🔴به بهانه روز معلم
و معلم شهید سیستانی، حسین مهدی پور
✍️ اصغر حاجب عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان بوشهر،
روز تمام معلمان فداکاری که از آرامش، سلامتی و زندگی راحت گذشتند تا اندیشه و اندیشیدن در این خاک ریشه دوانده و تنومند شود.
#صمد_بهرنگی که درس آزادگی آموخت.
#دکتر_خانعلی دبیر شهید راه دادخواهی
#فرزاد_کمانگر شهید راه آزادی
#محسن_خشخاشی_بروجردی که با چاقوی ناجوانمردانهی شاگردش در کلاس درس مظلومانه به شهادت رسید
#حمید_کنگو_زهی معلم سیستانی که فداکارانه زیر آوار ماند تا شاگردانش را از حادثهای دلخراش نجات دهد
#اکبر_عابدی که خود سوخت تا دانشآموزانش را نجات دهد
#کاظم_صفرزاده که در لرستان جان خود را در سیلاب از دست داد تا دانشآموزش زنده بماند
#حسن_امیدزاده که در گیلان برای نجات دانشآموزانش در آتش رفت، زیبایی و جوانی چهرهاش را هدیه کرد
#اسماعیل_عبدی، محجوب استوار، زاگرس و البرزِ ایران
#حمیده_دانش که در مشهد غرق شد تا دانشآموزش را نجات داده و درس ایثار را به دیگر دانشآموزانش بیاموزد
#رسول_بداقی ، فریاد عدالت خواهی
#واعظی_نسب که در اردو برای نجات دانشآموزان از سقوط تیر دروازه، خود را سپر بلا کرد
#هاشم_خواستار ، دماوند ایستادگی و مقاومت
#امیر_صادقی، معلم مشکینشهری که برای نجات دانشآموزان از ریزش سقف مدرسه در زیر آوار ماند؛
#جعفر_ابراهیمی ،صدای رسای کودکان کار
#محمدعلی_محمدیان، که موی خود را تراشید تا شاگرد بیمارش غم به چهره نیاورد
#علی_بهاری که بخشی از کبدش را به دانشآموزش اهدا کرد
#معصومه خوشکام که بعد از عمل دیسک کمرش با تخت در کلاس حاضر شد تا فداکاریاش را کامل کند
#احسان_موسوی و #ثریا مطهرزاده که تمام دارایی خود را برای درمان دانشآموزشان هزینه کردند
روز تمام معلمهایی که ناشناخته همهی هستیشان را دادند و کسی آنها را نشناخت و مدال افتخاری نگرفتند.
#ما_خاموش_شدنی_نیستیم
#ژن_ژیان_ئازادی
🔹🔹🔹
لطفا عضو کانال شورا شوید و کانال را به دانشآموزان، اولیا و همکاران معرفی نمایید 👇👇👇
🆔 @kashowra
دریافت اخبار از طریق آیدی زیر 👇👇👇
@kashowranews
و معلم شهید سیستانی، حسین مهدی پور
✍️ اصغر حاجب عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان بوشهر،
روز تمام معلمان فداکاری که از آرامش، سلامتی و زندگی راحت گذشتند تا اندیشه و اندیشیدن در این خاک ریشه دوانده و تنومند شود.
#صمد_بهرنگی که درس آزادگی آموخت.
#دکتر_خانعلی دبیر شهید راه دادخواهی
#فرزاد_کمانگر شهید راه آزادی
#محسن_خشخاشی_بروجردی که با چاقوی ناجوانمردانهی شاگردش در کلاس درس مظلومانه به شهادت رسید
#حمید_کنگو_زهی معلم سیستانی که فداکارانه زیر آوار ماند تا شاگردانش را از حادثهای دلخراش نجات دهد
#اکبر_عابدی که خود سوخت تا دانشآموزانش را نجات دهد
#کاظم_صفرزاده که در لرستان جان خود را در سیلاب از دست داد تا دانشآموزش زنده بماند
#حسن_امیدزاده که در گیلان برای نجات دانشآموزانش در آتش رفت، زیبایی و جوانی چهرهاش را هدیه کرد
#اسماعیل_عبدی، محجوب استوار، زاگرس و البرزِ ایران
#حمیده_دانش که در مشهد غرق شد تا دانشآموزش را نجات داده و درس ایثار را به دیگر دانشآموزانش بیاموزد
#رسول_بداقی ، فریاد عدالت خواهی
#واعظی_نسب که در اردو برای نجات دانشآموزان از سقوط تیر دروازه، خود را سپر بلا کرد
#هاشم_خواستار ، دماوند ایستادگی و مقاومت
#امیر_صادقی، معلم مشکینشهری که برای نجات دانشآموزان از ریزش سقف مدرسه در زیر آوار ماند؛
#جعفر_ابراهیمی ،صدای رسای کودکان کار
#محمدعلی_محمدیان، که موی خود را تراشید تا شاگرد بیمارش غم به چهره نیاورد
#علی_بهاری که بخشی از کبدش را به دانشآموزش اهدا کرد
#معصومه خوشکام که بعد از عمل دیسک کمرش با تخت در کلاس حاضر شد تا فداکاریاش را کامل کند
#احسان_موسوی و #ثریا مطهرزاده که تمام دارایی خود را برای درمان دانشآموزشان هزینه کردند
روز تمام معلمهایی که ناشناخته همهی هستیشان را دادند و کسی آنها را نشناخت و مدال افتخاری نگرفتند.
#ما_خاموش_شدنی_نیستیم
#ژن_ژیان_ئازادی
🔹🔹🔹
لطفا عضو کانال شورا شوید و کانال را به دانشآموزان، اولیا و همکاران معرفی نمایید 👇👇👇
🆔 @kashowra
دریافت اخبار از طریق آیدی زیر 👇👇👇
@kashowranews
🔴 مجموعه یاداشتهایی درباره #صمد_بهرنگی:
◾️یادداشت اول: معلمی، همواره در کار آموختن-مندرج در «صمد بهرنگی با موجهای ارس به دریا پیوست»
✍🏽دکتر قدمعلی سرّامی شاهنامه پژوه و استاد ادبیات
🔹معلم بود و در قصههایش هم معلم ماند.
حق صمد به گردن ادبیات معاصر تنها این نیست که خودش قصههای نغز و مغزداری برای بچهها نوشت، آنها را به خواندن خواند.
بلکه این است که انبوهی از روشنفکران دست به قلم را که سالیان بود پشت به بچهها کرده و با آنها قهر بودند با بچهها آشتی داد و امروز اگر من و تو می بینیم قصهنویسها و شاعرها به فکر کوچولوها هم هستند و برای آنها هم قلم میزنند باید همیشه نقش صمد را در ایجاد این تمایل در بزرگترها به یاد داشته باشیم.
🔹صمد علیرغم آنچه شنفته بود و شنفتهایم که با یکدست دو هندوانه نمیتوان برداشت؛ این کار را کرد هم بچهها را به خواندن و هم بزرگترها را به نوشتن کشاند.
🔹قصههای صمد همه در خود پیامی را میپرورانند و چیزی را میآموزند. بهرنگی عقیده داشت که قصه اسباببازی بچههای بزرگتر نیست که با آن سرگرم شوند و محیط اطرافشان را از یاد ببرند. قصه را پلی میدانست میان دو عالم: یکی از عالم رنگارنگ و پرطراوت کودکی و دیگری عالم واقعیتهای تلخ و شیرین بعدی.
🔹او میخواست بچهها را وادارد تا در باب مسائل دور و برشان فکر کنند. صمد بدون اینکه سوالی مطرح کند با قصههایش بسیاری از چراهای بچهها را پاسخ میداد. آموزشی که صمد در کارهایش به کوچکترها میدهد از نوع شعارها و اندرزهای اخلاقی و جملات قصار نیست تا به حافظه بسپارند؛ بلکه مسائلی را که میخواهد بیاموزد به ادراک آنها منتقل میکند و همین آموختههای ادراکی است که بچه های زیادی را به خواندن آثار او علاقهمند ساخته است.
🔹هیچ یک از قصههای بهرنگی از پیامی تهی نیست. او یاد میدهد که باید بچه در زندگی چگونه رفتار کند،کی مهر بورزد و کی کین بتوزد. کجا آرام باشد و کجا خشمگین، با کی راه برود و با کی رفیق باشد. سعی اساسی او در این است که به انحای گوناگون به بچه تفهیم کند که از عقاید جزمی و خشک و جامدی که در زندگی، در اجتماع کوچک خانواده با آن مواجه است فاصله بگیرد. او به بچهها میآموزد که در هر مورد موافق مقتضیات و شرایط، تصمیم بگیرند نه مطابق با الگوهای اخلاقی فرسوده که بیشتر ته ماندههای فرهنگ فئودالی هستند و مدعی اطلاق و جاودانگی.
🔹صمد ایدهآلهایش را در قالب قصه میریزد و کوچولوها را به سوی زندگی بهتر و بزرگتر دعوت میکند.
در قصههایش همه جا حق را به صاحبش میدهد. من ندیدم داستانی از او را که در آن ستمگری چیرگی مطلق یابد یا حقهبازی پتهاش روی آب نیفتد.
🔹با آن که باورش این است که باید بچهها را از امیدواریهای پوچ و تهی دور نگه داشت. در آثارش به بچهها قدرت میدهد، گرمشان میکند، آنها را به خودشان میشناساند و موقعیتشان را در جامعه بهشان نشان میدهد.
🔹در قصه “پیرزن و جوجه طلاییاش”میبینیم عنکبوت دروغگو و حیلهگر که پیش پیرزن جوجه طلایی را سیاه کرده است، سرانجام نفله میشود و جوجه دوباره همان جا و مقام را در قلب صاحبش پیدا میکند. در قصه “دو گربه روی دیوار”،خیلی صریح و پوستکنده نشان میدهد که آدمهای نیازمند نباید وقتشان را به ستیزه بیهوده باهم تلف کنند و هشدار میدهد که اگر سر هیچ و پوچ، خود به جان خود بیفتند، از تعدی زورگوها در امان نخواهند بود.
🔹مطلب جالبی که در قصههای صمد به چشم می خورد این است که هرگز نکوشید با زبانی پیراسته با بچهها حرف بزند، بلکه آزادانه و بیتکلف درددل میکند، حتی واژههایی را که از قدیم تا به امروز مارک نانجیب خوردهاند، بیریا و به سادگی به کار میبرد. در قصه “پیرزن و جوجه طلاییاش”صمد چند بار از اعضا پایین نام میبرد و چندان صمیمانه این الفاظ را به کار میگیرد که تو که آن را میخوانی حس نمیکنی که به هر حال این واژهها روزی روزگاری داغ تحریم خوردهاند. امیدواریم آنان که در زمینه ادبیات کوچولوها قلم میزنند، صمد را از هر لحاظ فراموش نکنند.
