Forwarded from اتچ بات
#سنگین_کنار_رباب_و_کنار_سکینه
با نوای #کربلایی_حمید_علیمی
#شهادت_حضرت_زینب_س
کنار رباب و کنار سکینه
پریشان شدم سوختم بعد داغت
کجایی ببینی من خانه بر دوش
چه غمخانه ای ساختم در فراغت
خبرداری اصلا که قدم خمیده
کجایی ببینی که یاری ندارم
من بی برادر من داغ دیده
شب و روز و جز گریه کاری ندارم
◾️ حسین جان ◾️
کجایی ببینی که یکسال و چند است
بدون تو یک روز خوش من ندیدم
عجب خاطراتی عجب روزهایی
چه رنجی کشیدی چه داغی کشیدم
تو رفتی و چشم تو رو دور دیدن
هواداشت بی وقفه تاریک میشد
من و بچه ها گوشه ی خیمه بودیم
که دشمن به خیمه چه نزدیک میشد
به آتش کشیدند و اهل حرم را
پریشان به سوی بیابان دویدیم
ولی خاک کرب و بلا بی وفا بود
فقط روی خار مغیلان دویدیم
نبودی و شد کوهی از درد زینب
لباس اسارت به تن کرد زینب
◾️ برادر حسین جان ◾️
کس نداند چه کشیدم چه کشیدم و چه دیدم
او می دوید و من می دویدم من می دویدم
سرت را که دیدم به محمل زدم سر
من و تو که دل بسته ی سر نبودیم
ولی بر سر ما چه اورده دنیا
مگر ما عزیز پیمبر نبودیم
تو از روی نیزه من از روی ناقه
شدم بیقرارت که تو بی قراری
تو از اینکه من ناقه ام بی جهاز است
من از اینکه تو سایبانی نداری
چرا جشن و شادی بپا کرده بودن
برادر مگر ما مسلمان نبودیم
گله دارم از شام از شام و از شام
مگر ما در این شهر ومهمان نبودیم
◾️ برادر حسین جان ◾️
چرا سنگ و از بام هر خانه میریخت
چرا حرمت کاروان را شکستند
مگر ما چه کردیم و با اهل این شهر
غرور یتیمانمان را شکستند
سه ساله یتیمم در این شهر جان داد
شبی بوسه زد بر لب پاره پاره
نگویم که چون مادرم صورت او
نگویم چه امد سر گوشواره
خداحافظ ای خاطرات پر از درد
خداحافظ ای کوچه بازار نامرد
◾️ حسین جان ◾️
کانال متن اشعار کربلایی حمید علیمی 🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn
با نوای #کربلایی_حمید_علیمی
#شهادت_حضرت_زینب_س
کنار رباب و کنار سکینه
پریشان شدم سوختم بعد داغت
کجایی ببینی من خانه بر دوش
چه غمخانه ای ساختم در فراغت
خبرداری اصلا که قدم خمیده
کجایی ببینی که یاری ندارم
من بی برادر من داغ دیده
شب و روز و جز گریه کاری ندارم
◾️ حسین جان ◾️
کجایی ببینی که یکسال و چند است
بدون تو یک روز خوش من ندیدم
عجب خاطراتی عجب روزهایی
چه رنجی کشیدی چه داغی کشیدم
تو رفتی و چشم تو رو دور دیدن
هواداشت بی وقفه تاریک میشد
من و بچه ها گوشه ی خیمه بودیم
که دشمن به خیمه چه نزدیک میشد
به آتش کشیدند و اهل حرم را
پریشان به سوی بیابان دویدیم
ولی خاک کرب و بلا بی وفا بود
فقط روی خار مغیلان دویدیم
نبودی و شد کوهی از درد زینب
لباس اسارت به تن کرد زینب
◾️ برادر حسین جان ◾️
کس نداند چه کشیدم چه کشیدم و چه دیدم
او می دوید و من می دویدم من می دویدم
سرت را که دیدم به محمل زدم سر
من و تو که دل بسته ی سر نبودیم
ولی بر سر ما چه اورده دنیا
مگر ما عزیز پیمبر نبودیم
تو از روی نیزه من از روی ناقه
شدم بیقرارت که تو بی قراری
تو از اینکه من ناقه ام بی جهاز است
من از اینکه تو سایبانی نداری
چرا جشن و شادی بپا کرده بودن
برادر مگر ما مسلمان نبودیم
گله دارم از شام از شام و از شام
مگر ما در این شهر ومهمان نبودیم
◾️ برادر حسین جان ◾️
چرا سنگ و از بام هر خانه میریخت
چرا حرمت کاروان را شکستند
مگر ما چه کردیم و با اهل این شهر
غرور یتیمانمان را شکستند
سه ساله یتیمم در این شهر جان داد
شبی بوسه زد بر لب پاره پاره
نگویم که چون مادرم صورت او
نگویم چه امد سر گوشواره
خداحافظ ای خاطرات پر از درد
خداحافظ ای کوچه بازار نامرد
◾️ حسین جان ◾️
کانال متن اشعار کربلایی حمید علیمی 🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn