🔴یک روایت از امروز:
گفت: صلوات بلد نیستم بفرستم، اگه میشه حساب کنید.
در نانوایی هستم. #دختری بعد از من آمد و رفت جلو گفت: ببخشید من دوتا نون میخوام.
#نانوا دوتا نانش را داد. ولی چون دختر عزیز از ته صف باید میآمد و از وسط پنجتا مرد میگذشت تا حساب کند، نانوا گفت: نمیخواد بیای حساب کنی، #صلوات بفرس.
دختر عزیز قصه گفت: چی؟
نانوا دوباره گفت: صلوات بفرست نمیخواد حساب کنی.
دختر عزیز گفت: #صلوات_بلد_نیستم، اگه میشه حساب کنید.
بدون هیچ سروصدا و بیتابی و جنجال. آرام و عادی
و کارتش را داد به نفر اول تا حساب کند.
دختر عزیز #اکت_انقلابیاش را زد، دوتا نانش را گرفت، مایهی حیرت #سه_مرد_میانسال صف شد، کلهی نانوا و شاطر را عصبانی کرد و رفت.
عجب شخصیت خوبی داشت. چنان شخصیت پرمایهای داشت که همینجا گوشی را درآوردم و تایپ میکنم. دختری که هیچوقت نمیشناسمش و معلوم نیست که کی هست اصلا. و حتی من هم تشویقش نکردم یا حرفی نزدم یا حرکتی دال بر لایک و پسند از خودم نشان ندادم. وقتی یک نفر با #آگاهی و #مسئولیت دارد #هویت_خودش را میسازد و میورزد دیگر به #تشویق دیگران نیاز ندارد و از #عتاب دیگران هم باکی ندارد.
دختر میتوانست بهانهی دیگری بیاورد یا اصلا نان را بردارد و برود و صلوات هم نفرستد. اما در یک لحظه یک جمله را گفت که #مسئولیت و #خودآیینی و #تصمیمش برای ساختنِ شخصیتِ خودش و #مبارزهاش بر سر هویتش را معلوم کرد.
#سوبژکتیویته مسئولیت است.
سوبژکتیویته پراکسیس است.
#هویتِ_خودمان را با همین کارهای کمِ کوچکِ نادیدنی میسازیم.
دختر بر هویتِ خود، بر شخصیتِ خود و توان خودآیینی و سوبژکتیویتهاش پافشاری کرد و رفت.
عجب #سوژگیِ عجیبی داشت.
عجب سوژگی و هویتِ پرمایهای داشت.
این ماجرا که نوشتمش به نظرم از کل بحثهای یکماه اخیر توییتر مهمتر بود.
مذهب برای کسانیست که خودشان را نمیشناسند و میخواهند مثل باباهایشان باشند.
سابق بر این، وقتی که هنوز #نظام_آموزشی تغییر نکردهبود، قبل از سال ۱۳۹۷، #مُهرِ_رسمیِ_آموزش_و_پرورش پایین کارنامههای پایان سال تحصیلی ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان این بود: 《اسلام پیروز است》
من میگویم: سوبژکتیویته پیروز است./منبع: کانال پرسهزن امروز
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
📚کانال صنفی معلمان ایران
🔸🔸🔸
🆔 @kasenfi
گفت: صلوات بلد نیستم بفرستم، اگه میشه حساب کنید.
در نانوایی هستم. #دختری بعد از من آمد و رفت جلو گفت: ببخشید من دوتا نون میخوام.
#نانوا دوتا نانش را داد. ولی چون دختر عزیز از ته صف باید میآمد و از وسط پنجتا مرد میگذشت تا حساب کند، نانوا گفت: نمیخواد بیای حساب کنی، #صلوات بفرس.
دختر عزیز قصه گفت: چی؟
نانوا دوباره گفت: صلوات بفرست نمیخواد حساب کنی.
دختر عزیز گفت: #صلوات_بلد_نیستم، اگه میشه حساب کنید.
بدون هیچ سروصدا و بیتابی و جنجال. آرام و عادی
و کارتش را داد به نفر اول تا حساب کند.
دختر عزیز #اکت_انقلابیاش را زد، دوتا نانش را گرفت، مایهی حیرت #سه_مرد_میانسال صف شد، کلهی نانوا و شاطر را عصبانی کرد و رفت.
عجب شخصیت خوبی داشت. چنان شخصیت پرمایهای داشت که همینجا گوشی را درآوردم و تایپ میکنم. دختری که هیچوقت نمیشناسمش و معلوم نیست که کی هست اصلا. و حتی من هم تشویقش نکردم یا حرفی نزدم یا حرکتی دال بر لایک و پسند از خودم نشان ندادم. وقتی یک نفر با #آگاهی و #مسئولیت دارد #هویت_خودش را میسازد و میورزد دیگر به #تشویق دیگران نیاز ندارد و از #عتاب دیگران هم باکی ندارد.
دختر میتوانست بهانهی دیگری بیاورد یا اصلا نان را بردارد و برود و صلوات هم نفرستد. اما در یک لحظه یک جمله را گفت که #مسئولیت و #خودآیینی و #تصمیمش برای ساختنِ شخصیتِ خودش و #مبارزهاش بر سر هویتش را معلوم کرد.
#سوبژکتیویته مسئولیت است.
سوبژکتیویته پراکسیس است.
#هویتِ_خودمان را با همین کارهای کمِ کوچکِ نادیدنی میسازیم.
دختر بر هویتِ خود، بر شخصیتِ خود و توان خودآیینی و سوبژکتیویتهاش پافشاری کرد و رفت.
عجب #سوژگیِ عجیبی داشت.
عجب سوژگی و هویتِ پرمایهای داشت.
این ماجرا که نوشتمش به نظرم از کل بحثهای یکماه اخیر توییتر مهمتر بود.
مذهب برای کسانیست که خودشان را نمیشناسند و میخواهند مثل باباهایشان باشند.
سابق بر این، وقتی که هنوز #نظام_آموزشی تغییر نکردهبود، قبل از سال ۱۳۹۷، #مُهرِ_رسمیِ_آموزش_و_پرورش پایین کارنامههای پایان سال تحصیلی ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان این بود: 《اسلام پیروز است》
من میگویم: سوبژکتیویته پیروز است./منبع: کانال پرسهزن امروز
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
📚کانال صنفی معلمان ایران
🔸🔸🔸
🆔 @kasenfi