""هسا پس""(جریان شعر پیشرو اقوام ایران و جهان)
230 subscribers
1.05K photos
11 videos
324 files
919 links
شعر پیشرو(آوانگارد) اقوام ایران و جهان
#دهه_نود
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#هسا_پس(پسا نو_فرازبان)
Download Telegram
#هسا_پس

از استعاره آگیاری تا ورهرام( هسا پس/ جریان شعر پیشرو اقوام ایران)



تفاوتی بین آتشکده‌های ورهرام و آگیاری بود .
آگیاری شامل آتشکده‌های کوچک ؛ اما ورهرام شامل آتشکده‌های بزرگی که ترتیب تهیه آتش آن با آگیاری فرق داشت ، با اسلوب و روش خاصی صورت می‌گرفت که اساس آن بر تهیه آتش از" اجاق صنوف مختلف " می‌باشد تا همه با هم پیوند و همبستگی داشته باشند . رسم بوده که هر قوم و ایل و طایفه‌ای که مهاجرت می‌کرد ، آتش اجاق خانوادگی را که از احترام خاصی برخوردار بوده با خود به " محل جدید " می‌برده و با آتش اجاق خانوادگی محل جدید پیوند می‌داده تا اتحاد برقرار شود . این سنت تاریخی را می‌توان در متن‌ها به دو بخش متن‌های ورهرامی و متن‌های آگیاری سرایت داد. شعر آوانگارد فارسی بیش از آن که ورهرامی باشد آگیاری است .
متن‌های اگیاری متن‌هایی خانوادگی و محدود‌اند ؛ اما برای این که به متن‌های ورهرامی پیوند بخورند باید این فرصت را ایجاد کرد که " اجاق خانوادگی " خود را به اجاقی بزرگتر یعنی متن‌های ورهرامی برساند . مساله این است که صنوف مختلف آگیاری ، آن محل جدید را گم کرده‌اند . چیزی عامل نمی‌شود که متن‌های آگیاری ، خود را به محل جدید برسانند تا اتحادی بزرگ‌تر در دل متن‌ها صورت بگیرد . متن‌های آگیاری با حفظ اجاق خانوادگی می‌توانند خود را به متنی بزرگ‌تر یعنی متن ورهرام برسانند ؛ اما عواملی در این میان نقش موانع را بازی می‌کنند تا " اجاق صنوف مختلف " همچنان کور بماند . باید از دل متن‌های آگیاری ، نقبی به سوی متن‌های ورهرامی زد تا " اجاق صنوف مختلف " با حفظ آتش اجاق خانوادگی ، خود را به آتش بزرگتر برساند .
شاید این مهاجرت قومی یا طایفه‌ای در متن‌ها  باشد ؛ اما مساله ، این است که این اقوام حتی با حفظ اجاق خانوادگی ، قادر به رساندن خود به محل جدید نیستند .
