#یادداشت
🔴 تحقیر معلم با مدارس خاص
✍️ رضا داودی
🔸متمایزسازی دانشآموزان و مدارس یکی از تغییراتی است که آموزش و پرورش ایران در طول دهههای گذشته شاهد آن بوده است. تاسیس مدارسی تحت عناوینی همچون تیزهوشان، هیئت امنایی، نمونه دولتی و ... نمایانگر تقسیمبندی و تمایز میان دانشآموزان و مدارس است.
🔸اگر چه نمیتوان تفاوتها و تواناییهای انسانی و به تبع آن، ضرورت چنین مدارسی را انکار نمود ولی ایراداتی نیز به آن وارد است؛ فقدان طرحی علمی و دقیق برای چنین مدارس از سوی مدیران رده بالای آموزش و پرورش چالش مهم این مدارس است.
🔸در نقد این مدارس از زاویه حقوق دانشآموز و کیفیت آموزش سخن بسیار گفته شده است. هدف این نوشتار نقد این مدارس از زاویه شان و جایگاه علمی و اخلاقی معلم و تحقیر معلم است. در این نوشتار خواهم کوشید این مسئله را روشن نمایم.
🔸مطابق قانونی که مختص این مدارس است مدیر میتواند معلمان مدرسه را به دلخواه خود انتخاب کند و اداره نمیتواند دخالتی در امر تصمیمگیری مدیر این مدارس داشته باشد.
🔸با نگاهی نقادانه بر عملکرد مدیران این مدارس در طول سالهای گذشته، پرسشهای زیادی در نقد اختیار گزینش معلم از سوی مدیران مدارس مطرح میگردد.
🔸اگر از نگاه کلان به قضیه بنگریم و عملکرد نهادهای مدرن مثل مدرسه در ایران را در یکصد سال گذشته واکاوی نماییم؛ درمییابیم که نهادهای مدرن در ایران فاقد روح مدرن هستند. قانونگرایی و تقدم ضابطه بر رابطه پایهی یک نهاد مدرن و روح زندهی آن است. متاسفانه به دلیل استیلای رابطه بر ضابطه، در نهادهای مدرن در ایران از جمله مدرسه، زمینه برای گزینش دلبخواهانه و فاقد ملاکهای علمی و قانونی معلم توسط مدیران هموار گردیده است. مدیران مدارس خاص که در بالا از آنان یاد شد میتواند دوستان و آشنایان خود را با توجه به فرهنگ پاد مدرن تقدم رابطه بر ضابطه در مدارس به کار گیرند، بدون اینکه پاسخگوی گزینش خود باشد.
🔸اگر از جنبهی دیگر به چنین تصمیمگیریهایی نظر بیافکنیم و روند دمکراتیکسازی به عنوان یکی دیگر از پایههای نهادهای مدرن و مدرنیسم را مد نظر قرار دهیم؛ معلمان باید، مدیر مدرسه را انتخاب کنند نه برعکس. این گزینش دلبخواهانه و فاقد روح دمکراتیک، زمینه را برای بازتولید و تقویت سیستم استبدادی مدیریتی که یادآور سیستم استبدادی سازمانی تیلوری است فراهم میآورد.
🔸تیلور معتقد بود انسانها را میتوان مثل رباتها هدایت کرد تا مطابق دستور از پیش تعیین شده به شیوهای مشخص رفتار کنند و با این روش بهرهوری کار را افزایش داد. تیلور وظیفهی اصلی مدیریت را برنامهریزی و پیشبینی میدانست. این تئوری اگر چه در حوزهی کارخانههای صنعتی در ابتدا موفقیتهایی داشت ولی نگاه مکانیکی و رباتگونه این سیستم به کارگر کارخانه در نهایت باعث شکست این تئوری شد. نکتهی پر اهمیت اینجاست که تیلوریسم حتی در حوزهی صنعت شکست خورد. حال اجرای چنین سیستم منسوخی در امر آموزش که با انسان سروکار دارد به چه نتایج فاجعهباری ختم خواهد شد؟
🔸تبعات چنین سیستمی برای محیط مدرسه و معلم بسیار خطرناک است. معلمی که در چنین سیستمی کار میکند و هر لحظه دلهرهی عدم تایید از سوی مدیر مدرسه را دارد نمیتواند کارآمد و توانمند باشد. معلم در این سیستم باید مطابق فرامین مدیر مدرسه رفتار کند چون روح دمکراسی و نقادی در این مدارس وجود ندارد و معلم نمیتواند با توجه به شرایط خود و دانشآموزانی که مادهی خام نیستند و به حکم انسان بودن ویژگیهای متفاوتی دارند عمل کند. در نتیجهی دلهرهی همیشگی معلم و دیکتهی برنامه از سوی مدیر به معلم، دانشآموز نیز متضرر میشود.
