Forwarded from اتچ بات
#روضه_خوش_آمدی❣
بانوای #کربلایی_حمید_علیمی
◾️ #حضرت_رقیه_س
#شب_سوم_محرم_1397
خوش آمدی گله ای نیست بهترم مثلا
شبیه قبل نشستی برابرم مثلا
خیال میکنم اصلا مدینه ایم هنوز
بهشت چادر زهراست بسترم مثلا
دوباره مثل گذشته کشیده ای بابا
خودت به دست خودت شانه بر سرم مثلا
نسوخته است نه امشب بپات میریزم
خیال کن که همان نازدخترم مثلا
بگو فدای سرت گوشواره ات گم شد
بگو دوباره برای تو میخرم مثلا
اگر شکسته ام و زخم خورده چیزی نیست
خمیده قدم و همسن مادرم مثلا
خیال کن که رقیه زمین نخورده پدر
خیال کن که سردوش اکبرم مثلا
کبود نیست کمی خاکی است صورت من
نرفته دست کسی سوی معجرم مثلا
شبی که گم شدم و بین دشت جا ماندم
نخورده ضربه محکم به پیکرم مثلا
تو فکر کن مثلا عمه را کتک نزدند
مراقب است عموی دلاورم مثلا
خیال میکنم انگشتر تو پیش عموست
تو هم خیال کن انجاست زیورم مثلا
به قصد کشت کسی خواست تا مرا بزند
ولی رسید به دادم برادرم مثلا
به روی نیزه کنار تو دید یک سر را
رباب گفت چه خوابیده اصغرم مثلا
کانال متن اشعار کربلایی حمید علیمی 🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn
بانوای #کربلایی_حمید_علیمی
◾️ #حضرت_رقیه_س
#شب_سوم_محرم_1397
خوش آمدی گله ای نیست بهترم مثلا
شبیه قبل نشستی برابرم مثلا
خیال میکنم اصلا مدینه ایم هنوز
بهشت چادر زهراست بسترم مثلا
دوباره مثل گذشته کشیده ای بابا
خودت به دست خودت شانه بر سرم مثلا
نسوخته است نه امشب بپات میریزم
خیال کن که همان نازدخترم مثلا
بگو فدای سرت گوشواره ات گم شد
بگو دوباره برای تو میخرم مثلا
اگر شکسته ام و زخم خورده چیزی نیست
خمیده قدم و همسن مادرم مثلا
خیال کن که رقیه زمین نخورده پدر
خیال کن که سردوش اکبرم مثلا
کبود نیست کمی خاکی است صورت من
نرفته دست کسی سوی معجرم مثلا
شبی که گم شدم و بین دشت جا ماندم
نخورده ضربه محکم به پیکرم مثلا
تو فکر کن مثلا عمه را کتک نزدند
مراقب است عموی دلاورم مثلا
خیال میکنم انگشتر تو پیش عموست
تو هم خیال کن انجاست زیورم مثلا
به قصد کشت کسی خواست تا مرا بزند
ولی رسید به دادم برادرم مثلا
به روی نیزه کنار تو دید یک سر را
رباب گفت چه خوابیده اصغرم مثلا
کانال متن اشعار کربلایی حمید علیمی 🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn
Forwarded from اتچ بات
#روضه_همه_شادند_دخترت_گریان
بانوای #کربلایی_حمید_علیمی
◾️ #حضرت_رقیه_س
#شب_سوم_محرم_1397
خیلی دیره واسه ختم این گریه زاری بابا
خیلی دیره که مرهم رو زخمم بذاری بابا
خیلی دیره عروسک بیاری بابا
اونقدر دیر اومدی که
دیگه جونی ندارم
نمیتونم سرم رو
روی پاهات بذارم
انوقدر دیر اومدی که
تو چشمام سو نمونده
حرمله دخترت رو
روی خاکا کشونده
خیلی سخته که یه دختر بی گوشواره باشه بابا
خیلی سخته لباساش همه پاره باشه بابا
خیلی سخته که تو صحرا آواره باشه بابا
از اون شب تو بیابون
میسوزه صورت من
ساکتم که چون نمی خوام
معلوم شه لکنت من
تو هم ساکت نشستی
میدونم نازنینم
لبهات پاره پارست
میخوای که من نبینم
خیلی سخته تو گوش یه دختر باشه زیورت
خیلی سخته ببینی یه دختر رو با معجرت
خیلی سخته که دست یکی باشه انگشترت
وقتی تو کوچه بازار
بالای نیزه بودی
چی سر تو آورده
سنگای اون یهودی
تو عمامه نداری
من هم معجر ندارم
گفتن حرف تنور و
اما باور ندارم
کانال متن اشعار کربلایی حمید علیمی 🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn
بانوای #کربلایی_حمید_علیمی
◾️ #حضرت_رقیه_س
#شب_سوم_محرم_1397
خیلی دیره واسه ختم این گریه زاری بابا
خیلی دیره که مرهم رو زخمم بذاری بابا
خیلی دیره عروسک بیاری بابا
اونقدر دیر اومدی که
دیگه جونی ندارم
نمیتونم سرم رو
روی پاهات بذارم
انوقدر دیر اومدی که
تو چشمام سو نمونده
حرمله دخترت رو
روی خاکا کشونده
خیلی سخته که یه دختر بی گوشواره باشه بابا
خیلی سخته لباساش همه پاره باشه بابا
خیلی سخته که تو صحرا آواره باشه بابا
از اون شب تو بیابون
میسوزه صورت من
ساکتم که چون نمی خوام
معلوم شه لکنت من
تو هم ساکت نشستی
میدونم نازنینم
لبهات پاره پارست
میخوای که من نبینم
خیلی سخته تو گوش یه دختر باشه زیورت
خیلی سخته ببینی یه دختر رو با معجرت
خیلی سخته که دست یکی باشه انگشترت
وقتی تو کوچه بازار
بالای نیزه بودی
چی سر تو آورده
سنگای اون یهودی
تو عمامه نداری
من هم معجر ندارم
گفتن حرف تنور و
اما باور ندارم
کانال متن اشعار کربلایی حمید علیمی 🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn
Forwarded from اتچ بات
#روضه
بانوای #کربلایی_حمید_علیمی
◾️ #ورود_کاروان_به_کربلا
#مناجات_با_صاحب_الزمان_عج
#شب_دوم_محرم_1397
دوباره اومدم اقا
پیش تو زانو بزنم
وقتی تو رو دارم دیگه
به کی برم رو بزنم
هرچی بدم باشم ولی
تو رو نمی فروشم اقا
از بچگیام اسم تو
خوندن توی گوشم اقا
❤️ یابن الحسن ❤️
اخه تو این دنیا بگو
جز تو کی و دارم اقا
زندگیمو جوونی مو
بهت بدهکارم اقا
تو خوبی و با خوبی هات
بد عادتم کردی ولی
چقدر بدی دیدی ازم
به روم نیاوردی ولی
درسته پیش چشم تو
خیلی زیاده بدیام
ولی خدا سر شاهده
دیوونه ی کرب و بلام
گریه توی عزات برام
واجب تر ازنون شبه
درمون زخمای دلم
گریه برای زینبه
❤️ یابن الحسن ❤️
میخوام قسم بدم تو رو
اقا به جون مادرت
هر کاری میکنی من و
وا نکن اقا از سرت
❤️ یابن الحسن ❤️
اروم اروم صدای قدم های دریا میاد
اروم اروم داره دریا هم به دل صحرا میاد
اروم اروم صدا روضه خونی زهرا میاد
اروم روضه میخونه
دل ها رو میسوزونه
الهی که تن تو
زیر افتاب نمونه
نبینم بی سپاهی
نبینم بی پناهی
صورت مثل ماهت
خاکی نشه الهی
بارون بارون میباره چشایی که از خون تره
بارونبارون صدای دل سوخته ی خواهره
بارون بارون میگه این روزای اخره
بارونی که میباره
رو خاکا دونه دونه
امروز بارون اشکه
فردا بارون خونه
خون چشمای سقا
خون لبهای اکبر
خونایی که میریزه
تو گودال از یه حنجر
میدونم که میخوان مارو از هم جدامون کنند
میدونم که میخوان نامسلمون صدامون کنند
میدونم که میخوان توی بازار نگامون کنند
میدونم که تو میری
من هم میرم اسیری
میدونی سخته باشه
با خولی هم مسیری
میدونم که سرت رو
باید رو نی ببینم
بالباس اسیری
تو بزم می بشینم
باد حتی اجازه میگیرد
تا وزد سوی محمل زینب
کانال متن اشعار کربلایی حمید علیمی 🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn
بانوای #کربلایی_حمید_علیمی
◾️ #ورود_کاروان_به_کربلا
#مناجات_با_صاحب_الزمان_عج
#شب_دوم_محرم_1397
دوباره اومدم اقا
پیش تو زانو بزنم
وقتی تو رو دارم دیگه
به کی برم رو بزنم
هرچی بدم باشم ولی
تو رو نمی فروشم اقا
از بچگیام اسم تو
خوندن توی گوشم اقا
❤️ یابن الحسن ❤️
اخه تو این دنیا بگو
جز تو کی و دارم اقا
زندگیمو جوونی مو
بهت بدهکارم اقا
تو خوبی و با خوبی هات
بد عادتم کردی ولی
چقدر بدی دیدی ازم
به روم نیاوردی ولی
درسته پیش چشم تو
خیلی زیاده بدیام
ولی خدا سر شاهده
دیوونه ی کرب و بلام
گریه توی عزات برام
واجب تر ازنون شبه
درمون زخمای دلم
گریه برای زینبه
❤️ یابن الحسن ❤️
میخوام قسم بدم تو رو
اقا به جون مادرت
هر کاری میکنی من و
وا نکن اقا از سرت
❤️ یابن الحسن ❤️
اروم اروم صدای قدم های دریا میاد
اروم اروم داره دریا هم به دل صحرا میاد
اروم اروم صدا روضه خونی زهرا میاد
اروم روضه میخونه
دل ها رو میسوزونه
الهی که تن تو
زیر افتاب نمونه
نبینم بی سپاهی
نبینم بی پناهی
صورت مثل ماهت
خاکی نشه الهی
بارون بارون میباره چشایی که از خون تره
بارونبارون صدای دل سوخته ی خواهره
بارون بارون میگه این روزای اخره
بارونی که میباره
رو خاکا دونه دونه
امروز بارون اشکه
فردا بارون خونه
خون چشمای سقا
خون لبهای اکبر
خونایی که میریزه
تو گودال از یه حنجر
میدونم که میخوان مارو از هم جدامون کنند
میدونم که میخوان نامسلمون صدامون کنند
میدونم که میخوان توی بازار نگامون کنند
میدونم که تو میری
من هم میرم اسیری
میدونی سخته باشه
با خولی هم مسیری
میدونم که سرت رو
باید رو نی ببینم
بالباس اسیری
تو بزم می بشینم
باد حتی اجازه میگیرد
تا وزد سوی محمل زینب
کانال متن اشعار کربلایی حمید علیمی 🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn
Forwarded from اتچ بات
#روضه
با نوای #کربلایی_حمید_علیمی
#حضرت_اباعبدالله_الحسین_ع
امشب را شه دین در حرمش مهمان است
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است
گلی گم کرده ام میجویم اورا
به هرگل میرسم میبویم اورا
گل من یک نشانی در بدن داشت
یکی پیراهن کهنه به تن داشت
پدر برگشته با قد خمیده
گرفته در بغل دست بریده
کنار علقمه بابا چه دیدی
عمود خیمه را از چه کشیدی
یتیمی درد بی درمان یتیمی
یتیمی خواری دوران یتیمی
الهی طفل بی بابا نباشد
اگه باشه باباش رو نی نباشد
اگر کشتند چرا آبت ندادند
چرا زان در نا یابت ندادند
اگر کشتند چرا خاکت نکردند
کفن بر جسم صد چاکت نکردند
برادر جان دعا کن زینب بمیرد
نباشد بعد تو ماتم بگیرد
تموم زندگیم مال حسینه
سر و جونم به قربون حسینه
همه بشنیدن نام کربلا رو
