🔆کندن گل سرخ!
✍علی رضا جلیلیان،
➖به خاطر کندن گل سرخ ارّه آوردهاید؟
چرا ارّه؟
فقط به گل سرخ بگویید: تو، هی تو
خودش می اُفتد و می میرد!
"بیژن نجدی"
▪️#مهسا_امینی، حتی اگر یک سیلی هم نخورده باشد، باز نمی توان مرگ او را به گردن چیز دیگری انداخت. مگر تنها برخورد سخت فیزیکی است که انسان را از پا در می آورد؟ آدمی، روانش که آشفته شود، چون سفالی هفت هزارساله از هم می پاشد. دختری مسافر را به ناکجاآبادِ شهری غریب کشاندن، چندان کشنده هست که نیازی به مشت گره کرده نباشد.
➖این جمله از کتاب «تامل درباره گیوتین» #آلبر_کامو را چندبار بخوانید:«اینکه میدانی که میمیری چیزی نیست، وحشت و دلهره واقعی این است که نمیدانی زنده میمانی یانه.»
➖#عباس_معروفی در داستان «ذوب شده» به نقل از بازجو می گوید: «خیلیها هستند که به محض ورود وحشت میکنند و بیآن که مشتی به پشتشان بخورد زبانشان باز میشود.» بی قراریِ مهساامینی در سالن انتظار، نشانهی وحشت و دلهرهای است که برجان او افتاده بود. اضطرابی ترسناک و کشنده. و پرسشی هولناک: «چه اتفاقی می افتد؟» و فیلسوفی گفته است: «انسان از وحشت، مثل مرده ها می شود.» آنچه مهسا امینی را از پا درآورد، بیش از هرچیز، نمایش وحشتناکی بود که برای او و دیگر دختران این سرزمین به راه افتاده است.
▪️ این تصور بسیار نادرستی است که گفتهاند: «آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است.» کشیشی به نام بلاژوست، در جایی گفته است:«احساس بیگناهی فرد را در برابر ضربههای خشونت بار مصون نمیکند. من تبهکاران واقعی را دیدهام که شجاعانه مردهاند و انسانهای بیگناهی که در حین قدم برداشتن به سوی مرگ بندبندشان می لرزید.» مهسا امینی بیگمان میدانسته که گناهی نکرده است و قرار نیست به گیوتین سپرده شود. بااینهمه، همان فضای دلهرهآوری که تنها ارمغانِ آن ونِ ارشاد است، میتواند هر دختری را به آسانی از پا در بیاورد. هیچ ترسی بالاتر از ترس از آسیب دیدن از چیزی ناشناخته نیست. آدم دلش می خواهد بداند چه چیزی در کمینش است یا چه بلایی قرار است سرش بیاید، آدم می خواهد آن چیز را بشناسد یا دست کم جای آن چیز برایش معلوم باشد. اضطراب آدم را دستپاچه و ناتوان میکند. حتی قدرت فرار را هم از او میگیرد. او را زمینگیر میکند. یا چنانکه #لارس_اسوندسن نوشته است:«ترس غالبا موجب گریز میشود، اما میتواند در عین حال چنان بر فرد مستولی شود که او را فلج کند، طوری که نتواند دست به هیچ عملی بزند.» در این شرایط، فرد احساس میکند که چیزهای مهمی در او ویران شده است. چیزهایی چون آزادی او، کرامت انسانی او، سلامت او، مقام و منزلت اجتماعی او، و در نهایت زندگی او. آیا رنجی کشنده تر از تحقیرشدگی وجود دارد؟ آنجا که شخصیت آدمی را به گرو بستانند، چیز دیگری از او نمیماند. در چنین آشوبی، آدمی «چو چاه ریخته، آوار میشود در خویش». شعر #هوشنگ_ابتهاج را به یاد بیاورید. آن هنگامی که نامحترمانه به زندان می افتد و مزین میشود به شمارهی ده:
"افتاده ز بام، خاک درگه شده ام
چون سایهی نیمروز، کوته شده ام
روزی شوهر، پدر، برادر بودم
امروز همین شمارهی «ده» شده ام!"
