Forwarded from اتچ بات
#تک_ببین_که_گل_پسر_مجتبی_شده_داماد
#کربلایی_حمید_علیمی
#شب_پنجم_محرم_1396
#حضرت_قاسم_ابن_الحسن_ع
ببین که گل پسر مجتبی شده داماد
بگو مبارک باد
غزال خوش خط و خالش شاخه ی شمشاد
بگو مبارک باد
به گریه ی روی لب هر فرشته ای فریاد
بگو مبارک باد
◾️ واویلا مبارک باد ◾️
حرم شده غوغا
در این شب زیبا
کبوتران خدا چقدر خوشبختن
برای ماه عسل آمدند کربلا
حسین جای حسن وان یکادبخوادبه قد و بالایش
و عمه زینب او
عجب نقابی زد
به روی زیبایش
کجاست بابایش
کجاست بابایش
که بوسه ای بزند بر دوچشم زیبایش
بگو مبارک باد
◾️ واویلا مبارک باد ◾️
میان خیمه فقط بیقرار رفتن بود
به گریه و خواهش دوید سوی عمو
رسید و گفت عموجان مرا اجازه بده
به قلب خسته ی من تو جان تازه بده
علی اکبر تو رفته من چرا نروم
عمو اجازه بده
عمو اجازه بده تا به این حرامی ها
شجاعت پدرم را کمی نشان بدهم
به ذکر یا حیدر
سپاه خیره سر کوفه را تکان بدهم
عمو به قاسم گفت
توجان جان منی
امنت حسنی
دلم نمی آید ببینمت که بیفتی دست و پا بزنی
به گریه قاسم دلخسته سوی مادر رفت
برای کشته شدن میان معرکه ازیک مسیردیگررفت
گرفت نامه ی بابای خویش را آنگاه
دوید جانب شاه
عموببین پدرم سفارشم کرده
نظر به گریه و شعب و به خواهشم کرده
فدای تو بشوم
عمو اجازه بده
حسین گریه کنان بوسه زد به صورت او
و زیر لب می گفت فدای غیرت او
عمو اباالفضلش رسیده تا که بنازدبه قدوقامت او
ومادرش نجمه میان خیمه پریشان شدازمصیبت او
میان کرب و بلا
چو ماه تابیده
خدا بخیر کند
زره نپوشیده
◾️ واویلا ◾️
کانال متن اشعار کربلایی حمیدرضا علیمی🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn
#کربلایی_حمید_علیمی
#شب_پنجم_محرم_1396
#حضرت_قاسم_ابن_الحسن_ع
ببین که گل پسر مجتبی شده داماد
بگو مبارک باد
غزال خوش خط و خالش شاخه ی شمشاد
بگو مبارک باد
به گریه ی روی لب هر فرشته ای فریاد
بگو مبارک باد
◾️ واویلا مبارک باد ◾️
حرم شده غوغا
در این شب زیبا
کبوتران خدا چقدر خوشبختن
برای ماه عسل آمدند کربلا
حسین جای حسن وان یکادبخوادبه قد و بالایش
و عمه زینب او
عجب نقابی زد
به روی زیبایش
کجاست بابایش
کجاست بابایش
که بوسه ای بزند بر دوچشم زیبایش
بگو مبارک باد
◾️ واویلا مبارک باد ◾️
میان خیمه فقط بیقرار رفتن بود
به گریه و خواهش دوید سوی عمو
رسید و گفت عموجان مرا اجازه بده
به قلب خسته ی من تو جان تازه بده
علی اکبر تو رفته من چرا نروم
عمو اجازه بده
عمو اجازه بده تا به این حرامی ها
شجاعت پدرم را کمی نشان بدهم
به ذکر یا حیدر
سپاه خیره سر کوفه را تکان بدهم
عمو به قاسم گفت
توجان جان منی
امنت حسنی
دلم نمی آید ببینمت که بیفتی دست و پا بزنی
به گریه قاسم دلخسته سوی مادر رفت
برای کشته شدن میان معرکه ازیک مسیردیگررفت
گرفت نامه ی بابای خویش را آنگاه
دوید جانب شاه
عموببین پدرم سفارشم کرده
نظر به گریه و شعب و به خواهشم کرده
فدای تو بشوم
عمو اجازه بده
حسین گریه کنان بوسه زد به صورت او
و زیر لب می گفت فدای غیرت او
عمو اباالفضلش رسیده تا که بنازدبه قدوقامت او
ومادرش نجمه میان خیمه پریشان شدازمصیبت او
میان کرب و بلا
چو ماه تابیده
خدا بخیر کند
زره نپوشیده
◾️ واویلا ◾️
کانال متن اشعار کربلایی حمیدرضا علیمی🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn
Telegram