Forwarded from غلوپژوهی
🔸حکمت سختیها و رنجها برای افراد نیکوکار در دنیا
دو نگاه الحادی و غالیانه موضعی انکاری در قبال بلایا دارند. هم غالیان افراطی مانند نصیریه و هم کافران میگویند معنا ندارد خدا ولی خودش را با بلا آزار دهد. منتها ملحدان میگویند بلا هست، پس خدا نیست، و غالیان تألیهی میگویند خدا (یا همان امام!) هست، پس بلا نیست.
موارد زیر در حکمت بلایا البته بر مبنای پذیرش وجود خدا ارائه میشود، و اگر کسی اصل وجود خدا را قبول ندارد، باید ابتدا در مورد ادله و براهین اثبات خدا با او سخن گفت.
1- اختیار دادن و تکلیف به افراد، و ایجاد زمینه برای رشد اختیاری آنان، لطف است؛ اما لازمه اختیار هم، امکان انجام فعل خوب یا بد است. اما اگر خداوند راه فعل بد را به کلی ببندد، اختیار معنا پیدا نمی کند، پس اجازه داده در دورانی یعنی در دار دنیا افراد کار بد نیز انجام دهند. و به جای آن، برای اینکه ظلم هم تأیید نشود و بدکار و نیکوکار مانند هم نباشند، به عدالت پاداش و مجازات نیز قرار داده است.
حال عقل لازم و ضروری نمی بیند این نتیجه اعمال بلافاصله خود را نشان دهد، که اگر این چنین بود، اختیار و تکلیف معنی نمی یافت؛ زیرا اگر همواره شخص نیکوکار بلافاصله پاداش نیک بیند، و بدکار، سریعاً مجازات شود، مجال کار بد گرفته می شود، و نیکوکاری هم بین افراد خیرخواه و منفعت طلب مشترک خواهد شد، و ارزش آن معلوم نمی شود. پس چنانکه وجداناً در می یابیم پاداش و جزا به تأخیر افتاده است. زیرا به چشم می بینیم نتیجه پاداش و جزا به کلی در دنیا داده نمی شود، مثلاً یزید و حجاج بن یوسف تا امثال چنگیز و هیتلر جزای ظلم و جنایات بیحساب خود را نمیبینند، اقتضای حکمت حکیم عادل این است، که این در جایی غیر از دنیا انجام شود.
2- بعضیها می گویند چه اشکالی دارد که خداوند بدون آنکه چنین آزمایش بزرگ و زحمت و تکلیف سنگین را برای مثلاً سید الشهدا به وجود بیاورد، هر پاداش را که می خواست بدون زحمت به ایشان می داد؟
پاسخ:
تکلیف کردن و ایجاد استحقاق برای اجر فضیلت به حساب می آید. فرض کنید دو کودک یا نوجوان یک میلیارد به دست آورده اند. یکی از آن دو این مبلغ را به این دلیل به دست آورده، که زحمت و تلاش بسیاری کرده و مثلاً اختراعی کرده یا زمینه ایجاد یک کار مفید شده است. و کودک دیگر بی هیچ زحمتی صرفاً به این خاطر که پدرش بسیار پولدار بوده، بی دلیل به او یک میلیارد داده است. در اینجا همه عقلا برای کودک اول که با استحقاق و زحمت و تکلیف آن عمل را به دست آورده فضیلت قائل می شوند، و او را می ستایند؛ اما برای کودکی دوم فضل قائل نمیشوند. به همین منوال خداوند می توانست بدون هیچ زحمت و تکلیف سختی به اولیای خودش اجر و پاداش بسیار بدهد. اما در این صورت این برای آنها فضلی به حساب نمی آمد. به این نکته در بعضی از روایات نیز اشاره شده است. (نمونه: کلینی، الكافي، ط - الإسلامية، ج1، ص262 به سند صحیح از امام باقر ع)
3- در بعضی از روایات (نمونه: صدوق، كمال الدين، ج2، ص507) آمده که اگر این سختی ها و زحمت ها بر انبیا و اوصیا وارد نمی شد، و همواره در همین دنیا همه خوبی ها به ایشان می رسید، و هر بدی و سختی از ایشان دفع می شد، و در نبرد ها همواره پیروز می شدند، مردم گمان خدایی و ربوبیت در مورد ایشان می بردند. چون وقتی همه چیز در دست یک شخص باشد و همه خوبی ها به سوی آید گمان می شود که همه دنیا در دست اوست پس زمینه عقیده باطل برای همه مردم فراهم می آمد درحالیکه در وضع فعلی هر کس می تواند با عقل خود بیاندیشد و عقیده صحیح یا باطل را بگذارد. آسیب جدی دیگر دفع همه بلایا از برگزیدگان خدا این بود که دیگر امکان الگوگیری از ایشان از میان میرفت، چون دیگر از جنس مردم نبودند؛ چنانکه ارزش صبر ایشان نیز شناخته نمیشد.
هم چنین اگر سختیها و محدودیتهای دنیا از همه مردم برداشته میشد مشکلات دیگری ایجاد میکرد. (التوحيد للصدوق، ص402؛ نیز نک: میلانی، چرا مرا آفریدند، 15-16)
در روایات فواید زیادی برای بلا مطرح شده است: t.me/gholow2/1772
#نفی_بلایا
@gholow2
دو نگاه الحادی و غالیانه موضعی انکاری در قبال بلایا دارند. هم غالیان افراطی مانند نصیریه و هم کافران میگویند معنا ندارد خدا ولی خودش را با بلا آزار دهد. منتها ملحدان میگویند بلا هست، پس خدا نیست، و غالیان تألیهی میگویند خدا (یا همان امام!) هست، پس بلا نیست.