مساله محل جدید ، برای پیوند و همبستگی جهت ایجاد متن ورهرامی ، مساله‌ای بسیار مهم در شعر امروز است . پیش از این که این اجاق خانوادگی متن‌های آگیاری کور شود باید این متن‌ها را به هم رساند تا اجاق صنوف مختلف به هم پیوند بخورند و آتش متن ورهرام شعله‌ور‌تر شود . شعر پساگسست به ویژه در بخش شعر اقوام باید خود را از آگیاری به ورهرام برساند . آگیاری ، اجاق خانوادگی اقوام مختلف است که  باید خود را به محل جدید برساند ، پیش از آن که دیر شود و این اجاق خاموش گردد . شعر اقوام ایران به مهاجرتی تازه نیازمند است ؛ اما این مهاجرت نیازمند شناختن محلی جدید است . محلی که آغاز اتحاد و هم‌بستگی است . اتحادی که مبنای آتشی بزرگ‌تر است یعنی ورهرام . اجاق خانوادگی شعر اقوام (آگیاری)باید به اجاق محل جدید(ورهرام) پیوند بخورد . این فقط خاص شعر اقوام هم  نیست ؛ چرا که در این سه دهه اخیر ، شعر فارسی هم بر اثر برخی گسست‌ها " آن محل جدید " را از دست داده و تبدیل به" اجاقی خانوادگی " شده است . بیراه نگفته ایم اگر شعر فارسی ِ پساهفتاد را شعر آگیاری بنامیم . شعری با خصوصیت حزبی و قومی و طایفه ای که فقط خود را محل جدید می‌نامد و منتطر است که اجاق صنوف مختلف به آن منتهی شوند . این " تصور خود ارجاع محل جدید " می‌تو اند این اجاق خانوادگی شعر را کور کند .
گویا دیگر هیج تفاوتی بین شعر اقوام و شعر فارسی وجود ندارد و همه آگیاری شده‌اند .
این شعر نیازمند اتحادی ورهرامی است . محلی جدید که همه را مجبور به مهاجرت سازد . مهاجرت به سمت همبستگی و ایجاد " اجاق صنوف مختلف " برای آتشی بزرگ‌تر در متن‌ها .
کوچی حتمی برای یافتن محلی جدید ، محلی که همه مهاجر باشند . محلی که به اجاق‌های خانوادگی فرصت پیوند و اتحاد بدهد .
اگر شعر پسا هفتاد شعر قطعات است اما این قطعات با حفظ اجاق خانوادگی نیازمند محلی جدید است . محلی به نام ورهرام . ورهرام اجاقی متشکل از صنوف مختلف است . اجاقی که آتش همه خانواده‌های قومی طایفه‌ای را در خود دارد .
چیزی انگار مانع این کوچ است . این می‌تواند از دریچه‌های مختلف بررسی گردد .
آیا محل جدید را نمی‌شناسیم یا این که قادر به کوچ نیستیم یا این که هر کدام خود را سرسختانه محل جدید می‌دانیم . در هر صورت این اجاق خانوادگی اگر خود را به محل جدید نرساند خاموش خواهد شد . چیزی‌هایی هستند که می‌خواهند این اجاق‌ها به هم نرسند و خاموش شوند . متن‌های مان کوچ کردند ؛ اما نه به محل جدید ورهرام بل‌که به جایی که ناپدید شده‌اند . محلی که عملا وجود ندارد . هدایت متن‌های آگیاری و طایفه‌ای شعر امروز(متشکل از شعر اقوام و شعر فارسی)  به محل جدید ورهرام نیازمند بررسی و تحقیقات و هوشیاری منتقدان است . این یک جنبش است نه یک شورش .