▪️آنچه آدمی را میکشد، لزوما گلوله نیست. چهرهی سپیده رشنو بیشتر از مردگان، به مردهها می رفت. کافی است از کسی که زندگی کردن را دوست میدارد، مرگ را دشمن، شادی را بگیرید، خواهد مرد. کافی است به کسی که کلمات را محترم می دارد، ناسزایی بگویید، خواهد مرد. خودتان امتحان کنید:
فقط به گل سرخ بگویید: تو، هی تو
خودش میافتد و میمیرد!
✍علی رضا جلیلیان، دبیر ادبیات آبادان
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
✍علی رضا جلیلیان،
➖به خاطر کندن گل سرخ ارّه آوردهاید؟
چرا ارّه؟
فقط به گل سرخ بگویید: تو، هی تو
خودش می اُفتد و می میرد!
"بیژن نجدی"
▪️#مهسا_امینی، حتی اگر یک سیلی هم نخورده باشد، باز نمی توان مرگ او را به گردن چیز دیگری انداخت. مگر تنها برخورد سخت فیزیکی است که انسان را از پا در می آورد؟ آدمی، روانش که آشفته شود، چون سفالی هفت هزارساله از هم می پاشد. دختری مسافر را به ناکجاآبادِ شهری غریب کشاندن، چندان کشنده هست که نیازی به مشت گره کرده نباشد.
➖این جمله از کتاب «تامل درباره گیوتین» #آلبر_کامو را چندبار بخوانید:«اینکه میدانی که میمیری چیزی نیست، وحشت و دلهره واقعی این است که نمیدانی زنده میمانی یانه.»
➖#عباس_معروفی در داستان «ذوب شده» به نقل از بازجو می گوید: «خیلیها هستند که به محض ورود وحشت میکنند و بیآن که مشتی به پشتشان بخورد زبانشان باز میشود.» بی قراریِ مهساامینی در سالن انتظار، نشانهی وحشت و دلهرهای است که برجان او افتاده بود. اضطرابی ترسناک و کشنده. و پرسشی هولناک: «چه اتفاقی می افتد؟» و فیلسوفی گفته است: «انسان از وحشت، مثل مرده ها می شود.» آنچه مهسا امینی را از پا درآورد، بیش از هرچیز، نمایش وحشتناکی بود که برای او و دیگر دختران این سرزمین به راه افتاده است.
▪️ این تصور بسیار نادرستی است که گفتهاند: «آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است.» کشیشی به نام بلاژوست، در جایی گفته است:«احساس بیگناهی فرد را در برابر ضربههای خشونت بار مصون نمیکند. من تبهکاران واقعی را دیدهام که شجاعانه مردهاند و انسانهای بیگناهی که در حین قدم برداشتن به سوی مرگ بندبندشان می لرزید.» مهسا امینی بیگمان میدانسته که گناهی نکرده است و قرار نیست به گیوتین سپرده شود. بااینهمه، همان فضای دلهرهآوری که تنها ارمغانِ آن ونِ ارشاد است، میتواند هر دختری را به آسانی از پا در بیاورد. هیچ ترسی بالاتر از ترس از آسیب دیدن از چیزی ناشناخته نیست. آدم دلش می خواهد بداند چه چیزی در کمینش است یا چه بلایی قرار است سرش بیاید، آدم می خواهد آن چیز را بشناسد یا دست کم جای آن چیز برایش معلوم باشد. اضطراب آدم را دستپاچه و ناتوان میکند. حتی قدرت فرار را هم از او میگیرد. او را زمینگیر میکند. یا چنانکه #لارس_اسوندسن نوشته است:«ترس غالبا موجب گریز میشود، اما میتواند در عین حال چنان بر فرد مستولی شود که او را فلج کند، طوری که نتواند دست به هیچ عملی بزند.» در این شرایط، فرد احساس میکند که چیزهای مهمی در او ویران شده است. چیزهایی چون آزادی او، کرامت انسانی او، سلامت او، مقام و منزلت اجتماعی او، و در نهایت زندگی او. آیا رنجی کشنده تر از تحقیرشدگی وجود دارد؟ آنجا که شخصیت آدمی را به گرو بستانند، چیز دیگری از او نمیماند. در چنین آشوبی، آدمی «چو چاه ریخته، آوار میشود در خویش». شعر #هوشنگ_ابتهاج را به یاد بیاورید. آن هنگامی که نامحترمانه به زندان می افتد و مزین میشود به شمارهی ده:
"افتاده ز بام، خاک درگه شده ام
چون سایهی نیمروز، کوته شده ام
روزی شوهر، پدر، برادر بودم
امروز همین شمارهی «ده» شده ام!"
