بازيابی ايرانشهريگ
برنامه ی زنده، فردا، یک ام، روز اورمزد از ماه اردیبهشت، ساعت 20 به وقت اروپا (۲۲:۳۰ ایران )، چهرنسک، برگه ی زرتشت و همزمان در اینستاگرام. دادستان سخن: #ققنوس، انجمنی برای ... @iranshahrig
برنامه ی زنده، فردا، یک ام، روز اورمزد از ماه اردیبهشت، ساعت 20 به وقت اروپا (۲۲:۳۰ ایران )، چهرنسک، برگه ی زرتشت و همزمان در اینستاگرام.
دادستان سخن: #ققنوس، انجمنی برای عقیم سازی تمدنی #ایرانشهر. پاسخ به آنتی ایرانیست دوستدارگرا، #عطا_هودشتیان .
یکی از بزرگترین افسانه های ماهروز اندیشه که مافیای روشنفکری ایرانی بیش از سد سال است پای آن ایستاده است، بهره مند نبودن آریائیان از خردکامی ایا #فلسفه، و یا سنت نوشتاری است. لب سخن کسان چیزهاییست از این دست: ایران نوشتن نمی داند و ماهروز نوشتاری نداشته است ( #یارشاطر ). ایران دارای فکر و توانائی پرسشگری نیست ( #دوستدار ). هیچ اندیشمندی در سراسر ماهروز ایرانزمین پدید نیامده است (دوستدار). ایران ذاتا دینخو، برده منش و نیندیشا و ناپرساست (دوستدار). سراسر ماهروز ایران، ماهروز انجامد و فسردگی ست (دوستدار). بنیادگذار ناپرسائی و نااندیشی در ایران زرتشت است (دوستدار). ایران در امتناع اندیشه به سر می برد و فکر، ذاتا امری یونانی و اروپائی ست (دوستدار/طباطبائی). آرامش دوستدار متفکر بزرگی است و طبیعی ست که ایران #پلاتون یا اریستوتلیس نداشته است، نمی توانسته نیز داشته باشد ( #هودشتیان ). ایران، راهی جز ایرانزدائی از خود و اروپائی شدن ندارد (کلیت #روشنفکری).
ما برای رد این یاوه های دمکراتیک و مدرن که بیشینه شان از سوی یک بهائی حرفه ایی و آنتی ایرانیست دو آتشه به نام #آرامش_دوستدار طرح شده اند و شیعیان و جهودان حرفه ای دیگری چون #سید_جواد_طباطبائی ، #احسان_یارشاطر، #داریوش_آشوری، #ماشالله_آجودانی و به تازگی عطا هودشتیان، از هموندان #انجمن-ققنوس نیز، هر یک بخشی از آن را نمایندگی می کنند، به قبله گاه خود کسان، یعنی به خود یونانیان بازبُرد می دهیم. ما نشان خواهیم داد که خود یونانیان بر این باور بودند که فلسفه یونانی نیست، نه تنها یونانی نیست، که بیش از هر چیز ایرانی است و برای آموختن اش از ایرانیان خود را به کوه و دشت و دریا می زدند. ما همچنین نشان خواهیم داد که خود یونانیان پلاتون را نه تنها شاگرد مغان ایرانشهری، که فرزند #زرتشت و #سوشیانس می دانستند. آن ها نه تنها پلاتون را، که نیز بزرگانی چیون #پیتاگوراس، ایا #دموکریت را نیز شاگردان مکتب مغان می شناختند. ما همچنین به اندیشمندان ایرانی ای چیون #آباریس، #اورفئوسِ_مگوس، #استانس، ایا #آناخارسیس و دیگران بازبرد می دهیم که تا امروز بر تارک اندیشه ی جهان می درخشند.
#خردکام_کیخسرو_آرش_گرگین
@iranshahrig
دادستان سخن: #ققنوس، انجمنی برای عقیم سازی تمدنی #ایرانشهر. پاسخ به آنتی ایرانیست دوستدارگرا، #عطا_هودشتیان .
یکی از بزرگترین افسانه های ماهروز اندیشه که مافیای روشنفکری ایرانی بیش از سد سال است پای آن ایستاده است، بهره مند نبودن آریائیان از خردکامی ایا #فلسفه، و یا سنت نوشتاری است. لب سخن کسان چیزهاییست از این دست: ایران نوشتن نمی داند و ماهروز نوشتاری نداشته است ( #یارشاطر ). ایران دارای فکر و توانائی پرسشگری نیست ( #دوستدار ). هیچ اندیشمندی در سراسر ماهروز ایرانزمین پدید نیامده است (دوستدار). ایران ذاتا دینخو، برده منش و نیندیشا و ناپرساست (دوستدار). سراسر ماهروز ایران، ماهروز انجامد و فسردگی ست (دوستدار). بنیادگذار ناپرسائی و نااندیشی در ایران زرتشت است (دوستدار). ایران در امتناع اندیشه به سر می برد و فکر، ذاتا امری یونانی و اروپائی ست (دوستدار/طباطبائی). آرامش دوستدار متفکر بزرگی است و طبیعی ست که ایران #پلاتون یا اریستوتلیس نداشته است، نمی توانسته نیز داشته باشد ( #هودشتیان ). ایران، راهی جز ایرانزدائی از خود و اروپائی شدن ندارد (کلیت #روشنفکری).
