حرف اضافه
فرض کنید من حالم بده و دارم به شما شرح حال میدم و میگم: «به خدا دیشب اینقدر حالم بد بود که نگو. هی بالا میآوردم» یا «بچهم طفلی دیشب تا صبح بالا آورد. خدا رحم کرد بهش.» توی زبان لکی وقتی اسم خدا در کنار یه امر مشمئز کننده و به طور کلی نازیبا قرار میگیره…
دیشب از کنار دستفروشای ترمینال جنوب که رد میشدم دیدم دوتاشون لری حرف میزنند. یکی به اون یکی میگفت خِلافَه …. ادامهٔ جمله رو نشنیدم. این اصطلاح رو اگه از زبون اونا نمیشنیدم داشت یادم میرفت. ما وقتی میخوایم یه حرفی بزنیم که از نظر عرفی زشت و نامحترمانه است قبلش با گفتن کلماتی مثل خِلافَه یا بیادبیه، عذرخواهی خودمون رو اعلام میکنیم.
واضحه یا مثال بزنم؟ :)
#زبان_لکی
#کلمه_بازی
واضحه یا مثال بزنم؟ :)
#زبان_لکی
#کلمه_بازی
❤8
اسنپ را که زدم قیمت ۲۷ تومان بود. حدود شصت راننده در نزدیکی من بودند ولی هیچکدام قبول نمیکردند. قیمت که شد سی تومان دوباره درخواست زدم و جا در جا یکیشان که سرکوچه بود قبول کرد.
به رانندهها خرده نمیگیرم. بستر اسنپ برانگیزانندهٔ طمع است. این را در تهران و اصفهان بیشتر تجربهکردهام.
به رانندهها خرده نمیگیرم. بستر اسنپ برانگیزانندهٔ طمع است. این را در تهران و اصفهان بیشتر تجربهکردهام.
👍10
حرف اضافه
Reza Narimani – Dastamo Begir Pasham Hossein
دستامو بگیر پاشم حسین
زیر خیمهٔ تو جاشم حسین
بی نیاز همه دنیا میشم
اگه با تو رفیق باشم حسین
زیر خیمهٔ تو جاشم حسین
بی نیاز همه دنیا میشم
اگه با تو رفیق باشم حسین
❤3
حرف اضافه
سرم توی فایل ورد بود و نوشتن مطلبی. تلویزیون روشن بود و مادرم رفت نماز قضا بخواند. به جز دو سه نفری، شاید صدای خیلی از مداحها را تشخیص ندهم. یکی که نمیشناختمش شروع کرد به خواندن تو پناهمی. تو تکیهگاه محکمی. سر برگرداندم سمت تلویزیون تا نماهنگ را تماشا کنم.…
امروز
از تخت سينهام
دستی، دريچه مخفی را آهسته باز کرد
در من تو را بيدار کردند
ای کاش در من هميشه تو را بيدار میکردند.
+رضا براهنی
از تخت سينهام
دستی، دريچه مخفی را آهسته باز کرد
در من تو را بيدار کردند
ای کاش در من هميشه تو را بيدار میکردند.
+رضا براهنی