امیدوارم امسال سال خوبی باشه برای همهمون
به امید سربلندی و پیروزی
عیدتون مبارک 💚🕊️
به امید سربلندی و پیروزی
عیدتون مبارک 💚🕊️
فکر نکن اینکه اومدم باهات حرف بزنم یعنی بخشیدمت، نه!
اومدم درموندگیت رو ببینم، دست و پا زدنت رو ببینم
اومدم بپرسم تا کی میخوای ادامه بدی؟
تا کی میخوای حال خوب بقیه رو بذاری جلوی روت و بگی گور بابای دل خودم؟
خوب میدونی ته صبری که ازت لبریز میشه، دادی که میزنی، اشکی که میریزی و قهری که میکنی هیچی نیست
دوباره میشی همون آدم سابق
تو اصلا مریضی، مریض حال خوب بقیه
بر میگردی خونهی اولت و اجازه میدی همون آدمایی که سرشون داد زدی
همونایی که بلاخره گله کردی بهشون دوباره بهت بد کنن
میدونم تو دلت چهخبره، میدونم دلت لک زده بشینی دو کلوم حرف بزنی اما کسی نیست
میدونم دلت میخواد بقیه باورت کنن
فکر کردی نمیدونم چقدر با خودت حرف میزنی که یادت بره باید یک گوش شنوا داشته باشی
که همیشه حرمت هزار چیز رو نگه داشتی و کسی حواسش نبود
میخوام تو چشمات نگاه کنم و بگم حالم ازت بهم میخوره
از این من ضعیفی که ساختی
از این جملهی ولش کن مهم نیستی که برای آروم کردن خودت میگی
از اینکه خودت رو میزنی به خریت که نفهمن تو فهمیدی
شاید همهی این آدمها رو برای خودت نگه داری اما یه روز به خودت میای که میبینی همه هستن و من نیستم دیگه...!!
#فائزه_شبانی
اومدم درموندگیت رو ببینم، دست و پا زدنت رو ببینم
اومدم بپرسم تا کی میخوای ادامه بدی؟
تا کی میخوای حال خوب بقیه رو بذاری جلوی روت و بگی گور بابای دل خودم؟
خوب میدونی ته صبری که ازت لبریز میشه، دادی که میزنی، اشکی که میریزی و قهری که میکنی هیچی نیست
دوباره میشی همون آدم سابق
تو اصلا مریضی، مریض حال خوب بقیه
بر میگردی خونهی اولت و اجازه میدی همون آدمایی که سرشون داد زدی
همونایی که بلاخره گله کردی بهشون دوباره بهت بد کنن
میدونم تو دلت چهخبره، میدونم دلت لک زده بشینی دو کلوم حرف بزنی اما کسی نیست
میدونم دلت میخواد بقیه باورت کنن
فکر کردی نمیدونم چقدر با خودت حرف میزنی که یادت بره باید یک گوش شنوا داشته باشی
که همیشه حرمت هزار چیز رو نگه داشتی و کسی حواسش نبود
میخوام تو چشمات نگاه کنم و بگم حالم ازت بهم میخوره
از این من ضعیفی که ساختی
از این جملهی ولش کن مهم نیستی که برای آروم کردن خودت میگی
از اینکه خودت رو میزنی به خریت که نفهمن تو فهمیدی
شاید همهی این آدمها رو برای خودت نگه داری اما یه روز به خودت میای که میبینی همه هستن و من نیستم دیگه...!!
#فائزه_شبانی
حـرفِ پـوچ
فکر نکن اینکه اومدم باهات حرف بزنم یعنی بخشیدمت، نه! اومدم درموندگیت رو ببینم، دست و پا زدنت رو ببینم اومدم بپرسم تا کی میخوای ادامه بدی؟ تا کی میخوای حال خوب بقیه رو بذاری جلوی روت و بگی گور بابای دل خودم؟ خوب میدونی ته صبری که ازت لبریز میشه، دادی که…
بعد از 6 ماه نوشتم
و این نوشته خلاصهی هزار و چهارصد و یکی بود که به من گذشت... :)
و این نوشته خلاصهی هزار و چهارصد و یکی بود که به من گذشت... :)
Forwarded from حـرفِ پـوچ (*_*)
عمیقترین احساس تنهایی زمانی به انسان دست میدهد که هدف اصلی در زندگی، رسیدن به امنیت فردی باشد.