ما برای رد این یاوه های دمکراتیک و مدرن که بیشینه شان از سوی یک بهائی حرفه ایی و آنتی ایرانیست دو آتشه به نام #آرامش_دوستدار طرح شده اند و شیعیان و جهودان حرفه ای دیگری چون #سید_جواد_طباطبائی ، #احسان_یارشاطر، #داریوش_آشوری، #ماشالله_آجودانی و به تازگی عطا هودشتیان، از هموندان #انجمن-ققنوس نیز، هر یک بخشی از آن را نمایندگی می کنند، به قبله گاه خود کسان، یعنی به خود یونانیان بازبُرد می دهیم. ما نشان خواهیم داد که خود یونانیان بر این باور بودند که فلسفه یونانی نیست، نه تنها یونانی نیست، که بیش از هر چیز ایرانی است و برای آموختن اش از ایرانیان خود را به کوه و دشت و دریا می زدند. ما همچنین نشان خواهیم داد که خود یونانیان پلاتون را نه تنها شاگرد مغان ایرانشهری، که فرزند #زرتشت و #سوشیانس می دانستند. آن ها نه تنها پلاتون را، که نیز بزرگانی چیون #پیتاگوراس، ایا #دموکریت را نیز شاگردان مکتب مغان می شناختند. ما همچنین به اندیشمندان ایرانی ای چیون #آباریس، #اورفئوسِ_مگوس، #استانس، ایا #آناخارسیس و دیگران بازبرد می دهیم که تا امروز بر تارک اندیشه ی جهان می درخشند.
#خردکام_کیخسرو_آرش_گرگین
@iranshahrig
بازيابی ايرانشهريگ
برنامه ی زنده، امروز، یک ام، روز اورمزد از ماه اردیبهشت، ساعت 20 به وقت اروپا (۲۲:۳۰ ایران )، چهرنسک، برگه ی زرتشت و همزمان در اینستاگرام. دادستان سخن: #ققنوس، انجمنی برای ... @iranshahrig
برنامه ی زنده، امروز، یک ام، روز اورمزد از ماه اردیبهشت، ساعت 20 به وقت اروپا (۲۲:۳۰ ایران )، چهرنسک، برگه ی زرتشت و همزمان در اینستاگرام.
دادستان سخن: #ققنوس، انجمنی برای عقیم سازی تمدنی #ایرانشهر. پاسخ به آنتی ایرانیست دوستدارگرا، #عطا_هودشتیان .
یکی از بزرگترین افسانه های ماهروز اندیشه که مافیای روشنفکری ایرانی بیش از سد سال است پای آن ایستاده است، بهره مند نبودن آریائیان از خردکامی ایا #فلسفه، و یا سنت نوشتاری است. لب سخن کسان چیزهاییست از این دست: ایران نوشتن نمی داند و ماهروز نوشتاری نداشته است ( #یارشاطر ). ایران دارای فکر و توانائی پرسشگری نیست ( #دوستدار ). هیچ اندیشمندی در سراسر ماهروز ایرانزمین پدید نیامده است (دوستدار). ایران ذاتا دینخو، برده منش و نیندیشا و ناپرساست (دوستدار). سراسر ماهروز ایران، ماهروز انجامد و فسردگی ست (دوستدار). بنیادگذار ناپرسائی و نااندیشی در ایران زرتشت است (دوستدار). ایران در امتناع اندیشه به سر می برد و فکر، ذاتا امری یونانی و اروپائی ست (دوستدار/طباطبائی). آرامش دوستدار متفکر بزرگی است و طبیعی ست که ایران #پلاتون یا اریستوتلیس نداشته است، نمی توانسته نیز داشته باشد ( #هودشتیان ). ایران، راهی جز ایرانزدائی از خود و اروپائی شدن ندارد (کلیت #روشنفکری). ما برای رد این یاوه های دمکراتیک و مدرن که بیشینه شان از سوی یک بهائی حرفه ایی و آنتی ایرانیست دو آتشه به نام #آرامش_دوستدار طرح شده اند و شیعیان و جهودان حرفه ای دیگری چون #سید_جواد_طباطبائی ، #احسان_یارشاطر، #داریوش_آشوری، #ماشالله_آجودانی و به تازگی عطا هودشتیان، از هموندان #انجمن-ققنوس نیز، هر یک بخشی از آن را نمایندگی می کنند، به قبله گاه خود کسان، یعنی به خود یونانیان بازبُرد می دهیم. ما نشان خواهیم داد که خود یونانیان بر این باور بودند که فلسفه یونانی نیست، نه تنها یونانی نیست، که بیش از هر چیز ایرانی است و برای آموختن اش از ایرانیان خود را به کوه و دشت و دریا می زدند. ما همچنین نشان خواهیم داد که خود یونانیان پلاتون را نه تنها شاگرد مغان ایرانشهری، که فرزند #زرتشت و #سوشیانس می دانستند. آن ها نه تنها پلاتون را، که نیز بزرگانی چیون #پیتاگوراس، ایا #دموکریت را نیز شاگردان مکتب مغان می شناختند. ما همچنین به اندیشمندان ایرانی ای چیون #آباریس، #اورفئوسِ_مگوس، #استانس، ایا #آناخارسیس و دیگران بازبرد می دهیم که تا امروز بر تارک اندیشه ی جهان می درخشند.