شنیدن کی بود مانند دیدن
من اگر گریه برایت نکنم میمیرم
من اگر سینه برایت نزنم میمیرم
کانال کربلایی حمیدرضاعلیمی 🔻
🔷🔸@hamidalimi_matn
با نوای #کربلایی_حمید_علیمی
#حضرت_اباعبدالله_الحسین_ع
امشب را شه دین در حرمش مهمان است
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است
گلی گم کرده ام میجویم اورا
به هرگل میرسم میبویم اورا
گل من یک نشانی در بدن داشت
یکی پیراهن کهنه به تن داشت
پدر برگشته با قد خمیده
گرفته در بغل دست بریده
کنار علقمه بابا چه دیدی
عمود خیمه را از چه کشیدی
یتیمی درد بی درمان یتیمی
یتیمی خواری دوران یتیمی
الهی طفل بی بابا نباشد
اگه باشه باباش رو نی نباشد
اگر کشتند چرا آبت ندادند
چرا زان در نا یابت ندادند
اگر کشتند چرا خاکت نکردند
کفن بر جسم صد چاکت نکردند
برادر جان دعا کن زینب بمیرد
نباشد بعد تو ماتم بگیرد
تموم زندگیم مال حسینه
سر و جونم به قربون حسینه
همه بشنیدن نام کربلا رو
شنیدن کی بود مانند دیدن
من اگر گریه برایت نکنم میمیرم
من اگر سینه برایت نزنم میمیرم
کانال کربلایی حمیدرضاعلیمی 🔻
🔷🔸@hamidalimi_matn
Telegram
attach 📎
#روضه_خوانی
با نوای #کربلایی_حمید_علیمی
#شهادت_امام_باقر_ع
سلام علی قلب زینب الصبور
(فردا آقاتون اباعبدالله از مکه میاد بیرون دیگه یعنی هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله...
همین شبا در به دریه حضرت مسلمه علیه السلام، نه در به در مردما! در به در امام حسین...
اللهُمَّ الْعَنْ صَنَمَيْ قُرَيْشٍ وَجِبْتَيْها وَطاغُوتَيْها وَإِفْكَيْها وَإِبْنَتَيْهِما و أتباعهما و عدد ما أحاط بهی علمک
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم کن لولیک...
یابن الحسن...)
همه شب تو در کنار من و من خبر ندارم
(مگه میشه ما جایی براشون گریه کنیم و شما نباشی؟ مگه میشه ما جایی اسم غریبتونو نیاریم و شما صاحب عزا نباشین؟ یا بقیة الله..)
همه شب تو در کنار من و من خبر ندارم
نظر تو با من و من به تو یک نظر ندارم
(یه سوال ازت دارم من رو سیاه اومدم امشب با لباس سیاه اومدم به لباس سیام نگام کن ن هبه روی سیاهم.. به جون مادرت هر حرفیو دروغ بگم اینو دارم راست میگم:
تو اگر مرا برانی ز درت کجا روم من؟
که به جز در تو جایی منه در به در ندارم...
هوسی به سر ندارم مگر اینکه با تو باشم
(دیگه این روزا که راست میگیم این حرفا؟ دیگه این روزا همه فکر و خیالم به ده بیست روز دیگس میشه من زنده باشم براش سینه بزنم؟ میشه من شب سوم محرم برا عمه جانت گریه کنم؟
بس که دویدم عقب قافله
پای من از ره شده پر آبله...
السلام علیک یا اباجعفر یا محمدبن علی بن الحسین بن علی أیها الباقر یابن رسول الله
سرور گرامم فرمودن پنج سالش بود همه چیزو دیده.. بزارین خودشون براتون روضه بخونن)
من از اهالی نورم من از حوالی ماه
من از قبیلهی دردم من از عشیرهی آه
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
میدونستن ما کیایم، میدونستن ما اولاد پیغمبریم)
من از محلهی صبرم ز کوچههای شکیب
منی که خنده ز لبهام را زمانه گرفت
منی که زخم دلم را نمک نشانه گرفت
منی که سینهام آتش فشانی از غم بود
منی که در نظرم هر نفس محرم بود...
کدام کودکی؟ من از پنج سالگی پیرم
به یاد جد غریبم غریب میمیرم
پدربزرگ مرا نیزه دارها کشتند...
درست گوشهی گودال بارها کشتند...
درست گوشهی گودال در کمین افتاد
پدربزرگ من از روی زین بر زمین افتاد...
پدربزرگ مرا پیش چشم ما کشتند
میان خندهی یک مشت بی حیا کشتند
کسی که در وسط جهل مردم او را کشت
فقط به خاطر یک مشت گندم او را کشت!
منی که روز دهم قحط آب را دیدم
تلظی لب طفل رباب را دیدم
هنوز در نظرم خندههای حرمله هست...
هنوز روی تنم رد پای سلسله هست
به آسمان برسد شعلههای نالهی من
کبود شد تن همبازی سه سالهی من...
عبور از دل بازارها مرا کشته...
هنوز در نظرم خندههای حرمله هست...
هی میومد جلوی رباب وایمیستاد، مردم میومدن دستشو میبوسیدن! رباب گریه کرد زینبم ببین دارن دست بچه کششو...)
عبور از دل بازارها مرا کشته...
نگاه عمه مرا بارها کشته...
(هی نگاه میکرد به سر عباس؛ ایولا.. هی نگاه میکرد به سر اکبر؛ ایولا عمه... هی نگاه میکرد به سر قاسم؛ باریکلا منو تنها گذاشتین میون یه مشت نامحرم)
سر عباس تا روی نی رفت
خیمهها گر گرفت بلوا شد
تا که دیدند بی علمداریم
سر هر خیمهای چه دعوا شد!!
خبر رسیده که زینب سوار محمل شد
گلوی شاه مهیای تیغ قاتل شد
خبر رسیده که بوی سراب میآید
خبر رسیده که دارد رباب میآید...
