یاهو
از کوچه های تنگِ دل من عبور کن
غم داستانِ پُر گِرِه ام را مرور کن
از آفتابِ وصلِ جمالِ خودت بیا
تاریک خانهٔ دلِ من پُر زِ نور کن
بویِ فراق پیرهَنم را گرفته است
آغشته ام ز عطر و شَمیمِ حضور کن
لایق اگر به فیضِ حضورِ تو نیستم
حداقل به خاطرِ شعرم خُطور کن
تا مرزِ غرق در گُنهَم پیش رفته ام
نزدیک شو، زِ موجِ بلاهام دور کن
نایی دگر برای تحمل نمانده است
فکری به حال منتظرِ ناصبور کن
گر اشک جز به دردِ فراقِ تو ریختم
این دیده را به جُرمِ ریاهاش کور کن
گر آنچنان که حقّ تو باید اَدا نشد
نادیده گیر و بگذر و عَفّوِ قصور کن
این منتظر به ظاهرِ تو،لایقِ تو نیست
آقا تو را به حرمتِ زهرا #ظهور کن...
#هاتف_حضرتی
#امام_زمان_عج
از کوچه های تنگِ دل من عبور کن
غم داستانِ پُر گِرِه ام را مرور کن
از آفتابِ وصلِ جمالِ خودت بیا
تاریک خانهٔ دلِ من پُر زِ نور کن
بویِ فراق پیرهَنم را گرفته است
آغشته ام ز عطر و شَمیمِ حضور کن
لایق اگر به فیضِ حضورِ تو نیستم
حداقل به خاطرِ شعرم خُطور کن
تا مرزِ غرق در گُنهَم پیش رفته ام
نزدیک شو، زِ موجِ بلاهام دور کن
نایی دگر برای تحمل نمانده است
فکری به حال منتظرِ ناصبور کن
گر اشک جز به دردِ فراقِ تو ریختم
این دیده را به جُرمِ ریاهاش کور کن
گر آنچنان که حقّ تو باید اَدا نشد
نادیده گیر و بگذر و عَفّوِ قصور کن
این منتظر به ظاهرِ تو،لایقِ تو نیست
آقا تو را به حرمتِ زهرا #ظهور کن...
#هاتف_حضرتی
#امام_زمان_عج
یاهو
از کوچه های تنگِ دل من عبور کن
غم داستانِ پُر گِرِه ام را مرور کن
از آفتابِ وصلِ جمالِ خودت بیا
تاریک خانهٔ دلِ من پُر زِ نور کن
بویِ فراق پیرهَنم را گرفته است
آغشته ام ز عطر و شَمیمِ حضور کن
لایق اگر به فیضِ حضورِ تو نیستم
حداقل به خاطرِ شعرم خُطور کن
تا مرزِ غرق در گُنهَم پیش رفته ام
نزدیک شو، زِ موجِ بلاهام دور کن
نایی دگر برای تحمل نمانده است
فکری به حال منتظرِ ناصبور کن
گر اشک جز به دردِ فراقِ تو ریختم
این دیده را به جُرمِ ریاهاش کور کن
گر آنچنان که حقّ تو باید اَدا نشد
نادیده گیر و بگذر و عَفّوِ قصور کن
این منتظر به ظاهرِ تو،لایقِ تو نیست
آقا تو را به حرمتِ زهرا #ظهور کن...
#هاتف_حضرتی
#امام_زمان_عج
از کوچه های تنگِ دل من عبور کن
غم داستانِ پُر گِرِه ام را مرور کن
از آفتابِ وصلِ جمالِ خودت بیا
تاریک خانهٔ دلِ من پُر زِ نور کن
بویِ فراق پیرهَنم را گرفته است
آغشته ام ز عطر و شَمیمِ حضور کن
لایق اگر به فیضِ حضورِ تو نیستم
حداقل به خاطرِ شعرم خُطور کن
تا مرزِ غرق در گُنهَم پیش رفته ام
نزدیک شو، زِ موجِ بلاهام دور کن
نایی دگر برای تحمل نمانده است
فکری به حال منتظرِ ناصبور کن
گر اشک جز به دردِ فراقِ تو ریختم
این دیده را به جُرمِ ریاهاش کور کن
گر آنچنان که حقّ تو باید اَدا نشد
نادیده گیر و بگذر و عَفّوِ قصور کن
این منتظر به ظاهرِ تو،لایقِ تو نیست
آقا تو را به حرمتِ زهرا #ظهور کن...
#هاتف_حضرتی
#امام_زمان_عج
یاهو
از کوچه های تنگِ دل من عبور کن
غم داستانِ پُر گِرِه ام را مرور کن
از آفتابِ وصلِ جمالِ خودت بیا
تاریک خانهٔ دلِ من پُر زِ نور کن
بویِ فراق پیرهَنم را گرفته است
آغشته ام ز عطر و شَمیمِ حضور کن
لایق اگر به فیضِ حضورِ تو نیستم
حداقل به خاطرِ شعرم خُطور کن
تا مرزِ غرق در گُنهَم پیش رفته ام
نزدیک شو، زِ موجِ بلاهام دور کن
نایی دگر برای تحمل نمانده است
فکری به حال منتظرِ ناصبور کن
گر اشک جز به دردِ فراقِ تو ریختم
این دیده را به جُرمِ ریاهاش کور کن
گر آنچنان که حقّ تو باید اَدا نشد
نادیده گیر و بگذر و عَفّوِ قصور کن
این منتظر به ظاهرِ تو،لایقِ تو نیست
آقا تو را به حرمتِ زهرا #ظهور کن...
#هاتف_حضرتی
#امام_زمان_عج
از کوچه های تنگِ دل من عبور کن
غم داستانِ پُر گِرِه ام را مرور کن
از آفتابِ وصلِ جمالِ خودت بیا
تاریک خانهٔ دلِ من پُر زِ نور کن
بویِ فراق پیرهَنم را گرفته است
آغشته ام ز عطر و شَمیمِ حضور کن
لایق اگر به فیضِ حضورِ تو نیستم
حداقل به خاطرِ شعرم خُطور کن
تا مرزِ غرق در گُنهَم پیش رفته ام
نزدیک شو، زِ موجِ بلاهام دور کن
نایی دگر برای تحمل نمانده است
فکری به حال منتظرِ ناصبور کن
گر اشک جز به دردِ فراقِ تو ریختم
این دیده را به جُرمِ ریاهاش کور کن
گر آنچنان که حقّ تو باید اَدا نشد
نادیده گیر و بگذر و عَفّوِ قصور کن
این منتظر به ظاهرِ تو،لایقِ تو نیست
آقا تو را به حرمتِ زهرا #ظهور کن...
#هاتف_حضرتی
#امام_زمان_عج