انگار با تمام جهان وصل می شوم
در لحظهای که می کِشمت تنگ در بغل!
من در بهشتِ حتم گناهم، مرا چه کار
با وعدهی ثواب و بهشتان محتمل؟
#حسین_منزوی
💞🍀🍀
@golbarg012🎀
در لحظهای که می کِشمت تنگ در بغل!
من در بهشتِ حتم گناهم، مرا چه کار
با وعدهی ثواب و بهشتان محتمل؟
#حسین_منزوی
💞🍀🍀
@golbarg012🎀
رفته ام زين پيش وُ خواهم رفت
زين پس بازهم ،
با صدای عشق از هر سو كه آوازم دهند ...
#حسین_منزوی
💞🍀🍀
@golbarg012🎀
زين پس بازهم ،
با صدای عشق از هر سو كه آوازم دهند ...
#حسین_منزوی
💞🍀🍀
@golbarg012🎀
خورشید من!
برای تو یک ذره شد دلم
چندان که در هوای تو از خاک بگسلم
دل را قرار نیست مگر در کنار تو
کاینسان کشد به سوی تو
منزل به منزلم...
#حسین_منزوی
💞🍀🍀
@golbarg012🎀
برای تو یک ذره شد دلم
چندان که در هوای تو از خاک بگسلم
دل را قرار نیست مگر در کنار تو
کاینسان کشد به سوی تو
منزل به منزلم...
#حسین_منزوی
💞🍀🍀
@golbarg012🎀
💞🍀🍀
@golbarg012🎀
تو مثل خندهی گل، مثل خواب پروانه
تو مثل آنچهکه ناگفتنیست زیبایی
چگونه سیر شود چشمم از تماشایت؟
که جاودانهترین لحظهی تماشایی
#حسین_منزوی
@golbarg012🎀
تو مثل خندهی گل، مثل خواب پروانه
تو مثل آنچهکه ناگفتنیست زیبایی
چگونه سیر شود چشمم از تماشایت؟
که جاودانهترین لحظهی تماشایی
#حسین_منزوی
شب قدری که دمی پیش تو ماندم خوش بود
کامی از عمر که همراه تو راندم خوش بود
در خیالم که نه پرهیز و نه پروای تو داشت
بوسه ها کز لب نوش تو ستاندم خوش بود
و آن همه گل که نسیمانه به شکرانه ی تو
چیدم از باغ دل و بر تو فشاندم خوش بود
به چمنزار غزل با نی سحر آور خود
وقتی آن چشم غزالانه چراندم خوش بود
من چنان محو سخن گفتن گرمت بودم
که تو از هر چه که دم میزدی آن دم خوش بود
فالی از دفتر حافظ که برای دل تو
زدم و آن غزل ناب که خواندم خوش بود
گر چه با ساعت من ثانیه ها بیش نبود
ساعتی را که کنارت گذراندم خوش بود
#حسین_منزوی
💞🍀🍀
@golbarg012🎀
کامی از عمر که همراه تو راندم خوش بود
در خیالم که نه پرهیز و نه پروای تو داشت
بوسه ها کز لب نوش تو ستاندم خوش بود
و آن همه گل که نسیمانه به شکرانه ی تو
چیدم از باغ دل و بر تو فشاندم خوش بود
به چمنزار غزل با نی سحر آور خود
وقتی آن چشم غزالانه چراندم خوش بود
من چنان محو سخن گفتن گرمت بودم
که تو از هر چه که دم میزدی آن دم خوش بود
فالی از دفتر حافظ که برای دل تو
زدم و آن غزل ناب که خواندم خوش بود
گر چه با ساعت من ثانیه ها بیش نبود
ساعتی را که کنارت گذراندم خوش بود
#حسین_منزوی
💞🍀🍀
@golbarg012🎀
ای که همه نگاه من ، خورده گره به روی تو
تا نرود نفس ز تن ، پا نکشم ز کوی تو
گر چه به شعله میکشی، قلب مرا به عشوه ات
بر دو جهان نمی دهم یک سر تار موی تو
#حسین_منزوی 🌹🍀💫🌹🍀
@golbarg012🌹
تا نرود نفس ز تن ، پا نکشم ز کوی تو
گر چه به شعله میکشی، قلب مرا به عشوه ات
بر دو جهان نمی دهم یک سر تار موی تو
#حسین_منزوی 🌹🍀💫🌹🍀
@golbarg012🌹
🍃
عشق گاهی زندگی ساز است و گاهی زندگی سوز
تا پریزاد من از بهر کدامین خواهد آمد
ای دل من، سر مزن بر سینه این سان نا شکیبا
لحظه ای دیوانه جان ،آرام بنشین ، خواهد آمد
#حسین_منزوی
🌹🍀💫🌹🍀
@golbarg012🌹
عشق گاهی زندگی ساز است و گاهی زندگی سوز
تا پریزاد من از بهر کدامین خواهد آمد
ای دل من، سر مزن بر سینه این سان نا شکیبا
لحظه ای دیوانه جان ،آرام بنشین ، خواهد آمد
#حسین_منزوی
🌹🍀💫🌹🍀
@golbarg012🌹
بیدار
نشستم که غمت را چو چراغی
از شب
بِسِتانم به سحر بِسپُرم امشب !