#خردکام_کیخسرو_آرش_گرگین
@iranshahrig
دادستان سخن: #ققنوس، انجمنی برای عقیم سازی تمدنی #ایرانشهر. پاسخ به آنتی ایرانیست دوستدارگرا، #عطا_هودشتیان .
یکی از بزرگترین افسانه های ماهروز اندیشه که مافیای روشنفکری ایرانی بیش از سد سال است پای آن ایستاده است، بهره مند نبودن آریائیان از خردکامی ایا #فلسفه، و یا سنت نوشتاری است. لب سخن کسان چیزهاییست از این دست: ایران نوشتن نمی داند و ماهروز نوشتاری نداشته است ( #یارشاطر ). ایران دارای فکر و توانائی پرسشگری نیست ( #دوستدار ). هیچ اندیشمندی در سراسر ماهروز ایرانزمین پدید نیامده است (دوستدار). ایران ذاتا دینخو، برده منش و نیندیشا و ناپرساست (دوستدار). سراسر ماهروز ایران، ماهروز انجامد و فسردگی ست (دوستدار). بنیادگذار ناپرسائی و نااندیشی در ایران زرتشت است (دوستدار). ایران در امتناع اندیشه به سر می برد و فکر، ذاتا امری یونانی و اروپائی ست (دوستدار/طباطبائی). آرامش دوستدار متفکر بزرگی است و طبیعی ست که ایران #پلاتون یا اریستوتلیس نداشته است، نمی توانسته نیز داشته باشد ( #هودشتیان ). ایران، راهی جز ایرانزدائی از خود و اروپائی شدن ندارد (کلیت #روشنفکری). ما برای رد این یاوه های دمکراتیک و مدرن که بیشینه شان از سوی یک بهائی حرفه ایی و آنتی ایرانیست دو آتشه به نام #آرامش_دوستدار طرح شده اند و شیعیان و جهودان حرفه ای دیگری چون #سید_جواد_طباطبائی ، #احسان_یارشاطر، #داریوش_آشوری، #ماشالله_آجودانی و به تازگی عطا هودشتیان، از هموندان #انجمن-ققنوس نیز، هر یک بخشی از آن را نمایندگی می کنند، به قبله گاه خود کسان، یعنی به خود یونانیان بازبُرد می دهیم. ما نشان خواهیم داد که خود یونانیان بر این باور بودند که فلسفه یونانی نیست، نه تنها یونانی نیست، که بیش از هر چیز ایرانی است و برای آموختن اش از ایرانیان خود را به کوه و دشت و دریا می زدند. ما همچنین نشان خواهیم داد که خود یونانیان پلاتون را نه تنها شاگرد مغان ایرانشهری، که فرزند #زرتشت و #سوشیانس می دانستند. آن ها نه تنها پلاتون را، که نیز بزرگانی چیون #پیتاگوراس، ایا #دموکریت را نیز شاگردان مکتب مغان می شناختند. ما همچنین به اندیشمندان ایرانی ای چیون #آباریس، #اورفئوسِ_مگوس، #استانس، ایا #آناخارسیس و دیگران بازبرد می دهیم که تا امروز بر تارک اندیشه ی جهان می درخشند.
#خردکام_کیخسرو_آرش_گرگین
@iranshahrig
بازيابی ايرانشهريگ
وقتی #ورنر_یگر و #دیوگنس_لئرتیوس و #کلمنت_الکسندرانی در دهان #آرامش_دوستدار و #سید_جواد_طباطبائی و #سید_حسن_تقی_زاده و #احسان_یارشاطر و دیگر خرفسترها و شترمرغ های شیعی و بهائی و ... @iranshahrig
وقتی #ورنر_یگر و #دیوگنس_لئرتیوس و #کلمنت_الکسندرانی در دهان #آرامش_دوستدار و #سید_جواد_طباطبائی و #سید_حسن_تقی_زاده و #احسان_یارشاطر و دیگر خرفسترها و شترمرغ های شیعی و بهائی و فرنگی ایران می زنند. ***
امشب، دوم، روز بهمن از ماه اردیبهشت، بخش دوم از سری برنامه های هنایش مکتب شوش و تیسپون بر مکتب آتن و روم، ساعت 20 به وقت اروپا (۲۲:۳۰)، چهرنسک، برگه ی زرتشت، همزمان زنده در اینستاگرام، برگه ی ایرانشهریگ.