#صمد_آموزگار_رهایی
#زن_زنەی_آزادی
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
🔹نشانی ارتباط با کانال:
🆔 @kashowranews
◾️یادداشت اول: معلمی، همواره در کار آموختن-مندرج در «صمد بهرنگی با موجهای ارس به دریا پیوست»
✍🏽دکتر قدمعلی سرّامی شاهنامه پژوه و استاد ادبیات
🔹معلم بود و در قصههایش هم معلم ماند.
حق صمد به گردن ادبیات معاصر تنها این نیست که خودش قصههای نغز و مغزداری برای بچهها نوشت، آنها را به خواندن خواند.
بلکه این است که انبوهی از روشنفکران دست به قلم را که سالیان بود پشت به بچهها کرده و با آنها قهر بودند با بچهها آشتی داد و امروز اگر من و تو می بینیم قصهنویسها و شاعرها به فکر کوچولوها هم هستند و برای آنها هم قلم میزنند باید همیشه نقش صمد را در ایجاد این تمایل در بزرگترها به یاد داشته باشیم.
🔹صمد علیرغم آنچه شنفته بود و شنفتهایم که با یکدست دو هندوانه نمیتوان برداشت؛ این کار را کرد هم بچهها را به خواندن و هم بزرگترها را به نوشتن کشاند.
🔹قصههای صمد همه در خود پیامی را میپرورانند و چیزی را میآموزند. بهرنگی عقیده داشت که قصه اسباببازی بچههای بزرگتر نیست که با آن سرگرم شوند و محیط اطرافشان را از یاد ببرند. قصه را پلی میدانست میان دو عالم: یکی از عالم رنگارنگ و پرطراوت کودکی و دیگری عالم واقعیتهای تلخ و شیرین بعدی.
🔹او میخواست بچهها را وادارد تا در باب مسائل دور و برشان فکر کنند. صمد بدون اینکه سوالی مطرح کند با قصههایش بسیاری از چراهای بچهها را پاسخ میداد. آموزشی که صمد در کارهایش به کوچکترها میدهد از نوع شعارها و اندرزهای اخلاقی و جملات قصار نیست تا به حافظه بسپارند؛ بلکه مسائلی را که میخواهد بیاموزد به ادراک آنها منتقل میکند و همین آموختههای ادراکی است که بچه های زیادی را به خواندن آثار او علاقهمند ساخته است.
🔹هیچ یک از قصههای بهرنگی از پیامی تهی نیست. او یاد میدهد که باید بچه در زندگی چگونه رفتار کند،کی مهر بورزد و کی کین بتوزد. کجا آرام باشد و کجا خشمگین، با کی راه برود و با کی رفیق باشد. سعی اساسی او در این است که به انحای گوناگون به بچه تفهیم کند که از عقاید جزمی و خشک و جامدی که در زندگی، در اجتماع کوچک خانواده با آن مواجه است فاصله بگیرد. او به بچهها میآموزد که در هر مورد موافق مقتضیات و شرایط، تصمیم بگیرند نه مطابق با الگوهای اخلاقی فرسوده که بیشتر ته ماندههای فرهنگ فئودالی هستند و مدعی اطلاق و جاودانگی.
🔹صمد ایدهآلهایش را در قالب قصه میریزد و کوچولوها را به سوی زندگی بهتر و بزرگتر دعوت میکند.
در قصههایش همه جا حق را به صاحبش میدهد. من ندیدم داستانی از او را که در آن ستمگری چیرگی مطلق یابد یا حقهبازی پتهاش روی آب نیفتد.
🔹با آن که باورش این است که باید بچهها را از امیدواریهای پوچ و تهی دور نگه داشت. در آثارش به بچهها قدرت میدهد، گرمشان میکند، آنها را به خودشان میشناساند و موقعیتشان را در جامعه بهشان نشان میدهد.
🔹در قصه “پیرزن و جوجه طلاییاش”میبینیم عنکبوت دروغگو و حیلهگر که پیش پیرزن جوجه طلایی را سیاه کرده است، سرانجام نفله میشود و جوجه دوباره همان جا و مقام را در قلب صاحبش پیدا میکند. در قصه “دو گربه روی دیوار”،خیلی صریح و پوستکنده نشان میدهد که آدمهای نیازمند نباید وقتشان را به ستیزه بیهوده باهم تلف کنند و هشدار میدهد که اگر سر هیچ و پوچ، خود به جان خود بیفتند، از تعدی زورگوها در امان نخواهند بود.
🔹مطلب جالبی که در قصههای صمد به چشم می خورد این است که هرگز نکوشید با زبانی پیراسته با بچهها حرف بزند، بلکه آزادانه و بیتکلف درددل میکند، حتی واژههایی را که از قدیم تا به امروز مارک نانجیب خوردهاند، بیریا و به سادگی به کار میبرد. در قصه “پیرزن و جوجه طلاییاش”صمد چند بار از اعضا پایین نام میبرد و چندان صمیمانه این الفاظ را به کار میگیرد که تو که آن را میخوانی حس نمیکنی که به هر حال این واژهها روزی روزگاری داغ تحریم خوردهاند. امیدواریم آنان که در زمینه ادبیات کوچولوها قلم میزنند، صمد را از هر لحاظ فراموش نکنند.
#صمد_آموزگار_رهایی
#زن_زنەی_آزادی
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
🔹نشانی ارتباط با کانال:
🆔 @kashowranews
🔴مردود شدن کلاس اولیها در غیاب آموزش زبان مادری و آموزش به زبان مادری
رئیس «سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک» در مصاحبهای با خبرگزاری کار ایران (ایلنا) اعلام کرد براساس آمار منتشرشده نزدیک به ۵۰ هزار کودک کلاس اول، معادل ۳ درصد کل دانشآموزان پایه اول در سال گذشته مردود شدهاند. او گفت که بیشتر کودکان مردود شده، در مناطق دو زبانه ایران ساکناند و یکی از علتهای رد شدن کودکان در پایه اول دبستان این است که آنها آمادگی لازم برای ورود به کلاس اول را ندارند.
کودکان اتنیکهای غیرفارسیزبان، از جمله کودکان کورد، تورک، عرب، ترکمن و لر، افت تحصیلی بیشتری را تجربه میکنند.
بخشی از این موضوع ناشی از #ستمهای_طبقاتی است که به توزیع نابرابر منابع و #تبعیض_سیستماتیک در دسترسی به امکانات آموزشی با کیفیت برمیگردد، اما بخش دیگری از آن حاصل سیاستهای ادغام اجباری اتنیکها و حذف فرهنگها و زبانها در راستای پروژه دولت-ملتسازی است.
در چنین سیستم آموزشی تبعیضآمیزی، کودکان را در برابر زبانی جدید قرار میدهند که پیشتر فرصت یادگیری آن را نداشتهاند. در خانه به زبان مادری صحبت میشود و در مدرسه و برنامه درسی نیز فرض بر آن است که همه فارسیزبان هستند. بنابراین حتی همان زبانی که زبان هویت مطلوب و معیار حکومت است نیز به شیوه مناسب آموزش داده نمیشود. این موضوعات را #صمد_بهرنگی دههها پیش در کتاب کندوکاو در مسائل تربیتی ایران برجسته کرده است.
تا زمانی که حق برخورداری از #آموزش_زبان_مادری و #آموزش_به_زبان_مادری به رسمیت شناخته نمیشود، در همچنان بر همان پاشنهی سرکوب و طرد کودکان غیرفارسیزبان میچرخد.
#حق_آموزش_زبان_مادری
#زن_زندگی_آزادی
#زن_زنەی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#قادین_یاشام_آزادلیق
#جنین_زند_آجویی
#امرأة_حياة_حرية
#زن_زیویش_أزأیي
#Aýal_durmuş_erkinlik #Women_Life_Freedom
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
🔹نشانی ارتباط با کانال:
🆔 @kashowranews
رئیس «سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک» در مصاحبهای با خبرگزاری کار ایران (ایلنا) اعلام کرد براساس آمار منتشرشده نزدیک به ۵۰ هزار کودک کلاس اول، معادل ۳ درصد کل دانشآموزان پایه اول در سال گذشته مردود شدهاند. او گفت که بیشتر کودکان مردود شده، در مناطق دو زبانه ایران ساکناند و یکی از علتهای رد شدن کودکان در پایه اول دبستان این است که آنها آمادگی لازم برای ورود به کلاس اول را ندارند.
کودکان اتنیکهای غیرفارسیزبان، از جمله کودکان کورد، تورک، عرب، ترکمن و لر، افت تحصیلی بیشتری را تجربه میکنند.
بخشی از این موضوع ناشی از #ستمهای_طبقاتی است که به توزیع نابرابر منابع و #تبعیض_سیستماتیک در دسترسی به امکانات آموزشی با کیفیت برمیگردد، اما بخش دیگری از آن حاصل سیاستهای ادغام اجباری اتنیکها و حذف فرهنگها و زبانها در راستای پروژه دولت-ملتسازی است.
در چنین سیستم آموزشی تبعیضآمیزی، کودکان را در برابر زبانی جدید قرار میدهند که پیشتر فرصت یادگیری آن را نداشتهاند. در خانه به زبان مادری صحبت میشود و در مدرسه و برنامه درسی نیز فرض بر آن است که همه فارسیزبان هستند. بنابراین حتی همان زبانی که زبان هویت مطلوب و معیار حکومت است نیز به شیوه مناسب آموزش داده نمیشود. این موضوعات را #صمد_بهرنگی دههها پیش در کتاب کندوکاو در مسائل تربیتی ایران برجسته کرده است.
تا زمانی که حق برخورداری از #آموزش_زبان_مادری و #آموزش_به_زبان_مادری به رسمیت شناخته نمیشود، در همچنان بر همان پاشنهی سرکوب و طرد کودکان غیرفارسیزبان میچرخد.
#حق_آموزش_زبان_مادری
#زن_زندگی_آزادی
#زن_زنەی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#قادین_یاشام_آزادلیق
#جنین_زند_آجویی
#امرأة_حياة_حرية
#زن_زیویش_أزأیي
#Aýal_durmuş_erkinlik #Women_Life_Freedom
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
🔹نشانی ارتباط با کانال:
🆔 @kashowranews
🔴 ۲ تیر زادروز #صمد_بهرنگی
(زاده ۲ تیر ۱۳۱۸ تبریز -- درگذشته ۹ شهریور ۱۳۴۷ ارسباران) نویسنده و مترجم
او در خانوادهای تهیدست زاده شد و پس از تحصیلات دبیرستان، در سال ۱۳۳۶ از دانشسرای مقدماتی پسران تبریز فارغالتحصیل شد.
