Forwarded from اتچ بات
#تک_تاریک_شد_هوا
#کربلایی_حمید_علیمی
#شب_چهارم_محرم_1396
#اصحاب_اباعبدالله_الحسین_ع
تاریک شد هوا
در دشت کربلا
تنها سکوت بود و در آن غربت عجیب
حال و هوای راز و نیاز و قنوت بود
در خیمه های شام
جمعند یک سپاه
هر چند ظاهرا تعدادشان کم است
اما وفایشان اندازه ی تمامی مردان عالم است
پروانه ها همه
گرم طواف دور حسین ابن فاطمه
دارند زمزمه
ای نور مشرقین
ای شاه عالمین
سلطان کربلا
لبیک یا حسین
یک لحظه ناگهان
شاهنشه جهان
با قصد امتحان
لب باز کرد و گفت به اصحاب با وفا
از بیعتم گذشتم و باز ایت راهتان
یک لحظه خیمه را تاریک کرد و گفت
از این به بعد هرکه رود سوی کار خویش
ناگاه یک نفر با رخصت از قمر
ای جای خود بلند شد در جواب گفت
یاایهاالامیر حاشا به غیرتم
یک دم جداشوم آقا ز بیعتم
این است حسرتم
من سالهاست منتظر این شهادتم
جانم فدای تو
بگذار تا نفس بزنم در هوای تو
هر گز نمیروم از کربلای تو
اصلا سرم فدای سر بچه های تو
بیتان چگونه زنده بمانم یا حسین
گفتم خدا نیاورد آن روز را حسین
ای نور مشرقین
ای شاه عالمین
سلطان کربلا
لبیک یا حسین
از گوشه ی خیام در اوج احترام
برخاست یک غلام گفتا پس از سلام
با اشک این کلام ای شاه من حسین
ای شاه من بدون تو جایی نمیروم
من که غلام هر کس و ناکس نمیشوم
مویم اگر سفید رویم اگر سیاه
جز خیمه ی تو نیست مرا هیچ سرپناه
زهرا برای تو من را خریده است
در راهت ای عزیز ای کاش قطعه قطعه شوم حسین
من را خدای برای همین آفریده است
ای نور مشرقین
ای شاه عالمین
سلطان کربلا
لبیک یا حسین
یک پیرمرد با قد خم بی شکیب بود
حالش عجیب بود
پرچم به دوش پیر غلامان فاطمه
نامش حبیب بود
دل خسته بود و گفت آقا اجازه هست
از امتحان تو قدری دلم شکست
غیر از تو از الست چشمم ندیده است
حالا درست اگر قدم خمیده است
تیغم ولی به جان علی آب دیده است
درراه مرتضی مویم سپید شد
امابه جان توهرکس به جنگم آمده رنگش پریده است
با یاد مصطفی تکبیر می کشم
با ذکر مرتضی شمشیر می کشم
شیرم اگر چه پیرمانند یک جوان
معنای رزم رادر های و هوی جنگ به تصویر می کشم
پیش کسی به غیر تو قد خم نمی کنم
جز در مقابل تو کمر خم نمی کنم
نیت نموده ام
از عشق تو تمام جهان را خبر کنم
من آمدم که سینه ی خود را سپر کنم
حاشا که من که روی جای دگر کنم
حاشا که من که از اینجا سفر کنم
من بی تو یا حسین چه خاکی به سر کنم
والله اگر خدا من را هزار بار
جان دگر دهد جان می دهم برای تو مولا هزار بار
شوقم مسلم است
اما هزاربار مرتبه هم جان دهم کم است
کانال متن اشعار کربلایی حمیدرضا علیمی🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn
#کربلایی_حمید_علیمی
#شب_چهارم_محرم_1396
#اصحاب_اباعبدالله_الحسین_ع
تاریک شد هوا
در دشت کربلا
تنها سکوت بود و در آن غربت عجیب
حال و هوای راز و نیاز و قنوت بود
در خیمه های شام
جمعند یک سپاه
هر چند ظاهرا تعدادشان کم است
اما وفایشان اندازه ی تمامی مردان عالم است
پروانه ها همه
گرم طواف دور حسین ابن فاطمه
دارند زمزمه
ای نور مشرقین
ای شاه عالمین
سلطان کربلا
لبیک یا حسین
یک لحظه ناگهان
شاهنشه جهان
با قصد امتحان
لب باز کرد و گفت به اصحاب با وفا
از بیعتم گذشتم و باز ایت راهتان
یک لحظه خیمه را تاریک کرد و گفت
از این به بعد هرکه رود سوی کار خویش
ناگاه یک نفر با رخصت از قمر
ای جای خود بلند شد در جواب گفت
یاایهاالامیر حاشا به غیرتم
یک دم جداشوم آقا ز بیعتم
این است حسرتم
من سالهاست منتظر این شهادتم
جانم فدای تو
بگذار تا نفس بزنم در هوای تو
هر گز نمیروم از کربلای تو
اصلا سرم فدای سر بچه های تو
بیتان چگونه زنده بمانم یا حسین
گفتم خدا نیاورد آن روز را حسین
ای نور مشرقین
ای شاه عالمین
سلطان کربلا
لبیک یا حسین