همیشه ما خوندیم امشب زینب میخونه! چی؟
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا..
همه میرن کربلا میگن خوش به حالت میری کربلا امشب زمین و آسمون به یه خانم میگن میشه تو نری کربلا؟؟
میزارین برا مسلم بخونم؟
بالا دارالعماره ایستاده دست بسته. داره یه نگاهی میکنه و گریه میکنه ملعون صدا زد اگه همین حالا هم از ابن زیاد معذرت بخوای ازت میگذره فرمود خاک به دهنت من بندهی حسینم... گریهی من برا جونی که میخوام بدم نیست گریهی من برای قافلهایه که دارم میبینم راه افتاده گریم برا اینه که نامه نوشتم دست زن و بچشو بگیره و...
نمیدونم چرا هروقت اسم مسلم بن عقیل میاد گریز روضم باید به این خانم سه ساله بیوفته
حسینیا بدن مسلم بن عقیل از بالای بلندی انداختن پایین.
چندتا بدنه تو اهل بیت ازبالا بلندی افتاده یکیم بدن جواد الائمس، بدن گل پسر امام رضا رو از روی پشت بام از تو بازار انداختن...
یکی بدن آقاتون اباالفضله.. رد شیم...
یکی بدن آقاتون حسینه...
ولی یه نفر گفتنشم جرأت میخواد، یه نفرش یه سه سالس اونم نیمهی شب...
افتادم از روی ناقه یادته؟
عممون که زجه میزد یادته؟
حسین...
-----------------------
کانال کربلایی حمیدرضاعلیمی 🔻
🔷🔸@hamidalimi_matn
با نوای #کربلایی_حمید_علیمی
#شهادت_امام_باقر_ع
سلام علی قلب زینب الصبور
(فردا آقاتون اباعبدالله از مکه میاد بیرون دیگه یعنی هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله...
همین شبا در به دریه حضرت مسلمه علیه السلام، نه در به در مردما! در به در امام حسین...
اللهُمَّ الْعَنْ صَنَمَيْ قُرَيْشٍ وَجِبْتَيْها وَطاغُوتَيْها وَإِفْكَيْها وَإِبْنَتَيْهِما و أتباعهما و عدد ما أحاط بهی علمک
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم کن لولیک...
یابن الحسن...)
همه شب تو در کنار من و من خبر ندارم
(مگه میشه ما جایی براشون گریه کنیم و شما نباشی؟ مگه میشه ما جایی اسم غریبتونو نیاریم و شما صاحب عزا نباشین؟ یا بقیة الله..)
همه شب تو در کنار من و من خبر ندارم
نظر تو با من و من به تو یک نظر ندارم
(یه سوال ازت دارم من رو سیاه اومدم امشب با لباس سیاه اومدم به لباس سیام نگام کن ن هبه روی سیاهم.. به جون مادرت هر حرفیو دروغ بگم اینو دارم راست میگم:
تو اگر مرا برانی ز درت کجا روم من؟
که به جز در تو جایی منه در به در ندارم...
هوسی به سر ندارم مگر اینکه با تو باشم
(دیگه این روزا که راست میگیم این حرفا؟ دیگه این روزا همه فکر و خیالم به ده بیست روز دیگس میشه من زنده باشم براش سینه بزنم؟ میشه من شب سوم محرم برا عمه جانت گریه کنم؟
بس که دویدم عقب قافله
پای من از ره شده پر آبله...
السلام علیک یا اباجعفر یا محمدبن علی بن الحسین بن علی أیها الباقر یابن رسول الله
سرور گرامم فرمودن پنج سالش بود همه چیزو دیده.. بزارین خودشون براتون روضه بخونن)
من از اهالی نورم من از حوالی ماه
من از قبیلهی دردم من از عشیرهی آه
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
میدونستن ما کیایم، میدونستن ما اولاد پیغمبریم)
من از محلهی صبرم ز کوچههای شکیب
منی که خنده ز لبهام را زمانه گرفت
منی که زخم دلم را نمک نشانه گرفت
منی که سینهام آتش فشانی از غم بود
منی که در نظرم هر نفس محرم بود...
کدام کودکی؟ من از پنج سالگی پیرم
به یاد جد غریبم غریب میمیرم
پدربزرگ مرا نیزه دارها کشتند...
درست گوشهی گودال بارها کشتند...
درست گوشهی گودال در کمین افتاد
پدربزرگ من از روی زین بر زمین افتاد...
پدربزرگ مرا پیش چشم ما کشتند
میان خندهی یک مشت بی حیا کشتند
کسی که در وسط جهل مردم او را کشت
فقط به خاطر یک مشت گندم او را کشت!
منی که روز دهم قحط آب را دیدم
تلظی لب طفل رباب را دیدم
هنوز در نظرم خندههای حرمله هست...
هنوز روی تنم رد پای سلسله هست
به آسمان برسد شعلههای نالهی من
کبود شد تن همبازی سه سالهی من...
عبور از دل بازارها مرا کشته...
هنوز در نظرم خندههای حرمله هست...
هی میومد جلوی رباب وایمیستاد، مردم میومدن دستشو میبوسیدن! رباب گریه کرد زینبم ببین دارن دست بچه کششو...)
عبور از دل بازارها مرا کشته...
نگاه عمه مرا بارها کشته...
(هی نگاه میکرد به سر عباس؛ ایولا.. هی نگاه میکرد به سر اکبر؛ ایولا عمه... هی نگاه میکرد به سر قاسم؛ باریکلا منو تنها گذاشتین میون یه مشت نامحرم)
سر عباس تا روی نی رفت
خیمهها گر گرفت بلوا شد
تا که دیدند بی علمداریم
سر هر خیمهای چه دعوا شد!!
خبر رسیده که زینب سوار محمل شد
گلوی شاه مهیای تیغ قاتل شد
خبر رسیده که بوی سراب میآید
خبر رسیده که دارد رباب میآید...
همیشه ما خوندیم امشب زینب میخونه! چی؟
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا..