چاپ شده در:

شماره یکصد و چهل و چهارمین شماره
هفته نامه ادبی آوای پراو
و همچنین در:
رسانه ایرانیان اروپا
https://iran-europe.de


https://tttttt.me/hasa_pas
نقدی بر
#شعر_تصویر و #هساپس_های
#مراد_قلی_پور

#دکتر_علی_تسلیمی


من تاکنون آثار زیادی را در زمینه‌ی پسامدرن و اخیرن هساپس دیده‌ام. بسیاری از اثار پسامدرن نیز برایم ناخوشایند بوده اما گاهی در برابر برخی از آنها سپر انداخته‌ام. آنهایی را که در پی نابودی هرگونه معنا بوده‌اند، پسامدرنهایی که به گونه‌ای کارهای دادائیستی را ادامه دادند، نپسندیده‌ام. اما آنهایی که ادامه‌ی کار فوتوریستی و فرمالیسم روسی بودند، برای خود پذیرفتم. این دسته حتی نظر مخالفان محتواگرا و ارجاع‌گرای خود  یعنی مارکسیستها را جلب کردند، چون هدفشان بیان متفاوت معناها و اثرگذار با حذف شکردهای تکراری و خودکار بود. در اینجا هم کار برخی از شاعران که به نجات معنا از گونه‌ای دیگر پرداختند تحسین کردنی است. مانند کارهای آقای قلی پور چه پیشتر که زبان‌مدار بودند و چه اکنون که فرازبان‌اند . من با ادبیات مراد قلی پور به هیجان افتادم و لذت بردم و معناها را که ممکن است کاستیها و تفاوتهایی نسبت به نیت نویسنده داشته باشد  فشرده بیان می‌دارم: برخی از این آثار روایت خطی دارند و برخی روایت عمقی:
روایت‌های خطی همان شعرهای فرازبانی است که معناهای اجتماعی شجاعانه‌ای دارند؛ مکعب سیاه تقسیم بر مورچه به علاوه‌ی میمون منهای فیل، یاداور تاریخ"۱۴۰۰" ساله‌ی جنگ و بردگی و برِگی است. در این شعرها یا نقاشی روایت‌ها، معنا با هیجان خواننده درمی‌آمیزد و خواننده نه تنها می‌تواند شعر بلکه داستان و ادبیات پیشتاز را در ذهنش بخواند. در روایت بعدی تصویر گاو و دو پرچم ایران و آمریکا را داریم بعد علامت پیروزی و نا پیروزی با پرچم ایران را و بعد ماجرای ایران و آمریکا توانسته است زمین  و شاید ایران را به ویرانه‌ای بدل کند که جایگاه جغد است(بوف کور). درِ خانه و کعبه‌ی مشکلات ایران و آمریکا با یک کلید کذایی می‌خواهد باز شود. در شعر بعدی کلید و قفل کاره‌ای نیست و توپ و کره‌ی زمین و بودن خر در میان ایران کنونی و ترازوی انوشیروان(؟) یا سازمان ملل چیزی نیست. چون همگی گوسفندند و با ورقهای بازی، بازی می‌خورند. کعبه و قدس و کلید و قفل همچنان کنار هم‌اند. (اگر این فرازبان‌های شورانگیز را شعر بنامیم، بهتر است با فیلمهای بی زبان کیم کی‌دوک  نزدیکش کنیم. شاید بتوان این روایتها را، هم داستانی هم شعروار خواند).
برخی روایتها عمقی‌تر و نقاشی‌وارترند و روایت در آنها افقی نیست؛ در فیگور مدلول شرقی، سماع باستانی، دموکراسی...، معنای شرقی، علیه خوانش. آن ورقه از درخت شرقی مانند سیبل است که هدف قرار گرفته است. البته به گمک دو شاخه‌ی درخت که آن‌هم شرقی است که به کمک چپاول درخت می‌آید(از ماست که بر ماست). هژمونی یعنی پذیرش بدبختی و راه دادن خودی‌ها و دیگران به تجاوز بر ما (اگر غیر سیاسی بدان بنگریم، دایره ها یا بیضیی‌ها ماندالای شرقی را نشان می‌دهد).  در نقاشی روایت بعدی # این علامت نامساوی و چوب نابرابری زدن را داریم. در نقشه‌ی ایران دموکراسی این است که ایرانی‌ها فقط منفعلانه نگاه می‌کنند و دیگران یا ما، با پای دیگران راه می‌رویم. در اثر دیگر معنا، این هیولای دربند نیازمند نجات است. اگر پسامدرنیستی به آن بنگریم یعنی نیازی به نجاتش نیست اما گمان می‌رود که هسا پس در پی نجات از گونه ای دیگر است.

#دکتر_علی_تسلیمی
#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان

https://tttttt.me/hasa_pas
#هسا_پس


آیا کی من اسامه
نوفل لوشاتو امرا زاد فاصله ناره
بی‌دین منم تانم
ایرانه خبرگانه مجلسا راضا کونم

برگردان

اینجا که من هستم
با نوفل لوشاتو فاصله ای ندارد
ببین می توانم
مجلس خبرگان ایران  را راضی کنم