وی از مهر همان سال آموزگار شد و تا پایان عمرکوتاهش، در آذرشهر، ماماغان، قندجهان، گوگان و آخیرجان در استان آذربایجان شرقی که آن زمان روستا بودند تدریس کرد.
در مهر ۱۳۳۷ برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به دوره شبانه دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز رفت و همزمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد ۱۳۴۱ و دریافت گواهینامه ادامه داد.
در ۱۹ سالگی اولین داستانش با نام عادت را نوشت و یک سال بعد داستان تلخون که برگرفته از داستانهای آذربایجان بود با نام مستعار «ص. قارانقوش» در کتاب هفته منتشر شد و این روند "بینام" تا ۱۳۴۲ و داستانهای دیگر ادامه یافت.
بعدها از او مقالاتی در روزنامه «مهد آزادی» توفیق و ... با امضاهای متعدد و نامهای مستعار فراوان از جمله داریوش نواب مرغی، چنگیز مرآتی، بابک، افشین پرویزی و باتمیش و ... به چاپ رسید.
وی ترجمههایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی بهفارسی و از فارسی به آذری (از جمله ترجمه شعرهایی از اخوان ثالث، شاملو، فروغ فرخزاد و نیمایوشیج) انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمعآوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از او منتشر شدهاست.
او در سال ۱۳۴۱ بهجرم بیان سخنهای ناخوشایند در دفتر دبیرستان و بین دبیران، اخراج و به دبستان انتقال یافت.
در سال ۱۳۴۲ کتاب الفبای آذری برای مدارس آذربایجان را نوشت که این کتاب به پیشنهاد جلال آلاحمد برای چاپ به کمیته پیکار جهانی با بیسوادی فرستاده شد، اما او با تغییراتی که قرار بود آن کمیته در کتاب ایجاد کند با قاطعیت مخالفت کرد و کتاب را پس گرفت.
سال ۱۳۴۳ بهخاطر چاپ کتاب «پاره پاره» بهمدت ۶ ماه از کار تعلیق شد و در این سال با نام مستعار افشین پرویزی کتاب انشاء ساده را برای کودکان دبستانی نوشت. در آبان همین سال حکم تعلیق وی لغو شد و بهسر کلاس بازگشت. سالهای میانی دهه ۴۰ مصادف بود با دستگیری تعدادی از نزدیکانش که موجب شرکت او در اعتصابات دانشجویی شد.
او در شیوه آموزشی و مضمون قصههای خود تلاش میکرد روح اعتراض بهحکومت را در دانش آموزان پرورش دهد.
صمد بهرنگی در ۹ شهریور سال ۱۳۴۷ در رود ارس و در ساحل روستای شامگوالیک غرق شد و پیکرش را ۱۲ شهریور در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند.
جلال آلاحمد اين مرگ را به ساواك نسبت داد كه بعد آن را شايعهسازى دانست. صمد را در گورستان امامیه تبریز بهخاک سپردند.
حدود یک ماه قبل از مرگش، کتاب ماهی سیاه کوچولو از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ شد و مورد اقبال مردم ایران و جهان قرارگرفت.
#صمد_بهرنگی
#ژن_ژیان_ئازادی
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
🔹نشانی ارتباط با کانال:
🆔 @kashowranews
(زاده ۲ تیر ۱۳۱۸ تبریز -- درگذشته ۹ شهریور ۱۳۴۷ ارسباران) نویسنده و مترجم
او در خانوادهای تهیدست زاده شد و پس از تحصیلات دبیرستان، در سال ۱۳۳۶ از دانشسرای مقدماتی پسران تبریز فارغالتحصیل شد.
وی از مهر همان سال آموزگار شد و تا پایان عمرکوتاهش، در آذرشهر، ماماغان، قندجهان، گوگان و آخیرجان در استان آذربایجان شرقی که آن زمان روستا بودند تدریس کرد.
در مهر ۱۳۳۷ برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به دوره شبانه دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز رفت و همزمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد ۱۳۴۱ و دریافت گواهینامه ادامه داد.
در ۱۹ سالگی اولین داستانش با نام عادت را نوشت و یک سال بعد داستان تلخون که برگرفته از داستانهای آذربایجان بود با نام مستعار «ص. قارانقوش» در کتاب هفته منتشر شد و این روند "بینام" تا ۱۳۴۲ و داستانهای دیگر ادامه یافت.
بعدها از او مقالاتی در روزنامه «مهد آزادی» توفیق و ... با امضاهای متعدد و نامهای مستعار فراوان از جمله داریوش نواب مرغی، چنگیز مرآتی، بابک، افشین پرویزی و باتمیش و ... به چاپ رسید.
وی ترجمههایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی بهفارسی و از فارسی به آذری (از جمله ترجمه شعرهایی از اخوان ثالث، شاملو، فروغ فرخزاد و نیمایوشیج) انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمعآوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از او منتشر شدهاست.
او در سال ۱۳۴۱ بهجرم بیان سخنهای ناخوشایند در دفتر دبیرستان و بین دبیران، اخراج و به دبستان انتقال یافت.
در سال ۱۳۴۲ کتاب الفبای آذری برای مدارس آذربایجان را نوشت که این کتاب به پیشنهاد جلال آلاحمد برای چاپ به کمیته پیکار جهانی با بیسوادی فرستاده شد، اما او با تغییراتی که قرار بود آن کمیته در کتاب ایجاد کند با قاطعیت مخالفت کرد و کتاب را پس گرفت.
سال ۱۳۴۳ بهخاطر چاپ کتاب «پاره پاره» بهمدت ۶ ماه از کار تعلیق شد و در این سال با نام مستعار افشین پرویزی کتاب انشاء ساده را برای کودکان دبستانی نوشت. در آبان همین سال حکم تعلیق وی لغو شد و بهسر کلاس بازگشت. سالهای میانی دهه ۴۰ مصادف بود با دستگیری تعدادی از نزدیکانش که موجب شرکت او در اعتصابات دانشجویی شد.
او در شیوه آموزشی و مضمون قصههای خود تلاش میکرد روح اعتراض بهحکومت را در دانش آموزان پرورش دهد.
صمد بهرنگی در ۹ شهریور سال ۱۳۴۷ در رود ارس و در ساحل روستای شامگوالیک غرق شد و پیکرش را ۱۲ شهریور در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند.
جلال آلاحمد اين مرگ را به ساواك نسبت داد كه بعد آن را شايعهسازى دانست. صمد را در گورستان امامیه تبریز بهخاک سپردند.
حدود یک ماه قبل از مرگش، کتاب ماهی سیاه کوچولو از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ شد و مورد اقبال مردم ایران و جهان قرارگرفت.
#صمد_بهرنگی
#ژن_ژیان_ئازادی
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
🔹نشانی ارتباط با کانال:
🆔 @kashowranews
🔴 "آیا بازخوانی آثار صمد بهرنگی کافی است؟"
چرا باید راه و اندیشه صمد را زیست...
✍️ جعفرابراهیمی، معلم زندانی در بند، ۹ شهریور، سالروز مرگ صمد بهرنگی
(بازنشر)
در این یادداشت میکوشم فراتر از ضرورت بازخوانی آثار صمد بهرنگی به زمینههایی اشاره نمایم که زیستن بر مدار اندیشه و روش صمد بهرنگی را یک ضرورت تلقی میکند.
این رویکرد بر اساس پرسشهایی است که در ارتباط با نحوهی مواجهه با صمد شکل میگیرد. آیا بازخوانی و واکاوی صمد و اندیشه و روشاش کافی است؟ آیا زندگی و آثار صمد موضوع مناسبی برای نمایشگاه عکس و نقاشی و تحقیقات دانشگاهی است یا یک روش مواجهه با جهان پیرامون است؟
اگر چه واکاوی آثار صمد یک ضرورت است اما صرف بازخوانی کافی نیست و باید اندیشه و روش او را زیست. این موضوع را از دو منظر میتوان مورد ارزیابی قرار داد؛ یکی از این وجوه شرایط عینی جامعه است و دیگری واکنشهای مخالفان به اندیشه و روش صمد است. بررسی وضعیت اجتماعی نشان از اقبال جامعه به اندیشههای برابریخواهانه به صورت عام و اندیشههای بهرنگی به صورت خاص دارد. بررسی مطالبات جنبشهای اجتماعی از کارگران و زنان تا دانشجویان و معلمان به ما نشان میدهد که عدالتخواهی در محور مطالبات این جریانات اجتماعی قرار دارد. عینیت این رویکرد در میان معلمان با مطالبات برابریخواهانهای بارز میگردد که در طی سه سال اخیر و به کمک شبکههای اجتماعی مطرح شدهاند؛ این مطالبات برابریخواهانه اجتماعی در کنار مطالبات معیشتی و رفاهی با تأکید بر آموزش کیفی، برابر و رایگان و نفی ساختار تبعیضآمیز نظام آموزشی یک رویکرد هژمونیک در نرخ مطالبات بوده است که ناظر به تغییر در مناسبات اجتماعی به سمت یک ساختار برابر است. به همان اندازه که دولت و مجلس در راستای بنگاهی کردن آموزش و حمایت از بخش خصوصی به آموزش عمومی تعرض نمودهاند به اشکال مختلف اقشار مختلف جامعه به خصوص معلمان به این سیاستهای ضد آموزشی واکنش نشان داده و در برابر آن مقاومت کردهاند. از این منظر ضرورت بازخوانی و زیست اندیشهی صمد در دل تضادهای امروز بیرون میآید و به نظر میرسد جایگاه در خور خود را در جامعه بیشتر از قبل بارز خواهد نمود. اما وجهی دیگر از ضرورت و اهمیت بازخوانی و زیست اندیشههای صمد در بررسی واکنش مخالفان وی بارز میگردد. برای درک این اهمیت کافی است به این مسأله دقت نماییم که چرا و چگونه اندیشهی برابریخواهانه به صورت عام و راه صمد به صورت خاص طی همین چند سال اخیر مورد هجمه قرار گرفته است. هر چند طی این ۴۸ سال که از مرگ صمد میگذرد؛ صمد در عین محبوبیت و مقبولیت عمومی، همواره مورد هجمهی برخی خواص و جریانات بوده است.