در برنامه دیشب نشان دادیم که به باور سرامدان #روشنفکری ایرانی، مردانی چون بهاء اللهی حرفه ای، آرامش دوستدار و شیعه ی دوازده امامی، سید جواد طباطبائی، و جهود بهاء اللهی احسان یارشاطر، و همگنان شان، ایرانیان مردمانی نانویسا، ناپرسا، نااندیشا، و ایستاده در یک انجامد تمدنی هستند. مردمانی که از اندیشیدن امتناع می ورزند. این که #فلسفه ذاتا امری یونانی است و ایرانیان سنت فلسفی ندارند. اینکه #زرتشت_اسپنتمان، ابرمرد ایزدی تاریخ بشریت، که #پلاتون خود را فرزند او می دانست، از روزن روشنفکری ایرانی، بنیادگذار نیندشیدن و نپرسیدن است. این که #فردوسی بزرگ با نوشتن #شاهنامه، اسلام را در ایران جا انداخت! و این که به باور کسان، ایران اگر می خواهد به درون تاریخ جهانی پا بگذارد نخست باید از بی تاریخی ذاتی اش بیرون آید و بکوشد تا شاگردی غرب کند، آنگاه چه بسا، پس از کوشش برای غربی شدن، بتواند به طرح پرسش و مفهوم سازی فلسفی توانا گردد. ما در برنامه ی دیشب با استناد به خود یونانیان و یونانی زبانان نشان دادیم که همه ی این سخنان یاوه ای بیش نیستند. نشان دادیم که نویسندگان کهن یونانی خودشان خستو هستند که فلسفه اصولا امری غیر یونانی است و صراحتا اعلام می کنند که یونانیان دزدهای اندیشه ی ایرانیان هستند. اینکه کهن ترین بنیادگذاران فلسفه ملت ایران است. و این که اصولا فلسفه، بنا بر گفته ی خود پلاتون، و این مورد تأیید #ورنر یگر نیز هست، به مثابه ی عشق به دانائی، ذیلی از دین است و دانائی اصولا امری ایزدی و بیرون از توان بشریت جای دارد. ما همچنین نشان دادیم که مفهوم فلسفه برای یونانیان مفهومی نو و بیگانه و ترجمه ای بوده است از ترمینولوژی مغان: #خرتو_کاتو. در این زمینه ها بیشتر سخن خواهیم گفت.
#جنبش_فرزندان_زرتشت_و_کوروش #انجمن_بازیابی_ایرانشهری #خردکام_کیخسرو_آرش_گرگین
@iranshahrig
امشب، دوم، روز بهمن از ماه اردیبهشت، بخش دوم از سری برنامه های هنایش مکتب شوش و تیسپون بر مکتب آتن و روم، ساعت 20 به وقت اروپا (۲۲:۳۰)، چهرنسک، برگه ی زرتشت، همزمان زنده در اینستاگرام، برگه ی ایرانشهریگ.
در برنامه دیشب نشان دادیم که به باور سرامدان #روشنفکری ایرانی، مردانی چون بهاء اللهی حرفه ای، آرامش دوستدار و شیعه ی دوازده امامی، سید جواد طباطبائی، و جهود بهاء اللهی احسان یارشاطر، و همگنان شان، ایرانیان مردمانی نانویسا، ناپرسا، نااندیشا، و ایستاده در یک انجامد تمدنی هستند. مردمانی که از اندیشیدن امتناع می ورزند. این که #فلسفه ذاتا امری یونانی است و ایرانیان سنت فلسفی ندارند. اینکه #زرتشت_اسپنتمان، ابرمرد ایزدی تاریخ بشریت، که #پلاتون خود را فرزند او می دانست، از روزن روشنفکری ایرانی، بنیادگذار نیندشیدن و نپرسیدن است. این که #فردوسی بزرگ با نوشتن #شاهنامه، اسلام را در ایران جا انداخت! و این که به باور کسان، ایران اگر می خواهد به درون تاریخ جهانی پا بگذارد نخست باید از بی تاریخی ذاتی اش بیرون آید و بکوشد تا شاگردی غرب کند، آنگاه چه بسا، پس از کوشش برای غربی شدن، بتواند به طرح پرسش و مفهوم سازی فلسفی توانا گردد. ما در برنامه ی دیشب با استناد به خود یونانیان و یونانی زبانان نشان دادیم که همه ی این سخنان یاوه ای بیش نیستند. نشان دادیم که نویسندگان کهن یونانی خودشان خستو هستند که فلسفه اصولا امری غیر یونانی است و صراحتا اعلام می کنند که یونانیان دزدهای اندیشه ی ایرانیان هستند. اینکه کهن ترین بنیادگذاران فلسفه ملت ایران است. و این که اصولا فلسفه، بنا بر گفته ی خود پلاتون، و این مورد تأیید #ورنر یگر نیز هست، به مثابه ی عشق به دانائی، ذیلی از دین است و دانائی اصولا امری ایزدی و بیرون از توان بشریت جای دارد. ما همچنین نشان دادیم که مفهوم فلسفه برای یونانیان مفهومی نو و بیگانه و ترجمه ای بوده است از ترمینولوژی مغان: #خرتو_کاتو. در این زمینه ها بیشتر سخن خواهیم گفت.
#جنبش_فرزندان_زرتشت_و_کوروش #انجمن_بازیابی_ایرانشهری #خردکام_کیخسرو_آرش_گرگین
@iranshahrig
بازيابی ايرانشهريگ
وقتی #ورنر_یگر و #دیوگنس_لئرتیوس و #کلمنت_الکسندرانی در دهان #آرامش_دوستدار و #سید_جواد_طباطبائی و #سید_حسن_تقی_زاده و #احسان_یارشاطر و دیگر خرفسترها و شترمرغ های شیعی و ... @iranshahrig
وقتی #ورنر_یگر و #دیوگنس_لئرتیوس و #کلمنت_الکسندرانی در دهان #آرامش_دوستدار و #سید_جواد_طباطبائی و #سید_حسن_تقی_زاده و #احسان_یارشاطر و دیگر خرفسترها و شترمرغ های شیعی و بهائی و فرنگی ایران می زنند. ***
امشب، سوم، روز اردیبهشت از ماه اردیبهشت، بخش سوو از سری برنامه های هنایش مکتب شوش و تیسپون بر مکتب آتن و روم، ساعت 20 به وقت اروپا (۲۲:۳۰ ایران)، چهرنسک، برگه ی زرتشت، همزمان زنده در اینستاگرام، برگه ی ایرانشهریگ.
در دو برنامهی قبل نشان دادیم که به باور سرامدان #روشنفکری ایرانی، مردانی چون بهاء اللهی حرفه ای، آرامش دوستدار و شیعه ی دوازده امامی، سید جواد طباطبائی، و جهود بهاء اللهی احسان یارشاطر، و همگنان شان، ایرانیان مردمانی نانویسا، ناپرسا، نااندیشا، و ایستاده در یک انجامد تمدنی هستند. مردمانی که از اندیشیدن امتناع می ورزند. این که #فلسفه ذاتا امری یونانی است و ایرانیان سنت فلسفی ندارند. اینکه #زرتشت_اسپنتمان، ابرمرد ایزدی تاریخ بشریت، که #پلاتون خود را فرزند او می دانست، از روزن روشنفکری ایرانی، بنیادگذار نیندشیدن و نپرسیدن است. این که #فردوسی بزرگ با نوشتن #شاهنامه، اسلام را در ایران جا انداخت! و این که به باور کسان، ایران اگر می خواهد به درون تاریخ جهانی پا بگذارد نخست باید از بی تاریخی ذاتی اش بیرون آید و بکوشد تا شاگردی غرب کند، آنگاه چه بسا، پس از کوشش برای غربی شدن، بتواند به طرح پرسش و مفهوم سازی فلسفی توانا گردد. ما در دو برنامه ی قبل با استناد به خود یونانیان و یونانی زبانان نشان دادیم که همه ی این سخنان یاوه ای بیش نیستند. نشان دادیم که نویسندگان کهن یونانی خودشان خستو هستند که فلسفه اصولا امری غیر یونانی است و صراحتا اعلام می کنند که یونانیان دزدهای اندیشه ی ایرانیان هستند. اینکه کهن ترین بنیادگذاران فلسفه ملت ایران است. و این که اصولا فلسفه، بنا بر گفته ی خود پلاتون، و این مورد تأیید #ورنر_یگر نیز هست، به مثابه ی عشق به دانائی، ذیلی از دین است و دانائی اصولا امری ایزدی و بیرون از توان بشریت جای دارد. ما همچنین نشان دادیم که مفهوم فلسفه برای یونانیان مفهومی نو و بیگانه و ترجمه ای بوده است از ترمینولوژی مغان: #خرتو_کاتو. در این زمینه ها بیشتر سخن خواهیم گفت.
#جنبش_فرزندان_زرتشت_و_کوروش #انجمن_بازیابی_ایرانشهری #خردکام_کیخسرو_آرش_گرگین
@iranshahrig
امشب، سوم، روز اردیبهشت از ماه اردیبهشت، بخش سوو از سری برنامه های هنایش مکتب شوش و تیسپون بر مکتب آتن و روم، ساعت 20 به وقت اروپا (۲۲:۳۰ ایران)، چهرنسک، برگه ی زرتشت، همزمان زنده در اینستاگرام، برگه ی ایرانشهریگ.
در دو برنامهی قبل نشان دادیم که به باور سرامدان #روشنفکری ایرانی، مردانی چون بهاء اللهی حرفه ای، آرامش دوستدار و شیعه ی دوازده امامی، سید جواد طباطبائی، و جهود بهاء اللهی احسان یارشاطر، و همگنان شان، ایرانیان مردمانی نانویسا، ناپرسا، نااندیشا، و ایستاده در یک انجامد تمدنی هستند. مردمانی که از اندیشیدن امتناع می ورزند. این که #فلسفه ذاتا امری یونانی است و ایرانیان سنت فلسفی ندارند. اینکه #زرتشت_اسپنتمان، ابرمرد ایزدی تاریخ بشریت، که #پلاتون خود را فرزند او می دانست، از روزن روشنفکری ایرانی، بنیادگذار نیندشیدن و نپرسیدن است. این که #فردوسی بزرگ با نوشتن #شاهنامه، اسلام را در ایران جا انداخت! و این که به باور کسان، ایران اگر می خواهد به درون تاریخ جهانی پا بگذارد نخست باید از بی تاریخی ذاتی اش بیرون آید و بکوشد تا شاگردی غرب کند، آنگاه چه بسا، پس از کوشش برای غربی شدن، بتواند به طرح پرسش و مفهوم سازی فلسفی توانا گردد. ما در دو برنامه ی قبل با استناد به خود یونانیان و یونانی زبانان نشان دادیم که همه ی این سخنان یاوه ای بیش نیستند. نشان دادیم که نویسندگان کهن یونانی خودشان خستو هستند که فلسفه اصولا امری غیر یونانی است و صراحتا اعلام می کنند که یونانیان دزدهای اندیشه ی ایرانیان هستند. اینکه کهن ترین بنیادگذاران فلسفه ملت ایران است. و این که اصولا فلسفه، بنا بر گفته ی خود پلاتون، و این مورد تأیید #ورنر_یگر نیز هست، به مثابه ی عشق به دانائی، ذیلی از دین است و دانائی اصولا امری ایزدی و بیرون از توان بشریت جای دارد. ما همچنین نشان دادیم که مفهوم فلسفه برای یونانیان مفهومی نو و بیگانه و ترجمه ای بوده است از ترمینولوژی مغان: #خرتو_کاتو. در این زمینه ها بیشتر سخن خواهیم گفت.