🔸در پاسخ به پرسش از معیارهای گزینش معلم توسط مدیر مدرسه، به درصد قبولی بالا توسط معلم به عنوان یکی از شاخصهای مهم و اصلی اشاره میشود. ولی این معیار دو ایراد اساسی دارد:
۱- ملاک یادگیری به زعم کارشناسان و متخصصان آموزشی، نمره نیست. ملاک نمره سالهاست که مورد تردید جدی قرار گرفته و نمیتواند شاخص کارآمدی و توانمندی معلم قرار گیرد.
۲-معلمی که در مدارس عادی تدریس میکند، بیشک راندمان کمتر و درصد قبولی کمتری دارد.. اگر بر اساس درصد قبولی معلم را ارزیابی کنیم پس حق معلمی که در مدارس عادی تدریس میکند ضایع میشود بدین ترتیب معیار نمره نمیتواند سنجهی مناسب گزینش معلم قرار گیرد.
🔸اگر چه شاخص درصد قبولی یکی از معیارهای ضعیف گزینش معلم است و ایرادات فراوانی دارد ولی در سطح هنرستانها حتی چنین شاخصی هم وجود ندارد.
📎 متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/3XvKrnL
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
📍ارتباط👇
🆔 @kashowranews
🔴 تحقیر معلم با مدارس خاص
✍️ رضا داودی
🔸متمایزسازی دانشآموزان و مدارس یکی از تغییراتی است که آموزش و پرورش ایران در طول دهههای گذشته شاهد آن بوده است. تاسیس مدارسی تحت عناوینی همچون تیزهوشان، هیئت امنایی، نمونه دولتی و ... نمایانگر تقسیمبندی و تمایز میان دانشآموزان و مدارس است.
🔸اگر چه نمیتوان تفاوتها و تواناییهای انسانی و به تبع آن، ضرورت چنین مدارسی را انکار نمود ولی ایراداتی نیز به آن وارد است؛ فقدان طرحی علمی و دقیق برای چنین مدارس از سوی مدیران رده بالای آموزش و پرورش چالش مهم این مدارس است.
🔸در نقد این مدارس از زاویه حقوق دانشآموز و کیفیت آموزش سخن بسیار گفته شده است. هدف این نوشتار نقد این مدارس از زاویه شان و جایگاه علمی و اخلاقی معلم و تحقیر معلم است. در این نوشتار خواهم کوشید این مسئله را روشن نمایم.
🔸مطابق قانونی که مختص این مدارس است مدیر میتواند معلمان مدرسه را به دلخواه خود انتخاب کند و اداره نمیتواند دخالتی در امر تصمیمگیری مدیر این مدارس داشته باشد.
🔸با نگاهی نقادانه بر عملکرد مدیران این مدارس در طول سالهای گذشته، پرسشهای زیادی در نقد اختیار گزینش معلم از سوی مدیران مدارس مطرح میگردد.
🔸اگر از نگاه کلان به قضیه بنگریم و عملکرد نهادهای مدرن مثل مدرسه در ایران را در یکصد سال گذشته واکاوی نماییم؛ درمییابیم که نهادهای مدرن در ایران فاقد روح مدرن هستند. قانونگرایی و تقدم ضابطه بر رابطه پایهی یک نهاد مدرن و روح زندهی آن است. متاسفانه به دلیل استیلای رابطه بر ضابطه، در نهادهای مدرن در ایران از جمله مدرسه، زمینه برای گزینش دلبخواهانه و فاقد ملاکهای علمی و قانونی معلم توسط مدیران هموار گردیده است. مدیران مدارس خاص که در بالا از آنان یاد شد میتواند دوستان و آشنایان خود را با توجه به فرهنگ پاد مدرن تقدم رابطه بر ضابطه در مدارس به کار گیرند، بدون اینکه پاسخگوی گزینش خود باشد.