▪️آنچه آدمی را میکشد، لزوما گلوله نیست. چهرهی سپیده رشنو بیشتر از مردگان، به مردهها می رفت. کافی است از کسی که زندگی کردن را دوست میدارد، مرگ را دشمن، شادی را بگیرید، خواهد مرد. کافی است به کسی که کلمات را محترم می دارد، ناسزایی بگویید، خواهد مرد. خودتان امتحان کنید:
فقط به گل سرخ بگویید: تو، هی تو
خودش میافتد و میمیرد!
✍علی رضا جلیلیان، دبیر ادبیات آبادان
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
🔴۱۰ شهریور سالروز درگذشت عباس معروفی
(زاده ۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶ تهران -- درگذشته ۱۰ شهریور ۱۴۰۱ آلمان) شاعر، رماننویس، نمایشنامهنویس، ناشر و فعال موسیقی
او فعالیت ادبیاش را زیر نظر هوشنگ گلشیری و محمدعلی سپانلو آغاز کرد و فارغالتحصیل هنرهای زیبای تهران در رشته ادبیات دراماتیک شد و حدود ۱۱ سال معلم ادبیات دبیرستانهای هدف و خوارزمی بود.
نخستین مجموعه داستان او با نام «روبروی آفتاب» در سال ۱۳۵۹ در تهران منتشر شد و پیش و پس از آن نیز داستانهایش در برخی مطبوعات به چاپ میرسید اما با انتشار «سمفونی مردگان» بود که نامش بهعنوان نویسنده تثبیت شد.
در تابستان ۱۳۶۰ که ساختمان کانون نویسندگان ایران توسط دادستانی انقلاب پلمب شد، وی زیر نظر هیئت دبیران کانون "احمد شاملو، هوشنگ گلشیری، باقر پرهام، محمد محمدعلی و محمد مختاری" با شکستن پلمب، اسناد کانون را بهجای امن رساند تا جان اعضای کانون محفوظ بماند.
در سال ۱۳۶۶ به عنوان مدیر اجراهای صحنهای، مدیر ارکستر سمفونیک تهران و مدیر روابط عمومی "سه سال و نیم" بیش از ۵۰۰ کنسرت موسیقی از هنرمندان مختلف را در کشور به اجرا درآورد. مجله موسیقی «آهنگ» نیز به سردبیری او در همین دوران انتشار یافت و در سال ۱۳۶۹ مجله ادبی «گردون» را نیز پایهگذاری کرد و بهطور جدی بهکار مطبوعات ادبی روی آورد. سبک و روال او در این نشریه با انتظارات دولت مغایر بود و موجب فشارهای پی در پی و سرانجام محاکمه و توقیف آن شد.
وی در پی توقیف «گردون» ناگزیر بهترک میهن شد و به آلمان رفت و مدتی از بورس «خانه هاینریش بل» بهره گرفت و یک سال هم بهعنوان مدیر در آن خانه کار کرد. وی «خانه هنر و ادبیات هدایت» بزرگترین کتابفروشی ایرانی در اروپا را در خیابان کانت برلین، بنیاد نهاد و بهکار کتابفروشی مشغول شد و کلاسهای داستاننویسیاش را نیز در همان محل تشکیل داد. چاپخانه و نشر گردون هم در همین مکان برقرار شد که بیش از ۳۰۰ عنوان کتاب از نویسندگان تبعیدی و آثار ممنوع در ایران را منتشر کرد.