بدون تردید بسیاری از ما در پشت چهرههای شاد و بذلهگوییهایمان، غرق در وحشتیم! میترسیم مبادا شغل، پول یا زیبایی خود را از دست بدهیم. از پیر شدن میترسیم و از تنها ماندن و زندگی کردن و مردن و به این خاطر است که رفتارهایمان این چنین جنون آساست؛ و دوای دردمان چیست؟
محبت دیدن ، دوست داشته شدن.
📗 #آخرین_راز_شاد_زیستن
✍🏻 #اندرو_متیوس
@harfpoch
بدون تردید بسیاری از ما در پشت چهرههای شاد و بذلهگوییهایمان، غرق در وحشتیم! میترسیم مبادا شغل، پول یا زیبایی خود را از دست بدهیم. از پیر شدن میترسیم و از تنها ماندن و زندگی کردن و مردن و به این خاطر است که رفتارهایمان این چنین جنون آساست؛ و دوای دردمان چیست؟
محبت دیدن ، دوست داشته شدن.
📗 #آخرین_راز_شاد_زیستن
✍🏻 #اندرو_متیوس
@harfpoch
آدم حیران میماند
میدانی حیران چیست؟
شبیه برهای که از گله جامانده یک سو سایهی گله و سوی دیگر دشتی پر از گل.
حیرانم جانم!
و ابایی ندارم که آن بره باشم...
بهراستی که آدمیزاد میماند چه کند میان سیل آدمیانی که خودش دوست میدارد و آنانی که دوستش دارند
دل و پایش همراه نمیشوند!
دل یکسو میرود و پاهایت میخکوب بر زمین تماشا میکنند
لبخند به لب کسی که دوستش داری زیباست؟
یا لبخند به لب خودت از کسی که دوستت دارد؟
بوسیدن لب دلدار بیوفا یا سیراب گشتن از بوسهی یار عاشق؟
حسرت آغوش آن بیمروت یا تب تند مجنون؟
میبینی تا قیامت میتوان دو راه ازهم سوا ساخت و پیرصاحب دل را در آورد
آنکس که با دل رفت بیدل و زخمی ماند
آنهم که با پای عقل رفت باز بیدل و خاموش...
حیرانم از این آدمی...!!
#فائزه_شبانی
@harfpoch
میدانی حیران چیست؟
شبیه برهای که از گله جامانده یک سو سایهی گله و سوی دیگر دشتی پر از گل.
حیرانم جانم!
و ابایی ندارم که آن بره باشم...
بهراستی که آدمیزاد میماند چه کند میان سیل آدمیانی که خودش دوست میدارد و آنانی که دوستش دارند
دل و پایش همراه نمیشوند!
دل یکسو میرود و پاهایت میخکوب بر زمین تماشا میکنند
لبخند به لب کسی که دوستش داری زیباست؟
یا لبخند به لب خودت از کسی که دوستت دارد؟
بوسیدن لب دلدار بیوفا یا سیراب گشتن از بوسهی یار عاشق؟
حسرت آغوش آن بیمروت یا تب تند مجنون؟
میبینی تا قیامت میتوان دو راه ازهم سوا ساخت و پیرصاحب دل را در آورد
آنکس که با دل رفت بیدل و زخمی ماند
آنهم که با پای عقل رفت باز بیدل و خاموش...
حیرانم از این آدمی...!!
#فائزه_شبانی
@harfpoch
Forwarded from حـرفِ پـوچ
هردفعه که ابرا جمع شدن تو آسمون، یه نفر اومد چنگ زد تو قلبم بعد گفت بمیرم برای دلتنگیهات و رفت...
