@history3000 کانال تاریخ ایران و جهان
1.74K subscribers
19.7K photos
2.63K videos
70 files
132 links
About Iran and the world
اینجا با هم از تاریخ می گوییم

Insta: historiananceint
Download Telegram
ناآگاهی یا عقب ماندگی فرسایشی
#کیوان_حداد
اولین چرخ خیاطی در ایران توسط مظفرالدین شاه از سفر فرنگ آورده شد. تهرانی‌ها در ابتدا بر این باور بودند این وسیله ساخت فرنگستان است و دوختن لباس با آن جایز نیست و پارچه نجس می‌شود!
وقتی هم دوچرخه وارد ایران شد ، آن را وسیله اجنه نامیدند چرا که یک وسیله نمی توانست با دو چرخ حرکت کند.
وقتی هم که ناصرالدین شاه قاجار ، تراموا را وارد کرد که از تهران به ری امتداد داشت ، مردم به جهت غربی بودن و نجس بودن سوار نمی شدند
وقتی هم که رضا شاه در حمام ها ایجاد دوش را حکم داد ، مردم و ملاها دوش حمام را پاک کننده نمی دانستند.
حافظه تاریخی ضعیفی داریم ، کتاب نمی خوانیم و از احوال جهان غافلیم ، روزگاری ایران سرآمد جهان خود بود ، روابط پایدار جهانی که از دوره هخامنشیان پدید آمد و تخت جمشید نماد فرهنگ جهانی شد ایران هنرش ، بزرگانش ، معماری و اساوره هایش و باورهایش جهانی شد.
شاید وجود حکومت هایی همچون قاجاریه درس تلخی باشد که بدانیم راه رهایی از هرگونه جهالت آگاهی است و برای آگاهی باید هزینه داد.

📚 @history3000
👍7👏2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
طنز
انسانیت هنوز نمرده

هندوستان
خوراک خیابانی
یه روز عادی


😄 @history3000
🤮5👍1🤣1
در مورد نادر شاه افشار
خنجر نادرشاه گرون قیمت ترین خنجر دنیاس که حتی نتونستن روش قیمت بذارن!

روی اون ۴ زمرد درشت و بسیار گران قیمت وجود داره٬ جنس غلاف این خنجر تماما از طلاس و با تعداد زیادی الماس تزئین شده

این خنجر توسط سلطان محمود عثمانی به نادر هدیه داده شد و هم اکنون در موزه توپکاپی ترکیه نگهداری میشه

📚 @history3000
👍7
📜حکایت امشب

حکایت کنند مرد عیالواری به خاطر نداری سه شب "گرسنه" سر بر بالین گذاشت.

همسرش او را تحریک کرد به دریا برود،
شاید "خداوند" چیزی "نصیبش" گرداند.

مرد "تور ماهیگیری" را برداشت و به دریا زد تا نزدیکی غروب تور را به "دریا" می انداخت و جمع میکرد ولی چیزی به تورش نیفتاد.

قبل از بازگشت به خانه برای آخرین بار تورش را جمع کرد و یک "ماهی خیلی بزرگ" به تورش افتاد.
او خیلی "خوشحال" شد و تمام رنجهای آن روز را از یاد برد.

او زن وفرزندش را تصور میکرد که چگونه از دیدن این ماهی بزرگ "غافلگیر" می شوند؟!

همانطور که در سبزه زارهای خیالش گشت و گذار می کرد، "پادشاهی" نیز در همان حوالی "مشغول گردش" بود.

"پادشاه رشته ی خیالش را پاره کرد و پرسید در دستت چیست؟"

او به پادشاه گفت که "خداوند" این ماهی را به "تورم انداخته" است...

پادشاه آن ماهی را "به زور" از او گرفت و در مقابل هیچ چیز به او نداد و حتی از او تشکر هم نکرد.
او "سرافکنده" به خانه بازگشت چشمانش پر از اشک و زبانش بند آمده بود.

پادشاه با "غرور" تمام به کاخ بازگشت و جلو "ملکه" خود میبالید که چنین صیدی نموده است.
همانطور که ماهی را به ملکه نشان میداد، "خاری به انگشتش" فرو رفت، درد شدیدی در دستش احساس کرد سپس دستش ورم کرد و از شدت درد نمیتوانست بخوابد...