#جنبش_فرزندان_زرتشت_و_کوروش #انجمن_بازیابی_ایرانشهری #خردکام_کیخسرو_آرش_گرگین
@iranshahrig
بازيابی ايرانشهريگ
#تواب_تمدنی: پنج #دانشمند_آریائی پیش از #تازش_محمد را نام ببرید؟ ما می دانیم آن تواب تمدنی که این پرسش را درانداخته است کیست. نیک، لیک اگر کسان که چیون نان #پارسیان را می خورند و ... @iranshahrig
#تواب_تمدنی: پنج #دانشمند_آریائی پیش از #تازش_محمد را نام ببرید؟ ما می دانیم آن تواب تمدنی که این پرسش را درانداخته است کیست. نیک، لیک اگر کسان که چیون نان #پارسیان را می خورند و سنگ #حجازیان بر سینه می زنند یک ساختمان همانند #کاخ_تیسپون یا #کاخ_داریوش در سراسر تاریخ پیش از #اسلام در #حجاز نشان دادند، آن گاه ما نیز فهرست #مهندسین و #پزشکان و #معماران و #شیمی دانان و #زبان_شناسان و #فیلسوفان_زرتشتی را خواهیم داد و نه پنج نام، که پانصد نام را به آنان خواهیم داد. ما حتا به آنان نشان خواهیم داد که مردانی چون #پلاتون و #پیتاگوراس به #ایرانشهر می رفتند تا بیاموزند. ما به آن ها نشان خواهیم داد که مردانی چون #جابربن_حیان خواب #دانایان_آریائی را می دیدند. ما به آنان نشان خواهیم داد که دانش #پارسی از #هراکلیت تا #هگل و از هگل تا #گادامر را درنوردیده است و خورشید آریائی در سپهر فکر بشریت هماره و تا به امروز تابنده بوده و هست. و در نهایت، ما به کسان نشان خواهیم داد که سقف فکر غرب، - حجاز تهی از اندیشه و دانائی که جای خود دارد-، کف فکر مشرق زمین است. آری، تنها بسنده است که یک ساختمان نشان دهند.
#خردکام_کیخسرو_آرش_گرگین
@iranshahrig
#سپاه #ارتش #کودتا
*
#صهیونیست_های_شیعه #صهیونیست
#خردکام_کیخسرو_آرش_گرگین
@iranshahrig
#سپاه #ارتش #کودتا
*
#صهیونیست_های_شیعه #صهیونیست
بازيابی ايرانشهريگ
#مکتب_ایرانشهری، ابزاری جهتِ ابطالِ انحرافی چنان #رنسانس و رنسانس به مثابه ی بُنِ نکبتی چنان انقلاب فرانسه ... @iranshahrig
#مکتب_ایرانشهری، ابزاری جهتِ ابطالِ انحرافی چنان #رنسانس و رنسانس به مثابه ی بُنِ نکبتی چنان انقلاب فرانسه
تراوشات چاه ویل مدرنیته یکی دو تا نیست، از آن دست است ابتذالی به نام رنسانس. رنسانس، آغاز پروژه ی اهرمنی دولت ملت بود، به عبارت دیگر، آغاز کوچک شدن امر بزرگ. با رنسانس، حتا ایده ی تمدن و بزرگی نیز در اروپا متلاشی شد. آن چه که آغاز مدرنیته و تأسیس #دولت_ملت نامیدند برایندی بود از عبور غلتک رنسانس از روی جغرافیای بزرگی و شکوه. با رنسانس، ایده ی روم برای همیشه به گور سپرده شد و پس از آن، هر گونه خروجی معطوف به بزرگی و شکوه چاره ای نداشت جز تولید سلبی و پدید آوردن #فرانکن_اشتیانیسم. از آمریکا به مثابه ی روم نوین، تا آن چه که بریتانیا، فرانسه، آلمان، و ایتالیا کوشیدند، همه و همه چیزی مگر واژگونگی بزرگی و شکوه از دست رفته ی باستان نبود. حقیقت تلخ این است که اروپا هرگز نتوانست ایده ی بزرگی را، آن گونه که در شرق به دست ایرانشهر متحقق شد، در خود به پیدائی برساند، لیک حقیقت تلخ تر این است که پس از رنسانس همان نمونه ی المثنی رومی نیز دیگر ممکن نبود. مسلم است که در این میان تلاش مردانی چون #فیچینو و استاد اش، #پلتو_(گئورگ_گمیستوس)، برای انتقال دادن اندیشه ی زرتشت به اروپا با شکستی بزرگ رو برو شد. این همه، اگر چه کانت در واپسین کار اش به زرتشت بازگشت، کاری که خود آن را بزرگترین کوشش فکری اش می دانست و پس از مرگ اش به چاپ رسید، اگر چه #نیچه، چیون که #زیگفرید_هرمردینگ، و پیش از او #هوشنگ_مهرگان و #والتر_کافمن نشان داده اند، خود را #سوشیانس و فرزند زرتشت می دانست، آن چنان که دو هزار و سی سد سال پیش از او، #پلاتون خود را سوشيانس و تولد ديگر زرتشت دانسته بود؛ و البته فراموش نکنیم هردر بزرگ را، که می گفت: " زرتشت، ای دانای پر شکوه، ای ستاره ی زرّین، ای دادگزار پارس، ای #خردکام_(فیلسوف)، نمایان شو!" (Werke, hrsg. v. Suphan, Bd. 24, S.554)؛ نه، هیچ یک از این کوشش ها نتوانست آن چه که را برای همیشه نابود شده بود بازآراید: مینویِ بزرگی. نتیجه روشن بود: از چاله ی رنسانس به درآمدن و فروغلتیدن در #چاه_ویل روشنگری که چیزی نبود جز مرگ روان و تهی شدن آسمان از حضور بغان.