اون طرف خیابون بوی یه عطر خنک میومد که عطر اقاقی و برگای صنوبر قاطیش شده بودن داشتم نفس میکشیدم و کیف میکردم
وسوسهی خلوتی خیابون منو کشوند این سمت
با خودم گفتم کی دوباره همچین عطری رو ممکنه بشنوم؟
چرا مسیرمو عوض کردم؟
قسمت بود، قسمت بود بیام اینطرف خیابون و یک دقیقهای دیر برسم، که با آدمی طرف بشم شبیه به تو،
چشماش، زاویهی چونهاش حتی خال ریز زیر چشمت رو هم داشته باشه
که از آینه بزرگ مستطیلی بهش زل بزنم و دلم بخواد یک نفر ته خیابون رو بکشه تا بینهایت
دل کندن از آدمای شبیه به تو قد خودت سخته
حالا ابرا تو آسمونن، یکی به دلم چنگ میزنه و هوای دیدن تو کلافهام کرده...!!
#فائزه_شبانی
@harfpoch
اون طرف خیابون بوی یه عطر خنک میومد که عطر اقاقی و برگای صنوبر قاطیش شده بودن داشتم نفس میکشیدم و کیف میکردم
وسوسهی خلوتی خیابون منو کشوند این سمت
با خودم گفتم کی دوباره همچین عطری رو ممکنه بشنوم؟
چرا مسیرمو عوض کردم؟
قسمت بود، قسمت بود بیام اینطرف خیابون و یک دقیقهای دیر برسم، که با آدمی طرف بشم شبیه به تو،
چشماش، زاویهی چونهاش حتی خال ریز زیر چشمت رو هم داشته باشه
که از آینه بزرگ مستطیلی بهش زل بزنم و دلم بخواد یک نفر ته خیابون رو بکشه تا بینهایت
دل کندن از آدمای شبیه به تو قد خودت سخته
حالا ابرا تو آسمونن، یکی به دلم چنگ میزنه و هوای دیدن تو کلافهام کرده...!!
#فائزه_شبانی
@harfpoch
Forwarded from Hαмιd ѕαlιмι (Hαмιd ѕαlιмι)
بعد گفتند جمع شیم دور هم، بگیم خیلی زیاده. ۸ ساعتش کنید که ما هم به زن و بچه برسیم، هم تهش بریم اسنپ.
اونا از بالا گفتند نه.
اینا هم جمع شدن دور هم، میدون هی مارکت. مظاهرات سلمیه.
اونها هم آتش انداختند. یارو مرد.
درست در همین لحظه امام صادق فرمودند: «کسی که برای تأمین معاش و مایحتاج زندگی خانوادهاش تلاش کند، مانند رزمندهای است که در راه خدا میجنگد.» اقا ایشون شهیده. ببریدش قطعه شهدا.
زنگ زدند به پیامبر. گفتند داستان اینه. فرمودند به اونهایی که رفتهاند بگید برگردن، به اونها که هنوز نرسیدهاند بگید گازش رو بگیرند. آقا من دست کارگر رو میبوسم «چون این دستی است که آتش جهنم با آن تماس ندارد.»
گفتند: یا رسول الله! یارو آتش کرد، با شلیک مستقیم بچه مردم رو کشت!
فرمودند در این صورت حقوق کارگر رو تا قبل از اینکه عرقش خشک بشه بدین، چون شاید بعدش دیگه زنده نباشه.
اونا هم جمع شدند تو مجلس، شور و مشورت کردند، بالا رفتند پایین اومدند، اول خودشون رو جمع کردند، بعد خودشون رو تنگ کردند، یه نفس عمیق کشیدند، گفتند: آقا حقوق کارگر از این ماه پنج و چهارصد. ده تومن زیر خط فقر.
***
من هر بار که یاد تو میافتم یا تصویری از تو میبینم میتوانم برای هزارمین بار از غصهی تو بمیرم.
تو و آن دستان جوان کارگرت. تو و آن پیراهن کهنهات، که در تمام تصاویر به جا مانده از عمر کوتاهت به تن داری.
تو و آن چشمان باز و نگاه خیره و پرسشگرت، بر جنازهای غرقه در خون.