پزشکان کاخ جمع شدند و "قطع انگشت" پادشاه پیشنهاد نمودند، پادشاه موافقت نکرد و درد تمام دست تا مچ و سپس تا بازو را فرا گرفت و "چند روز" به همین منوال سپری گشت.

پزشکان قطع دست از بازو را پیشنهاد کردند و پادشاه بعداز "ازدیاد درد" موافقت کرد.
وقتی دستش را بریدند از نظر جسمی "احساس آرامش" کرد ولی بیماری دیگری به جانش افتاد...

پادشاه مبتلا به "بیماری روانی" شده بود و مستشارانش گفتند که او به کسی "ظلمی" نموده است که این چنین گرفتار شده است.

پادشاه بلافاصله به "یاد مرد ماهیگیر" افتاد و دستور داد هر چه زودتر نزدش بیاورند.
بعد از جستجو در شهر "ماهیگیر فقیر" را پیدا کردند و او با "لباس کهنه و قیافه ی شکسته" بر پادشاه وارد شد.

پادشاه به او گفت:
-آیا مرا میشناسی...!؟
-آری تو همان کسی هستی که آن ماهی بزرگ از من گرفتی.
-میخواهم مرا "حلال کنی."
-تو را حلال کردم.
-می خواهم بدانم بدون هیچ واهمه ای به من بگویی که وقتی ماهی را از تو گرفتم؛ "چه گفتی؟!"

گفت؛
به آسمان نگاه کردم و گفتم:

* پروردگارا!
او قدرتش را به من نشان داد،
تو هم قدرتت را به او نشان بده!

📚 @history3000
👍7👏1👌1
👈جهان فراماسونری

-آبراهام لینکلن در سال 1846 به سنا راه یافت.
-جان. اف. کندی در سال 1946 به سنا راه یافت.

-آبراهام لینکن در سال 1860 به ریاست جمهوری انتخاب شد.
-جان. اف. کندی در سال 1960 به ریاست جمهوری انتخاب شد.

هر دو توجه خاص به حقوق بشر داشتن.
همسر هر دو در زمان زندگی تو كاخ سفید فرزندشونو از دست دادن.

هر دو رئیس جمهور در روز جمعه ترور شدن.
تیر به سر هر دو رئیس جمهور اصابت کرد.

-اسم منشی لینکلن کندی بود.
-اسم منشی کندی لینکلن بود.

-هردو توسط جنوبی ها ترور شدن.
-جانشين هر دو، يه جنوبی به نام جانسون بودن.

هر دو تروریست قبل از محاکمه ترور شدن.

📚 @history3000
👍10🤔21👏1😎1
🔺مومنان متوهم

☭ کمونیست‌هایی نیز که با آرامش خاطر ادعای ملحد بودن دارند، سرشار از ایمانند: آنان تنها در پی سازماندهی عاقلانه بهره‌برداری از منابع طبیعی و زندگی مشترک نیستند، بلکه سودای تسلط بر نیروهای کیهانی و جوامع را دارند تا به حل معمای تاریخ نایل آیند و نیز می‌کوشند ذهن و زبان آدمی را از افتادن در مسیری دور کنند که به رضایت از خود منتهی می‌شود.

📖 افیون روشنفکران
رمون آرون ترجمه پیروز ایزدی

📚 @history3000
👍3👏1👌1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ساخت بهشت برای دیگران
جهنم برای ما
سودان

📚 @history3000
👍1🔥1😱1🤬1
مرگِ خاموشِ تخت‌جمشید و بیستون در اثر تصاعد ترکیباتِ نیتروژنی شرکت‌های پتروشیمی

تخریب کتیبه‌های دو محوطه جهانی تخت‌جمشید و بیستون بر اثر فعالیت شرکت‌های پتروشیمی مرودشت و کرمانشاه و تصاعد گاز‌هایی با ترکیبات نیتروژنی، درحالی رقم خورده که در این سال‌ها اقدامی جدی برای ارزیابی مخاطرات زیست محیطی دو مجتمع پتروشیمی در فاصله نزدیک به محوطه‌های جهانی تخت‌جمشید و بیستون صورت نگرفته و تحقیقات علمی مستمر و جامعی نیز برای برآورد میزان تاثیرگذاری گاز‌های NOx ناشی از فعالیت این دو واحد صنعتی و جلوگیری از تاثیرات آن‌ها بر رشد فزاینده گلسنگ‌ها و تشدید فرسودگی زیستی انجام نگرفته است.