ادامه 👇
تراوشات چاه ویل مدرنیته یکی دو تا نیست، از آن دست است ابتذالی به نام رنسانس. رنسانس، آغاز پروژه ی اهرمنی دولت ملت بود، به عبارت دیگر، آغاز کوچک شدن امر بزرگ. با رنسانس، حتا ایده ی تمدن و بزرگی نیز در اروپا متلاشی شد. آن چه که آغاز مدرنیته و تأسیس #دولت_ملت نامیدند برایندی بود از عبور غلتک رنسانس از روی جغرافیای بزرگی و شکوه. با رنسانس، ایده ی روم برای همیشه به گور سپرده شد و پس از آن، هر گونه خروجی معطوف به بزرگی و شکوه چاره ای نداشت جز تولید سلبی و پدید آوردن #فرانکن_اشتیانیسم. از آمریکا به مثابه ی روم نوین، تا آن چه که بریتانیا، فرانسه، آلمان، و ایتالیا کوشیدند، همه و همه چیزی مگر واژگونگی بزرگی و شکوه از دست رفته ی باستان نبود. حقیقت تلخ این است که اروپا هرگز نتوانست ایده ی بزرگی را، آن گونه که در شرق به دست ایرانشهر متحقق شد، در خود به پیدائی برساند، لیک حقیقت تلخ تر این است که پس از رنسانس همان نمونه ی المثنی رومی نیز دیگر ممکن نبود. مسلم است که در این میان تلاش مردانی چون #فیچینو و استاد اش، #پلتو_(گئورگ_گمیستوس)، برای انتقال دادن اندیشه ی زرتشت به اروپا با شکستی بزرگ رو برو شد. این همه، اگر چه کانت در واپسین کار اش به زرتشت بازگشت، کاری که خود آن را بزرگترین کوشش فکری اش می دانست و پس از مرگ اش به چاپ رسید، اگر چه #نیچه، چیون که #زیگفرید_هرمردینگ، و پیش از او #هوشنگ_مهرگان و #والتر_کافمن نشان داده اند، خود را #سوشیانس و فرزند زرتشت می دانست، آن چنان که دو هزار و سی سد سال پیش از او، #پلاتون خود را سوشيانس و تولد ديگر زرتشت دانسته بود؛ و البته فراموش نکنیم هردر بزرگ را، که می گفت: " زرتشت، ای دانای پر شکوه، ای ستاره ی زرّین، ای دادگزار پارس، ای #خردکام_(فیلسوف)، نمایان شو!" (Werke, hrsg. v. Suphan, Bd. 24, S.554)؛ نه، هیچ یک از این کوشش ها نتوانست آن چه که را برای همیشه نابود شده بود بازآراید: مینویِ بزرگی. نتیجه روشن بود: از چاله ی رنسانس به درآمدن و فروغلتیدن در #چاه_ویل روشنگری که چیزی نبود جز مرگ روان و تهی شدن آسمان از حضور بغان.
ادامه 👇
بازيابی ايرانشهريگ
#میترائیسم و پیوند و بی پیوندی اش با ایرانشهر [کیخسرو آرش گرگین] * یکی از بلاها و اناکی هایی که #ذبیح_بهروز بر سر نسلی از ... @iranshahrig
#میترائیسم و پیوند و بی پیوندی اش با ایرانشهر
[کیخسرو آرش گرگین]
*
یکی از بلاها و اناکی هایی که #ذبیح_بهروز بر سر نسلی از دانشمندان و شبهه دانشمندان ایرانی آورد، طرح کردن داستان مهر و دین مهر به سان دینی ایرانی بود. بهروز یک ریاضی دان و عربی دان بسیار خوب بود و ذوق بالائی نیز داشت. در میان کارهای اش امور به درد بخور کم نیست، لیک یاوه نیز بسیار گفت و از شوربختی، یاوه های اش جا نیز افتاد. فرای داستان مهر، گاه شماری ای بی پایه نیز از خود درآورد و امروز همی #گاه_شماری_ایرمان [جامعه ی] زرتشتی که #زایش_زرتشت را هزار و هفت سد و اندی پیش از مسیح می داند، بر همان آمار و اشمر من در آوردی بهروز ایستاده است. خیلی روشن است: ما هرگز نخواهیم توانست زادروز اشو زرتشت را به دست آوریم. نیازی نیز نیست، لیک بهروز همی ساعت و دقیقه اش را نیز "آمار" کرد! از این رو، سال شمار سه هزار و هفت سد و خورده ای برای تاریخ و ماهروز زرتشتی، سراسر بی پایه و اَویزورد [بی اعتبار] و تهی از هر گونه بن و پایه ی دانشی است.