#م_ج (فرانسه)
https://tttttt.me/hasa_pas
‍ ...این ادبیات هنوز نتوانسته مرا به حرف بیاورد. خودش هم می داند که هنوز حرف های اصلی ام را نشنیده است. عجله‌ای ندارم یا در زمان خودم از من حرف می‌کشد یا در نبود من حرف‌هایم را از نوشتارهایم دنبال خواهد کرد. مهم نیست. بگذار کار خودش را بکند. این ادبیات سردرگم است. صدا‌ها آواها لحن‌ها بیگانه و یگانه نمی شناسند. اما ادبیات فرزندان حقیقی اش را نمی بلعد. روزی حرف‌های نهفته ام را می شنود که بسیار متحیر خواهد شد. افسوس خواهد خورد که چرا دیر دریافته است. گاهی رهایش می کنم و قهر می‌شوم تصور می کنم که دیگر همه چیز تمام است؛ اما مگر دست خودم است! من برده ادبیاتم نه ارباب آن. حکم با آن است. قهر من نزدیکی است.
شاید می خواهد بیشتر بشنود اما میهمانان فراوان دارد. ادبیات میزبان است. میزبان رسانه‌ها نشریات فضاهایی که سهم می خواهند. آن‌هایی که اربابان ادبیات هستند. به ادبیات حکم می کنند که آنگونه باشد که می خواهند نه آنگونه که ادبیات باشد.
ادبیات در کشورم مدتی طولانی می شود که خودش نیست. خاطره اش هست و برفی که آب شده است. ادبیات میزبان خسته و زخمی و نزاری است که از روح و جسم خودش این میهمانان را تغذیه می کند.
دست خودش نیست که آزادانه بشنود.  مگر به این سادگی هاست! ناچار است که آشکارا باج بدهد. فایده بیافریند. قدرت بی فایدگی اش بیکار مانده است. سال‌هاست که ادبیات دچار "پدرانگی زبان اخته و مادرانگی زبان یائسه"است.
آیا فرصت خواهد بود که حرف هایم را بزنم یا باید به این "نرمش پرهیزکارانه"تن بدهم.
من چگونه برده ای هستم که با ناله اربابم ادبیات خوابم می گیرد. ناله ها تعبیر وارونه لالایی شده اند. شاید همه چیر عوض شده و  لالایی‌ها ما را بیدار کنند. هر روز فکر می کنم که دیگر تمام است. این برده ،بره ای ترسوست. می ترسد. حیا دارد. از انزوا وحشت دارد. می خواهد اصلی ترین حرف هایش را بزند اما از شهادت می ترسد.
فایده‌گرایان ادبیات بسیار منسجم عمل می کنند. بسیار هم قدرتمند. اهل تجاوز اند. تجاوز مستقیم و آشکار به ادبیات. بی‌فایدگی خسته و لاغر و تمام است. جرات حرف زدن ندارد. من اسمم ظاهرا برده است. چون قهر می کنم. بنده که قهر نمی کند. نمی‌ترسد. می میرد.
مادرم ادبیات پدرم ادبیات و من فرزندی ناخلف و ترسو. من چگونه برده ای هستم که قدرت شهید شدن ندارم. از چه می ترسم! از کی؟ از قدرت؟از رسانه ها؟از اکادمی ها؟از آینده؟ آیا من هم دارم با جاودانگی معامله می کنم؟ آیا برده ها جاودانه می شوند؟ راز این که ادبیات هنوز حرف هایم را نشنیده در چیست؟ در ترس؟در شرم؟ در معامله؟...


#مراد_قلی_پور
#گفتگو_با_خود(برگزیده)

#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://tttttt.me/hasa_pas
🌕


#هسا_پس


تلویزیونا دوکوشی
دیوار اخبار گویه
عکسانه قاب مرثیه خانن
لوستران امازاده بون
پنجران واریز کونن
موبلان ارسو ارسو ارسو هاتو کی
آشپز خانه جا کرا دسته اورن/یخچاله دورین سینه زنن/ آیفن صتا خوره/همسایه گه کی: می لاستیکه جولو باد کمه !