همه میرن کربلا میگن خوش به حالت میری کربلا امشب زمین و آسمون به یه خانم میگن میشه تو نری کربلا؟؟
میزارین برا مسلم بخونم؟
بالا دارالعماره ایستاده دست بسته. داره یه نگاهی میکنه و گریه میکنه ملعون صدا زد اگه همین حالا هم از ابن زیاد معذرت بخوای ازت میگذره فرمود خاک به دهنت من بندهی حسینم... گریهی من برا جونی که میخوام بدم نیست گریهی من برای قافلهایه که دارم میبینم راه افتاده گریم برا اینه که نامه نوشتم دست زن و بچشو بگیره و...
نمیدونم چرا هروقت اسم مسلم بن عقیل میاد گریز روضم باید به این خانم سه ساله بیوفته
حسینیا بدن مسلم بن عقیل از بالای بلندی انداختن پایین.
چندتا بدنه تو اهل بیت ازبالا بلندی افتاده یکیم بدن جواد الائمس، بدن گل پسر امام رضا رو از روی پشت بام از تو بازار انداختن...
یکی بدن آقاتون اباالفضله.. رد شیم...
یکی بدن آقاتون حسینه...
ولی یه نفر گفتنشم جرأت میخواد، یه نفرش یه سه سالس اونم نیمهی شب...
افتادم از روی ناقه یادته؟
عممون که زجه میزد یادته؟
حسین...
-----------------------
کانال کربلایی حمیدرضاعلیمی 🔻
🔷🔸@hamidalimi_matn
Telegram
attach 📎
#روضه_خوانی
با نوای #کربلایی_حمید_علیمی
#شب_اول_محرم ۹۸
ای داد بیداد از غریبی و اسیری
(تو کوچههای کوفه داره راه میره یه روز وقتی وارد این شهر شد جنگ بود سر اینکه مسلم مهمون کی بشه حالا یه نفر درو روش باز نمیکنه.. واویلا)
ای داد بیداد از غریبی و اسیری
من میروم بر بام قصر و تو در مسیری
من مردم اما پیش هر نامرد رفتم
آوارهی شب تا به صبح پر درد رفتم
چه زود عهد خویش را با ما شکستند
یاد حسن کردم نمازم را شکستم
(یادمه داداش حسنت نماز میخوند سجاده از پاش کشیدن.. یادمه با صورت خورد زمین صدا زد وای مادرم...)
نان تو را خوردند دنبال یزیدند
مثل علی من را به هر کوچه کشیدند
(صدا زد میشه به من آب بدین؟
آب براش آوردن یه وقت تا لب به آب زد دندان مبارک شکسته بود دهان پر خون شد ظرف آب پر خون، لب به آب نزد.)
این زخم لب این کاسه هم اصلا بهانهست
من تشنگی را دوست دارم عاشقانهست
اینها که میگفتند عبد خانه زادند
از شیعیان مخلص ابن زیادند
این قوم از کینه دلی لبریز دارند
در دستهاشان سنگهای تیز دارند
دادم عقیقم را که فکر شر نباشند
تا بعد از این دنبال انگشتر نباشند
پایین بیوفتم تا که تو پایین نیوفتی
از بام میافتم که تو از زین نیوفتی
من شمر را دیدم دنبال خطر بود
چشمم به آن خنجر که بسته بر کمر بود!
آقا خلاصه من به جرم عشق مردم
یاد تنور افتادم و من نان نخوردم...
-----------------------
کانال کربلایی حمیدرضاعلیمی 🔻
🔷🔸@hamidalimi_matn
با نوای #کربلایی_حمید_علیمی
#شب_اول_محرم ۹۸
ای داد بیداد از غریبی و اسیری
(تو کوچههای کوفه داره راه میره یه روز وقتی وارد این شهر شد جنگ بود سر اینکه مسلم مهمون کی بشه حالا یه نفر درو روش باز نمیکنه.. واویلا)
ای داد بیداد از غریبی و اسیری
من میروم بر بام قصر و تو در مسیری
من مردم اما پیش هر نامرد رفتم
آوارهی شب تا به صبح پر درد رفتم
چه زود عهد خویش را با ما شکستند
یاد حسن کردم نمازم را شکستم
(یادمه داداش حسنت نماز میخوند سجاده از پاش کشیدن.. یادمه با صورت خورد زمین صدا زد وای مادرم...)
نان تو را خوردند دنبال یزیدند
مثل علی من را به هر کوچه کشیدند
(صدا زد میشه به من آب بدین؟
آب براش آوردن یه وقت تا لب به آب زد دندان مبارک شکسته بود دهان پر خون شد ظرف آب پر خون، لب به آب نزد.)
این زخم لب این کاسه هم اصلا بهانهست
من تشنگی را دوست دارم عاشقانهست
اینها که میگفتند عبد خانه زادند
از شیعیان مخلص ابن زیادند
این قوم از کینه دلی لبریز دارند
در دستهاشان سنگهای تیز دارند
دادم عقیقم را که فکر شر نباشند
تا بعد از این دنبال انگشتر نباشند
پایین بیوفتم تا که تو پایین نیوفتی
از بام میافتم که تو از زین نیوفتی
من شمر را دیدم دنبال خطر بود
چشمم به آن خنجر که بسته بر کمر بود!
آقا خلاصه من به جرم عشق مردم
یاد تنور افتادم و من نان نخوردم...
-----------------------
کانال کربلایی حمیدرضاعلیمی 🔻
🔷🔸@hamidalimi_matn
Telegram
attach 📎
#روضه_خوانی
با نوای #کربلایی_حمید_علیمی
#شب_اول_محرم ۹۸
محرم اومد و دوباره خیمهها و روضهها
دوباره بیرق عزا بپا
دوباره ناله میزنه گدا
حسین...
یا صاحب الزمان
بساط روضتون کجاس آقا؟
تنهایی ناله میزنی چرا؟
یه سر به ما بزن تو این شبا
آقا...
