.
ا✌️👊 #چرا_وارد_فضای‌مجازی‌شدم
قسمت_دوم : سرگذشت
به هر صورت ممکن تحصیل مقطع لیسانس در دانشگاه آزاد اسلامی تمام و مدرک تحصیلی کارشناسی خود را تحویل امور اداری شرکت شد دیگر منتظر تایید و قبول مدرک ننشستم با توجه به مهارتی که کسب کرده بود در یکی از محلات خوب و بنام تبریز کارگاه سیم پیچی باز کردم در کنار کار سیم پیچی تعمیرات لوازم منزل و نصب آیفون (درب باز کن) را نبز انجام می دادم دیگر فرصت نمی کردم حتی به مدرسه‌ی بچه سر بزنم شکل کار به صورتی پیش میرفت که دیگر اغلب روزها از لحاظ زمان کم می آوردم از اینکه کارم گفته بود آرام و قرار و استراحت و خواب نداشتم همش کار و تلاش بود و از سوی دیگر ، روزهای خوب و نعمت خدای بزرگ سرازیر شده بود باانکه دو نفر دیگر در کارگاه سیم پیچی شرکت داشتم کار بیرون شرکت سبب شد کار فعالیت در سیم پیچی شرکت خوب پیش نرود مجبور بودم یکی از دو کار را تعطیل کنم به همین جهت وقتی آقای مهندس محبوبی که مدیر قسمت و یک مهندس اهل سراب و بسیار فهیم و با شخصیت بود به من گفت کار بیرون خسته ات می کند گفتم پیشنهاد تو چیست گفتند دو نفر دیگر معرفی به کارگاه سیم پیچی اضافه کنم تا شما در عرض ۶ ماه آنها آموزش دهیدتا من هم موافقت کنم به سازمان آموزش تراکتورسازی منتقل شوید قبول کردم و بعد از شش ماه با مسیولیت رئیس یکی از واحد ها و صد البته با کمکهای دلسوزانه و جسورانه مهندس #حیدرعلی_بیگ نژاد که خود نیز رئیس سازمان آموزش،تراکتور سازی تبریز بود منصوب شدم شروع بکار کردم و کارهای خوبی در واحد بازاریابی و فروش انجام دادم یکسالی در این سمت بود که دوران طلایی من هم مثل بقیه پرسنل شرکت شروع شد و مورد توجه ویژه مدیر عامل وقت شرکت جناب #مهندس‌عرب #باغی قرار گرفته و پله های ترقی و موفقیت و درآمد را یکی از پس از دیگری طی نمودم در طی دو سال صاحب ماشین و خانه خوب در یکی محلات خوب تبریز شدم هفته ای دو بار ماموریت تهران و بقیه شهرها بودم توانستم با کمک حاج آقا #عدالتخواه (اهل نمرور) مجوزهای لازم برای ایجاد کارواش بخار را از اماکن و سازمانهای مختلف کسب و کارواش بخار را #برای_اولین در استان آذربایجان شرقی ایجاد کنم روزهای خوب و کسب و کارهای عالی براحتی جلوی من سبز می شدند و من هر روز بهتر از روز قبل حال و روزم بهتر می شد اوضاع چنان خوب پیش می رفت که در کنار موفقیت های اداری، کارواش هم درآمد خوبی داشت کارواش بخار و بخارشویی داخل خودرو بعنوان یک مزیت فقط در کارواش ما ممکن بود و مشتریان ما از نقاط مختلف شهر و حتی استان به ما مراجعه می کردند و ۱۰ یا ۲۰ برابر هزینه شستشوی بیرون ماشین کسب درآمد داشتیم.
#تعصب‌به‌شهرم
در طی مسئولیت اداری خود به شهرهای مختلف کوچک و بزرگ ایران مسافرت داشتم حس جستجو گرم همیشه در اوج بود به نقاط و قوت شهرها توجه ویژه داشتم کنار بیشتر اِلمان های شهره و نقاط دیدنی آنها می ایستادم و به فکر فرو می رفتم با روح خود به زادگاهم می آمدم و شهرم را با این شهرها مقایسه می کردم و داغون می شدم نمی دانستم چکار باید کرد و #چرا شهر ما و زادگاه من به چنین روزی افتاده است #چرا جاده خوب نداریم ، #چرا مردم کَسِل هستند #چرا شادی نیست #چرا هیجان نیست #چرا جنب و جوش نیست #چرا مردم ما فقط به کشاورزی سنتی مشغول هستند #چرا صنعت نیست #چرا مهاجرت و #چرا..... اما چاره ای جز تفکر و استرس نداشتم نمی دانستم چه کنم.