📚 @history3000
😭7👍3💔2👌1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درد را از هر طرف بخوانی درد است
گویا پایانی برای درد مشترک متصور نیست
ما مردمان هنر و شعر و معماری
موسیقی و آهنگ و رقص
تاریخ و استورهای ، شگفت انگیز
پر از احساس تمام ناشدنی
پر از زیبایی ،کرانه تا کران
پر از عشق نامتناهی
پر از پیوندهای ناگسستنی
پر از زیباترین لبخندها
تاریکی حلقه زد بر در
ضحاک اهریمن منش خانه نشین شد
سیاهی رنگ اندوه پاشید
چهره روی ماتم گرفت
لبخند محو خنجر کین شد
اندوه جای غریو شادی را گرفت
سکوت مهری شد بر لبان گویا
دیر زمانی است
دریا موج ندارد
اسمان رنگ باخته
خورشید بی فروغ شد
ماه پنهان شد
رودخانه ایستاد
باران نبارید
کوه بی برف شد
اهریمن جولان گرفت
دنیای ما بیداد شد
نا اهلان خان شدند
آزادی آرزو شد
نادان را از هر طرف بخوانی نادان است

#کیوان_حداد

📚 @history3000
👍21
خندیدن، خطر دیوانه قلمداد شدن را دارد،
گریستن، خطر احساساتی قلمداد شدن را دارد،
ابراز احساسات، خطر برملاشدن شخصیت را دارد،
عشق ورزیدن، خطر این را دارد که متقابلا به ما عشق نورزند‌

زیستن، خطر مردن را دارد؛
تلاش کردن، خطر شکست را دارد؛
ولی با خطر نکردن، برده‌ای خواهید بود که گرفتار زنجیر قاطعیت شده است و آزادی را به اسارت داده است؛ تنها یک نفر آزاد است، آنکه خطر کند.

ریچارد لیدر

📚 @history3000
👍4
📜 حکایت خواندنی امشب

روباه در حادثه‌ای دمش را از دست داد.
روباه‌های گله از او پرسیدند دم‌ات چه شد؟ روباه دم‌بریده با حیله‌گری گفت که خودم قطع‌اش کردم! همه با تعجب پرسیدند چرا؟ دم نداشتن بسیار بد است و اکنون زیباییت را از دست دادی. روباه گفت: خیر! حالا آزادم و سبک.

احساس راحتی می‌کنم! وقتی راه می‌روم فکر می‌کنم که دارم پرواز می‌کنم. یک روباه دیگر که بسیار ساده بود، رفت و دم خود را قطع کرد. چون درد شدیدی داشت و نمی‌توانست تحمل کند، نزد روباه دم‌بریده رفت و گفت: تو که گفته بودی سبک شده‌ام و احساس راحتی می‌کنم. من‌که بسیار درد دارم!

دم‌بریده گفت: صدایش را درنیاور!
اگر نه تمام روز روباه‌های دیگر به ما می‌خندند! هرلحظه ابراز خشنودی کن و افتخار کن تا تعداد ما زیاد شود؛ والا تمام عمر مورد تمسخر دیگران قرار خواهیم گرفت... همان بود که تعداد دم‌بریده‌ها آن‌قدر زیاد شد که بعداً به روباه‌های دم‌دار می‌خندیدند و این حکایتی بسیار آشناست...

وقتی در یک جامعه افراد مفسد، دزدها اختلاس‌گر ها و خلافکارها زیاد میشوند
آنگاه به افراد باشرف و باعزت می‌خندند.
گاهی هم آن‌ها را دیوانه می‌دانند.