دوباره رام دادی بیام تو روضت
بازم بشم گریه کن رقیت
تا عمر دارم مدیونم و بیچارت
▪️حسین حسین حسین حسین جان▪️
کوفه نیا حسین
برات نوشتم که بیای آقا
کوفه نمیکنه بهت وفا
منو زمین زدن چه بی هوا
حسین...
با تیغ و نیزهها
منو زدن خونین شده لبم
برا حرم در تاب و در تبم
دلواپس رباب و زینبم
حسین...
(امام حسین که به دنیا اومد پیغمبر گریه کرد. بی بی فرمود یا رسول الله چرا گریه میکنین بچم تازه به دنیا اومده مشکلی هست؟
فرمود نه گریه میکنم بین دو نهر آب تشنه میکشنش...
صدا زد شما هستین؟ پیغمبر گریه کرد گفت نه دخترم
فرمود باباش علی؟ من؟
فرمود نه تو نه علی نه حسن...
صدا زد بابا پس حسینم؟
فرمود یه عده میان آخرالزمان مثل مادرای بچه مرده برای حسینت نالع میزنن گریه میکنن)
با تیغ و نیزهها
منو زدن خونین شده لبم
برا حرم در تاب و در تبم
دلواپس رباب و زینبم
حسین...
کوفه نیا کوفه پر از نیرنگه
تو دست بچههای کوفه سنگه
اینجا سر کشتنت آقا جنگه
حسین...
-----------------------
کانال کربلایی حمیدرضاعلیمی 🔻
🔷🔸@hamidalimi_matn
با نوای #کربلایی_حمید_علیمی
#شب_اول_محرم ۹۸
محرم اومد و دوباره خیمهها و روضهها
دوباره بیرق عزا بپا
دوباره ناله میزنه گدا
حسین...
یا صاحب الزمان
بساط روضتون کجاس آقا؟
تنهایی ناله میزنی چرا؟
یه سر به ما بزن تو این شبا
آقا...
دوباره رام دادی بیام تو روضت
بازم بشم گریه کن رقیت
تا عمر دارم مدیونم و بیچارت
▪️حسین حسین حسین حسین جان▪️
کوفه نیا حسین
برات نوشتم که بیای آقا
کوفه نمیکنه بهت وفا
منو زمین زدن چه بی هوا
حسین...
با تیغ و نیزهها
منو زدن خونین شده لبم
برا حرم در تاب و در تبم
دلواپس رباب و زینبم
حسین...
(امام حسین که به دنیا اومد پیغمبر گریه کرد. بی بی فرمود یا رسول الله چرا گریه میکنین بچم تازه به دنیا اومده مشکلی هست؟
فرمود نه گریه میکنم بین دو نهر آب تشنه میکشنش...
صدا زد شما هستین؟ پیغمبر گریه کرد گفت نه دخترم
فرمود باباش علی؟ من؟
فرمود نه تو نه علی نه حسن...
صدا زد بابا پس حسینم؟
فرمود یه عده میان آخرالزمان مثل مادرای بچه مرده برای حسینت نالع میزنن گریه میکنن)
با تیغ و نیزهها
منو زدن خونین شده لبم
برا حرم در تاب و در تبم
دلواپس رباب و زینبم
حسین...
کوفه نیا کوفه پر از نیرنگه
تو دست بچههای کوفه سنگه
اینجا سر کشتنت آقا جنگه
حسین...
-----------------------
کانال کربلایی حمیدرضاعلیمی 🔻
🔷🔸@hamidalimi_matn
Telegram
attach 📎
#روضه_خوانی
🖊ورود به کربلا
با نوای #کربلایی_حمید_علیمی
#شب_دوم_محرم ۹۸
الله علیکم یا اهلبیت النبوه و معدن الرساله
یا فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها ، والعن جبت و الطاغوت، و اللات و العُزّیٰ و ابنتیهما و أتباعهم، به عدد ما احاط به علمک
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم کل لولیک...
یاابن الحسن...
خراب کردهام آقا خودت درستش کن
امید غایب دلها خودت درستش کن
( به مادرت قسم این روضهها نبود جایی نداشتم حرف بزنم، جایی نداشتم بشینم از خودم گله کنم، از خودم شکایت کنم از دربه دریام برات بگم، از بدبختیام، از دو دره بازیام برات بگم... اگه یه همچین روضهها و یه همچین جاهایی نبود من کجا درد دلمو خالی میکردم؟ اگه شما نبودین من باکی حرف میزدم؟ بزارین امشبم راحت حرف دلم بزنم
مثل همیشه!
ممنونتم که همیشه خوب حرفامو میشنوی میزاری باهات حرف بزنم، ممنونم یه بارم به روم نیاوردی ، یه بارم رسوام نکردی، مشتمو باز نکردی! ممنونتم ممنونتم)
آقای من نمانده پشت سر من پُلی که برگردم
ولی به خاطر زهرا خودت درستش کن
یابن الحسن...
جانسوزتر از فراغت ندیدم، دیدم
آمد به سرم از آنچه میترسیدم
(رفیقا دیگه عمهی سادات رسید کربلا...)
رسیدی حسین اینجا کرب و بلاس
اسم اینجا که خیلی برات آشناس
(آخه تا رسیدن ذوالجناح از حرکت ایستاد!
هرچی دهان این اسب کشیدن حرکت نکرد
هرچی دهانه رو هم عوض کردند هم حرکت نکرد
اباعبدالله نگاه کردند و توسل فرمودند.
ذوالجناح حرکت نمیکنه.
فرمودند اسم این سرزمین چیه؟
گفتن آقا به این جا غاضریه میگن
به این جا شاطی الفرات میگن
قادسیه میگن
فرمود آیا اسم دیگه ای هم داره؟
گفتن آقا به این جا کربلا میگن
نینوا میگن
تا اسم کربلا اومد دیدن یه صدای از محمل زینب بلند شد.
