ما باقی نگذاشت.
یک سال از پرواز معصومانه اش گذشت،
این یک سال را با یاد و بی حضورش
چه تلخ و مبهوت به پایان بردیم
و در فراقش چه خونها که از دل چکید
و چه اشکها که بر رخ دوید،
هنوز به یادش اشک می‌ریزیم
تا شاید آرام گیریم
و با حضور یاران، رفتنش را باور کنیم

❈❈❈

روزهای دلتنگی‌مان را
به یاد خوبی‌ها و مهربانی‌هایش سپری می‌کنیم
و سالگرد درگذشتش را با نثار فاتحه‌ای
به روح پاکش گرامی می‌داریم

❈❈❈

یک سال است که طنین صدای گرمت در فضای خانه نمی‌پیچد
و ناباورانه جای خالی‌ات را نگاه می‌کنیم و به آستانه در چشم دوخته‌ایم
اما افسوس دیگر سعادت دیدار تو را نخواهیم داشت.
ای کاش می‌توانستیم احساسمان را بیان کنیم.
اگر دریاها جوهر و درختان جملگی قلم گردند،
باز هم نمی‌توانیم بزرگواری، فداکاری و ایثارت را بر صفحه کاغذ بنگاریم!

❈❈❈

یک سال از عروج ناباورانه‌ات گذشت
این یک سال به ما بی تو یک قرن گذشت
دست تقدیر او را از باغ زندگی جدا کرده،
و جز مشتی خاک بر ما باقی نگذاشت
یک سال از پرواز معصومانه‌اش گذشت
این یک سال را با یاد و بی حضورش
چه تلخ و مبهوت به پایان بردیم
و در فراقش چه خونها که از دل چکید
و چه اشک‌ها که بر رخ دوید
هنوز به یادش اشک می‌ریزیم
تا شاید آرام گیریم
و با حضور یاران رفتنش را باور کنیم

❈❈❈

یک سال می‌گذرد و می‌سوزیم و به هر جا می‌نگریم، خاطره‌ای از مادر در خیال ما شکل می‌گیرد؛
یک سالی است که سنگ صبور خود را از دست داده‌ایم
و نگاه پاکش را دیگر نمی‌یابیم.
چه سخت است فراق کسی که یاد و روحش همیشه در کنار ماست و او خود نیست.

❈❈❈

لالایی مادر مهربونم، لالایی مادر عزیزم.
راست میگن فرشته‌ها نمی تونن رو زمین بمونن.
جای فرشته‌ها تو آسمونه.
مادرم، یک سال از آسمانی شدنت گذشت. خانه بی نور شد…

❈❈❈

#شعر سالگرد فوت مادر
#سالگرد فوت مادر


#شعر سالگرد فوت مادر

❈❈❈

گذشته سالی و رویت ندیدیم
گلی از گلشن رویت نچیدیم
رسیده سالگرد تو ولی ما
به قدر سال‌ها محنت کشیدیم

❈❈❈

اولین سالگرد پرگشودن توست؛
«حمد و سوره» گُلی به گلشن توست …

❈❈❈

کاش باشی و بتوان شامه پر کرد از بوی تو، ای شب‌بوی شبهای بی بوی من
کجایی ای منِ من؟
کجایی ای من تا جانی دوباره بخشی این من را؟
بی تو این من تهی است، هیچ است و پوچ
با تو این من، من است
آری با تو ای مادرم…

❈❈❈

روزها رفت و گذشت و در اندیشه باز آمدنت،
لحظه‌ها طی شد و مرد!
و نگاهم هر روز، باز هم با همه شوق، کوچه‌ها را پایید.
مثل آن روز که می‌آمدی از دور … دریغ!
دل من در غم هجران تو ای خوب‌ترین، چه بگویم، چه کشید …
آه یک سال گذشت مادرم و تو همچنان نیستی!

❈❈❈

سالی گذشت و باغ دلم برگ و بار نداشت
من ماندم و شبی که هوای سحر نداشت

متن سالگرد فوت مادر کوتاه
متن سالگرد فوت مادر کوتاه و سوزناک

❈❈❈

باورم نیست مادر رفتی و خاموش شدی
ترک ما کردی و با خاک هم‌آغوش شدی
خانه را نوری اگر بود ز رخسار تو بود
ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی

❈❈❈
نبودنِ تــو
فقط نبودنِ تو نیست
نبودنِ خیلی چیزهاست…
کلاه روی سَرمان نمی‌ایستد!
شعر نمی‌چسبد…
پول در جیب‌مان دوام نمی‌آورد!
نمک از نان رفته!!!
خنکی از آب………….
” ما یکسال است که بی‌تو فقیر شده‌ایم ” مادر….

❈❈❈

💔 شعر سالگرد فوت مادر 💔

❈❈❈

مادر به تو سوگند که در این خانه خاموش
افسانه شادی و خوشی گشته فراموش

❈❈❈

متن سالگرد مادر فوت شده
شعر و متن سالگرد مادر فوت شده

❈❈❈

ز سر شد سایه‌ات كوتاه، مادر
جهانم شد مصیبت‌گاه، مادر

سخن آموختی، رفتی، نمانده ست
مرا جز وای مادر! آه مادر

❈❈❈

💔شعر سالگرد فوت مادر 💔

❈❈❈

شنیدم بهشت هم برایت کم است
خوش به حالت
کاش من را هم می‌بردی
دلم برایت تنگ است
همیشه عاشقت هستم
شب‌ها به خوابم بیا مثل هر شب
دوستت دارم مادر

❈❈❈

مادرم هجر تو اندوه و غم ماست هنوز
شد چهل روز فراق، غصه به دل‌هاست هنوز
دست مهرت زسرم کوته و بیچاره شدم
آرزوی رخ زیبای تو رویاست هنوز

🖤🖤🖤🖤