#برگردان

تلویزیون را خاموش می کنی
دیوار ها اخبار می گویند
قاب ها مرثیه می خوانند
لوستر ها امامزاده می شوند
پنجره ها واریز می کنند
مبل ها گریه گریه گریه تا جایی که
توی آشپز خانه دارند دسته می آورند/ توی یخچال سینه زنی است/ آیفن صدا می خورد/ همسایه می گوید: لاستیک جلوی من کم باد است


#برزو_مرادی_اصل(امریکا)

#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
https://tttttt.me/hasa_pas
🌕


#هسا_پس



شومانا ایمتحان بوکودیم
شیمه ناما دار بناییم گوله باوردید
شیمه ناما اهو بناییم توفنگا بوستید
دوخادیم مجلس
بومبا بوبوستید
شیمه شناسنامانا عوضا کودیم
تانکانه رای بدایید
سینمایانا آتش بزایید
شومان بگید شومانا چی دوخانیم
گولان ابا بون
توفنگانا بنید
بومبانه سر  تولخومان خومو بنن
تانکانه لولانا پشا کونید
شومان بگید چی


#برگردان_فارسی

شماها را آزمودیم
اسم های تان را درخت گذاشتیم گلوله آوردید
اسم های تان را آهو که تفنگ شدید
صدا زدیم: مجلس
بمب شدید
شناسنامه های تان را عوض کردیم
به تانک ها رای دادید
سینماها را آتش زدید
شما خودتان بفرمایید شما را با چه نامی صدا بزنیم
که گلوله ها آب شوند
که تفنگ ها را کنار بگذارید
تا یا کریم ها روی بمب ها لانه بگذارند
تا لوله های تانک ها خم شوند
شما بگویید چه


#برزو_مرادی_اصل(امریکا)

#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
https://tttttt.me/hasa_pas
🌍

#هسا_پس

قل:قلمی تانه بوستان
قل:قلمویی تی خنده انه وسی
قل:قلابی کی تره گول چاکونه
قل:قلمه ای جی می خاشان
قل:قلی پوره
قل:تویی نه أون

#واگردان
قلمه:برش شاخه برای نهال کاری

#برگردان_فارسی

قل:قلمی می تواند باشد
قل:قلمویی برای لبخند هایت
قل:قلابی که  برایت گل می دوزد
قل:قلمه ای از استخوان های من
قل:قلی پور است

قل:تو هستی نه او




#مراد_قلی_پور
#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان

https://tttttt.me/hasa_pas
https://iran-europe.de


#اخبار_هنری_و_فرهنگی

رسانه ایرانیان اروپا

🔷 از استعاره اگیاری تا ورهرام

مراد قلی‌پور

https://iran-europe.de/
@hasa_pas

جریان شعر پیشرو اقوام ایران
#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران



می اوتاقه خابه جا  ایتا مشتهدم
کی
می شورته رنگ 
فرانسه جا تظاهرات کونه

می اوتاقه  درسخوانی جا  ایتا مورتدم
کی
می  عرق گیره امرا
زمستانه روسیه جا قدم زنم
یخچاله پالی  امریکایی ام
موبلانه سر   چینی
حاله جا  نانم  مشتهدم یا مورتد
هر چی ایسم
می شورتا می کیتابانه سر فدارم
می عرق گیرا اوپنه سر واشانم
لوخت و لوخت
تلویزونا ان کانال اون کانال کونم
الان ای موددته
نانم  لوسترانا فادرم کویتایم
کیتابانا خانم                    کویتا
می شورتا عوضا کونم       کویتا
یخچالا واکونم                 کویتا


#واگردان

در اتاق خواب خود   یک مجتهدم
که
رنگ شورت من
در فرانسه تظاهرات می کند
در اتاق مطالعه   یک مرتدم
که
با عرق گیر خود
در زمستان روسیه قدم می زنم
کنار یخچال  یک امریکایی ام
روی مبل ها   یک چینی
توی حال نمی دانم  مجتهدم یا مرتد
هر چه هستم
شورتم را روی کتاب هایم پرت می کنم
عرق گیرم را روی اوپن  پهن می کنم
برهنه و برهنه
تلویزیون را  این کانال آن کانال می کنم
مدتی هست که
نمی دانم  به لوستر ها نگاه می کنم  کدام یکی ام
کتاب ها را می خوانم           کدام
شورت هایم را عوض می کنم   کدام
یخچال را باز می کنم              کدام