رسانههای سرمایه و بازار در قالب فحشنامه و به کمک شومنهای رسانهی ملی و حامیان و هواداران هنر و ادبیات حامی وضع موجود چهرهای که از صمد و همراهاناش در طی دههی ۴۰ و ۵۹ ارائه میکنند چهرهای است که با تروریسم و خشونت تداعی میگردد. این وارونهسازی حقیقت در سایهی حمایت گستردهی کارتلهای بزرگ رسانههای جهانی مانند بیبیسی صورت میگیرد که در حال تئوریزه کردن و عادیسازی ارزشهای منبعث از نئولیبرالیسم هستند؛ نئولیبرالیسمی که تمام شئون زیست انسانی را در سود و رقابت خلاصه میکند تا بیشتر بتواند ۹۹ درصد جامعه را به استثمار بکشد.
برای خواندن متن کامل، به لینک زیر بروید
bit.ly/3TqQEgG
#صمد_بهرنگی
#ژن_ژیان_ئازادی
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
🔹نشانی ارتباط با کانال:
🆔 @kashowranews
چرا باید راه و اندیشه صمد را زیست...
✍️ جعفرابراهیمی، معلم زندانی در بند، ۹ شهریور، سالروز مرگ صمد بهرنگی
(بازنشر)
در این یادداشت میکوشم فراتر از ضرورت بازخوانی آثار صمد بهرنگی به زمینههایی اشاره نمایم که زیستن بر مدار اندیشه و روش صمد بهرنگی را یک ضرورت تلقی میکند.
این رویکرد بر اساس پرسشهایی است که در ارتباط با نحوهی مواجهه با صمد شکل میگیرد. آیا بازخوانی و واکاوی صمد و اندیشه و روشاش کافی است؟ آیا زندگی و آثار صمد موضوع مناسبی برای نمایشگاه عکس و نقاشی و تحقیقات دانشگاهی است یا یک روش مواجهه با جهان پیرامون است؟
اگر چه واکاوی آثار صمد یک ضرورت است اما صرف بازخوانی کافی نیست و باید اندیشه و روش او را زیست. این موضوع را از دو منظر میتوان مورد ارزیابی قرار داد؛ یکی از این وجوه شرایط عینی جامعه است و دیگری واکنشهای مخالفان به اندیشه و روش صمد است. بررسی وضعیت اجتماعی نشان از اقبال جامعه به اندیشههای برابریخواهانه به صورت عام و اندیشههای بهرنگی به صورت خاص دارد. بررسی مطالبات جنبشهای اجتماعی از کارگران و زنان تا دانشجویان و معلمان به ما نشان میدهد که عدالتخواهی در محور مطالبات این جریانات اجتماعی قرار دارد. عینیت این رویکرد در میان معلمان با مطالبات برابریخواهانهای بارز میگردد که در طی سه سال اخیر و به کمک شبکههای اجتماعی مطرح شدهاند؛ این مطالبات برابریخواهانه اجتماعی در کنار مطالبات معیشتی و رفاهی با تأکید بر آموزش کیفی، برابر و رایگان و نفی ساختار تبعیضآمیز نظام آموزشی یک رویکرد هژمونیک در نرخ مطالبات بوده است که ناظر به تغییر در مناسبات اجتماعی به سمت یک ساختار برابر است. به همان اندازه که دولت و مجلس در راستای بنگاهی کردن آموزش و حمایت از بخش خصوصی به آموزش عمومی تعرض نمودهاند به اشکال مختلف اقشار مختلف جامعه به خصوص معلمان به این سیاستهای ضد آموزشی واکنش نشان داده و در برابر آن مقاومت کردهاند. از این منظر ضرورت بازخوانی و زیست اندیشهی صمد در دل تضادهای امروز بیرون میآید و به نظر میرسد جایگاه در خور خود را در جامعه بیشتر از قبل بارز خواهد نمود. اما وجهی دیگر از ضرورت و اهمیت بازخوانی و زیست اندیشههای صمد در بررسی واکنش مخالفان وی بارز میگردد. برای درک این اهمیت کافی است به این مسأله دقت نماییم که چرا و چگونه اندیشهی برابریخواهانه به صورت عام و راه صمد به صورت خاص طی همین چند سال اخیر مورد هجمه قرار گرفته است. هر چند طی این ۴۸ سال که از مرگ صمد میگذرد؛ صمد در عین محبوبیت و مقبولیت عمومی، همواره مورد هجمهی برخی خواص و جریانات بوده است.
رسانههای سرمایه و بازار در قالب فحشنامه و به کمک شومنهای رسانهی ملی و حامیان و هواداران هنر و ادبیات حامی وضع موجود چهرهای که از صمد و همراهاناش در طی دههی ۴۰ و ۵۹ ارائه میکنند چهرهای است که با تروریسم و خشونت تداعی میگردد. این وارونهسازی حقیقت در سایهی حمایت گستردهی کارتلهای بزرگ رسانههای جهانی مانند بیبیسی صورت میگیرد که در حال تئوریزه کردن و عادیسازی ارزشهای منبعث از نئولیبرالیسم هستند؛ نئولیبرالیسمی که تمام شئون زیست انسانی را در سود و رقابت خلاصه میکند تا بیشتر بتواند ۹۹ درصد جامعه را به استثمار بکشد.
برای خواندن متن کامل، به لینک زیر بروید
bit.ly/3TqQEgG
#صمد_بهرنگی
#ژن_ژیان_ئازادی
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
🔹نشانی ارتباط با کانال:
🆔 @kashowranews
Telegraph
"آیا بازخوانی آثار صمد بهرنگی کافی است؟"چرا باید راه و اندیشه صمد را زیست...
در این یادداشت میکوشم فراتر از ضرورت بازخوانی آثار صمد بهرنگی به زمینه هایی اشاره نمایم که زیستن بر مدار اندیشه و روش صمد بهرنگی را یک ضرورت تلقی میکند. این رویکرد بر اساس پرسشهایی است که در ارتباط با نحوهی مواجهه با صمد شکل میگیرد. آیا بازخوانی و واکاوی…
🔴 از ترس تا فرصتطلبی؛ نگاهی به مواجهه برخی معلمان با مطالبات خود
✍️جعفر ابراهیمی
🔸اولین و ابتداییترین شکل اعتراض معلمان به وضعیت معیشتی و آموزشی شکایت و #گلایه در اتاق معلمان و در گفتگوهای روزمره سر میز صبحانه و زنگ تفریح است. اگر معلمی در کل آدم ساکت و کمحرف نباشد اغلب بیشتر معلمان در این شکایت مشارکت میکنند و از ظلم و ستم بر خود سخن میرانند.
🔸در این میان اگر قرار باشد این اعتراض یک گام به جلو رود و مثلا تبدیل به یک #طومار اعتراضی گردد، نیمی از شاکیان سر در گریبان میکنند و گلایهها یادشان میرود و حتی حاضر نیستند یک نامه رسمی اعتراضی به اداره ارسال کنند؛ نامهای که هیچ خطری برایشان ندارد. این نهایت ترس و محافظهکاری این دست از معلمان است و نشان میدهد که نظام #گزینش چقدر ماهرانه عمل نموده و افرادی با روحیه اطاعتپذیری را وارد نظام آموزشی نموده است.
🔸این دسته از معلمان فقط #نق میزنند و اصلا نباید روی شکایتهای آنان حساب باز کرد. جالب اینکه این دسته که تعدادشان هم زیاد است از همه بیشتر اشتیاق دارند اعتراضات سایرین به نتیجه برسد و آنان هم از کنار این اعتراضات که حتی ممکن است منجر به هزینه برای فعالان گردد بهرهمند گردند.
🔸تجربه زیسته نگارنده نشان داده این دسته از معلمان در وظیفه خود نسبت به دانشآموزان هم بد عمل میکنند و به همان میزان که در مقابل معاون و مدیر مدرسه و اداره #کرنش میکنند در مقابل دانشآموزان #قلدری میکنند و سعی میکنند در کلاس اگر زورشان برسد دانشآموزان را #رام و مطیع خود کنند. اغلب به دنبال پر کردن فرم #معلم_نمونه هستند. جالب اینکه اکثر معلمان نمونه از بین همین تیپ از معلمان هستند، هر چند ممکن است تعداد محدودی معلم متعهد و قوی هم به صورت اتفاقی به عنوان معلم نمونه انتخاب گردند.
🔸این دسته از معلمان در حرف زدن یا به عبارتی نقزدن همیشه دست پر را دارند. نمونههایی از وضعیت حقوق دیگر کارکنان دولت را مثال و شاهد میآورند که حقوقشان چقدر است و چه مزایایی دارند و اگر استثنایی شنیده باشند که حقوق یک #کارگر نگونبخت همسطح آقای معلم است آه و ناله سر میدهند که منزلت و معیشت ما را به هیچ گرفتهاند. این دسته از معلمان آنقدر ترسزده هستند که حتی جرات نمیکنند حقوق نجومی صاحبان قدرت و ثروت را به چالش بکشند و حقوق خود را با این استثمارگران مقایسه کنند و میگویند چرا حقوق ما از فلان کارگر و پرستار و ... کمتر است. سطح شعور و درک آنان در سطحی است که در برخی موارد اگر حقوق #خدمتگزار مدرسه به واسطه سابقه یا امتیاز نزدیک به حقوقشان باشد، از روی غرور و خودخواهی میگویند چرا «حقوق مستخدم» با ما تفاوت چندان ندارد؟ گویی اینان دنبال #کاهش حقوق بقیه هستند تا به عدالت برسند و چون روحیه مطالبهگری ندارند شکایت و اعتراض آنان در سطح نق زدن باقی میماند.
🔸به نظر میرسد امروز هیچ معلمی نیست که از حقوق خود مبنی بر برخورداری از دستمزد بالای خط فقر و بیمهکارآمد و ... آگاه نباشد. معلمان نقزنی که دیگران را همراهی نمیکنند، ناآگاه نیستند یا فرصتطلبند یا ترسو و محافظهکار هستند.
🔸معلمان ترسو ممکن است با دیدن عملکرد شجاعانه دیگران و روحیه حمایتگری بر ترس خود غلبه کنند؛ خود عمل جمعی و کنشگری دارای ابعاد آگاهیبخش است و ممکن است افراد محتاط تحت شرایط و حرکت جمعی از نقزدن فراتر روند و به کنشگری بپردازند. آنها باید بدانند که میتوانند با عاملیت و کنشگری بر زندگی خود و اطرافیانشان تاثیر مثبت بگذارند. این وظیفه کنشگران پیشرو و آگاه است که به این تیپ از معلمان کمک نمایند.
🔸اما معلمان فرصتطلب خطرناکند.