خودشو اباعبدالله رسوند به منزل پرسید زینبم چی شده؟؟
صدا زد یادته به من میگفتی چرا یهو به زیر گلوم خیره میشی؟
یادمه مادرم گفت میری یه سرزمین کربلا... )
رسیدی حسین اینجا کرب و بلاس
اسم اینجا چقدر برات آشناس
میبینی خودت که زمین بلاس
میبینی که سرا از بدنها جداس
رسیدی به دنیای نیزه
رسیدی به مهمونیِ تیر
تو اونقدر غریبی که حالا
رسیدی به آغوش شمشیر
غریبم حسین، غریبم حسین...
(یه عده جلو جلو میرفتن، خبر بیارن از راه
اومدن، آقا انگار به نخلستان داریم میرسیم.
راه بلده گفت آقا ما اینطرفا رو به رومون نخلستون نداریم پشت سرمون و چپ و راستمون داریم ولی رو به رومون نخلستان نداریم!
فرمود اونا نخل نیس اونا نیزه دارای کوفه و شامن...)
حسین...
بمیرم به دشت بلا اومدی
میشه غارت یه روز خیمهای که زدی
که هرچی که هست تو حرم میبرن
حتی گهوارهی اصغرم میبرن!
یه روزی میاد چاره میره
دلی که شد آواره میره
خلاصه بگم بعد عباس
از این خیمه گوشواره میره
(کجا اومدی عزیزم؟ کجا اومدی؟...
یا اباعبدلله امروز منم کربلا پیادم کن دل من و فرش خیمههای خواهرات کن
یا اباعبدلله...)
-----------------------
کانال کربلایی حمیدرضاعلیمی 🔻
🔷🔸@hamidalimi_matn
🖊ورود به کربلا
با نوای #کربلایی_حمید_علیمی
#شب_دوم_محرم ۹۸
الله علیکم یا اهلبیت النبوه و معدن الرساله
یا فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها ، والعن جبت و الطاغوت، و اللات و العُزّیٰ و ابنتیهما و أتباعهم، به عدد ما احاط به علمک
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم کل لولیک...
یاابن الحسن...
خراب کردهام آقا خودت درستش کن
امید غایب دلها خودت درستش کن
( به مادرت قسم این روضهها نبود جایی نداشتم حرف بزنم، جایی نداشتم بشینم از خودم گله کنم، از خودم شکایت کنم از دربه دریام برات بگم، از بدبختیام، از دو دره بازیام برات بگم... اگه یه همچین روضهها و یه همچین جاهایی نبود من کجا درد دلمو خالی میکردم؟ اگه شما نبودین من باکی حرف میزدم؟ بزارین امشبم راحت حرف دلم بزنم
مثل همیشه!
ممنونتم که همیشه خوب حرفامو میشنوی میزاری باهات حرف بزنم، ممنونم یه بارم به روم نیاوردی ، یه بارم رسوام نکردی، مشتمو باز نکردی! ممنونتم ممنونتم)
آقای من نمانده پشت سر من پُلی که برگردم
ولی به خاطر زهرا خودت درستش کن
یابن الحسن...
جانسوزتر از فراغت ندیدم، دیدم
آمد به سرم از آنچه میترسیدم
(رفیقا دیگه عمهی سادات رسید کربلا...)
رسیدی حسین اینجا کرب و بلاس
اسم اینجا که خیلی برات آشناس
(آخه تا رسیدن ذوالجناح از حرکت ایستاد!
هرچی دهان این اسب کشیدن حرکت نکرد
هرچی دهانه رو هم عوض کردند هم حرکت نکرد
اباعبدالله نگاه کردند و توسل فرمودند.
ذوالجناح حرکت نمیکنه.
فرمودند اسم این سرزمین چیه؟
گفتن آقا به این جا غاضریه میگن
به این جا شاطی الفرات میگن
قادسیه میگن
فرمود آیا اسم دیگه ای هم داره؟
گفتن آقا به این جا کربلا میگن
نینوا میگن
تا اسم کربلا اومد دیدن یه صدای از محمل زینب بلند شد.
خودشو اباعبدالله رسوند به منزل پرسید زینبم چی شده؟؟
صدا زد یادته به من میگفتی چرا یهو به زیر گلوم خیره میشی؟
یادمه مادرم گفت میری یه سرزمین کربلا... )
رسیدی حسین اینجا کرب و بلاس
اسم اینجا چقدر برات آشناس
میبینی خودت که زمین بلاس
میبینی که سرا از بدنها جداس
رسیدی به دنیای نیزه
رسیدی به مهمونیِ تیر
تو اونقدر غریبی که حالا
رسیدی به آغوش شمشیر
غریبم حسین، غریبم حسین...
(یه عده جلو جلو میرفتن، خبر بیارن از راه
اومدن، آقا انگار به نخلستان داریم میرسیم.
راه بلده گفت آقا ما اینطرفا رو به رومون نخلستون نداریم پشت سرمون و چپ و راستمون داریم ولی رو به رومون نخلستان نداریم!
فرمود اونا نخل نیس اونا نیزه دارای کوفه و شامن...)
حسین...
بمیرم به دشت بلا اومدی
میشه غارت یه روز خیمهای که زدی
که هرچی که هست تو حرم میبرن
حتی گهوارهی اصغرم میبرن!
یه روزی میاد چاره میره
دلی که شد آواره میره
خلاصه بگم بعد عباس
از این خیمه گوشواره میره
(کجا اومدی عزیزم؟ کجا اومدی؟...
یا اباعبدلله امروز منم کربلا پیادم کن دل من و فرش خیمههای خواهرات کن
یا اباعبدلله...)
-----------------------
کانال کربلایی حمیدرضاعلیمی 🔻
🔷🔸@hamidalimi_matn
Telegram
attach 📎
#روضه_خوانی
🖊روضه حضرت عبدالله بن حسن( علیه السلام)
با نوای #کربلایی_حمید_علیمی
#شب_پنجم_محرم ۹۸
(همه رفتن دیگه مردی تو خیمهها نیس به جز امام سجاد
علیاصغرم که حرمله زد
حالا دستشو گرفته
علامه دربندی میفرماید: بیبی زینب دست این بچه رو با طناب بسته بود به دست خودش، یه وقت نگاه کرد. اباعبدلله هی میومد بالای یه بلندی وایمیساد هی صدا میزد «لاحولو لا قوة الا بالله علی العظیم» یعنی ای زن و بچه من هنوز زندم...