🔸اگر از جنبهی دیگر به چنین تصمیمگیریهایی نظر بیافکنیم و روند دمکراتیکسازی به عنوان یکی دیگر از پایههای نهادهای مدرن و مدرنیسم را مد نظر قرار دهیم؛ معلمان باید، مدیر مدرسه را انتخاب کنند نه برعکس. این گزینش دلبخواهانه و فاقد روح دمکراتیک، زمینه را برای بازتولید و تقویت سیستم استبدادی مدیریتی که یادآور سیستم استبدادی سازمانی تیلوری است فراهم میآورد.
🔸تیلور معتقد بود انسانها را میتوان مثل رباتها هدایت کرد تا مطابق دستور از پیش تعیین شده به شیوهای مشخص رفتار کنند و با این روش بهرهوری کار را افزایش داد. تیلور وظیفهی اصلی مدیریت را برنامهریزی و پیشبینی میدانست. این تئوری اگر چه در حوزهی کارخانههای صنعتی در ابتدا موفقیتهایی داشت ولی نگاه مکانیکی و رباتگونه این سیستم به کارگر کارخانه در نهایت باعث شکست این تئوری شد. نکتهی پر اهمیت اینجاست که تیلوریسم حتی در حوزهی صنعت شکست خورد. حال اجرای چنین سیستم منسوخی در امر آموزش که با انسان سروکار دارد به چه نتایج فاجعهباری ختم خواهد شد؟
🔸تبعات چنین سیستمی برای محیط مدرسه و معلم بسیار خطرناک است. معلمی که در چنین سیستمی کار میکند و هر لحظه دلهرهی عدم تایید از سوی مدیر مدرسه را دارد نمیتواند کارآمد و توانمند باشد. معلم در این سیستم باید مطابق فرامین مدیر مدرسه رفتار کند چون روح دمکراسی و نقادی در این مدارس وجود ندارد و معلم نمیتواند با توجه به شرایط خود و دانشآموزانی که مادهی خام نیستند و به حکم انسان بودن ویژگیهای متفاوتی دارند عمل کند. در نتیجهی دلهرهی همیشگی معلم و دیکتهی برنامه از سوی مدیر به معلم، دانشآموز نیز متضرر میشود.
🔸در پاسخ به پرسش از معیارهای گزینش معلم توسط مدیر مدرسه، به درصد قبولی بالا توسط معلم به عنوان یکی از شاخصهای مهم و اصلی اشاره میشود. ولی این معیار دو ایراد اساسی دارد:
۱- ملاک یادگیری به زعم کارشناسان و متخصصان آموزشی، نمره نیست. ملاک نمره سالهاست که مورد تردید جدی قرار گرفته و نمیتواند شاخص کارآمدی و توانمندی معلم قرار گیرد.
۲-معلمی که در مدارس عادی تدریس میکند، بیشک راندمان کمتر و درصد قبولی کمتری دارد.. اگر بر اساس درصد قبولی معلم را ارزیابی کنیم پس حق معلمی که در مدارس عادی تدریس میکند ضایع میشود بدین ترتیب معیار نمره نمیتواند سنجهی مناسب گزینش معلم قرار گیرد.
🔸اگر چه شاخص درصد قبولی یکی از معیارهای ضعیف گزینش معلم است و ایرادات فراوانی دارد ولی در سطح هنرستانها حتی چنین شاخصی هم وجود ندارد.