موارد زیر در حکمت بلایا البته بر مبنای پذیرش وجود خدا ارائه میشود، و اگر کسی اصل وجود خدا را قبول ندارد، باید ابتدا در مورد ادله و براهین اثبات خدا با او سخن گفت.
1- اختیار دادن و تکلیف به افراد، و ایجاد زمینه برای رشد اختیاری آنان، لطف است؛ اما لازمه اختیار هم، امکان انجام فعل خوب یا بد است. اما اگر خداوند راه فعل بد را به کلی ببندد، اختیار معنا پیدا نمی کند، پس اجازه داده در دورانی یعنی در دار دنیا افراد کار بد نیز انجام دهند. و به جای آن، برای اینکه ظلم هم تأیید نشود و بدکار و نیکوکار مانند هم نباشند، به عدالت پاداش و مجازات نیز قرار داده است.
حال عقل لازم و ضروری نمی بیند این نتیجه اعمال بلافاصله خود را نشان دهد، که اگر این چنین بود، اختیار و تکلیف معنی نمی یافت؛ زیرا اگر همواره شخص نیکوکار بلافاصله پاداش نیک بیند، و بدکار، سریعاً مجازات شود، مجال کار بد گرفته می شود، و نیکوکاری هم بین افراد خیرخواه و منفعت طلب مشترک خواهد شد، و ارزش آن معلوم نمی شود. پس چنانکه وجداناً در می یابیم پاداش و جزا به تأخیر افتاده است. زیرا به چشم می بینیم نتیجه پاداش و جزا به کلی در دنیا داده نمی شود، مثلاً یزید و حجاج بن یوسف تا امثال چنگیز و هیتلر جزای ظلم و جنایات بیحساب خود را نمیبینند، اقتضای حکمت حکیم عادل این است، که این در جایی غیر از دنیا انجام شود.
2- بعضیها می گویند چه اشکالی دارد که خداوند بدون آنکه چنین آزمایش بزرگ و زحمت و تکلیف سنگین را برای مثلاً سید الشهدا به وجود بیاورد، هر پاداش را که می خواست بدون زحمت به ایشان می داد؟
پاسخ:
تکلیف کردن و ایجاد استحقاق برای اجر فضیلت به حساب می آید. فرض کنید دو کودک یا نوجوان یک میلیارد به دست آورده اند. یکی از آن دو این مبلغ را به این دلیل به دست آورده، که زحمت و تلاش بسیاری کرده و مثلاً اختراعی کرده یا زمینه ایجاد یک کار مفید شده است. و کودک دیگر بی هیچ زحمتی صرفاً به این خاطر که پدرش بسیار پولدار بوده، بی دلیل به او یک میلیارد داده است. در اینجا همه عقلا برای کودک اول که با استحقاق و زحمت و تکلیف آن عمل را به دست آورده فضیلت قائل می شوند، و او را می ستایند؛ اما برای کودکی دوم فضل قائل نمیشوند. به همین منوال خداوند می توانست بدون هیچ زحمت و تکلیف سختی به اولیای خودش اجر و پاداش بسیار بدهد. اما در این صورت این برای آنها فضلی به حساب نمی آمد. به این نکته در بعضی از روایات نیز اشاره شده است. (نمونه: کلینی، الكافي، ط - الإسلامية، ج1، ص262 به سند صحیح از امام باقر ع)
3- در بعضی از روایات (نمونه: صدوق، كمال الدين، ج2، ص507) آمده که اگر این سختی ها و زحمت ها بر انبیا و اوصیا وارد نمی شد، و همواره در همین دنیا همه خوبی ها به ایشان می رسید، و هر بدی و سختی از ایشان دفع می شد، و در نبرد ها همواره پیروز می شدند، مردم گمان خدایی و ربوبیت در مورد ایشان می بردند. چون وقتی همه چیز در دست یک شخص باشد و همه خوبی ها به سوی آید گمان می شود که همه دنیا در دست اوست پس زمینه عقیده باطل برای همه مردم فراهم می آمد درحالیکه در وضع فعلی هر کس می تواند با عقل خود بیاندیشد و عقیده صحیح یا باطل را بگذارد. آسیب جدی دیگر دفع همه بلایا از برگزیدگان خدا این بود که دیگر امکان الگوگیری از ایشان از میان میرفت، چون دیگر از جنس مردم نبودند؛ چنانکه ارزش صبر ایشان نیز شناخته نمیشد.
هم چنین اگر سختیها و محدودیتهای دنیا از همه مردم برداشته میشد مشکلات دیگری ایجاد میکرد. (التوحيد للصدوق، ص402؛ نیز نک: میلانی، چرا مرا آفریدند، 15-16)
در روایات فواید زیادی برای بلا مطرح شده است: t.me/gholow2/1772
#نفی_بلایا
@gholow2
Telegram
غلوپژوهی
🔸بلایای انبیا و اولیا در آیات و اخبار
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الْأَمْثَلُ…
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الْأَمْثَلُ…