از روزن زبان شناسی، اوستای گاهانی همی از کهن ترین وداها نیز کهن تر است. از این رو، کمینه اش این است که زمان سرود گاهان را به هزاره ی سوم پیش از زایش مسیح می توان برد. بایستگی ای در این کار نیست، لیک توان و شایدبود اش هست و این، یعنی سنجش زبانی گاهان با وداها، یک پایه ی دانشی است. شک و گمان خود من این است که همی سخن از یک زرتشت راندن نیز، سراسر نادرست است. چه بسا زرتشت های بسیاری بوده اند. زرتشت، که #پلاتون خود را باززایش او پس از شش هزار سال می دانست، برای ایرانیان نژاده چیزی مانند یک بغ و خدا بوده است و پیکرینش و تن گردی و فروتابیدن او در زمان ها و آوام ها و چرخه های گوناگون به هیچ روی چیزی ناشدنی و ناپنداشتنی نیست. ایرانیان هرگز سنت و ابرروشی چون سنت #پیغمبرسازی ابراهیمیان نداشتند و طوری دیگر به کارها می نگریستند.
لیک در آوام تاریخی، ما با زرتشتی روبرو هستیم که آموزگار #پیتاگورس بوده است و این، استاده و گُنارده شده است. این در جاوَری [حالی] است که میان این زرتشت و زرتشت گاهانی، دست کم می توان یکی و نیم تا دو هزاره بازه ی زمانی به جا آورد. راست این است که تاریخ روشن و آشکار برای زرتشت دست و پا کردن درست مانند این است که بخواهیم برای #جمشید و یا #کیومرث تاریخ روشن بیابیم. این ها شدنی نیست و کاری است همه بیهوده و دروغ.
ادامه 👇
[کیخسرو آرش گرگین]
*
یکی از بلاها و اناکی هایی که #ذبیح_بهروز بر سر نسلی از دانشمندان و شبهه دانشمندان ایرانی آورد، طرح کردن داستان مهر و دین مهر به سان دینی ایرانی بود. بهروز یک ریاضی دان و عربی دان بسیار خوب بود و ذوق بالائی نیز داشت. در میان کارهای اش امور به درد بخور کم نیست، لیک یاوه نیز بسیار گفت و از شوربختی، یاوه های اش جا نیز افتاد. فرای داستان مهر، گاه شماری ای بی پایه نیز از خود درآورد و امروز همی #گاه_شماری_ایرمان [جامعه ی] زرتشتی که #زایش_زرتشت را هزار و هفت سد و اندی پیش از مسیح می داند، بر همان آمار و اشمر من در آوردی بهروز ایستاده است. خیلی روشن است: ما هرگز نخواهیم توانست زادروز اشو زرتشت را به دست آوریم. نیازی نیز نیست، لیک بهروز همی ساعت و دقیقه اش را نیز "آمار" کرد! از این رو، سال شمار سه هزار و هفت سد و خورده ای برای تاریخ و ماهروز زرتشتی، سراسر بی پایه و اَویزورد [بی اعتبار] و تهی از هر گونه بن و پایه ی دانشی است.
از روزن زبان شناسی، اوستای گاهانی همی از کهن ترین وداها نیز کهن تر است. از این رو، کمینه اش این است که زمان سرود گاهان را به هزاره ی سوم پیش از زایش مسیح می توان برد. بایستگی ای در این کار نیست، لیک توان و شایدبود اش هست و این، یعنی سنجش زبانی گاهان با وداها، یک پایه ی دانشی است. شک و گمان خود من این است که همی سخن از یک زرتشت راندن نیز، سراسر نادرست است. چه بسا زرتشت های بسیاری بوده اند. زرتشت، که #پلاتون خود را باززایش او پس از شش هزار سال می دانست، برای ایرانیان نژاده چیزی مانند یک بغ و خدا بوده است و پیکرینش و تن گردی و فروتابیدن او در زمان ها و آوام ها و چرخه های گوناگون به هیچ روی چیزی ناشدنی و ناپنداشتنی نیست. ایرانیان هرگز سنت و ابرروشی چون سنت #پیغمبرسازی ابراهیمیان نداشتند و طوری دیگر به کارها می نگریستند.
لیک در آوام تاریخی، ما با زرتشتی روبرو هستیم که آموزگار #پیتاگورس بوده است و این، استاده و گُنارده شده است. این در جاوَری [حالی] است که میان این زرتشت و زرتشت گاهانی، دست کم می توان یکی و نیم تا دو هزاره بازه ی زمانی به جا آورد. راست این است که تاریخ روشن و آشکار برای زرتشت دست و پا کردن درست مانند این است که بخواهیم برای #جمشید و یا #کیومرث تاریخ روشن بیابیم. این ها شدنی نیست و کاری است همه بیهوده و دروغ.
ادامه 👇