او همچنین بنیانگذار سه جایزه ادبی قلم زرین گردون، قلم زرین زمانه و جایزه ادبی تیرگان است.
آثار
رمان:
سمفونی مردگان (۱۳۶۸)
سال بلوا (۱۳۷۱)
پیکر فرهاد (۱۳۸۱)
فریدون سه پسر داشت (۱۳۸۲)
ذوب شده (۱۳۸۸)
تماما مخصوص (۱۳۸۹)
نام تمام مردگان یحیاست (۱۳۹۷)
مجموعه داستان
روبروی آفتاب (۱۳۵۹)
آخرین نسل برتر (۱۳۶۵)
عطر یاس (۱۳۷۱)
دریاروندگان جزیره آبیتر (۱۳۸۲)
شاهزاده برهنه (۱۳۹۷)
چرخ گردون با گلریز عباس پور (۲۰۱۵)
کتاب دوم با گلریز عباس پور (۲۰۱۵)
نمایشنامه:
تاکجا بامنی (۶۲–۱۳۶۱)
ورگ (۱۳۶۵)
دلی بای و آهو (۱۳۶۶)
آونگ خاطرههای ما (سه نمایشنامه) (۱۳۸۲)
آن شصت نفر، آن شصت هزار (۱۳۶۱)
و خدا گاو را آفرید (۱۳۹۷)
شعر:
نامههای عاشقانه و منظومه عینالقضات و عشق (۲۰۱۱)
چهل سالهتر از پیامبر (۲۰۱۸)
مقالات:
اینسو و آن سوی متن (تجربهها و تکنیکهای ادبیات داستانی) (۲۰۱۲)
مجله
مجله موسیقی آهنگ
مجله ادبی گردون
مجله ادبی آیینه اندیشه در سال ۱۳۷۱ سه شماره چاپ شد و شماره چهارم توقیف شد.
جوایز:
جایزه هلمن هامت (مشترکاً با هوشنگ گلشیری) ۱۹۹۶
جایزه روزنامهنگار آزاده سال، اتحادیه روزنامهنگاران کانادا ۱۹۹۶
جایزه "بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سور کامپ" برای رمان سمفونی مردگان ۲۰۰۱
برنده جایزه بنیاد ادبی آرتولد تسوایگ در سال ۲۰۰۲
#عباس_معروفی
https://tttttt.me/httpsksmtehran2/217
📚کانال صنفی معلمان ایران
🔸🔸🔸
🆔 @kasenfi
(زاده ۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶ تهران -- درگذشته ۱۰ شهریور ۱۴۰۱ آلمان) شاعر، رماننویس، نمایشنامهنویس، ناشر و فعال موسیقی
او فعالیت ادبیاش را زیر نظر هوشنگ گلشیری و محمدعلی سپانلو آغاز کرد و فارغالتحصیل هنرهای زیبای تهران در رشته ادبیات دراماتیک شد و حدود ۱۱ سال معلم ادبیات دبیرستانهای هدف و خوارزمی بود.
نخستین مجموعه داستان او با نام «روبروی آفتاب» در سال ۱۳۵۹ در تهران منتشر شد و پیش و پس از آن نیز داستانهایش در برخی مطبوعات به چاپ میرسید اما با انتشار «سمفونی مردگان» بود که نامش بهعنوان نویسنده تثبیت شد.
در تابستان ۱۳۶۰ که ساختمان کانون نویسندگان ایران توسط دادستانی انقلاب پلمب شد، وی زیر نظر هیئت دبیران کانون "احمد شاملو، هوشنگ گلشیری، باقر پرهام، محمد محمدعلی و محمد مختاری" با شکستن پلمب، اسناد کانون را بهجای امن رساند تا جان اعضای کانون محفوظ بماند.
