Forwarded from اتچ بات
#اگه_چشام_نمی_بینه
#کربلایی_حمید_علیمی
#شب_سوم_محرم_1396
#حضرت_رقیه_س
اگه چشام نمی بینه
میون این تاریکی
ولی بابا حس میکنم
خیلی بهم نزدیکی
عمه زخمامو میبوسه
آروم رو خاک ویرونه
میخواد من و بغل کنه
ولی نمیتونه
هی تو رو زدن رو نی جلو چشای من
هی من رو زدن زخمیه دست و پای من
عمه رو زدن به جرم گریه های من
تا که تو از پیشم رفتی
غم توی دلم جا شد
چشام با این کبودی ها
چقدر شبیه زهرا شد
عمه دستامو میگیره
آخه چشام نمیبینه
تو گریه هام من و زدن
جرمم فقط اینه
رفتی و شدی قاری نیزه ها بابا
رفتی و شدم ساکن تو خرابه ها
رفتی و شدیم اسیر شمر بی حیا
سه سالمه که داغ تو
از زندگی سیرم کرد
قدم خمیده شد بابا
نبودنت پیرم کرد
بابا محاسنت خونه
اینجا سرت چی آوردن
موهات چرا خاکستره
تو رو کجا بردن
رفتی و بابا خمیده مثل مادرم
رفتی و بابا کبوده چشای ترم
رفتی و بابا آتیش گرفته معجرم
کانال متن اشعار کربلایی حمیدرضا علیمی🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn
#کربلایی_حمید_علیمی
#شب_سوم_محرم_1396
#حضرت_رقیه_س
اگه چشام نمی بینه
میون این تاریکی
ولی بابا حس میکنم
خیلی بهم نزدیکی
عمه زخمامو میبوسه
آروم رو خاک ویرونه
میخواد من و بغل کنه
ولی نمیتونه
هی تو رو زدن رو نی جلو چشای من
هی من رو زدن زخمیه دست و پای من
عمه رو زدن به جرم گریه های من
تا که تو از پیشم رفتی
غم توی دلم جا شد
چشام با این کبودی ها
چقدر شبیه زهرا شد
عمه دستامو میگیره
آخه چشام نمیبینه
تو گریه هام من و زدن
جرمم فقط اینه
رفتی و شدی قاری نیزه ها بابا
رفتی و شدم ساکن تو خرابه ها
رفتی و شدیم اسیر شمر بی حیا
سه سالمه که داغ تو
از زندگی سیرم کرد
قدم خمیده شد بابا
نبودنت پیرم کرد
بابا محاسنت خونه
اینجا سرت چی آوردن
موهات چرا خاکستره
تو رو کجا بردن
رفتی و بابا خمیده مثل مادرم
رفتی و بابا کبوده چشای ترم
رفتی و بابا آتیش گرفته معجرم
کانال متن اشعار کربلایی حمیدرضا علیمی🔻
🔶🔹 @hamidalimi_matn