با اینترنت و پیام رسان های ابتدایی آشنا بودم. تقریبا با مهارتهای کامپیوتر بلد بودم کم کم نام افزارهای وایبر و واتساب و تانگو و... پیدا شدند و بالاخره تلگرام هم به میدان آمد
در یکی روزهای گرم تابستان، رفیق صمیمی ام را دیدم او گفت چرا در گروه های هریس نیستید گفتم علاقه ای به آنها نداریم اما دو روز بعدش به یکی از گروه های هریس اضافه کرد. چیزی که در فضای آن گروه بود جز حرفهای رکیک، توهین و تخریب و پوشیده و مخصوصا بحث سیاسی داغ نبود وارد بحث با یکی از همشهریان شدم اما روز بعد گروه از دسترس ما خارج بود یکی از دوستان به من زنگ زد که چرا در گروه نیستید گفتم نمی دانم بعد نیم ساعت زنگ زد و گفت شما را ریمو کردند اولین بار بود کلمه ریمو را می شنیدم و دریافتم که ریمو یعنی اخراج . افکار مثبت و منفی وادارم کرد تا در ۷ مهر ۹۵ گروه گوزل یوردوم شهرستان هریس ایجاد کردم جمعا با کمک دوستان ۷۰ نفر شدیم برای انتخاب نام گروه ساعتها در اینترنت جستجو کردم تا به این نام رسیدم شدیدا تمایل داشتم در مورد زادگاهم قدم هر چند کوتاه بر دارم احساس عجیبی داشتم تا از این طریق بتوانم کاری برای شهرم بکنم ۵ و ۶ ماه اول فقط توهین و تخریب و تهمت دیدم اما مقاومت کردم فکر نمیکردم این کار خوب دچار چالش شود چون شناختی از فضای نداشتم....
ادامه دارد
#سیف‌الدین‌صدری ۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
@herisrasaneh
ا✌️👊 #چرا_وارد_فضای‌مجازی‌شدم
قسمت_دوم : سرگذشت
به هر صورت ممکن تحصیل مقطع لیسانس در دانشگاه آزاد اسلامی تمام و مدرک تحصیلی کارشناسی خود را تحویل امور اداری شرکت شد دیگر منتظر تایید و قبول مدرک ننشستم با توجه به مهارتی که کسب کرده بود در یکی از محلات خوب و بنام تبریز کارگاه سیم پیچی باز کردم در کنار کار سیم پیچی تعمیرات لوازم منزل و نصب آیفون (درب باز کن) را نبز انجام می دادم دیگر فرصت نمی کردم حتی به مدرسه‌ی بچه سر بزنم شکل کار به صورتی پیش میرفت که دیگر اغلب روزها از لحاظ زمان کم می آوردم از اینکه کارم گفته بود آرام و قرار و استراحت و خواب نداشتم همش کار و تلاش بود و از سوی دیگر ، روزهای خوب و نعمت خدای بزرگ سرازیر شده بود باانکه دو نفر دیگر در کارگاه سیم پیچی شرکت داشتم کار بیرون شرکت سبب شد کار فعالیت در سیم پیچی شرکت خوب پیش نرود مجبور بودم یکی از دو کار را تعطیل کنم به همین جهت وقتی آقای مهندس محبوبی که مدیر قسمت و یک مهندس اهل سراب و بسیار فهیم و با شخصیت بود به من گفت کار بیرون خسته ات می کند گفتم پیشنهاد تو چیست گفتند دو نفر دیگر معرفی به کارگاه سیم پیچی اضافه کنم تا شما در عرض ۶ ماه آنها آموزش دهیدتا من هم موافقت کنم به سازمان آموزش تراکتورسازی منتقل شوید قبول کردم و بعد از شش ماه با مسیولیت رئیس یکی از واحد ها و صد البته با کمکهای دلسوزانه و جسورانه مهندس #حیدرعلی_بیگ نژاد که خود نیز رئیس سازمان آموزش،تراکتور سازی تبریز بود منصوب شدم شروع بکار کردم و کارهای خوبی در واحد بازاریابی و فروش انجام دادم یکسالی در این سمت بود که دوران طلایی من هم مثل بقیه پرسنل شرکت شروع شد و مورد توجه ویژه مدیر عامل وقت شرکت جناب #مهندس‌عرب #باغی قرار گرفته و پله های ترقی و موفقیت و درآمد را یکی از پس از دیگری طی نمودم در طی دو سال صاحب ماشین و خانه خوب در یکی محلات خوب تبریز شدم هفته ای دو بار ماموریت تهران و بقیه شهرها بودم توانستم با کمک حاج آقا #عدالتخواه (اهل نمرور) مجوزهای لازم برای ایجاد کارواش بخار را از اماکن و سازمانهای مختلف کسب و کارواش بخار را #برای_اولین در استان آذربایجان شرقی ایجاد کنم روزهای خوب و کسب و کارهای عالی براحتی جلوی من سبز می شدند و من هر روز بهتر از روز قبل حال و روزم بهتر می شد اوضاع چنان خوب پیش می رفت که در کنار موفقیت های اداری، کارواش هم درآمد خوبی داشت کارواش بخار و بخارشویی داخل خودرو بعنوان یک مزیت فقط در کارواش ما ممکن بود و مشتریان ما از نقاط مختلف شهر و حتی استان به ما مراجعه می کردند و ۱۰ یا ۲۰ برابر هزینه شستشوی بیرون ماشین کسب درآمد داشتیم.
#تعصب‌به‌شهرم
در طی مسئولیت اداری خود به شهرهای مختلف کوچک و بزرگ ایران مسافرت داشتم حس جستجو گرم همیشه در اوج بود به نقاط و قوت شهرها توجه ویژه داشتم کنار بیشتر اِلمان های شهره و نقاط دیدنی آنها می ایستادم و به فکر فرو می رفتم با روح خود به زادگاهم می آمدم و شهرم را با این شهرها مقایسه می کردم و داغون می شدم نمی دانستم چکار باید کرد و #چرا شهر ما و زادگاه من به چنین روزی افتاده است #چرا جاده خوب نداریم ، #چرا مردم کَسِل هستند #چرا شادی نیست #چرا هیجان نیست #چرا جنب و جوش نیست #چرا مردم ما فقط به کشاورزی سنتی مشغول هستند #چرا صنعت نیست #چرا مهاجرت و #چرا..... اما چاره ای جز تفکر و استرس نداشتم نمی دانستم چه کنم.
با اینترنت و پیام رسان های ابتدایی آشنا بودم. تقریبا با مهارتهای کامپیوتر بلد بودم کم کم نام افزارهای وایبر و واتساب و تانگو و... پیدا شدند و بالاخره تلگرام هم به میدان آمد
در یکی روزهای گرم تابستان، رفیق صمیمی ام را دیدم او گفت چرا در گروه های هریس نیستید گفتم علاقه ای به آنها نداریم اما دو روز بعدش به یکی از گروه های هریس اضافه کرد. چیزی که در فضای آن گروه بود جز حرفهای رکیک، توهین و تخریب و پوشیده و مخصوصا بحث سیاسی داغ نبود وارد بحث با یکی از همشهریان شدم اما روز بعد گروه از دسترس ما خارج بود یکی از دوستان به من زنگ زد که چرا در گروه نیستید گفتم نمی دانم بعد نیم ساعت زنگ زد و گفت شما را ریمو کردند اولین بار بود کلمه ریمو را می شنیدم و دریافتم که ریمو یعنی اخراج . افکار مثبت و منفی وادارم کرد تا در ۷ مهر ۹۵ گروه گوزل یوردوم شهرستان هریس ایجاد کردم جمعا با کمک دوستان ۷۰ نفر شدیم برای انتخاب نام گروه ساعتها در اینترنت جستجو کردم تا به این نام رسیدم شدیدا تمایل داشتم در مورد زادگاهم قدم هر چند کوتاه بر دارم احساس عجیبی داشتم تا از این طریق بتوانم کاری برای شهرم بکنم ۵ و ۶ ماه اول فقط توهین و تخریب و تهمت دیدم اما مقاومت کردم فکر نمیکردم این کار خوب دچار چالش شود چون شناختی از فضای نداشتم....
ادامه دارد
#سیف‌الدین‌صدری ۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
@herisrasaneh