.#مراد_قلی_پور
۴ اسفند  ۱۴۰۰
#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان

https://tttttt.me/hasa_pas
""هسا پس""(جریان شعر پیشرو اقوام ایران و جهان)
#هسا_پس #جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران می اوتاقه خابه جا  ایتا مشتهدم کی می شورته رنگ  فرانسه جا تظاهرات کونه می اوتاقه  درسخوانی جا  ایتا مورتدم کی می  عرق گیره امرا زمستانه روسیه جا قدم زنم یخچاله پالی  امریکایی ام موبلانه سر   چینی حاله جا  نانم …
چه شعری هم گفتین. اینجور درک میکنم که عرق‌گیر و شورت و این موارد مساویه با جهان سیاست. آخرش هم جهان سیاست در تلویزیون و وسایل جدید گوینده رو از خودبیگانه کرده شعرتون واقعن در کلمات گویاست نه شعرهای کسانی که فقط بی هوا کلمه رو پرتاب میکنن


*تحشیه بالا از:
دکتر علی تسلیمی
نقدی بر
#شعر_تصویر و #هساپس_های
#مراد_قلی_پور

#دکتر_علی_تسلیمی


من تاکنون آثار زیادی را در زمینه‌ی پسامدرن و اخیرن هساپس دیده‌ام. بسیاری از اثار پسامدرن نیز برایم ناخوشایند بوده اما گاهی در برابر برخی از آنها سپر انداخته‌ام. آنهایی را که در پی نابودی هرگونه معنا بوده‌اند، پسامدرنهایی که به گونه‌ای کارهای دادائیستی را ادامه دادند، نپسندیده‌ام. اما آنهایی که ادامه‌ی کار فوتوریستی و فرمالیسم روسی بودند، برای خود پذیرفتم. این دسته حتی نظر مخالفان محتواگرا و ارجاع‌گرای خود  یعنی مارکسیستها را جلب کردند، چون هدفشان بیان متفاوت معناها و اثرگذار با حذف شکردهای تکراری و خودکار بود. در اینجا هم کار برخی از شاعران که به نجات معنا از گونه‌ای دیگر پرداختند تحسین کردنی است. مانند کارهای آقای قلی پور چه پیشتر که زبان‌مدار بودند و چه اکنون که فرازبان‌اند . من با ادبیات مراد قلی پور به هیجان افتادم و لذت بردم و معناها را که ممکن است کاستیها و تفاوتهایی نسبت به نیت نویسنده داشته باشد  فشرده بیان می‌دارم: برخی از این آثار روایت خطی دارند و برخی روایت عمقی:
روایت‌های خطی همان شعرهای فرازبانی است که معناهای اجتماعی شجاعانه‌ای دارند؛ مکعب سیاه تقسیم بر مورچه به علاوه‌ی میمون منهای فیل، یاداور تاریخ"۱۴۰۰" ساله‌ی جنگ و بردگی و برِگی است. در این شعرها یا نقاشی روایت‌ها، معنا با هیجان خواننده درمی‌آمیزد و خواننده نه تنها می‌تواند شعر بلکه داستان و ادبیات پیشتاز را در ذهنش بخواند. در روایت بعدی تصویر گاو و دو پرچم ایران و آمریکا را داریم بعد علامت پیروزی و نا پیروزی با پرچم ایران را و بعد ماجرای ایران و آمریکا توانسته است زمین  و شاید ایران را به ویرانه‌ای بدل کند که جایگاه جغد است(بوف کور). درِ خانه و کعبه‌ی مشکلات ایران و آمریکا با یک کلید کذایی می‌خواهد باز شود. در شعر بعدی کلید و قفل کاره‌ای نیست و توپ و کره‌ی زمین و بودن خر در میان ایران کنونی و ترازوی انوشیروان(؟) یا سازمان ملل چیزی نیست. چون همگی گوسفندند و با ورقهای بازی، بازی می‌خورند. کعبه و قدس و کلید و قفل همچنان کنار هم‌اند. (اگر این فرازبان‌های شورانگیز را شعر بنامیم، بهتر است با فیلمهای بی زبان کیم کی‌دوک  نزدیکش کنیم. شاید بتوان این روایتها را، هم داستانی هم شعروار خواند).
برخی روایتها عمقی‌تر و نقاشی‌وارترند و روایت در آنها افقی نیست؛ در فیگور مدلول شرقی، سماع باستانی، دموکراسی...، معنای شرقی، علیه خوانش. آن ورقه از درخت شرقی مانند سیبل است که هدف قرار گرفته است. البته به گمک دو شاخه‌ی درخت که آن‌هم شرقی است که به کمک چپاول درخت می‌آید(از ماست که بر ماست). هژمونی یعنی پذیرش بدبختی و راه دادن خودی‌ها و دیگران به تجاوز بر ما (اگر غیر سیاسی بدان بنگریم، دایره ها یا بیضیی‌ها ماندالای شرقی را نشان می‌دهد).  در نقاشی روایت بعدی # این علامت نامساوی و چوب نابرابری زدن را داریم. در نقشه‌ی ایران دموکراسی این است که ایرانی‌ها فقط منفعلانه نگاه می‌کنند و دیگران یا ما، با پای دیگران راه می‌رویم. در اثر دیگر معنا، این هیولای دربند نیازمند نجات است. اگر پسامدرنیستی به آن بنگریم یعنی نیازی به نجاتش نیست اما گمان می‌رود که هسا پس در پی نجات از گونه ای دیگر است.

