حرف دل
45 subscribers
6.77K photos
25 videos
143 links
Download Telegram
یار جان
سفرِ طولانی داشتی قصد بازگشت نداری؟
قصد بازگشت به کلبه کوچک دلم را!
باورکن حتی زمان هم از تو دلخور است...
بیا عزیز جان
بیا...
دیگر با ساعت ها و دقیقه ها و ثانیه ها بحث نکن
بیا
که این کلبه بعد از متروکه شده
وفقط خیالت تو در آن ساکن است !
بیا
خودت بیا
نه خیالت
تمامت را بیاور
نه نصف و نیمه ات را!
بیا که این کلبه
دوباره جان بگیرد...
میدانی ؟بعد از تو غمگین ترین نقطه ی جهان
آغوشِ من است که از تن تو خالیست!
سرد ترین نقطه ی جهان دستان من است
که از دستان تو خالیست!
بارانی ترین نقطه ی جهان چشمان من است
که از نگاه تو خالیست!
زلزله خیزترین نقطه ی جهان صدای من است
که جهان را ویران کرده از فریاد نامت!
میدانی وقتی از پشت ابر ها آمدی
زیبا بودی
آن صورت سرخ و سفیدت به دلم نشست
نگاهت کردم ، نگاهم کردی
در برق چشمانت ستاره ها را دیدم
آن صورت ماهت مهربانی خاصی داشت
همین که داشتم به تو عادت میکردم
نگاهت را دزدیدی
پشت ابرها قایم شدی
صدایت کردم نشنیده ای
آیینه شدم ندیدی!
از دوری تو یخ زدم ، نتابیدی !
کلاغ ها را به دنبالت فرستادم ،
آسمان پر از صدای قارقار شد
نامه ها را دست کفتر ها دادم
تا عشق مرا خبر دهند اما تو نادیده گرفتی
آتش گرفت ،خطوطِ بی رنگم !
آمده بودم به سیاهی شبت نگاه کنم
دزدید افق نگاهم را آن قرصِ ماه !
آمده بودم تمنا کنم از سنگ آرزو ها
آرزوهایم را بلعید آن مار گرسنه ی ارزوها!
پرنده شدم بر طاقچه ی دلت نشستم
سنگ انداختی
من
نه رمیدم نه گسستم
و گفتم مشکلی نیست او صیاد است
من اهوی دشتم
تا که به دامت بیوفتم تمامِ شهر دلت را گشتم... گشتم...
تورا ندیدم....حیف...
به دامت نیوفتادم...حیف...
از همه زاویه های منطق حساب کردم
این حجم نبودت،عادلانه نیست
آمده بودم از عشق رویایی بنویسم نه اینکه تو را تمنا نکنم
آمده بودم محوِ بودنِ تو شوم
نه اینکه نبودنت مرا ،محو کند...محو...
#فاطمه_محمدی