در سال ۱۳۶۶ به عنوان مدیر اجراهای صحنهای، مدیر ارکستر سمفونیک تهران و مدیر روابط عمومی "سه سال و نیم" بیش از ۵۰۰ کنسرت موسیقی از هنرمندان مختلف را در کشور به اجرا درآورد. مجله موسیقی «آهنگ» نیز به سردبیری او در همین دوران انتشار یافت و در سال ۱۳۶۹ مجله ادبی «گردون» را نیز پایهگذاری کرد و بهطور جدی بهکار مطبوعات ادبی روی آورد. سبک و روال او در این نشریه با انتظارات دولت مغایر بود و موجب فشارهای پی در پی و سرانجام محاکمه و توقیف آن شد.
وی در پی توقیف «گردون» ناگزیر بهترک میهن شد و به آلمان رفت و مدتی از بورس «خانه هاینریش بل» بهره گرفت و یک سال هم بهعنوان مدیر در آن خانه کار کرد. وی «خانه هنر و ادبیات هدایت» بزرگترین کتابفروشی ایرانی در اروپا را در خیابان کانت برلین، بنیاد نهاد و بهکار کتابفروشی مشغول شد و کلاسهای داستاننویسیاش را نیز در همان محل تشکیل داد. چاپخانه و نشر گردون هم در همین مکان برقرار شد که بیش از ۳۰۰ عنوان کتاب از نویسندگان تبعیدی و آثار ممنوع در ایران را منتشر کرد.
او همچنین بنیانگذار سه جایزه ادبی قلم زرین گردون، قلم زرین زمانه و جایزه ادبی تیرگان است.
آثار
رمان:
سمفونی مردگان (۱۳۶۸)
سال بلوا (۱۳۷۱)
پیکر فرهاد (۱۳۸۱)
فریدون سه پسر داشت (۱۳۸۲)
ذوب شده (۱۳۸۸)
تماما مخصوص (۱۳۸۹)
نام تمام مردگان یحیاست (۱۳۹۷)
مجموعه داستان
روبروی آفتاب (۱۳۵۹)
آخرین نسل برتر (۱۳۶۵)
عطر یاس (۱۳۷۱)
دریاروندگان جزیره آبیتر (۱۳۸۲)
شاهزاده برهنه (۱۳۹۷)
چرخ گردون با گلریز عباس پور (۲۰۱۵)
کتاب دوم با گلریز عباس پور (۲۰۱۵)
نمایشنامه:
تاکجا بامنی (۶۲–۱۳۶۱)
ورگ (۱۳۶۵)
دلی بای و آهو (۱۳۶۶)
آونگ خاطرههای ما (سه نمایشنامه) (۱۳۸۲)
آن شصت نفر، آن شصت هزار (۱۳۶۱)
و خدا گاو را آفرید (۱۳۹۷)
شعر:
نامههای عاشقانه و منظومه عینالقضات و عشق (۲۰۱۱)
چهل سالهتر از پیامبر (۲۰۱۸)
مقالات:
اینسو و آن سوی متن (تجربهها و تکنیکهای ادبیات داستانی) (۲۰۱۲)
مجله
مجله موسیقی آهنگ
مجله ادبی گردون
مجله ادبی آیینه اندیشه در سال ۱۳۷۱ سه شماره چاپ شد و شماره چهارم توقیف شد.
جوایز:
جایزه هلمن هامت (مشترکاً با هوشنگ گلشیری) ۱۹۹۶
جایزه روزنامهنگار آزاده سال، اتحادیه روزنامهنگاران کانادا ۱۹۹۶
جایزه "بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سور کامپ" برای رمان سمفونی مردگان ۲۰۰۱
برنده جایزه بنیاد ادبی آرتولد تسوایگ در سال ۲۰۰۲
#عباس_معروفی
https://tttttt.me/httpsksmtehran2/217
📚کانال صنفی معلمان ایران
🔸🔸🔸
🆔 @kasenfi
Telegram
..