📎 متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/3XvKrnL
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
📍ارتباط👇
🆔 @kashowranews
Telegraph
💢 تحقیر معلم با مدارس خاص
متمایزسازی دانشآموزان و مدارس یکی از تغییراتی است که آموزش و پرورش ایران در طول دهههای گذشته شاهد آن بوده است. تاسیس مدارسی تحت عناوینی همچون تیزهوشان، هیئت امنایی، نمونه دولتی و ... نمایانگر تقسیمبندی و تمایز میان دانشآموزان و مدارس است. اگر چه نمیتوان…
#یادداشت
🔴 دومین مهر و شرح پریشانی اخراج از معلمی
#عزیز_قاسم_زاده
🔸به سالهای دوردست پرواز میکنم زمانی که خودم را در مدرسه دیدم و سالهای ابتدایی را میگذرانیدم، بدون آنکه کسی مرا تشویق و یا تحریک و تعریض کند، در ذهنم لحظهای نمیگنجید در آینده شغلی غیر از معلمی داشته باشم. بر خلاف رویاهای کودکانه که اغلب پروازهای دیگر و مرتفعتری دارند. آنکه آسمان اندیش است خود را خلبانی در هواپیما میبیند و آنکه اقتدار و برقراری نظم و امنیت را در ذهن کودکانهاش تصویر میکشد، دوست میدارد، پلیس شود. آنکه عقل عملیش فعالتر است، میخواهد در یکی از رشتههای مهندسی درس بخواند و آنکه در پی نجات جان بیماران است، در رویاهای کودکانهاش میخواهد طبیب شود تا دیگر مریضی نباشد. این رویاها در عوالم کودکی و نوجوانی گاه متغیر میشوند و کودکان تا بزرگسالی در این رویاها چند شغل عوض میکنند. اما من از اواخر دوران ابتدایی تا پایان دبیرستان، همیشه خود را تنها در قاب یک معلم، تصور میکردم و یقین داشتم، نمیتوانم شغل دیگری داشته باشم. میدانستم که معلمی به لحاظ درآمد، از شغلهای پایین جامعه است، اما این عشق مرا چنان به جنون کشانیده بود که از دوران راهنمایی تا پایان دبیرستان با برادران و خواهران کوچکتر خود قرار امتحان در تمام دروس را در پایان هفته نهاده بودم. تقریباً پنج شنبهها که میشد من بیست، سی برگه امتحانی برای تصحیح داشتم از دروس مختلف هر پایه. برادران و خواهرانم میدانستند پدر که شب به خانه میآید، من جدی جدی، حتی جدیتر از مدرسه، این برگهها را جلوی او میگذارم...
🔸... در دو سه سال اول روستاهایی که بودم، هنوز دستگاه کپی وجود نداشت و سئوالات را در استنسیل مینوشتیم و تکثیر میکردیم. گمان نمیکنم که جوانان انقلابی که بر اخراج من صحه گذاشتند، حتی نام این دستگاه را هم شنیده باشند که با چه زحمتی باید سوالات را مینوشتیم و تکثیر میکردیم. به همین خاطر من که هر هفته باید آزمونی را برگزار میکردم و دستگاه استنسیل جواب نمیداد، وقتی از عمارلو به منزل پدری میآمدم، با اشتیاق تمام سوالات آزمونها را که اغلب به دو شکل تستی و تشریحی برگزار میشد، به تعداد دانش آموزان کپی میگرفتم و با خود به روستا میبردم. از آنجا که به علت کمبود معلم، عملاً تمام معلمان در دو شیفت درس میدادند، باید بلافاصله بعد از تعطیلی مدرسه، سرپایی لقمهای را میخوردم و به مدرسه دوم در روستای دیگری میرفتم. راههایی صعب العبور که رفت و برگشت هر روز ۸۰ دقیقه بود. مسیری که به حدی باد میوزید که گاهی تصور میکردی این باد مانع رفتن تو میشود؛ تو میکوشیدی که به جلو بروی، اما باد قدرت و زورش از تو بیشتر بود و با قدرت تو را پس میزد. یادگار سیلی سرد زمستان و گوش سرما برده را بارها باید در مسیر راه تجربه میکردی. هرچه این سرخی و سرما فزونی میگرفت، به همان نسبت عشق و اشتیاق من به معلمی نیز هر روز بیشتر و بیشتر میشد و من با وجود این مشقتها و درآمد ناچیز آن، از انتخاب معلمی، پشیمان نبودم...
