دیگران مانعِ اُنسند، خوش آن خلوتِ وصل
ڪه همین ما و تو باشیم و نباشد دگری ...

#هلالی_جغتایی

شب به چشم ما نسازد روز روشن را سیاه
کلبه ما را چراغ از دیده بیدار ماست

#صائب_تبریزی

زلف را حلقه کن و خال نمایان، که دگر
مرغ جانم هوس دانه و دامی دارد

#افسر_کرمانی

وه کز غرور دلبری وز غایت افسون‌گری
سرداری و سرلشکری با زلف و مژگان می‌کند

#افسر_کرمانی

لبی کز نازکی بارِ تبسّم برنمی‌تابد
به خون غلطم، که امروزش به دشنام آشنا کردم

#فصیحی_هروی

آن‌دم که گریم از غم روی تو های و هوی
دوزخ ز سوز سینه در آید به های و هوی

#ناصر_بخارایی

تا تویی در دلِ من کِی دگری می‌ گنجد؟

- سلمان ساوجی

کسی را سجده‌ی محراب ابروانش قبول افتد
که اشک  سرخ پیدا باشد از رخساره‌ی زردش

#بابافغانی_شیرازی

شکل ابروی تو خونریز چنان شد که امام
سوی مسجد چون رود پشت به محراب دهد

#کلیم_همدانی

هرکه آن لب‌های میگون را تماشا می‌کند
چشم می‌پوشد ز حیرانی دهن وا می‌کند

#صائب_تبریزی

مسیحا در علاج عشق، قانون خوشی دارد
که از خود می‌رود، آنگه، رگ بیمار میگیرد

#فیاض‌لاهیجی

اگر چشمت ز اسرار محبت سرمهٔ ای دارد
بببن موی سر مجنون و سیر زلف لیلاکن

#بیدل_دهلوی

ما چلّه نشینِ شبِ آزادیِ خویشیم
ای کاش که یَلدای وطن را سحری بود...

- بیداد خراسانی

‏هنوزم یار تنهایم به دیداره تو می آیم باز می آیم
جانمـ معین😍😍♥️

پیچان چو جعدم از جفا، لاغر چو مویم از عنا
درهم چو زلفم از صبا کان مو پریشان کی رسد

#امیرخسرو_دهلوی

جادوی بابلی این سحر نه خود تنها کرد
با سر زلف چلیپای تو پیمان دارد

#آشفته_شیرازی