آنان منافع فردی را بر منافع جمعی ترجیح میدهند و حاضر به فداکاری برای رسیدن به اهداف جمعی نیستند. سخت میشود این افراد را با حرکات جمعی همراه نمود و بیشتر انرژی جمع را به هدر میدهند و با بیعملی خود ناامیدی را به جمع منتقل میکنند و ...نباید به کنشگری این تیپ از معلمان امیدوار بود. اما با ترویج مطالبهگری شاید بتوان امیدوار شد نسل جدید و جوان معلمان فاقد این صفات منفی باشند تا جایی که افراد فرصتطلب هم نفع خود را در کار جمعی و تشکیلاتی تشخیص دهند و این محقق نمیگردد، مگر با تعمیق کنشگری در محیط کار و مدرسه به اتکای تشکلیابی مستقل.
🔸هیچ کس مانند خود ما از ما شناخت ندارد؛ باید با خود صادق باشیم، اگر در تقسیمبندی فوق رویکردمان فرصتطلبی و خوشهچینی از زحمات دیگران است ما واجد یک صفت غیرانسانی هستیم و باید ترکش کنیم اما اگر معلمی هستیم که از عواقب مطالبهگری میترسیم #صمد_بهرنگی پیش از این راه را به ما نشان دادهاست آنجا که میگوید: همهاش که نباید ترسید راه که بیافتیم ترسمان میریزد.
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
نشانی ارتباط با کانال:
🆔 @kashowranews
✍️جعفر ابراهیمی
🔸اولین و ابتداییترین شکل اعتراض معلمان به وضعیت معیشتی و آموزشی شکایت و #گلایه در اتاق معلمان و در گفتگوهای روزمره سر میز صبحانه و زنگ تفریح است. اگر معلمی در کل آدم ساکت و کمحرف نباشد اغلب بیشتر معلمان در این شکایت مشارکت میکنند و از ظلم و ستم بر خود سخن میرانند.
🔸در این میان اگر قرار باشد این اعتراض یک گام به جلو رود و مثلا تبدیل به یک #طومار اعتراضی گردد، نیمی از شاکیان سر در گریبان میکنند و گلایهها یادشان میرود و حتی حاضر نیستند یک نامه رسمی اعتراضی به اداره ارسال کنند؛ نامهای که هیچ خطری برایشان ندارد. این نهایت ترس و محافظهکاری این دست از معلمان است و نشان میدهد که نظام #گزینش چقدر ماهرانه عمل نموده و افرادی با روحیه اطاعتپذیری را وارد نظام آموزشی نموده است.
🔸این دسته از معلمان فقط #نق میزنند و اصلا نباید روی شکایتهای آنان حساب باز کرد. جالب اینکه این دسته که تعدادشان هم زیاد است از همه بیشتر اشتیاق دارند اعتراضات سایرین به نتیجه برسد و آنان هم از کنار این اعتراضات که حتی ممکن است منجر به هزینه برای فعالان گردد بهرهمند گردند.
🔸تجربه زیسته نگارنده نشان داده این دسته از معلمان در وظیفه خود نسبت به دانشآموزان هم بد عمل میکنند و به همان میزان که در مقابل معاون و مدیر مدرسه و اداره #کرنش میکنند در مقابل دانشآموزان #قلدری میکنند و سعی میکنند در کلاس اگر زورشان برسد دانشآموزان را #رام و مطیع خود کنند. اغلب به دنبال پر کردن فرم #معلم_نمونه هستند. جالب اینکه اکثر معلمان نمونه از بین همین تیپ از معلمان هستند، هر چند ممکن است تعداد محدودی معلم متعهد و قوی هم به صورت اتفاقی به عنوان معلم نمونه انتخاب گردند.
🔸این دسته از معلمان در حرف زدن یا به عبارتی نقزدن همیشه دست پر را دارند. نمونههایی از وضعیت حقوق دیگر کارکنان دولت را مثال و شاهد میآورند که حقوقشان چقدر است و چه مزایایی دارند و اگر استثنایی شنیده باشند که حقوق یک #کارگر نگونبخت همسطح آقای معلم است آه و ناله سر میدهند که منزلت و معیشت ما را به هیچ گرفتهاند. این دسته از معلمان آنقدر ترسزده هستند که حتی جرات نمیکنند حقوق نجومی صاحبان قدرت و ثروت را به چالش بکشند و حقوق خود را با این استثمارگران مقایسه کنند و میگویند چرا حقوق ما از فلان کارگر و پرستار و ... کمتر است. سطح شعور و درک آنان در سطحی است که در برخی موارد اگر حقوق #خدمتگزار مدرسه به واسطه سابقه یا امتیاز نزدیک به حقوقشان باشد، از روی غرور و خودخواهی میگویند چرا «حقوق مستخدم» با ما تفاوت چندان ندارد؟ گویی اینان دنبال #کاهش حقوق بقیه هستند تا به عدالت برسند و چون روحیه مطالبهگری ندارند شکایت و اعتراض آنان در سطح نق زدن باقی میماند.
🔸به نظر میرسد امروز هیچ معلمی نیست که از حقوق خود مبنی بر برخورداری از دستمزد بالای خط فقر و بیمهکارآمد و ... آگاه نباشد. معلمان نقزنی که دیگران را همراهی نمیکنند، ناآگاه نیستند یا فرصتطلبند یا ترسو و محافظهکار هستند.
🔸معلمان ترسو ممکن است با دیدن عملکرد شجاعانه دیگران و روحیه حمایتگری بر ترس خود غلبه کنند؛ خود عمل جمعی و کنشگری دارای ابعاد آگاهیبخش است و ممکن است افراد محتاط تحت شرایط و حرکت جمعی از نقزدن فراتر روند و به کنشگری بپردازند. آنها باید بدانند که میتوانند با عاملیت و کنشگری بر زندگی خود و اطرافیانشان تاثیر مثبت بگذارند. این وظیفه کنشگران پیشرو و آگاه است که به این تیپ از معلمان کمک نمایند.
🔸اما معلمان فرصتطلب خطرناکند.
آنان منافع فردی را بر منافع جمعی ترجیح میدهند و حاضر به فداکاری برای رسیدن به اهداف جمعی نیستند. سخت میشود این افراد را با حرکات جمعی همراه نمود و بیشتر انرژی جمع را به هدر میدهند و با بیعملی خود ناامیدی را به جمع منتقل میکنند و ...نباید به کنشگری این تیپ از معلمان امیدوار بود. اما با ترویج مطالبهگری شاید بتوان امیدوار شد نسل جدید و جوان معلمان فاقد این صفات منفی باشند تا جایی که افراد فرصتطلب هم نفع خود را در کار جمعی و تشکیلاتی تشخیص دهند و این محقق نمیگردد، مگر با تعمیق کنشگری در محیط کار و مدرسه به اتکای تشکلیابی مستقل.
🔸هیچ کس مانند خود ما از ما شناخت ندارد؛ باید با خود صادق باشیم، اگر در تقسیمبندی فوق رویکردمان فرصتطلبی و خوشهچینی از زحمات دیگران است ما واجد یک صفت غیرانسانی هستیم و باید ترکش کنیم اما اگر معلمی هستیم که از عواقب مطالبهگری میترسیم #صمد_بهرنگی پیش از این راه را به ما نشان دادهاست آنجا که میگوید: همهاش که نباید ترسید راه که بیافتیم ترسمان میریزد.
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
نشانی ارتباط با کانال:
🆔 @kashowranews
🔴 از ترس تا فرصتطلبی؛ نگاهی به مواجهه برخی معلمان با مطالبات خود
بازنشر: ✍️جعفر ابراهیمی
🔸اولین و ابتداییترین شکل اعتراض معلمان به وضعیت معیشتی و آموزشی شکایت و #گلایه در اتاق معلمان و در گفتگوهای روزمره سر میز صبحانه و زنگ تفریح است. اگر معلمی در کل آدم ساکت و کمحرف نباشد اغلب بیشتر معلمان در این شکایت مشارکت میکنند و از ظلم و ستم بر خود سخن میرانند.
🔸در این میان اگر قرار باشد این اعتراض یک گام به جلو رود و مثلا تبدیل به یک #طومار اعتراضی گردد، نیمی از شاکیان سر در گریبان میکنند و گلایهها یادشان میرود و حتی حاضر نیستند یک نامه رسمی اعتراضی به اداره ارسال کنند؛ نامهای که هیچ خطری برایشان ندارد. این نهایت ترس و محافظهکاری این دست از معلمان است و نشان میدهد که نظام #گزینش چقدر ماهرانه عمل نموده و افرادی با روحیه اطاعتپذیری را وارد نظام آموزشی نموده است.
🔸این دسته از معلمان فقط #نق میزنند و اصلا نباید روی شکایتهای آنان حساب باز کرد. جالب اینکه این دسته که تعدادشان هم زیاد است از همه بیشتر اشتیاق دارند اعتراضات سایرین به نتیجه برسد و آنان هم از کنار این اعتراضات که حتی ممکن است منجر به هزینه برای فعالان گردد بهرهمند گردند.
🔸تجربه زیسته نگارنده نشان داده این دسته از معلمان در وظیفه خود نسبت به دانشآموزان هم بد عمل میکنند و به همان میزان که در مقابل معاون و مدیر مدرسه و اداره #کرنش میکنند در مقابل دانشآموزان #قلدری میکنند و سعی میکنند در کلاس اگر زورشان برسد دانشآموزان را #رام و مطیع خود کنند. اغلب به دنبال پر کردن فرم #معلم_نمونه هستند. جالب اینکه اکثر معلمان نمونه از بین همین تیپ از معلمان هستند، هر چند ممکن است تعداد محدودی معلم متعهد و قوی هم به صورت اتفاقی به عنوان معلم نمونه انتخاب گردند.
🔸این دسته از معلمان در حرف زدن یا به عبارتی نقزدن همیشه دست پر را دارند. نمونههایی از وضعیت حقوق دیگر کارکنان دولت را مثال و شاهد میآورند که حقوقشان چقدر است و چه مزایایی دارند و اگر استثنایی شنیده باشند که حقوق یک #کارگر نگونبخت همسطح آقای معلم است آه و ناله سر میدهند که منزلت و معیشت ما را به هیچ گرفتهاند. این دسته از معلمان آنقدر ترسزده هستند که حتی جرات نمیکنند حقوق نجومی صاحبان قدرت و ثروت را به چالش بکشند و حقوق خود را با این استثمارگران مقایسه کنند و میگویند چرا حقوق ما از فلان کارگر و پرستار و ... کمتر است. سطح شعور و درک آنان در سطحی است که در برخی موارد اگر حقوق #خدمتگزار مدرسه به واسطه سابقه یا امتیاز نزدیک به حقوقشان باشد، از روی غرور و خودخواهی میگویند چرا «حقوق مستخدم» با ما تفاوت چندان ندارد؟ گویی اینان دنبال #کاهش حقوق بقیه هستند تا به عدالت برسند و چون روحیه مطالبهگری ندارند شکایت و اعتراض آنان در سطح نق زدن باقی میماند.