از گوشه ی خیام در اوج احترام
برخاست یک غلام گفتا پس از سلام
با اشک این کلام ای شاه من حسین
ای شاه من بدون تو جایی نمیروم
من که غلام هر کس و ناکس نمیشوم
مویم اگر سفید رویم اگر سیاه
جز خیمه ی تو نیست مرا هیچ سرپناه
زهرا برای تو من را خریده است
در راهت ای عزیز ای کاش قطعه قطعه شوم حسین
من را خدای برای همین آفریده است
ای نور مشرقین
ای شاه عالمین
سلطان کربلا
لبیک یا حسین
یک پیرمرد با قد خم بی شکیب بود
حالش عجیب بود
پرچم به دوش پیر غلامان فاطمه
نامش حبیب بود
دل خسته بود و گفت آقا اجازه هست
از امتحان تو قدری دلم شکست
غیر از تو از الست چشمم ندیده است
حالا درست اگر قدم خمیده است
تیغم ولی به جان علی آب دیده است
درراه مرتضی مویم سپید شد
امابه جان توهرکس به جنگم آمده رنگش پریده است
با یاد مصطفی تکبیر می کشم
با ذکر مرتضی شمشیر می کشم
شیرم اگر چه پیرمانند یک جوان
معنای رزم رادر های و هوی جنگ به تصویر می کشم
پیش کسی به غیر تو قد خم نمی کنم
جز در مقابل تو کمر خم نمی کنم
نیت نموده ام
از عشق تو تمام جهان را خبر کنم
من آمدم که سینه ی خود را سپر کنم
حاشا که من که روی جای دگر کنم
حاشا که من که از اینجا سفر کنم
من بی تو یا حسین چه خاکی به سر کنم
والله اگر خدا من را هزار بار
جان دگر دهد جان می دهم برای تو مولا هزار بار
شوقم مسلم است
اما هزاربار مرتبه هم جان دهم کم است
کانال متن اشعار کربلایی حمیدرضا علیمی🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn
Telegram
Forwarded from اتچ بات
#تک_پیچیده_در_زمین
#کربلایی_حمید_علیمی
#شب_چهارم_محرم_1396
#ورود_کاروان_به_کربلا
پیچیده در زمین
چاووش آسمان
باز این چه شورش است
یا صاحب الزمان
رسیده نوبت اشک و آه
آجرک الله
حسین رسیده قتلگاه
آجرک الله
چکیده خون ز نگاه ما
آجرک الله
این الحسن این الحسین
این الطالب بدم المقتول بکربلا
کانال متن اشعار کربلایی حمیدرضا علیمی🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn
#کربلایی_حمید_علیمی
#شب_چهارم_محرم_1396
#ورود_کاروان_به_کربلا
پیچیده در زمین
چاووش آسمان
باز این چه شورش است
یا صاحب الزمان
رسیده نوبت اشک و آه
آجرک الله
حسین رسیده قتلگاه
آجرک الله
چکیده خون ز نگاه ما
آجرک الله
این الحسن این الحسین
این الطالب بدم المقتول بکربلا
کانال متن اشعار کربلایی حمیدرضا علیمی🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn
Telegram
Forwarded from اتچ بات
#تک_ای_خدای_تو
#کربلایی_حمید_علیمی
#شب_چهارم_محرم_1396
#امام_حسین_ع
ای خدای تو خون بهای تو
عالمی محوماجرای تو
نبض هستی کربلای تو
ای صدای من از صدای تو
ما غریبیم و آشنای تو
میکشم تنها نفس من در هوای تو
السلام ای سیدعطشان ای جان ای جان ای جان
جان مارادرحرم بستان ای جان ای جان ای جان
ای تو پنهان در من و پیداهمه تو
دل همه تو دلبر دل ها همه تو
بینوا من سینه زن کربلا من
پادشاه عرش معلی همه تو
السلام ای سید عطشان ای جان ای جان ای جان
جان ما رادرحرم بستان ای جان ای جان ای جان
ای سرآغازم ای سرانجامم
گریه ی صبح وگریه ی شامم
گوشه ی صحن توآقا من چه آرامم
ای تلاقی اشک و لبخندم
نام تو تنهاروی سربندم
پای شش گوش دخیل گریه میبندم
ای دخیل اشک بی پایان ای جان ای جان ای جان
السلام ای حضرت باران ای جان ای جان ای جان
ای پناه بی کسی محشر من
سرور من سایه ی روی سر من
اذن گریه داد و مرا مادر او
شیر روضه داده مرا مادر من
السلام ای سید عطشان ای جان ای جان ای جان
جان ما را درحرم بستان ای جان ای جان ای جان
کانال متن اشعار کربلایی حمیدرضا علیمی🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn
#کربلایی_حمید_علیمی
#شب_چهارم_محرم_1396
#امام_حسین_ع
ای خدای تو خون بهای تو