#دکتر_علی_تسلیمی
#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان

https://tttttt.me/hasa_pas
#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران


راه می روم
  راه می روم
    راه می روم
      راه می روم
        راه می روم
          راه می روم
            راه می روم
              راه می روم
                راه می روم
                    راه می روم
                        راه می روم
می دانم دوست عزیز
شما از تکرار این سطرها
خسته شدید
اما من باید........
راه می روم
شاید به دیروز برسم

#برگردان_گیلکی

را شم
     راشم
        راشم
           راشم
              راشم
                 راشم
                    راشم
                       راشم
                         راشم
                           راشم
دانم رفق
شومان ان همه ردیفانه جا
خستا بوستایید
من ولی وسی.......
را شم
مگه دیرزایا فارسم

#جمال_بیگ(فراگفتاریک)
#مراد_قلی_پور

#هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران

https://tttttt.me/hasa_pas
...شعر مطفاوطی که قلی پور پیشنهاد می کند، ویژه خود اوست و حتی در نظریه اش با دریدا تفاوت دارد، زیرا قلی پور ترکیبی از کلید واژه های خود را ارائه می دهد: وی با بیانیه بل‌که نظریه "هساپس" به جز " طفاوط"  زیر مجموعه های " پروسه"  در برابر پروژه، " نا آرامی" در برابر آرامش، " سلبی" گرایی در برابر ابر گفتمان، " نقص"  در برابر کمال و " اصالت قاره ای" در برابر نفی بومی گرایی را سامان می دهد...( برگزیده از دیباچه کتاب: جمهوری بی واسطه/ نشر ارزان سوئد)


علی تسلیمی
رشت ۲۸/ ۸/ ۱۴۰۰

طفاوط/ مطفاوط/ مطفاوط طر
#مراد_قلی_پور
#دکتر_تقی_پورنامداریان
#دکتر_علی_تسلیمی

#هساپس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://tttttt.me/hasa_pas
https://iran-europe.de


#اخبار_هنری_و_فرهنگی

رسانه ایرانیان اروپا

🔷 از استعاره اگیاری تا ورهرام

مراد قلی‌پور

https://iran-europe.de/
@hasa_pas

جریان شعر پیشرو اقوام ایران