جوادهاشمی"تربت"
1.61K subscribers
1.81K photos
103 videos
8 files
1.4K links
@javadhashemitorbat
یادداشت و شعر
برای عضویت در کانال، روی لینک کلیک کنید
Download Telegram
👆🌻الف🌻يادی از عالم و شاعری مشهدی در چهلمین سال درگذشتش:

عشّاق چون به کعبه‌ي وصل تو رو کنند
از خاک کوی تو طلب آبرو کنند
با تو ز روی مهر و وفا گفت‌وگو کنند
«کنعانیان اگر گل کوی تو بو کنند
کم‌تر هوای گلشن مصر، آرزو کنند»

تا چهره‌ات ز پرده برون گشت بی‌حجاب
شد محو و ماتِ روی نکوی تو شیخ و شاب
از روی ماه خویش چو برداشتی نقاب
«از دیدن رخ تو منوّر شد آفتاب
آنان که منکرند بگو روبرو کنند»

هر صبح‌دم که سر کشد از آسمان، شفق
بر سر نهند خلق ز نورت طبق طبق
در دفتر زمانه نوشته به هر ورق
«طاعات، بی‌ولای تو نبْوَد قبول حق
صد بار اگر به چشمه‌ي زمزم وضو کنند»

آنان که گل ز گلشن عشق تو چیده‌اند
روشن‌ضمیر هم‌چو فروغ سپیده‌اند
نور خدا ز جلوه روی تو دیده‌اند
«آنان که در جوار رضا آرمیده‌اند
کفران نعمت است، بهشت آرزو کنند»

#حضرت_امام_رضا_عليه_السلام
#نجومی_خراسانی
#تخميس

@javadhashemi_torbat
👆🌻ب🌻يادی از عالم و شاعری مشهدی در چهلمین سال درگذشتش:

رخ ماه بنی‌هاشم ز برج خیمه چون سر زد
فروغ عارض او طعنه‌ها بر مهر خاور زد

چنان از غربت سلطان دین سر تا به پا می‌سوخت
که دود آه او بر آسمان صد حلقه بر در زد

ز یک سو هجر روی اکبرش می‌زد به جان آتش
ز سویی داغ عون و جعفرش بر سینه آذر زد

چو از سوز عطش در کربلای پر بلا او را
فغان کودکان بر جان، شرار غم مکرّر زد،

بیامد خدمت شاه شهیدان از پی رخصت
که شاها! ناله‌ي طفلان مرا آتش به پیکر زد

بده اذن جهادم، ای ولیّ خالق سبحان!
که داغ اکبر گل‌پیرهن بر جانم اخگر زد

ندادش اذنِ جنگ امّا برای آب آوردن
بشد مأذون و پا اندر رکاب خنگِ اشقر زد

هژبر بیشه هیجا که هم‌چون باب بی‌همتا
به گاه رزم از دل، نعره‌ي الله‌اکبر زد

روان شد سوی شط و حمله‌ور گردید بر دشمن
بسی دست از بدن افکند و بس سرها ز پیکر زد

به خاک افکنْد جمعی زآن جفاکیشان بدآیین
سپس خود را به آب، آن زاده ساقی کوثر زد

نمود آن مشک را بر آب و افکندش به دوش، آن‌گه
کف همت به زیر آب، آن میر دلاور زد

چو نزدیک دهان آورد مُشت آب را گویی
فغان کودکان از تشنگی بر جانش آذر زد

نخورد آب و برون شد از فرات آن زاده حیدر
به قلب لشکر دون، خویش را مانند تُندر زد

به امّیدی که تر سازد لبِ آن تشنه‌کامان را
فرس می‌راند کابن‌سعد دون از دل، فغان بر زد

که ای لشکر! برد گر آب، پور حیدر صفدر
شما را دست غم باید تمامی جمله بر سر زد

نمی‌گویم که بند مشک بر دندان گرفت آن دم
که دشمن ضربتی بر دست ایمن یا که ایسر زد

نمی‌گویم عمود آهنین با او چه کرد اما
همی‌گویم چو بسمل، روی خاک افتاد و پرپر زد

نمی‌گویم چه شد قلب حسین از ماتمش امّا
همی‌گویم فغانش سر به بام چرخ اخضر زد

نمی‌گویم «نجومی» را چه شد دل در غمش امّا
همی‌گویم که آهش شعله بر دیوان و دفتر زد

#حضرت_اباالفضل_عليه_السلام
#نجومی_خراسانی
#تخميس

@javadhashemi_torbat