#حسین_منزوی
#شبتون_بخیر
🌹🍀💫🌹🍀
@golbarg012🌹
نشستم که غمت را چو چراغی
از شب
بِسِتانم به سحر بِسپُرم امشب !
#حسین_منزوی
#شبتون_بخیر
🌹🍀💫🌹🍀
@golbarg012🌹
🍃
دلم میخواست میشد
دیدنت را هرشب
کمند اندازم و پنهان درون غرفهات آیم
🍃
و یا چون ماجرای قصهها،
یک شب که تاریک است
تو را از بسترت در جامهٔ خواب تو، بربایم...
🍃
شب خوش
#حسین_منزوی @golbarg012💞
دلم میخواست میشد
دیدنت را هرشب
کمند اندازم و پنهان درون غرفهات آیم
🍃
و یا چون ماجرای قصهها،
یک شب که تاریک است
تو را از بسترت در جامهٔ خواب تو، بربایم...
🍃
شب خوش
#حسین_منزوی @golbarg012💞
از زمزمه دلتنگیم ، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی ، نه تاب سخن داریم
آوار ِ پریشانی ست ، رو سوی چه بگریزم ؟
هنگامه ی حیرانی ست ، خود را به که بسپاریم ؟
تشویش ِ هزار «آیا» ، وسواس ِ هزار «امّا»
کوریم و نمی بینیم ، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ ، از خاطرمان رفته است
امروز که صف در صف ، خشکیده و بی باریم
دردا که هدر دادیم ، آن ذات ِ گرامی را
تیغیم و نمی بّریم ، ابریم و نمی باریم
ما خویش ندانستیم ، بیداری مان از خواب
گفتند که بیدارید ، گفتیم که بیداریم !
من راه تو را بسته ، تو راه مرا بسته
امیّد ِ رهایی نیست ، وقتی همه دیواریم
#حسین_منزوی
۱۶ اردیبهشت سالروز درگذشت حسین منزوی🌹🌹🌹🙏🙏🙏
@golbarg012💞
نه طاقت خاموشی ، نه تاب سخن داریم
آوار ِ پریشانی ست ، رو سوی چه بگریزم ؟
هنگامه ی حیرانی ست ، خود را به که بسپاریم ؟
تشویش ِ هزار «آیا» ، وسواس ِ هزار «امّا»
کوریم و نمی بینیم ، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ ، از خاطرمان رفته است
امروز که صف در صف ، خشکیده و بی باریم
دردا که هدر دادیم ، آن ذات ِ گرامی را
تیغیم و نمی بّریم ، ابریم و نمی باریم
ما خویش ندانستیم ، بیداری مان از خواب
گفتند که بیدارید ، گفتیم که بیداریم !
من راه تو را بسته ، تو راه مرا بسته
امیّد ِ رهایی نیست ، وقتی همه دیواریم
#حسین_منزوی
۱۶ اردیبهشت سالروز درگذشت حسین منزوی🌹🌹🌹🙏🙏🙏
@golbarg012💞