📚 @history3000
👍53👏2
از نخستین زنان فیلم ساز ایران بود . کار تاتر رو از لاله زار آغاز کرد ، هنرمندی صاحب سبک بود ، رقص در وجودش بود ، زیبا می نوشت ، و نویسنده ای که از کودکی نوشتن در وجودش نقش بسته بود ‌حتی شعرهایش رنگ دیگری داشت،در بسیاری از فیلم ها نقش ایفا کرد ، فیلم نامه برخی از فیلم ها را برعهده گرفت ، در سینمای آن روزگار ایفای نقش کار آسانی نبود. پس از انقلاب گوشه نشین شد،کتابش با حمایت مالی بهروز وثوقی به چاپ رسید ، زندگی سختی را گذراند تنهایی و خانه نشینی یک هنرمند ایام نیست همچون .......زندگی سختی را در میان همین مردم که روزی برای تماشای فیلم هایش صف می کشیدند، تحمل کرد. زخم زبان عادت دیرینه بی ریشه هاست ،
فصل رفتن آدمها به نوبت می رسد ، تاریخ حتی در هنر هنرمندان به قضاوت می نشیند ، مردم نیز اکنون بیش از گذشته در دایره قضاوت قرار گرفته اند ، قضاوت هنر در تاریخ توسط نویسندگان مردمی و خلاق انجام خواهد شد ، اما هنر هنرمندان همچنان سینه به سینه همچون تاریخ شفاهی نقل خواهد شد ، داستان می شود در کتابها و حقیقت از آن بیرون می آید ، سخت هست فهماندن به برخی از گذشت تا به امروز ، که نفع در نفهمی است.
#کیوان_حداد

🍂 @history3000
👍2👏1
🍂
تلنگری بر آب زدم
سازی که زمین آن را می‌شنود
آسمان آن را می‌شنود
تلنگری بر گیجگاه عشق
رعدی سخت درمی‌گیرد
پرنده مهاجر تنم بال می‌گشاید و می‌خواند
زندگی اینگونه است
تلنگری بر دهان
کامل‌ترین انسان
پایان آرامش
و یا آغاز شورش

کبری امین سعیدی

🍂 @history3000
1
در یونان باستان به شدت همراه داشتن سلاح کنترل می شد. جمله معروف یونانیان در این رابطه این بود:

"فقط قوانین باید حاکم باشند، هنگامی که سلاح حکم کند، قانون می میرد.

📚 @history3000
👍6👌3
بشنویم از بنیان‌گذار نایاک:

جنگ بعدی اسرائیل و ایران در راه است. اما احتمالاً خونین‌تر از اولی خواهد بود.

آمریکا باید از این جنگ دور بماند - اما به نظر می‌رسد ترامپ اجازه خواهد داد که آمریکا دوباره به جنگ دیگری از جنگ‌های اسرائیل کشیده شود.

نایاک از حقیقت تا دروغ

📚 @history3000
👍3
Tests of the ejection system, USA, 1963.

📚 @history3000
👍3👏1
📜گزیده ای از کتاب

چه دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم اکثریتمان اهل تظاهر هستیم. تظاهر به راستی، تظاهر به درستی، تظاهر به ثروت، تظاهر به قدرت و...
... خانم خانه، کدبانوی خانه، از مقدار پرتقالی که برای بچه هایش می‌خرد، اول تعداد درشتی را سوا می‌کند برای مهمان؛ کوچک‌ها و یا به عبارتی درجه دوهایش را می‌دهد به بچه‌ها. یعنی چه؟ یعنی اینکه میهمان بداند ما همیشه پرتقال درشت مصرف می‌کنیم ! این را می‌گویند تظاهر...
... من امید داشتم با گذشت زمان با افزایش تحصیلات و یا حداقل با محدود شدن امکانات، دامنه‌ی این تظاهرات هم فروکش کند ولی شاید کاستی‌های اجتماعی و یا نمی‌دانم مسائل روحی دیگر، نیازهای دیگر، مردم را وادار به برافراشتن سنت‌های پرخرجی کرده که تا بحال سابقه نداشته است.
تازگی‌ها دیده‌ام برای درگذشتگان هم در سالن‌ها و هتل‌ها برنامه اجرا می‌کنند، چراغانی مشکی می‌کنند، مداح‌های شیک می‌آورند .... تازه کارت دعوت هم می‌فرستند. همه چیز جز لباس‌های مشکی یادآور یک مجلس جشن با شکوه است.  ضمن اینکه نباید فکر کنید الزاما صاحب مجلس از مال و مکنت زیادی برخوردار است، نه ! شاید قرض کرده و فردا باید برای پرداخت این قرض‌ها لغوه بگیرد... می‌بینید؟
عین همین تظاهر را نیز دولت در سطح وسیعتری مرتکب می‌شود.