ساعتی گذشت زینب دید داداشش بالای بلندی نیومد! واویلا... به یه کنیزا فرمود برو ببین چه خبره؟ کنیز اومد، بیبی کسی بالا بلندی نیومده! فقط نمیدونم چرا سمت گودال شلوغه...
دوید از خیمه بیرون، دست عبدالله رو به دست امکلثوم داد، یه وقت دید واویلا! دارن میرن تو گودال، میان و میرن، میان و میرن، میان و میرن...
فرقةٌ بالعصا یه عده با عصا میان... فرقة بالسیوف... یه وقت دیدن عبدالله دست امکلثوم و هی میبوسه، توروخدا بزار برم.
زینب اومد دستشو گرفت، عزیز برادرم بی قراری نکن
بازم هی دست عمه رو بوسید، توروخدا بزار برم! عمه ببین چند نفر به یک نفر..
شاید زینب به ذهنش برسه، عزیزم یه روز منو باباتم تو کوچه دیدیم چند نفر به یه نفر...
دست عمه رو بوسید دست و کشید رفت سمت گودال، تو گودال شلوغ بود واویلا..
چشمای نیمه باز عموش باز شد، کجا اومدی عزیزم؟
عمو یه عمر گفتی به من تا صدات میزدم بابا تو به من میگفتی جون بابا، نزاشتی یه عمر فکر کنم یتیمم، حالا نوبت منه! نمی.زارم یه زخم به بدنت بیشتر برسه...
رفیقا، نامرد اومد جلو صدا زد من مدینم بودم پدرمم تو مدینه بود، بچه بودم دیدم بابام تو اون کوچه چه کرد! اومدم منم قضاش و به جا بیارم
شمشیر بالا برد تا اومد بیاره پایین این آقازاده دستش سپر کرد، دیدن این دست به پوست آویزان شده...)
چند نفر به یک نفر؟ ای بیحیا دیگه نزن!
مگه یادم میره من بودم و یه گل پرپر؟
مگه یادم میره من بودم و زخم کبوتر؟
مگه یادم میره روی زمین افتاده مادر؟
مگه یادم میره من بودم و آتیش و دود و؟
مگه یادم میره اون کوچه و رخ کبود و؟
مگه یادم میره من بودم و یه دل شاکی؟
مگه یادم میره من بودم و چادر خاکی؟
(خدا نکنه بچه ببینه مادرش زمین میخوره
تو مدینه یه نفر حرف نزد
یک تن نگفت زن را کسی مقابل شوهر نمیزند)
-----------------------
کانال کربلایی حمیدرضاعلیمی 🔻
🔷🔸@hamidalimi_matn
🖊روضه حضرت عبدالله بن حسن( علیه السلام)
با نوای #کربلایی_حمید_علیمی
#شب_پنجم_محرم ۹۸
(همه رفتن دیگه مردی تو خیمهها نیس به جز امام سجاد
علیاصغرم که حرمله زد
حالا دستشو گرفته
علامه دربندی میفرماید: بیبی زینب دست این بچه رو با طناب بسته بود به دست خودش، یه وقت نگاه کرد. اباعبدلله هی میومد بالای یه بلندی وایمیساد هی صدا میزد «لاحولو لا قوة الا بالله علی العظیم» یعنی ای زن و بچه من هنوز زندم...
ساعتی گذشت زینب دید داداشش بالای بلندی نیومد! واویلا... به یه کنیزا فرمود برو ببین چه خبره؟ کنیز اومد، بیبی کسی بالا بلندی نیومده! فقط نمیدونم چرا سمت گودال شلوغه...
دوید از خیمه بیرون، دست عبدالله رو به دست امکلثوم داد، یه وقت دید واویلا! دارن میرن تو گودال، میان و میرن، میان و میرن، میان و میرن...
فرقةٌ بالعصا یه عده با عصا میان... فرقة بالسیوف... یه وقت دیدن عبدالله دست امکلثوم و هی میبوسه، توروخدا بزار برم.
زینب اومد دستشو گرفت، عزیز برادرم بی قراری نکن
بازم هی دست عمه رو بوسید، توروخدا بزار برم! عمه ببین چند نفر به یک نفر..
شاید زینب به ذهنش برسه، عزیزم یه روز منو باباتم تو کوچه دیدیم چند نفر به یه نفر...
دست عمه رو بوسید دست و کشید رفت سمت گودال، تو گودال شلوغ بود واویلا..
چشمای نیمه باز عموش باز شد، کجا اومدی عزیزم؟
عمو یه عمر گفتی به من تا صدات میزدم بابا تو به من میگفتی جون بابا، نزاشتی یه عمر فکر کنم یتیمم، حالا نوبت منه! نمی.زارم یه زخم به بدنت بیشتر برسه...
رفیقا، نامرد اومد جلو صدا زد من مدینم بودم پدرمم تو مدینه بود، بچه بودم دیدم بابام تو اون کوچه چه کرد! اومدم منم قضاش و به جا بیارم
شمشیر بالا برد تا اومد بیاره پایین این آقازاده دستش سپر کرد، دیدن این دست به پوست آویزان شده...)
چند نفر به یک نفر؟ ای بیحیا دیگه نزن!
مگه یادم میره من بودم و یه گل پرپر؟
مگه یادم میره من بودم و زخم کبوتر؟
مگه یادم میره روی زمین افتاده مادر؟
مگه یادم میره من بودم و آتیش و دود و؟
مگه یادم میره اون کوچه و رخ کبود و؟
مگه یادم میره من بودم و یه دل شاکی؟
مگه یادم میره من بودم و چادر خاکی؟
(خدا نکنه بچه ببینه مادرش زمین میخوره
تو مدینه یه نفر حرف نزد
یک تن نگفت زن را کسی مقابل شوهر نمیزند)
-----------------------
کانال کربلایی حمیدرضاعلیمی 🔻
🔷🔸@hamidalimi_matn
Telegram
attach 📎