Forwarded from اتچ بات
#سنگین_بسته_راه_چاره_دید
بانوای #کربلایی_حمید_علیمی
#امام_سجاد_ع
بسته راه چاره دید و گریه کرد
طفل بی گهواره دید و گریه کرد
دختری اواره دید و گریه کرد
معجران پاره دید و گریه کرد
گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد
او چهل سال است و کارش گریه است
او چهل سال افتخارش گریه است
دست بسته از زنان شرمنده شد
از تمام کاروان شرمنده شد
بیشتر از دختران شرمنده شد
مجلس می انچنان شرمنده شد
در میان راه تنها مرد بود
بین یک جمعیت نامرد بود
از غم ویرانه رفتن اشک ریخت
پای کوبی کرد دشمن اشک ریخت
لحظه ی معجر کشیدن اشک ریخت
مرد ها با نازیانه اشک ریخت
هم زیارت نامه اش اتش گرفت
هم عبا عمامه اش اتش گرفت
باورش کی بود غم پیرش کند
خواهرش را غم زنجیرش
زاده ی مرجانه تکفیرش کند
حرمله اینقدر تحقیرش کند
نا نجیب پست با یک مشک اب
پرسه میزد پیش چشمان رباب
کوچه های شام خیلی سخت بود
سنگ های بام خیلی سخت بود
طعنه و دشنام خیلی سخت بود
جام و بزم عام خیلی سخت بود
خنده های شمر یادش مانده است
ماجرای شمر یادش مانده است
جای پای شمر یادش مانده است
چکمه های شمر یادش مانده است
صورت خود را به روی خاک زد
یاد ان عریان بدن هی گریبان چاک کرد
تو مدینه
یه بقیعه
یه امامی که حرم نداره
سینه زن ها
کسی نیست تا
روی قبرش یه دونه شمع بذاره
◾️ امون ای دل امون ای دل امون از غریبی ◾️
کانال متن اشعار کربلایی حمید علیمی 🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn
بانوای #کربلایی_حمید_علیمی
#امام_سجاد_ع
بسته راه چاره دید و گریه کرد
طفل بی گهواره دید و گریه کرد
دختری اواره دید و گریه کرد
معجران پاره دید و گریه کرد
گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد
او چهل سال است و کارش گریه است
او چهل سال افتخارش گریه است
دست بسته از زنان شرمنده شد
از تمام کاروان شرمنده شد
بیشتر از دختران شرمنده شد
مجلس می انچنان شرمنده شد
در میان راه تنها مرد بود
بین یک جمعیت نامرد بود
از غم ویرانه رفتن اشک ریخت
پای کوبی کرد دشمن اشک ریخت
لحظه ی معجر کشیدن اشک ریخت
مرد ها با نازیانه اشک ریخت
هم زیارت نامه اش اتش گرفت
هم عبا عمامه اش اتش گرفت
باورش کی بود غم پیرش کند
خواهرش را غم زنجیرش
زاده ی مرجانه تکفیرش کند
حرمله اینقدر تحقیرش کند
نا نجیب پست با یک مشک اب
پرسه میزد پیش چشمان رباب
کوچه های شام خیلی سخت بود
سنگ های بام خیلی سخت بود
طعنه و دشنام خیلی سخت بود
جام و بزم عام خیلی سخت بود
خنده های شمر یادش مانده است
ماجرای شمر یادش مانده است
جای پای شمر یادش مانده است
چکمه های شمر یادش مانده است
صورت خود را به روی خاک زد
یاد ان عریان بدن هی گریبان چاک کرد
تو مدینه
یه بقیعه
یه امامی که حرم نداره
سینه زن ها
کسی نیست تا
روی قبرش یه دونه شمع بذاره
◾️ امون ای دل امون ای دل امون از غریبی ◾️
کانال متن اشعار کربلایی حمید علیمی 🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn
Telegram
attach 📎