📕 جامعه شناسی خودمانی

📚 @history3000
👍8👌2👏1
📜 حکایت امشب

🏃🏽 *افتخار آخر شدن!*🏃‍♂️

■در سال ۱۹۶۸ مسابقات المپیک در شهر مکزیکوسیتی برگزار شد. در آن سال مسابقه دوی ماراتن یکی از شگفت انگیز ترین مسابقات دو در جهان بود. دوی ماراتن در تمام المپیک ها مورد توجه همگان است و مدال طلایش گل سرسبد مدال های المپیک. این مسابقه به طور مستقیم در هر ۵ قاره جهان پخش می شود.

□کیلومتر آخر مسابقه بود. دوندگان رقابت حساس و نزدیکی با هم داشتند، نفس های آنها به شماره افتاده بود، زیرا آنها ۴۲ کیلومتر و ۱۹۵ متر مسافت را دویده بودند. دوندگان همچنان با گامهای بلند و منظم پیش میرفتند. چقدر این استقامت زیبا بود. هر بیننده ای دلش میخواست که این اندازه استقامت و توان داشته باشد. دوندگان، قسمت آخر جاده را طی کردند و یکی پس از دیگری وارد استادیوم شدند. استادیوم مملو از تماشاچی بود و جمعیت با وارد شدن دوندگان، شروع به تشویق کردند.

●رقابت نفس گیر شده بود و دونده شماره … چند قدمی جلوتر از بقیه بود. دونده ها تلاش میکردند تا زودتر به خط پایان برسند و بالاخره دونده شماره … نوار خط پایان را پاره کرد. استادیوم سراپا تشویق شد. فلاش دوربین های خبرنگاران لحظه ای امان نمی داد و دونده های بعدی یکی یکی از خط پایان گذشتند و بعضی هاشان بلافاصله بعد از عبور از خط پایان چند قدم جلوتر از شدت خستگی روی زمین ولو شدند. اسامی و زمان های به دست آمده نفرات برتر از بلندگوها اعلام شد. نفر اول با زمان دو ساعت و … در همین حال دوندگان دیگر از راه رسیدند و از خط پایان گذشتند. در طول مسابقه دوربین ها بارها نفراتی را نشان داد که دویدند، از ادامه مسابقه منصرف شدند و از مسیر مسابقه بیرون آمدند. به نظر میرسید که آخرین نفر هم از خط پایان رد شده است.

○داوران و مسئولین برگزاری میروند تا علائم مربوط به مسابقه ماراتن و خط پایان را جمع آوری کنند. جمعیت هم آرام آرام استادیوم را ترک میکنند. اما… بلند گوی استادیوم به داوران اعلام میکند که خط پایان را ترک نکنند. گزارش رسیده که هنوز یک دونده دیگر باقی مانده. همه سر جای خود برمیگردند و انتظار رسیدن نفر آخر را میکشند. دوربین های مستقر در طول جاده تصویر او را به استادیوم مخابره میکنند. از روی شماره پیراهن او اسم او را می یابند، “جان استفن آکواری” است دونده سیاه پوست اهل تانزانیا، که ظاهرا برایش مشکلی پیش آمده، لنگ میزد و پایش بانداژ شده بود.