🔸به نظر میرسد امروز هیچ معلمی نیست که از حقوق خود مبنی بر برخورداری از دستمزد بالای خط فقر و بیمهکارآمد و ... آگاه نباشد. معلمان نقزنی که دیگران را همراهی نمیکنند، ناآگاه نیستند یا فرصتطلبند یا ترسو و محافظهکار هستند.
🔸معلمان ترسو ممکن است با دیدن عملکرد شجاعانه دیگران و روحیه حمایتگری بر ترس خود غلبه کنند؛ خود عمل جمعی و کنشگری دارای ابعاد آگاهیبخش است و ممکن است افراد محتاط تحت شرایط و حرکت جمعی از نقزدن فراتر روند و به کنشگری بپردازند. آنها باید بدانند که میتوانند با عاملیت و کنشگری بر زندگی خود و اطرافیانشان تاثیر مثبت بگذارند. این وظیفه کنشگران پیشرو و آگاه است که به این تیپ از معلمان کمک نمایند.
🔸اما معلمان فرصتطلب خطرناکند.
آنان منافع فردی را بر منافع جمعی ترجیح میدهند و حاضر به فداکاری برای رسیدن به اهداف جمعی نیستند. سخت میشود این افراد را با حرکات جمعی همراه نمود و بیشتر انرژی جمع را به هدر میدهند و با بیعملی خود ناامیدی را به جمع منتقل میکنند و ...نباید به کنشگری این تیپ از معلمان امیدوار بود. اما با ترویج مطالبهگری شاید بتوان امیدوار شد نسل جدید و جوان معلمان فاقد این صفات منفی باشند تا جایی که افراد فرصتطلب هم نفع خود را در کار جمعی و تشکیلاتی تشخیص دهند و این محقق نمیگردد، مگر با تعمیق کنشگری در محیط کار و مدرسه به اتکای تشکلیابی مستقل.
🔸هیچ کس مانند خود ما از ما شناخت ندارد؛ باید با خود صادق باشیم، اگر در تقسیمبندی فوق رویکردمان فرصتطلبی و خوشهچینی از زحمات دیگران است ما واجد یک صفت غیرانسانی هستیم و باید ترکش کنیم اما اگر معلمی هستیم که از عواقب مطالبهگری میترسیم #صمد_بهرنگی پیش از این راه را به ما نشان دادهاست آنجا که میگوید: همهاش که نباید ترسید راه که بیافتیم ترسمان میریزد.
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
نشانی ارتباط با کانال:
🆔 @kashowranews
بازنشر: ✍️جعفر ابراهیمی
🔸اولین و ابتداییترین شکل اعتراض معلمان به وضعیت معیشتی و آموزشی شکایت و #گلایه در اتاق معلمان و در گفتگوهای روزمره سر میز صبحانه و زنگ تفریح است. اگر معلمی در کل آدم ساکت و کمحرف نباشد اغلب بیشتر معلمان در این شکایت مشارکت میکنند و از ظلم و ستم بر خود سخن میرانند.
🔸در این میان اگر قرار باشد این اعتراض یک گام به جلو رود و مثلا تبدیل به یک #طومار اعتراضی گردد، نیمی از شاکیان سر در گریبان میکنند و گلایهها یادشان میرود و حتی حاضر نیستند یک نامه رسمی اعتراضی به اداره ارسال کنند؛ نامهای که هیچ خطری برایشان ندارد. این نهایت ترس و محافظهکاری این دست از معلمان است و نشان میدهد که نظام #گزینش چقدر ماهرانه عمل نموده و افرادی با روحیه اطاعتپذیری را وارد نظام آموزشی نموده است.
🔸این دسته از معلمان فقط #نق میزنند و اصلا نباید روی شکایتهای آنان حساب باز کرد. جالب اینکه این دسته که تعدادشان هم زیاد است از همه بیشتر اشتیاق دارند اعتراضات سایرین به نتیجه برسد و آنان هم از کنار این اعتراضات که حتی ممکن است منجر به هزینه برای فعالان گردد بهرهمند گردند.
🔸تجربه زیسته نگارنده نشان داده این دسته از معلمان در وظیفه خود نسبت به دانشآموزان هم بد عمل میکنند و به همان میزان که در مقابل معاون و مدیر مدرسه و اداره #کرنش میکنند در مقابل دانشآموزان #قلدری میکنند و سعی میکنند در کلاس اگر زورشان برسد دانشآموزان را #رام و مطیع خود کنند. اغلب به دنبال پر کردن فرم #معلم_نمونه هستند. جالب اینکه اکثر معلمان نمونه از بین همین تیپ از معلمان هستند، هر چند ممکن است تعداد محدودی معلم متعهد و قوی هم به صورت اتفاقی به عنوان معلم نمونه انتخاب گردند.
🔸این دسته از معلمان در حرف زدن یا به عبارتی نقزدن همیشه دست پر را دارند. نمونههایی از وضعیت حقوق دیگر کارکنان دولت را مثال و شاهد میآورند که حقوقشان چقدر است و چه مزایایی دارند و اگر استثنایی شنیده باشند که حقوق یک #کارگر نگونبخت همسطح آقای معلم است آه و ناله سر میدهند که منزلت و معیشت ما را به هیچ گرفتهاند. این دسته از معلمان آنقدر ترسزده هستند که حتی جرات نمیکنند حقوق نجومی صاحبان قدرت و ثروت را به چالش بکشند و حقوق خود را با این استثمارگران مقایسه کنند و میگویند چرا حقوق ما از فلان کارگر و پرستار و ... کمتر است. سطح شعور و درک آنان در سطحی است که در برخی موارد اگر حقوق #خدمتگزار مدرسه به واسطه سابقه یا امتیاز نزدیک به حقوقشان باشد، از روی غرور و خودخواهی میگویند چرا «حقوق مستخدم» با ما تفاوت چندان ندارد؟ گویی اینان دنبال #کاهش حقوق بقیه هستند تا به عدالت برسند و چون روحیه مطالبهگری ندارند شکایت و اعتراض آنان در سطح نق زدن باقی میماند.
🔸به نظر میرسد امروز هیچ معلمی نیست که از حقوق خود مبنی بر برخورداری از دستمزد بالای خط فقر و بیمهکارآمد و ... آگاه نباشد. معلمان نقزنی که دیگران را همراهی نمیکنند، ناآگاه نیستند یا فرصتطلبند یا ترسو و محافظهکار هستند.
🔸معلمان ترسو ممکن است با دیدن عملکرد شجاعانه دیگران و روحیه حمایتگری بر ترس خود غلبه کنند؛ خود عمل جمعی و کنشگری دارای ابعاد آگاهیبخش است و ممکن است افراد محتاط تحت شرایط و حرکت جمعی از نقزدن فراتر روند و به کنشگری بپردازند. آنها باید بدانند که میتوانند با عاملیت و کنشگری بر زندگی خود و اطرافیانشان تاثیر مثبت بگذارند. این وظیفه کنشگران پیشرو و آگاه است که به این تیپ از معلمان کمک نمایند.
🔸اما معلمان فرصتطلب خطرناکند.
آنان منافع فردی را بر منافع جمعی ترجیح میدهند و حاضر به فداکاری برای رسیدن به اهداف جمعی نیستند. سخت میشود این افراد را با حرکات جمعی همراه نمود و بیشتر انرژی جمع را به هدر میدهند و با بیعملی خود ناامیدی را به جمع منتقل میکنند و ...نباید به کنشگری این تیپ از معلمان امیدوار بود. اما با ترویج مطالبهگری شاید بتوان امیدوار شد نسل جدید و جوان معلمان فاقد این صفات منفی باشند تا جایی که افراد فرصتطلب هم نفع خود را در کار جمعی و تشکیلاتی تشخیص دهند و این محقق نمیگردد، مگر با تعمیق کنشگری در محیط کار و مدرسه به اتکای تشکلیابی مستقل.
🔸هیچ کس مانند خود ما از ما شناخت ندارد؛ باید با خود صادق باشیم، اگر در تقسیمبندی فوق رویکردمان فرصتطلبی و خوشهچینی از زحمات دیگران است ما واجد یک صفت غیرانسانی هستیم و باید ترکش کنیم اما اگر معلمی هستیم که از عواقب مطالبهگری میترسیم #صمد_بهرنگی پیش از این راه را به ما نشان دادهاست آنجا که میگوید: همهاش که نباید ترسید راه که بیافتیم ترسمان میریزد.
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
نشانی ارتباط با کانال:
🆔 @kashowranews
💠 #یاد
🔺به یاد معلمی اندیشمند و منتقد
✍ محمدتقی فلاحی
🔹 نهم شهریورماه یادآور معلمی متفاوت است. #صمد_بهرنگی را بیش و پیش از هر چیز شاید با ماهی سیاه کوچولو، افسانه های آذربایجان و بهخصوص اولدوز و کلاغها یش بشناسیم؛ اما بدون کاستن از نقش تاثیرگذار او در ادبیات کودکان این سرزمین که وجههای جهانی هم به خود گرفت، لازم است وجوه دیگر اندیشه و زیست او نیز مورد توجه قرارگیرد.
🔹 شیوه زیست صمد گویای آن است که معلمی برای او نه یک شغل که دلمشغولی و موضوع عمدهی زندگی و مبارزه او بود؛ به ویژه تاثیر گرفته از عشق به محرومترین کودکانی که خود نیز از میان آنان برخاسته بود و با تمام توان تلاش میکرد با ترویج آگاهی و دانش، با جهل و محرومیت و هر آن چه به رکود و سکون منجر میشود، مقابله کند. قصهها، مقالات و معلمی کردن صمد در برخی از محرومترین روستاهای آذربایجان، گواهی بر این ادعاست.
روح آزادیخواه صمد، همانگونه که در «کچل کفتر باز» نظم حاکم بر زندگی را به چالش میکشد، در مقالاتی که در جایگاه یک معلم و کارشناس آموزش مینویسد نیز، نظام آموزشی مرکزمحور و تمرکزگرا را به طور جدی نقد میکند و مردود می شمارد.
بهرنگی در مقالات کتاب «کندوکاو در مسائل تربیتی ایران» به نمودهای مختلف تمرکز به عنوان یکی از ویژگیهای نظام آموزشی ایران میپردازد و آثار منفی آن را در اداره مدرسه، رفتار و واکنش معلم و دانش آموز و ناکارآمدی آموزش و کتابهای درسی، با بیان نمونههایی تجربی و عینی به نقد و گاهی تمسخر میگیرد و مهمتر آن که به عنوان یک اندیشمند در حوزه آموزش به ارائه راهکار برای حل این مسئله میپردازد.
در بخشی از کتاب «کندوکاو ...» مینویسد:
«برای بچه چابهار کتاب مینویسند و برای بچه گاوگان برنامه تنظیم میکنند که مدرسه باید از اول مهرماه باز شود و معلمها هم از اول شهریورماه حاضر شوند و در آخر خرداد ماه هم درس تمام شود. دیگر غافلند که گاوگانیها تا آخر مهرماه هنوز انگورشان را نچیدهاند که بتوانند سرکلاس حاضر شوند و خردادماه هم که بشود باز توی باغ و مزرعه لازمند و در شهریور ماه سرشان آنقدر شلوغ است که اغلب، روز امتحان و مواد تجدیدی خود را فراموش میکنند.»(صفحه ۶۴)
یا در مورد تدوین کتابهای درسی بدون در نظر گرفتن تنوع جغرافیایی و فرهنگی مناطق مختلف ایران، که از نمودهای سلطه فرهنگ تمرکزگراست، مینویسد؛
«مولفان کتاب، وقت نوشتن آن خیال می کردهاند که بچه درسخوان ایرانی یعنی چندصد نفر بچه تر و تمیز خود و آشنایان.... مولفان خواسته اند کتابی تألیف کنند دارای مطلب های شهری و روستایی که در تمام نقاط ایران استفاده شود؛ هم در تهرانِ پایتخت... و هم در «آخیرجان» که محل کار من است. دهی مانند هزاران ده ناشناخته ایران که کدخدایی دارد و منی و یک «بابِ اولیا»، برای نذر و نیاز وقتی که بارندگی نشود یا سردرختی ها را سرما بزند.(صفحه ۶۷ و ۶۶)
... تمام نوشته های کتاب مخصوص شهر و قابل فهم آن دسته از فارسی زبانان اعیان و اشراف، نه حتی بچههای بیچیز شهری است.
شاگرد که از زندگی خود چیزی در کتاب نیافت، تکلیف روشن است. به زور متهواره که نمیشود یاد داد.»( صفحه۶۹)
آنگاه است که به رنج معلمی در چنین نظامی میپردازد که معلم را بسان خدمتگزاری مطیع میخواهد که بدون توجه به موقعیت یگانهی هر کلاس و هر دانشآموز به عنوان فردی خاص، ماشین وار تابع بخشنامهها و آیین نامه هایی باشد که از مرکز صادر شده و مدرسه و معلم را در پایین ترین سطح هرم، به عنوان مجری صرف میخواهد؛
«... معلمی که خوب درک میکند و شاگردش را میان لغتهای ناآشنا و آداب و رسوم عجیب و غریب سرگردان مییابد و میبیند که مجبور است چیزهایی در مغز او فرو کند که هیچکدام برایش لازم نیست و زیانبخش هم هست، دائم در رنج است.»
و شاگردی که با احساس بیگانگی با محتوای آموزشی ارائه شده در کتاب درسیاش، ناخودآگاه در مقابل یادگیری آن مقاومت میکند یا اساسا حتی اگر بخواهد، چیزی درک نمیکند و گرهی از زندگیاش گشوده نمیشود.
«شاگرد هم اگر فشار بیاورندش، لج می کند و چیزی یاد نمیگیرد. ... یک عمارت خیلی قشنگ در کتاب کشیدهاند و نوشتهاند: دبستان. (نمیتواند باور کند) چون که مدرسه خودشان دو اتاق کاهگلی است و پا که به زمین میزنی یک وجب خاک بالا می آید. ... کودک چیزهای عینی را زود باور میکند و یاد میگیرد؛ وقتی مدرسه دواتاقه کاهگلی ده خودش جلو چشم است، چطوری باور کند که مدرسه غیر از این میشود.»
و نکته دیگر اینکه؛
«شاگردی که فارسی حرفزدن را بلد نباشد، طبعا دیگر درسها را هم که به زبان فارسی است، نخواهد توانست یاد بگیرد و پس بدهد. دبیر تاریخ هم مجبور است درسش را به سیاق قرائت فارسی بدهد و اگر پاداد شاگردان هم یک دفتر لغت مخصوص تاریخ داشته باشند.
👇 ادامه در پست بعد
🔺به یاد معلمی اندیشمند و منتقد
✍ محمدتقی فلاحی
🔹 نهم شهریورماه یادآور معلمی متفاوت است. #صمد_بهرنگی را بیش و پیش از هر چیز شاید با ماهی سیاه کوچولو، افسانه های آذربایجان و بهخصوص اولدوز و کلاغها یش بشناسیم؛ اما بدون کاستن از نقش تاثیرگذار او در ادبیات کودکان این سرزمین که وجههای جهانی هم به خود گرفت، لازم است وجوه دیگر اندیشه و زیست او نیز مورد توجه قرارگیرد.
🔹 شیوه زیست صمد گویای آن است که معلمی برای او نه یک شغل که دلمشغولی و موضوع عمدهی زندگی و مبارزه او بود؛ به ویژه تاثیر گرفته از عشق به محرومترین کودکانی که خود نیز از میان آنان برخاسته بود و با تمام توان تلاش میکرد با ترویج آگاهی و دانش، با جهل و محرومیت و هر آن چه به رکود و سکون منجر میشود، مقابله کند. قصهها، مقالات و معلمی کردن صمد در برخی از محرومترین روستاهای آذربایجان، گواهی بر این ادعاست.
روح آزادیخواه صمد، همانگونه که در «کچل کفتر باز» نظم حاکم بر زندگی را به چالش میکشد، در مقالاتی که در جایگاه یک معلم و کارشناس آموزش مینویسد نیز، نظام آموزشی مرکزمحور و تمرکزگرا را به طور جدی نقد میکند و مردود می شمارد.
بهرنگی در مقالات کتاب «کندوکاو در مسائل تربیتی ایران» به نمودهای مختلف تمرکز به عنوان یکی از ویژگیهای نظام آموزشی ایران میپردازد و آثار منفی آن را در اداره مدرسه، رفتار و واکنش معلم و دانش آموز و ناکارآمدی آموزش و کتابهای درسی، با بیان نمونههایی تجربی و عینی به نقد و گاهی تمسخر میگیرد و مهمتر آن که به عنوان یک اندیشمند در حوزه آموزش به ارائه راهکار برای حل این مسئله میپردازد.
در بخشی از کتاب «کندوکاو ...» مینویسد:
«برای بچه چابهار کتاب مینویسند و برای بچه گاوگان برنامه تنظیم میکنند که مدرسه باید از اول مهرماه باز شود و معلمها هم از اول شهریورماه حاضر شوند و در آخر خرداد ماه هم درس تمام شود. دیگر غافلند که گاوگانیها تا آخر مهرماه هنوز انگورشان را نچیدهاند که بتوانند سرکلاس حاضر شوند و خردادماه هم که بشود باز توی باغ و مزرعه لازمند و در شهریور ماه سرشان آنقدر شلوغ است که اغلب، روز امتحان و مواد تجدیدی خود را فراموش میکنند.»(صفحه ۶۴)
یا در مورد تدوین کتابهای درسی بدون در نظر گرفتن تنوع جغرافیایی و فرهنگی مناطق مختلف ایران، که از نمودهای سلطه فرهنگ تمرکزگراست، مینویسد؛
«مولفان کتاب، وقت نوشتن آن خیال می کردهاند که بچه درسخوان ایرانی یعنی چندصد نفر بچه تر و تمیز خود و آشنایان.... مولفان خواسته اند کتابی تألیف کنند دارای مطلب های شهری و روستایی که در تمام نقاط ایران استفاده شود؛ هم در تهرانِ پایتخت... و هم در «آخیرجان» که محل کار من است. دهی مانند هزاران ده ناشناخته ایران که کدخدایی دارد و منی و یک «بابِ اولیا»، برای نذر و نیاز وقتی که بارندگی نشود یا سردرختی ها را سرما بزند.(صفحه ۶۷ و ۶۶)
... تمام نوشته های کتاب مخصوص شهر و قابل فهم آن دسته از فارسی زبانان اعیان و اشراف، نه حتی بچههای بیچیز شهری است.
شاگرد که از زندگی خود چیزی در کتاب نیافت، تکلیف روشن است. به زور متهواره که نمیشود یاد داد.»( صفحه۶۹)
آنگاه است که به رنج معلمی در چنین نظامی میپردازد که معلم را بسان خدمتگزاری مطیع میخواهد که بدون توجه به موقعیت یگانهی هر کلاس و هر دانشآموز به عنوان فردی خاص، ماشین وار تابع بخشنامهها و آیین نامه هایی باشد که از مرکز صادر شده و مدرسه و معلم را در پایین ترین سطح هرم، به عنوان مجری صرف میخواهد؛
«... معلمی که خوب درک میکند و شاگردش را میان لغتهای ناآشنا و آداب و رسوم عجیب و غریب سرگردان مییابد و میبیند که مجبور است چیزهایی در مغز او فرو کند که هیچکدام برایش لازم نیست و زیانبخش هم هست، دائم در رنج است.»
و شاگردی که با احساس بیگانگی با محتوای آموزشی ارائه شده در کتاب درسیاش، ناخودآگاه در مقابل یادگیری آن مقاومت میکند یا اساسا حتی اگر بخواهد، چیزی درک نمیکند و گرهی از زندگیاش گشوده نمیشود.
«شاگرد هم اگر فشار بیاورندش، لج می کند و چیزی یاد نمیگیرد. ... یک عمارت خیلی قشنگ در کتاب کشیدهاند و نوشتهاند: دبستان. (نمیتواند باور کند) چون که مدرسه خودشان دو اتاق کاهگلی است و پا که به زمین میزنی یک وجب خاک بالا می آید. ... کودک چیزهای عینی را زود باور میکند و یاد میگیرد؛ وقتی مدرسه دواتاقه کاهگلی ده خودش جلو چشم است، چطوری باور کند که مدرسه غیر از این میشود.»
و نکته دیگر اینکه؛
«شاگردی که فارسی حرفزدن را بلد نباشد، طبعا دیگر درسها را هم که به زبان فارسی است، نخواهد توانست یاد بگیرد و پس بدهد. دبیر تاریخ هم مجبور است درسش را به سیاق قرائت فارسی بدهد و اگر پاداد شاگردان هم یک دفتر لغت مخصوص تاریخ داشته باشند.
👇 ادامه در پست بعد
👆 ادامه از پست قبل
_من خود وقتی در کلاس هفتم تاریخ تدریس می کردم، پیش از شروع درس لغتهای درس را درست مثل زنگ قرائت فارسی روی تخته سیاه مینوشتم و شاگردان رونوشت می کردند که پس از حفظ کردن آنها بتوانند کتاب تاریخشان را قرائت کنند و زور بزنند که از برش کنند.»
