💢آیا «استثنای مغرب» در پرونده اسلام سیاسی به پایان رسیده است؟
✍🏼محمد عفان - مدیر منتدى الشرق للدراسات الاستراتيجية
🔹دو یا سه دهه است که اصطلاح «#استثنای_مغرب» در بین فعالان اسلامی و حتی محققان علاقمند به جنبشهای سیاسی اسلامی رواج یافته است و معمولا اشاره به این دارد که احزاب و جنبشهای سیاسی اسلامی در مغرب (به ویژه تونس، الجزایر و مراکش) بر یک ایدئولوژی سیاسی خاصی مبتنی هستند که نمونه #اسلامگرایی پیشرفتهتری را نسبت به مشرق عربی (که در اینجا منظور سازمانهای سیاسی اسلامی در مصر، سوریه، اردن و شاید عراق است) ارائه میدهند.
🔹این استثنای مغرب معمولاً به سه ویژگی که احزاب و جنبشهای سیاسی اسلامی در مغرب در دهههای اخیر برای آن مشهور شدهاند، اشاره دارد:
اولاً، بلوغ فکری آنها و تمایز آنان با #مکتب_شرق. در این زمینه، برای نمونه به نوشتههای شیخ راشد الغنوشی در مورد دموکراسی اسلامی و شیخ احمد الریسونی اشاره میشود.
ثانیاً، فرمولهای سازمانی حرفهایتری نسبت به آنچه توسط سازمانهای وابسته به #اخوان المسلمین شرق اتخاذ شده، دارند. خواه با تمایز بین حزب سیاسی و نهاد تبلیغی (همانند #حزب_عدالت_و_توسعه و جنبش توحید و اصلاح در مراکش)، یا با ایجاد احزاب سیاسی حرفهایتر (مانند #جنبش_النهضه در تونس یا احزاب سیاسی اسلامی در الجزایر) و...
ثالثاً، جنبشها و احزاب اسلامی در مغرب عموماً با رفتار سیاسی عملگرایانهتری در مدیریت روابط خود با دولت و مخالفان سیاسی و ایدئولوژیکی آن مواجه میشوند.
🔹توجیهات و توضیحات زیادی برای حالت استثنای مغرب مطرح شده؛ برخی آن را به دلیل ویژگی فرهنگی منطقه مغرب، همچون میراث فکریای که اسلامگرایان اصلاحطلب در دوران قبل از سیاست به جا گذاشتهاند، دانستهاند و برخی دیگر دور بودن این مناطق در دهه هفتاد قرن گذشته از موج تأثیرگذار #وهابیت که منجر به تحولات سلفی در ایدئولوژی اخوان در مشرق عربی شد، بیان میکنند.
🔹البته این حالت استثنا توسط رهبران سازمانهای سیاسی اسلامگرای شرق به عنوان یک «#ناهماهنگی_ایدئولوژیکی» تلقی میشد که خلاف جریان اصلی جنبشهای سیاسی اسلامی بود؛ بنابراین، ادبیات این جنبشها و نظریهپردازان آنها در برنامه درسی رسمی سازمانهای شرقی گنجانده نشد و تجربه آنها هر از گاهی توسط این سازمانها مورد انتقاد قرار میگرفت.
🔹پس از انقلابهای عربی این ایده استثنا بودن مغرب عربی تأیید شد؛ درحالیکه احزاب و جنبشهای سیاسی اسلامگرا در کشورهای مشرق عربی سرانجامی جز فروپاشی سریع و شکستهای عمده نداشتند، احزاب اسلامی در تونس و مراکش موفق شدند موقعیت خود را بهعنوان شرکای اصلی دولتها حفظ کنند.
ادامه دارد...
✍🏼محمد عفان - مدیر منتدى الشرق للدراسات الاستراتيجية
🔹دو یا سه دهه است که اصطلاح «#استثنای_مغرب» در بین فعالان اسلامی و حتی محققان علاقمند به جنبشهای سیاسی اسلامی رواج یافته است و معمولا اشاره به این دارد که احزاب و جنبشهای سیاسی اسلامی در مغرب (به ویژه تونس، الجزایر و مراکش) بر یک ایدئولوژی سیاسی خاصی مبتنی هستند که نمونه #اسلامگرایی پیشرفتهتری را نسبت به مشرق عربی (که در اینجا منظور سازمانهای سیاسی اسلامی در مصر، سوریه، اردن و شاید عراق است) ارائه میدهند.
🔹این استثنای مغرب معمولاً به سه ویژگی که احزاب و جنبشهای سیاسی اسلامی در مغرب در دهههای اخیر برای آن مشهور شدهاند، اشاره دارد:
اولاً، بلوغ فکری آنها و تمایز آنان با #مکتب_شرق. در این زمینه، برای نمونه به نوشتههای شیخ راشد الغنوشی در مورد دموکراسی اسلامی و شیخ احمد الریسونی اشاره میشود.
ثانیاً، فرمولهای سازمانی حرفهایتری نسبت به آنچه توسط سازمانهای وابسته به #اخوان المسلمین شرق اتخاذ شده، دارند. خواه با تمایز بین حزب سیاسی و نهاد تبلیغی (همانند #حزب_عدالت_و_توسعه و جنبش توحید و اصلاح در مراکش)، یا با ایجاد احزاب سیاسی حرفهایتر (مانند #جنبش_النهضه در تونس یا احزاب سیاسی اسلامی در الجزایر) و...
ثالثاً، جنبشها و احزاب اسلامی در مغرب عموماً با رفتار سیاسی عملگرایانهتری در مدیریت روابط خود با دولت و مخالفان سیاسی و ایدئولوژیکی آن مواجه میشوند.
🔹توجیهات و توضیحات زیادی برای حالت استثنای مغرب مطرح شده؛ برخی آن را به دلیل ویژگی فرهنگی منطقه مغرب، همچون میراث فکریای که اسلامگرایان اصلاحطلب در دوران قبل از سیاست به جا گذاشتهاند، دانستهاند و برخی دیگر دور بودن این مناطق در دهه هفتاد قرن گذشته از موج تأثیرگذار #وهابیت که منجر به تحولات سلفی در ایدئولوژی اخوان در مشرق عربی شد، بیان میکنند.
🔹البته این حالت استثنا توسط رهبران سازمانهای سیاسی اسلامگرای شرق به عنوان یک «#ناهماهنگی_ایدئولوژیکی» تلقی میشد که خلاف جریان اصلی جنبشهای سیاسی اسلامی بود؛ بنابراین، ادبیات این جنبشها و نظریهپردازان آنها در برنامه درسی رسمی سازمانهای شرقی گنجانده نشد و تجربه آنها هر از گاهی توسط این سازمانها مورد انتقاد قرار میگرفت.
🔹پس از انقلابهای عربی این ایده استثنا بودن مغرب عربی تأیید شد؛ درحالیکه احزاب و جنبشهای سیاسی اسلامگرا در کشورهای مشرق عربی سرانجامی جز فروپاشی سریع و شکستهای عمده نداشتند، احزاب اسلامی در تونس و مراکش موفق شدند موقعیت خود را بهعنوان شرکای اصلی دولتها حفظ کنند.
ادامه دارد...