■۲۰ کیلومتر تا خط پایان فاصله داشت و احتمال این که از ادامه مسیر منصرف شود زیاد بود. نفس نفس میزد احساس درد در چهره اش نمایان بود. لنگ لنگان و آرام می آمد ولی دست بردار نبود. چند لحظه مکث کرد و دوباره راه افتاد. چند نفر دور او را می گیرند تا از ادامه مسابقه منصرفش کنند ولی او با دست آنها را کنار می زند و به راه خود ادامه میدهد. داوران طبق مقررات حق ندارند قبل از عبور نفر آخر از خط پایان محل مسابقه را ترک کنند. جمعیت هم همان طور منتظر است و محل مسابقه را با وجود اعلام نتایج ترک نمی کند. جان هنوز مسیر مسابقه را ترک نکرده و با جدیت مسیر را ادامه میدهد.

□خبرنگاران بخش های مختلف وارد استادیوم شده اند و جمعیت هم به جای اینکه کم شود زیادتر میشود! جان استفن با دست های گره کرده و دندان های به هم فشرده و لنگ لنگان، اما استوار، همچنان به حرکت خود به سوی خط پایان ادامه میدهد. او هنوز چند کیلومتری با خط پایان فاصله دارد آیا او میتواند مسیر را به پایان برساند؟ خورشید در مکزیکوسیتی غروب میکند و هوا رو به تاریکی میرود.

●بعد از گذشت مدتی طولانی، آخرین شرکت کننده دوی ماراتن به استادیوم نزدیک میشود، با ورود او به استادیوم جمعیت از جا برمیخیزد چند نفر در گوشه ای از استادیوم شروع به تشویق میکنند و بعد انگار از آن نقطه موجی از کف زدن حرکت میکند و تمام استادیوم را فرا میگیرد… غوغایی برپا میشود.

○۴۰ یا ۵۰ متر بیشتر تا خط پایان نمانده. او نفس زنان می ایستد و خم میشود و دستش را روی ساق پاهایش میگذارد، پلک هایش را فشار می دهد نفس میگیرد و دوباره با سرعت بیشتری شروع به حرکت میکند. شدت کف زدن جمعیت لحظه به لحظه بیشتر میشود. خبرنگاران در خط پایان تجمع کرده اند وقتی نفرات اول از خط پایان گذشتند استادیوم اینقدر شور و هیجان نداشت. نزدیک و نزدیکتر میشود و از خط پایان میگذرد. خبرنگاران، به سوی او هجوم میبرند. نور پی در پی فلاش ها استادیوم را روشن کرده است، انگار نه انگار که دیگر شب شده بود. مربیان حوله ای بر دوشش می اندازند او که دیگر توان ایستادن ندارد، می افتد.

ادامه 👇👇👇👇

📜 @history3000
👍2👏2
ادامه👇👇👇

■آن شب مکزیکوسیتی و شاید تمام جهان از شوق حماسه جان، تا صبح نخوابید. جهانیان از او درس بزرگی آموختند و آن اصالت حرکت، مستقل از نتیجه بود. او یک لحظه به این فکر نکرد که نفر آخر است. به این فکر نکرد که برای پیشگیری از تحمل نگاه تحقیرآمیز دیگران به خاطر آخر بودن میدان را خالی کند. او تصمیم گرفته بود که این مسیر را طی کند، اصالت تصمیم او و استقامتش در اجرای تصمیمش باعث شد تا جهانیان به ارزش جدیدی توجه کنند، ارزشی که احترامی تحسین برانگیز به دنبال داشت.

□فردای مسابقه مشخص شد که جان از همان شروع مسابقه به زمین خورده و به شدت آسیب دیده است.

●او در پاسخگویی به سوال خبرنگاری که پرسیده بود، چرا با آن وضع و در حالی که نفر آخر بودید از ادامه مسابقه منصرف نشدید؟ ابتدا فقط گفت: برای شما قابل درک نیست! و بعد در برابر اصرار خبرنگار ادامه داد: مردم کشورم مرا ۵۰۰۰ مایل تا مکزیکوسیتی نفرستاده اند که فقط مسابقه را شروع کنم، مرا فرستاده اند که آن را به پایان برسانم...

○کمتر کسی به خاطر دارد که آن سال چه کسی در مسابقه اوّل شد؛ امّا آخر شدن جان استیون آکواری در اذهان بسیار ماندگار شد!

📜 @history3000
👍4👏3👌1