یه مشت خرت پرت از توی کمد ریخت روی فرش. توشون چندتا گل فلزی خیلی خیلی ریز بود. نشونش دادم و گفتم وای اینارو. بی هیجان گفت آره اینا برای دوزیدنه. تصورش این بود که روی لباس کار میشن.
بعد یه کاغذ لوله شده از اینایی که حاشیهش رو میسوزوندن و دورش رو روبان میبستند گرفتم جلوش و گفتم نگا کن نامه. بزرگانهطور گفت آره نامه بفرستیم. برام عجیب بود بچه در این نسل و سن بدونه نامه چیه و فعلش رو هم بلد باشه.
#از_دخترک@HarfeHEzafeH
بعد یه کاغذ لوله شده از اینایی که حاشیهش رو میسوزوندن و دورش رو روبان میبستند گرفتم جلوش و گفتم نگا کن نامه. بزرگانهطور گفت آره نامه بفرستیم. برام عجیب بود بچه در این نسل و سن بدونه نامه چیه و فعلش رو هم بلد باشه.
#از_دخترک@HarfeHEzafeH
👌2