Forwarded from اتچ بات
#سنگین_ظهر_فردا_قد_رعنای_حسین
با نوای #کربلایی_حمید_علیمی
#شب_عاشورا_1396
#امام_حسین_ع
ظهر فردا قد رعنای حسین است کمان
باز و جوید شه بی یار ز عباس نشان
ز علمدار خود آن خسرو شمشاد قدان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
قرص خورشید هم از خجلت او پنهان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع
علی اکبر به اجازت ز پدر خواهشمند
صبر واز پی ندارم چکنم تا کی و چند
جان به لرز آمده از آتش غیرت چوسپند
بوسه ای بر لب خشکم بزن ای چشمه ی غم
دست اندرخم زلفی که چنین بی جان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع
شام فردا که رسد زینب گریان و گریان
در هیاهوی رزیدانه ی آن اهرمنان
پرسد از پیکر صد چاک شه تشنه زبان
که شهیدان که اند این همه خونین کفنان
جگر رود فرات از اشک او لرزان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع
میشود روشنی خیمه بمانی تا صبح
مونسم باشی و شب را برسانی تا صبح
میشود رحم کنی حرف جدایی نزنی
تا پی جان مرا سرندوانی تا صبح
منتت دارم میخواهم اگر ماهی هست
محض این آشفته خاطر تو بمانی تاصبح
مکن ای صبح طلوع
بی برادر میشوم
مکن ای صبح طلوع
کانال متن اشعار کربلایی حمیدرضا علیمی🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn
با نوای #کربلایی_حمید_علیمی
#شب_عاشورا_1396
#امام_حسین_ع
ظهر فردا قد رعنای حسین است کمان
باز و جوید شه بی یار ز عباس نشان
ز علمدار خود آن خسرو شمشاد قدان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
قرص خورشید هم از خجلت او پنهان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع
علی اکبر به اجازت ز پدر خواهشمند
صبر واز پی ندارم چکنم تا کی و چند
جان به لرز آمده از آتش غیرت چوسپند
بوسه ای بر لب خشکم بزن ای چشمه ی غم
دست اندرخم زلفی که چنین بی جان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع
شام فردا که رسد زینب گریان و گریان
در هیاهوی رزیدانه ی آن اهرمنان
پرسد از پیکر صد چاک شه تشنه زبان
که شهیدان که اند این همه خونین کفنان
جگر رود فرات از اشک او لرزان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع
میشود روشنی خیمه بمانی تا صبح
مونسم باشی و شب را برسانی تا صبح
میشود رحم کنی حرف جدایی نزنی
تا پی جان مرا سرندوانی تا صبح
منتت دارم میخواهم اگر ماهی هست
محض این آشفته خاطر تو بمانی تاصبح
مکن ای صبح طلوع
بی برادر میشوم
مکن ای صبح طلوع
کانال متن اشعار کربلایی حمیدرضا علیمی🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn
Telegram
attach 📎