🔸در ۱۹ فروردین ۱۴۰۲ برای اجرای حکم یک ساله عازم زندان شدم و به همین خاطر درخواست رسمی مرخصی بدون حقوق دادم در مهر ۱۴۰۲ دوباره این درخواست را دادم و در آموزش و پرورش ثبت کردم. بعد از این درخواست، جناب آقای پورخانی معلم دوران پیش دانشگاهیم به آموزش و پرورش چابکسر مراجعه کرد تا کلاس مرا به طور رایگان پر کند، به او اجازه تدریس ندادند. کلاس با معلم دیگری پر شد اما به رغم آن وقتی حکم من در تاریخ ۲۸ شهریور ۱۴۰۲ صادر شد، در آن قید شده بود حکم غیبت و حقوق مرا به استناد غیبت قطع کرده بودند در حالی که اینجانب چنانچه سندش در این نوشتار ارائه شده، درخواست مرخصیم را ثبت کرده بودم...
🔸حالا مهر ۱۴۰۳ آمده است و من نمیتوانم در کلاس درس حاضر باشم چرا که آموزش و پرورش نظام جمهوری اسلامی ایران مرا با ۲۵ عنوان اتهامی از دستگاه خود اخراج کرده است. هیئت تخلفات آموزش و پرورش در رأی بدوی مرا به انفصال دائم از خدمات دولتی محکوم کرد و در تجدید نظر با قید کلمه «تخفیف» مرا مستحق اخراج دانستند و نه انفصال دائم و دیوان عدالت اداری نیز با تأکید و تصریح بر تخفیف داده شده، بر آن صحه گذاشت!
🔸دنیای عجیبی است. معلمانی را در این سرزمین با سوابق بسیار یا کم تنها به خاطر گفتن حقایق تلخ آموزشی و تبعیضات ناروا، از آموزش و پرورش توسط عوامل آموزش و پرورش اخراج میکنند...
📎 متن کامل یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/3ZwECYu
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
📍اخبار، نظرات و انتقادات خود در حوزه مسایل صنفی و آموزشی را از طریق آیدی زیر برای درج در کانال ارسال کنید 👇
🆔 @kashowranews
🔴 دومین مهر و شرح پریشانی اخراج از معلمی
#عزیز_قاسم_زاده
🔸به سالهای دوردست پرواز میکنم زمانی که خودم را در مدرسه دیدم و سالهای ابتدایی را میگذرانیدم، بدون آنکه کسی مرا تشویق و یا تحریک و تعریض کند، در ذهنم لحظهای نمیگنجید در آینده شغلی غیر از معلمی داشته باشم. بر خلاف رویاهای کودکانه که اغلب پروازهای دیگر و مرتفعتری دارند. آنکه آسمان اندیش است خود را خلبانی در هواپیما میبیند و آنکه اقتدار و برقراری نظم و امنیت را در ذهن کودکانهاش تصویر میکشد، دوست میدارد، پلیس شود. آنکه عقل عملیش فعالتر است، میخواهد در یکی از رشتههای مهندسی درس بخواند و آنکه در پی نجات جان بیماران است، در رویاهای کودکانهاش میخواهد طبیب شود تا دیگر مریضی نباشد. این رویاها در عوالم کودکی و نوجوانی گاه متغیر میشوند و کودکان تا بزرگسالی در این رویاها چند شغل عوض میکنند. اما من از اواخر دوران ابتدایی تا پایان دبیرستان، همیشه خود را تنها در قاب یک معلم، تصور میکردم و یقین داشتم، نمیتوانم شغل دیگری داشته باشم. میدانستم که معلمی به لحاظ درآمد، از شغلهای پایین جامعه است، اما این عشق مرا چنان به جنون کشانیده بود که از دوران راهنمایی تا پایان دبیرستان با برادران و خواهران کوچکتر خود قرار امتحان در تمام دروس را در پایان هفته نهاده بودم. تقریباً پنج شنبهها که میشد من بیست، سی برگه امتحانی برای تصحیح داشتم از دروس مختلف هر پایه. برادران و خواهرانم میدانستند پدر که شب به خانه میآید، من جدی جدی، حتی جدیتر از مدرسه، این برگهها را جلوی او میگذارم...
🔸... در دو سه سال اول روستاهایی که بودم، هنوز دستگاه کپی وجود نداشت و سئوالات را در استنسیل مینوشتیم و تکثیر میکردیم. گمان نمیکنم که جوانان انقلابی که بر اخراج من صحه گذاشتند، حتی نام این دستگاه را هم شنیده باشند که با چه زحمتی باید سوالات را مینوشتیم و تکثیر میکردیم. به همین خاطر من که هر هفته باید آزمونی را برگزار میکردم و دستگاه استنسیل جواب نمیداد، وقتی از عمارلو به منزل پدری میآمدم، با اشتیاق تمام سوالات آزمونها را که اغلب به دو شکل تستی و تشریحی برگزار میشد، به تعداد دانش آموزان کپی میگرفتم و با خود به روستا میبردم. از آنجا که به علت کمبود معلم، عملاً تمام معلمان در دو شیفت درس میدادند، باید بلافاصله بعد از تعطیلی مدرسه، سرپایی لقمهای را میخوردم و به مدرسه دوم در روستای دیگری میرفتم. راههایی صعب العبور که رفت و برگشت هر روز ۸۰ دقیقه بود. مسیری که به حدی باد میوزید که گاهی تصور میکردی این باد مانع رفتن تو میشود؛ تو میکوشیدی که به جلو بروی، اما باد قدرت و زورش از تو بیشتر بود و با قدرت تو را پس میزد. یادگار سیلی سرد زمستان و گوش سرما برده را بارها باید در مسیر راه تجربه میکردی. هرچه این سرخی و سرما فزونی میگرفت، به همان نسبت عشق و اشتیاق من به معلمی نیز هر روز بیشتر و بیشتر میشد و من با وجود این مشقتها و درآمد ناچیز آن، از انتخاب معلمی، پشیمان نبودم...
🔸در ۱۹ فروردین ۱۴۰۲ برای اجرای حکم یک ساله عازم زندان شدم و به همین خاطر درخواست رسمی مرخصی بدون حقوق دادم در مهر ۱۴۰۲ دوباره این درخواست را دادم و در آموزش و پرورش ثبت کردم. بعد از این درخواست، جناب آقای پورخانی معلم دوران پیش دانشگاهیم به آموزش و پرورش چابکسر مراجعه کرد تا کلاس مرا به طور رایگان پر کند، به او اجازه تدریس ندادند. کلاس با معلم دیگری پر شد اما به رغم آن وقتی حکم من در تاریخ ۲۸ شهریور ۱۴۰۲ صادر شد، در آن قید شده بود حکم غیبت و حقوق مرا به استناد غیبت قطع کرده بودند در حالی که اینجانب چنانچه سندش در این نوشتار ارائه شده، درخواست مرخصیم را ثبت کرده بودم...
🔸حالا مهر ۱۴۰۳ آمده است و من نمیتوانم در کلاس درس حاضر باشم چرا که آموزش و پرورش نظام جمهوری اسلامی ایران مرا با ۲۵ عنوان اتهامی از دستگاه خود اخراج کرده است. هیئت تخلفات آموزش و پرورش در رأی بدوی مرا به انفصال دائم از خدمات دولتی محکوم کرد و در تجدید نظر با قید کلمه «تخفیف» مرا مستحق اخراج دانستند و نه انفصال دائم و دیوان عدالت اداری نیز با تأکید و تصریح بر تخفیف داده شده، بر آن صحه گذاشت!
🔸دنیای عجیبی است. معلمانی را در این سرزمین با سوابق بسیار یا کم تنها به خاطر گفتن حقایق تلخ آموزشی و تبعیضات ناروا، از آموزش و پرورش توسط عوامل آموزش و پرورش اخراج میکنند...
📎 متن کامل یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/3ZwECYu
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
📍اخبار، نظرات و انتقادات خود در حوزه مسایل صنفی و آموزشی را از طریق آیدی زیر برای درج در کانال ارسال کنید 👇
🆔 @kashowranews
Telegraph
دومین مهر و شرح پریشانی اخراج از معلمی
به سالهای دوردست پرواز میکنم زمانی که خودم را در مدرسه دیدم و سالهای ابتدایی را میگذرانیدم، بدون آنکه کسی مرا تشویق و یا تحریک و تعریض کند، در ذهنم لحظهای نمیگنجید در آینده شغلی غیر از معلمی داشته باشم. بر خلاف رویاهای کودکانه که اغلب پروازهای دیگر…