و راهکار ارائه میدهد که؛
«باید در تألیف کتابهای درسی- به خصوص کتابهای ابتدایی- اقتضای محلی را در نظر گرفت و برای هر استان کتابی جداگانه پرداخت و مواد آشنا و قابل فهمی در آن گنجاند تا نتیجهای نیکو گرفت.
... اگر هم برای استانهای فارسی زبان یک نوع کتاب نوشته میشود، استان آذربایجان باید کتاب فارسی بخصوصی داشته باشد که امکان و اقتضای محلی را در نظر گرفته باشد، با روشی آسان و ساده.
کتاب اولی که برای تدریس نه ماهه در مدرسههای تهران نوشته میشود، نمیتواند در همین مدت در مدرسههای آذربایجان درس داده شود و یاد داده شود.»
( صفحه ۷۲و ۷۳)
🔹 صمد به عنوان یک معلم آگاه و مسئول از دورافتادهترین نقاط ایران، برخی از ضعفهای بزرگ نظام آموزشی کشور را با روشنبینی دید، در هر کجا که توانست با شجاعت و صراحت، مطرح کرد و البته صدایش تنها در گوش تاریخ شنیده شد و جاودانهاش کرد.
یادش گرامی
♦️ پینوشت: تمامی نقل قولها از کتاب «کندوکاو در مسائل تربیتی ایران» نوشته صمد بهرنگی
#صمد_بهرنگی
منبع :
کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
@KSMtehran
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
🔹نشانی ارتباط با کانال:
🆔 @kashowranews
_من خود وقتی در کلاس هفتم تاریخ تدریس می کردم، پیش از شروع درس لغتهای درس را درست مثل زنگ قرائت فارسی روی تخته سیاه مینوشتم و شاگردان رونوشت می کردند که پس از حفظ کردن آنها بتوانند کتاب تاریخشان را قرائت کنند و زور بزنند که از برش کنند.»
و راهکار ارائه میدهد که؛
«باید در تألیف کتابهای درسی- به خصوص کتابهای ابتدایی- اقتضای محلی را در نظر گرفت و برای هر استان کتابی جداگانه پرداخت و مواد آشنا و قابل فهمی در آن گنجاند تا نتیجهای نیکو گرفت.
... اگر هم برای استانهای فارسی زبان یک نوع کتاب نوشته میشود، استان آذربایجان باید کتاب فارسی بخصوصی داشته باشد که امکان و اقتضای محلی را در نظر گرفته باشد، با روشی آسان و ساده.
کتاب اولی که برای تدریس نه ماهه در مدرسههای تهران نوشته میشود، نمیتواند در همین مدت در مدرسههای آذربایجان درس داده شود و یاد داده شود.»
( صفحه ۷۲و ۷۳)
🔹 صمد به عنوان یک معلم آگاه و مسئول از دورافتادهترین نقاط ایران، برخی از ضعفهای بزرگ نظام آموزشی کشور را با روشنبینی دید، در هر کجا که توانست با شجاعت و صراحت، مطرح کرد و البته صدایش تنها در گوش تاریخ شنیده شد و جاودانهاش کرد.
یادش گرامی
♦️ پینوشت: تمامی نقل قولها از کتاب «کندوکاو در مسائل تربیتی ایران» نوشته صمد بهرنگی
#صمد_بهرنگی
منبع :
کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
@KSMtehran
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
🔹نشانی ارتباط با کانال:
🆔 @kashowranews
Forwarded from کانال شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔴۲ تیر زادروز #صمد_بهرنگی
(زاده ۲ تیر ۱۳۱۸ تبریز -- درگذشته ۹ شهریور ۱۳۴۷ ارسباران) نویسنده و مترجم
او در خانوادهای تهیدست زاده شد و پس از تحصیلات دبیرستان، در سال ۱۳۳۶ از دانشسرای مقدماتی پسران تبریز فارغالتحصیل شد.
وی از مهر همان سال آموزگار شد و تا پایان عمرکوتاهش، در آذرشهر، ماماغان، قندجهان، گوگان و آخیرجان در استان آذربایجان شرقی که آن زمان روستا بودند تدریس کرد.
در مهر ۱۳۳۷ برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به دوره شبانه دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز رفت و همزمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد ۱۳۴۱ و دریافت گواهینامه ادامه داد.
در ۱۹ سالگی اولین داستانش با نام عادت را نوشت و یک سال بعد داستان تلخون که برگرفته از داستانهای آذربایجان بود با نام مستعار «ص. قارانقوش» در کتاب هفته منتشر شد و این روند "بینام" تا ۱۳۴۲ و داستانهای دیگر ادامه یافت.
بعدها از او مقالاتی در روزنامه «مهد آزادی» توفیق و ... با امضاهای متعدد و نامهای مستعار فراوان از جمله داریوش نواب مرغی، چنگیز مرآتی، بابک، افشین پرویزی و باتمیش و ... به چاپ رسید.
وی ترجمههایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی بهفارسی و از فارسی به آذری (از جمله ترجمه شعرهایی از اخوان ثالث، شاملو، فروغ فرخزاد و نیمایوشیج) انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمعآوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از او منتشر شدهاست.
او در سال ۱۳۴۱ بهجرم بیان سخنهای ناخوشایند در دفتر دبیرستان و بین دبیران، اخراج و به دبستان انتقال یافت.
در سال ۱۳۴۲ کتاب الفبای آذری برای مدارس آذربایجان را نوشت که این کتاب به پیشنهاد جلال آلاحمد برای چاپ به کمیته پیکار جهانی با بیسوادی فرستاده شد، اما او با تغییراتی که قرار بود آن کمیته در کتاب ایجاد کند با قاطعیت مخالفت کرد و کتاب را پس گرفت.
سال ۱۳۴۳ بهخاطر چاپ کتاب «پاره پاره» بهمدت ۶ ماه از کار تعلیق شد و در این سال با نام مستعار افشین پرویزی کتاب انشاء ساده را برای کودکان دبستانی نوشت. در آبان همین سال حکم تعلیق وی لغو شد و بهسر کلاس بازگشت. سالهای میانی دهه ۴۰ مصادف بود با دستگیری تعدادی از نزدیکانش که موجب شرکت او در اعتصابات دانشجویی شد.
او در شیوه آموزشی و مضمون قصههای خود تلاش میکرد روح اعتراض بهحکومت را در دانش آموزان پرورش دهد.
صمد بهرنگی در ۹ شهریور سال ۱۳۴۷ در رود ارس و در ساحل روستای شامگوالیک غرق شد و پیکرش را ۱۲ شهریور در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند.
جلال آلاحمد اين مرگ را به ساواك نسبت داد كه بعد آن را شايعهسازى دانست. صمد را در گورستان امامیه تبریز بهخاک سپردند.
حدود یک ماه قبل از مرگش، کتاب ماهی سیاه کوچولو از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ شد و مورد اقبال مردم ایران و جهان قرارگرفت.
#صمد_بهرنگی
#ژن_ژیان_ئازادی
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
🔹نشانی ارتباط با کانال:
🆔 @kashowranews
(زاده ۲ تیر ۱۳۱۸ تبریز -- درگذشته ۹ شهریور ۱۳۴۷ ارسباران) نویسنده و مترجم
او در خانوادهای تهیدست زاده شد و پس از تحصیلات دبیرستان، در سال ۱۳۳۶ از دانشسرای مقدماتی پسران تبریز فارغالتحصیل شد.
وی از مهر همان سال آموزگار شد و تا پایان عمرکوتاهش، در آذرشهر، ماماغان، قندجهان، گوگان و آخیرجان در استان آذربایجان شرقی که آن زمان روستا بودند تدریس کرد.
در مهر ۱۳۳۷ برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به دوره شبانه دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز رفت و همزمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد ۱۳۴۱ و دریافت گواهینامه ادامه داد.
در ۱۹ سالگی اولین داستانش با نام عادت را نوشت و یک سال بعد داستان تلخون که برگرفته از داستانهای آذربایجان بود با نام مستعار «ص. قارانقوش» در کتاب هفته منتشر شد و این روند "بینام" تا ۱۳۴۲ و داستانهای دیگر ادامه یافت.
بعدها از او مقالاتی در روزنامه «مهد آزادی» توفیق و ... با امضاهای متعدد و نامهای مستعار فراوان از جمله داریوش نواب مرغی، چنگیز مرآتی، بابک، افشین پرویزی و باتمیش و ... به چاپ رسید.
وی ترجمههایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی بهفارسی و از فارسی به آذری (از جمله ترجمه شعرهایی از اخوان ثالث، شاملو، فروغ فرخزاد و نیمایوشیج) انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمعآوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از او منتشر شدهاست.
او در سال ۱۳۴۱ بهجرم بیان سخنهای ناخوشایند در دفتر دبیرستان و بین دبیران، اخراج و به دبستان انتقال یافت.
در سال ۱۳۴۲ کتاب الفبای آذری برای مدارس آذربایجان را نوشت که این کتاب به پیشنهاد جلال آلاحمد برای چاپ به کمیته پیکار جهانی با بیسوادی فرستاده شد، اما او با تغییراتی که قرار بود آن کمیته در کتاب ایجاد کند با قاطعیت مخالفت کرد و کتاب را پس گرفت.
سال ۱۳۴۳ بهخاطر چاپ کتاب «پاره پاره» بهمدت ۶ ماه از کار تعلیق شد و در این سال با نام مستعار افشین پرویزی کتاب انشاء ساده را برای کودکان دبستانی نوشت. در آبان همین سال حکم تعلیق وی لغو شد و بهسر کلاس بازگشت. سالهای میانی دهه ۴۰ مصادف بود با دستگیری تعدادی از نزدیکانش که موجب شرکت او در اعتصابات دانشجویی شد.
او در شیوه آموزشی و مضمون قصههای خود تلاش میکرد روح اعتراض بهحکومت را در دانش آموزان پرورش دهد.
صمد بهرنگی در ۹ شهریور سال ۱۳۴۷ در رود ارس و در ساحل روستای شامگوالیک غرق شد و پیکرش را ۱۲ شهریور در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند.
جلال آلاحمد اين مرگ را به ساواك نسبت داد كه بعد آن را شايعهسازى دانست. صمد را در گورستان امامیه تبریز بهخاک سپردند.
حدود یک ماه قبل از مرگش، کتاب ماهی سیاه کوچولو از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ شد و مورد اقبال مردم ایران و جهان قرارگرفت.
#صمد_بهرنگی
#ژن_ژیان_ئازادی
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
🔹نشانی ارتباط با کانال:
🆔 @kashowranews