چه حال و روز خوشی داشت آدمی، آن روز
که روی شانهٌ او بیل بود جای تفنگ
درخت و گندم، مهر و امید می پرورد
نه تلخکامی و وحشت، نه زشت نامی و ننگ
تو خود به یاد چه می افتی از تبسم گل؟
تفنگ ها همه یادآوران تابوت اند
جهان چگونه به دست بشر جهنم شد؟
جهانیان همه قربانیان باروت اند
چه روزگار بدی، هر قدم که می گذری
دو نوجوان مسلسل به دست استاده ست
ز چارسوی جهان، هر خبر ز نوع بشر
برادری که به تیر برادر افتاده ست
سرم فدای تو ای پیرمرد بیل به دوش
که تار و پود تو در کار آب و آبادی ست.
نبینمت دگر ای نوجوان تفنگ به دست
که دسترنج تو جز خون و مرگ و وحشت نیست.
#فریدون_مشیری
#روز_جهانی_بیابان_زدایی
🆔 @GhaleshirEmrooz
که روی شانهٌ او بیل بود جای تفنگ
درخت و گندم، مهر و امید می پرورد
نه تلخکامی و وحشت، نه زشت نامی و ننگ
تو خود به یاد چه می افتی از تبسم گل؟
تفنگ ها همه یادآوران تابوت اند
جهان چگونه به دست بشر جهنم شد؟
جهانیان همه قربانیان باروت اند
چه روزگار بدی، هر قدم که می گذری
دو نوجوان مسلسل به دست استاده ست
ز چارسوی جهان، هر خبر ز نوع بشر
برادری که به تیر برادر افتاده ست
سرم فدای تو ای پیرمرد بیل به دوش
که تار و پود تو در کار آب و آبادی ست.
نبینمت دگر ای نوجوان تفنگ به دست
که دسترنج تو جز خون و مرگ و وحشت نیست.
#فریدون_مشیری
#روز_جهانی_بیابان_زدایی
🆔 @GhaleshirEmrooz