***
یازده اردیبهشت، اول ماه می. روز جهانی کارگر. روز محسن محمدپور
نوشتهای از #بهزاد_امیراصلانی
@hamid_salimi59
اونا از بالا گفتند نه.
اینا هم جمع شدن دور هم، میدون هی مارکت. مظاهرات سلمیه.
اونها هم آتش انداختند. یارو مرد.
درست در همین لحظه امام صادق فرمودند: «کسی که برای تأمین معاش و مایحتاج زندگی خانوادهاش تلاش کند، مانند رزمندهای است که در راه خدا میجنگد.» اقا ایشون شهیده. ببریدش قطعه شهدا.
زنگ زدند به پیامبر. گفتند داستان اینه. فرمودند به اونهایی که رفتهاند بگید برگردن، به اونها که هنوز نرسیدهاند بگید گازش رو بگیرند. آقا من دست کارگر رو میبوسم «چون این دستی است که آتش جهنم با آن تماس ندارد.»
گفتند: یا رسول الله! یارو آتش کرد، با شلیک مستقیم بچه مردم رو کشت!
فرمودند در این صورت حقوق کارگر رو تا قبل از اینکه عرقش خشک بشه بدین، چون شاید بعدش دیگه زنده نباشه.
اونا هم جمع شدند تو مجلس، شور و مشورت کردند، بالا رفتند پایین اومدند، اول خودشون رو جمع کردند، بعد خودشون رو تنگ کردند، یه نفس عمیق کشیدند، گفتند: آقا حقوق کارگر از این ماه پنج و چهارصد. ده تومن زیر خط فقر.
***
من هر بار که یاد تو میافتم یا تصویری از تو میبینم میتوانم برای هزارمین بار از غصهی تو بمیرم.
تو و آن دستان جوان کارگرت. تو و آن پیراهن کهنهات، که در تمام تصاویر به جا مانده از عمر کوتاهت به تن داری.
تو و آن چشمان باز و نگاه خیره و پرسشگرت، بر جنازهای غرقه در خون.
***
یازده اردیبهشت، اول ماه می. روز جهانی کارگر. روز محسن محمدپور
نوشتهای از #بهزاد_امیراصلانی
@hamid_salimi59
به درد تو مبتلا و از آغوش تو دورم،
غم در دلم دریاست که دلدادگیام را نمیدانی...!!
#فائزه_شبانی
@harfpoch
غم در دلم دریاست که دلدادگیام را نمیدانی...!!
#فائزه_شبانی
@harfpoch
تو را به دل خواندهام
به شبهای تاریک که راهی به نور ندارند
به سیاهچالهی درونم که غول ترسهایم در آنجا زندگی میکند
تو را به چشمهای بیفروغم
به روح خستهام خواندهام
تو را کشیدهام به تن زخمیام
به امید التیام زخمهایم...
دلم میخواهد درها را باز کنم و بنشینم نرفتنت را تماشا کنم
که بگویم گفته بودم دیوانهام از جنس عاقلها که تهش بشود یک ماه با او سر کرد، برو...
که نروی و پنجرهها را باز کنی بگویی باران میآید دیوانه، این هوا هوای داشتن توست.
و آغوشت پناه اخر من است
همانطور که همیشه دلم خواسته همانطور که همیشه بوده
و فکر کنم آدمها تا کجا صبورند؟
تا کجا میمانند؟
که بگویی برای عشق تعیین تکلیف نکن.
خودم را در مرزهای تنت جا میدهم به تو میگویم به راستی که تو بهار و پاییز منی
هستی به جور طبیعیت
روزی خواهی رفت به رسم طبیعت
اما بوسهی تو در بهار توشهام در پاییز و زمستان است.
خون به رگهایم میریزد و رقص دستانت هم نوا با باران بر تنم مینشیند
سیرابم میکنی و توشهام را پر...
باران میبارد و خلاف همیشه دیگر خیال نیست
جوانههای تن من مُهر این رویای واقعی است...!!
#فائزه_شبانی
@harfpoch
به شبهای تاریک که راهی به نور ندارند
به سیاهچالهی درونم که غول ترسهایم در آنجا زندگی میکند
تو را به چشمهای بیفروغم
به روح خستهام خواندهام
تو را کشیدهام به تن زخمیام
به امید التیام زخمهایم...