عالمی محوماجرای تو
نبض هستی کربلای تو
ای صدای من از صدای تو
ما غریبیم و آشنای تو
میکشم تنها نفس من در هوای تو
السلام ای سیدعطشان ای جان ای جان ای جان
جان مارادرحرم بستان ای جان ای جان ای جان
ای تو پنهان در من و پیداهمه تو
دل همه تو دلبر دل ها همه تو
بینوا من سینه زن کربلا من
پادشاه عرش معلی همه تو
السلام ای سید عطشان ای جان ای جان ای جان
جان ما رادرحرم بستان ای جان ای جان ای جان
ای سرآغازم ای سرانجامم
گریه ی صبح وگریه ی شامم
گوشه ی صحن توآقا من چه آرامم
ای تلاقی اشک و لبخندم
نام تو تنهاروی سربندم
پای شش گوش دخیل گریه میبندم
ای دخیل اشک بی پایان ای جان ای جان ای جان
السلام ای حضرت باران ای جان ای جان ای جان
ای پناه بی کسی محشر من
سرور من سایه ی روی سر من
اذن گریه داد و مرا مادر او
شیر روضه داده مرا مادر من
السلام ای سید عطشان ای جان ای جان ای جان
جان ما را درحرم بستان ای جان ای جان ای جان
کانال متن اشعار کربلایی حمیدرضا علیمی🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn
Telegram
Forwarded from اتچ بات
#تک_تو_رو_جون_مادرت_نه_نگو
#کربلایی_حمید_علیمی
#شب_چهارم_محرم_1396
#حضرت_حر_ع
تو رو جون مادرت نه نگو
بیا و به نوکرت نه نگو
واسه اینکه منم آقا بشم
به فدای اکبرت نه نگو
دلم نمیخواد که ببینم آخر سر رو نیزه هایی
دلم نمیخواد که ببینم زخمی و زیر دست و پایی
دلم نمیخواد که ببینمت بی حال تویی توگودال ضبیح بالقفایی
من غیر تو آقا
چیزی نمیخوام باز
تو خیلی آقایی
رو مو زمین ننداز
❤️ یا سیدی مولا ❤️
میدونم تو خوبی و من بدم
به امید کرمت اومدم
رو زدم میدونم کار خودت بود آقا
تو دعا کردی که من اومدم
ردم نکن آقا بذار پیش خواهر تو رو سفید شم
ردم نکن آقا بذار که تو بغلت منم شهید شم
ردم نکن آقا دیگه نمیتونم خیلی پشیمونم نذارکه ناامیدشم
من راه تو بستم
تو من و راه دادی
تو لشکرت آقا
زود من و جا دادی
❤️ یا سیدی مولا ❤️
بذار حر از قفس آزاد بشه
اونی که دل تو میخواد بشه
بشه قربونی سقای تو
تا دل خواهر تو شاد بشه
آقا سر من رو
دم جون دادن رو زانوهات میذاری
برات بمیرم که
دم جون دادن تو هیشکی رو نداری
تو یار من میشی ولی توی گودال
خودت بدون یاری
من با خبر هستم
از فکر این لشکر
وای از دل زینب
وای از دم معجر
◾️ یا سیدی مولا ◾️
کانال متن اشعار کربلایی حمیدرضا علیمی🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn
#کربلایی_حمید_علیمی
#شب_چهارم_محرم_1396
#حضرت_حر_ع
تو رو جون مادرت نه نگو
بیا و به نوکرت نه نگو
واسه اینکه منم آقا بشم
به فدای اکبرت نه نگو
دلم نمیخواد که ببینم آخر سر رو نیزه هایی
دلم نمیخواد که ببینم زخمی و زیر دست و پایی
دلم نمیخواد که ببینمت بی حال تویی توگودال ضبیح بالقفایی
من غیر تو آقا
چیزی نمیخوام باز
تو خیلی آقایی
رو مو زمین ننداز
❤️ یا سیدی مولا ❤️
میدونم تو خوبی و من بدم
به امید کرمت اومدم
رو زدم میدونم کار خودت بود آقا
تو دعا کردی که من اومدم
ردم نکن آقا بذار پیش خواهر تو رو سفید شم
ردم نکن آقا بذار که تو بغلت منم شهید شم
ردم نکن آقا دیگه نمیتونم خیلی پشیمونم نذارکه ناامیدشم
من راه تو بستم
تو من و راه دادی
تو لشکرت آقا
زود من و جا دادی
❤️ یا سیدی مولا ❤️
بذار حر از قفس آزاد بشه
اونی که دل تو میخواد بشه
بشه قربونی سقای تو
تا دل خواهر تو شاد بشه
آقا سر من رو
دم جون دادن رو زانوهات میذاری
برات بمیرم که
دم جون دادن تو هیشکی رو نداری
تو یار من میشی ولی توی گودال
خودت بدون یاری
من با خبر هستم
از فکر این لشکر
وای از دل زینب
وای از دم معجر
◾️ یا سیدی مولا ◾️
کانال متن اشعار کربلایی حمیدرضا علیمی🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn
Telegram