دلم میخواهد درها را باز کنم و بنشینم نرفتنت را تماشا کنم
که بگویم گفته بودم دیوانهام از جنس عاقلها که تهش بشود یک ماه با او سر کرد، برو...
که نروی و پنجرهها را باز کنی بگویی باران میآید دیوانه، این هوا هوای داشتن توست.
و آغوشت پناه اخر من است
همانطور که همیشه دلم خواسته همانطور که همیشه بوده
و فکر کنم آدمها تا کجا صبورند؟
تا کجا میمانند؟
که بگویی برای عشق تعیین تکلیف نکن.
خودم را در مرزهای تنت جا میدهم به تو میگویم به راستی که تو بهار و پاییز منی
هستی به جور طبیعیت
روزی خواهی رفت به رسم طبیعت
اما بوسهی تو در بهار توشهام در پاییز و زمستان است.
خون به رگهایم میریزد و رقص دستانت هم نوا با باران بر تنم مینشیند
سیرابم میکنی و توشهام را پر...
باران میبارد و خلاف همیشه دیگر خیال نیست
جوانههای تن من مُهر این رویای واقعی است...!!
#فائزه_شبانی
@harfpoch
▫️
چیزی نیست که بشود با قرص و آمپول و نمیدانم قدمزدن کنار خیابان یا روشنکردن یکی دو سیگار کاریش کرد. اینجا، باور کنید، من گاهی دیگر انگار نمیتوانم نفس بکشم.
#هوشنگ_گلشیری
داستان کوتاه بختک
@harfpoch
چیزی نیست که بشود با قرص و آمپول و نمیدانم قدمزدن کنار خیابان یا روشنکردن یکی دو سیگار کاریش کرد. اینجا، باور کنید، من گاهی دیگر انگار نمیتوانم نفس بکشم.
#هوشنگ_گلشیری
داستان کوتاه بختک
@harfpoch
در این باغ کوچک
چرا صدای تبر قطع نمیشود؟
در این باغ کوچک
مگر چند سرو و صنوبر هست؟
که این دندان بٌرنده تبر از شکستنشان سیر نمیشود؟
"منوچهر آتشی"
@harfpoch
🖤🖤🖤
چرا صدای تبر قطع نمیشود؟
در این باغ کوچک
مگر چند سرو و صنوبر هست؟
که این دندان بٌرنده تبر از شکستنشان سیر نمیشود؟
"منوچهر آتشی"
@harfpoch
🖤🖤🖤
حـرفِ پـوچ
50 نفر زیر آوار متروپل آبادان گرفتار شدن نکبتی توی این خاک تمومی نداره نفسم میگیره از فکر کردن بهش از تکرار اتفاقای تلخ کاش این دفعه مثل پلاسکو و هزارتا حادثه قبل و بعدش ناامید نشیم...
میدونی من قلبم هنوز از یادآوریش مثل روز اول درد میگیره...
یه دل سیر گریه کردم ولی خوب نشدم
خیلی وقته خوب نیستم،میدونم چمه!
مقاومتی هم ندارم در برابرش
مثل وقتی بیحسی دندون اثر میکنه لبت کش پیدا میکنه پایین
زندگیم کش آورده نمیتونم جمعش کنم هرروز بیشتر از قبل فرو میرم
تقلا نمیکنم که بگی نکن ساکن باش تا سرجات بمونی
خیلی وقته رمقی برام نمونده اما همینجوری ثانیه بهثانیه غرق میشم
تا حالا اینجوری شدی؟
دردت رو میدونی اما جرعت دوا نداری
یه ترسوی بزدل شدم
از اینکه بدتر بشه میترسم
میگم مگه بدتر از اینم میشه؟
همیشه میشه، حتی اون لحظهای که فکر میکنی ته بنبستی، یهو زمین دهن وا میکنه و میری ته یه چاه
من از اون چاهه میترسم، از اینکه تو تاریکی دلتنگ باشم
از اینکه نور رو نبینم و نفس نکشم
اما راستش دارم میفتم توش
بازم کاری نمیکنم...
میگم مگه چی میشه؟
این روزا همش احساس میکنم هرلحظه ممکنه قلبم از دلتنگی و تنم از خستگی ازهم بپاشه
واقعا فکر میکنم ظرفیت قلبم پر شده
یه دست خیلی گنده از دلتنگی قلبمو فشار میده
یه نفر روحم رو گرفته و خلاف جسمم میکشه
دلم واسه زندگی کردن تنگ شده
یادم نمیاد آخرین بار کی درست زندگی کردم
بنظرم هیچوقت، همیشه یه چیزی کم بوده
همیشه جاهای خالی یه حفره بزرگ درست کردن تو دلم که خوشیهای کوچیکی هم که میومدن سراغم میکشیدن تو خودشون
حالا بنظرت اینجا با این حسا فرقی با ته چاه داره؟
ته چاهم اما نمیخوام باور کنم
چشمامو دوختم به کورسوی نوری که تابیده تا باور نکنم حالم چقدر بده
دلم میخواد گریه کنم
از اونا که بعدش با سردرد میخوابی و تا مدتها بعدش نسبت به همه چیز سِر شدی...!!
#فائزه_شبانی
@harfpoch
خیلی وقته خوب نیستم،میدونم چمه!
مقاومتی هم ندارم در برابرش
مثل وقتی بیحسی دندون اثر میکنه لبت کش پیدا میکنه پایین
زندگیم کش آورده نمیتونم جمعش کنم هرروز بیشتر از قبل فرو میرم
تقلا نمیکنم که بگی نکن ساکن باش تا سرجات بمونی
خیلی وقته رمقی برام نمونده اما همینجوری ثانیه بهثانیه غرق میشم
تا حالا اینجوری شدی؟
دردت رو میدونی اما جرعت دوا نداری
یه ترسوی بزدل شدم
از اینکه بدتر بشه میترسم
میگم مگه بدتر از اینم میشه؟
همیشه میشه، حتی اون لحظهای که فکر میکنی ته بنبستی، یهو زمین دهن وا میکنه و میری ته یه چاه
من از اون چاهه میترسم، از اینکه تو تاریکی دلتنگ باشم
از اینکه نور رو نبینم و نفس نکشم
اما راستش دارم میفتم توش
بازم کاری نمیکنم...
میگم مگه چی میشه؟
این روزا همش احساس میکنم هرلحظه ممکنه قلبم از دلتنگی و تنم از خستگی ازهم بپاشه
واقعا فکر میکنم ظرفیت قلبم پر شده
یه دست خیلی گنده از دلتنگی قلبمو فشار میده
یه نفر روحم رو گرفته و خلاف جسمم میکشه
دلم واسه زندگی کردن تنگ شده
یادم نمیاد آخرین بار کی درست زندگی کردم
بنظرم هیچوقت، همیشه یه چیزی کم بوده
همیشه جاهای خالی یه حفره بزرگ درست کردن تو دلم که خوشیهای کوچیکی هم که میومدن سراغم میکشیدن تو خودشون
حالا بنظرت اینجا با این حسا فرقی با ته چاه داره؟
ته چاهم اما نمیخوام باور کنم
چشمامو دوختم به کورسوی نوری که تابیده تا باور نکنم حالم چقدر بده
دلم میخواد گریه کنم
از اونا که بعدش با سردرد میخوابی و تا مدتها بعدش نسبت به همه چیز سِر شدی...!!
#فائزه_شبانی
@harfpoch
Parishani
Alireza Ghorbani
زلف یک خاطره در باد پریشان میرفت...
@harfpoch
@harfpoch
بی تو من کسی ندارم
رامش
ای با دل دیوانهی من آشنا
ای از من و افسانههای من جدا
ای همه خواب و خیالم
خواهم که باز آیی کنارم 💚
@harfpoch
ای از من و افسانههای من جدا
ای همه خواب و خیالم
خواهم که باز آیی کنارم 💚
@harfpoch