داستان و سخن بزرگان✒️
1.72K subscribers
5.46K photos
77 videos
172 files
643 links
Download Telegram
❣️
هنگام #تولد در گوشمان اذان می‌گویند
ولی نمازی نمی‌خوانند!

هنگام #مرگ برایمان نماز می‌خوانند بدون اذان!

اذان هنگام تولد برای نمازی است
که هنگام مرگ می خوانند...

چقدر #کوتاهست
@Dastangram
#داستان_عبرت_آموز

راوی داستان می گوید:

در شهر ما #دیوانه ای زندگی میکند که همه او را دست می اندازند و در کوچه پس کوچه های شهر بازیچهٔ بچه ها قرار میگیرد.

روزی او را در کوچه ای دیدم که با کودکانی که او را ملعبهٔ خود قرار داده بودند با خنده و شادی بازی میکرد.

او را به خانه بردم و پرسیدم: 
چرا کودکانی که تو را #مسخره میکنند و به تو و حرفها و کارهایت میخندند ، از خود نمیرانی؟؟

با خنده گفت: 

«مگر دیوانه شده ام که بندگان خدا را از خود برانم در حالیکه میتوانم لبخند را به آنها هدیه دهم؟»

جوابش مرا مدتی در فکر فرو برد!

دوباره از او پرسیدم:

قشنگترین و زشت ترین چیزی را که تا به حال دیده ای برایم تعریف کن ...

لیوان آبی که در اتاق بود را برداشت و سر کشید.
با آستینِ لباسش را آبی که از دهانش شر کرده بود پاک کرد و گفت:

قشنگترین چیزی که در تمام عمرم دیده ام #لبخندی است که پدرم هنگام مرگ بر لب داشت.

و زشت ترین چیزی که دیده ام مراسم خاکسپاری پدرم بود که همه گریه کنان جسد را دفن میکردند.

پرسیدم:

چرا به نظر تو زشت بود؟
مگر مراسم خاکسپاری، بدون گریه هم میشود؟

جواب داد:

«مگر برای کسی که به #مرگ لبخند زده است باید گریه کرد؟؟

و من از آن روز در این فکر هستم که آیا این مرد دیوانه است، یا مردم شهر ما دیوانه اند که او را دیوانه می پندارند...؟
#داستان_عبرت_آموز

راوی داستان می گوید:

در شهر ما #دیوانه ای زندگی میکند که همه او را دست می اندازند و در کوچه پس کوچه های شهر بازیچهٔ بچه ها قرار میگیرد.

روزی او را در کوچه ای دیدم که با کودکانی که او را ملعبهٔ خود قرار داده بودند با خنده و شادی بازی میکرد.

او را به خانه بردم و پرسیدم: 
چرا کودکانی که تو را #مسخره میکنند و به تو و حرفها و کارهایت میخندند ، از خود نمیرانی؟؟

با خنده گفت: 

«مگر دیوانه شده ام که بندگان خدا را از خود برانم در حالیکه میتوانم لبخند را به آنها هدیه دهم؟»

جوابش مرا مدتی در فکر فرو برد!

دوباره از او پرسیدم:

قشنگترین و زشت ترین چیزی را که تا به حال دیده ای برایم تعریف کن ...

لیوان آبی که در اتاق بود را برداشت و سر کشید.
با آستینِ لباسش را آبی که از دهانش شر کرده بود پاک کرد و گفت:

قشنگترین چیزی که در تمام عمرم دیده ام #لبخندی است که پدرم هنگام مرگ بر لب داشت.

و زشت ترین چیزی که دیده ام مراسم خاکسپاری پدرم بود که همه گریه کنان جسد را دفن میکردند.

پرسیدم:

چرا به نظر تو زشت بود؟
مگر مراسم خاکسپاری، بدون گریه هم میشود؟

جواب داد:

«مگر برای کسی که به #مرگ لبخند زده است باید گریه کرد؟؟

و من از آن روز در این فکر هستم که آیا این مرد دیوانه است، یا مردم شهر ما دیوانه اند که او را دیوانه می پندارند...؟
داستان_واقعی

🍂لحظه سخت جان دادن🍂

روزی عزرائیل نزد موسی آمد، موسی پرسید:
برای زیارتم آمده ای یا برای قبض روحم؟
عزرائیل: برای قبض روحت.
موسی: ساعتی به من مهلت بده تا با فرزندانم وداع کنم.
عزرائیل: مهلتی در کار نیست. ‼️

موسی (علیه السلام) به سجده افتاد و از خدا خواست تا به عزرائیل بفرماید که مهلت دهد تا با فرزندانش وداع کند.

خداوند به عزرائیل فرمود:
«به موسی (علیه السلام) مهلت بده!» عزرائیل مهلت داد.
موسی (علیه السلام) نزد مادرش آمد و گفت:
«سفری در پیش دارم!»
مادر گفت: «چه سفری؟»

موسی (علیه السلام) گفت: «سفر آخرت»

مادر گریه کرد. موسی (علیه السلام) نزد همسرش آمد، کودکش را در دامن همسرش دید، با همسر وداع کرد، کودک دست به دامن موسی زد و گریه کرد، دل موسی (علیه السلام) از گریه کودکش سوخت و گریه کرد خداوند به موسی (علیه السلام) وحی کرد:
«ای موسی! دل از آنجا بکن من از آن‌ها نگهداری می‌کنم و آن‌ها را در آغوش محبتم می‌پرورانم»
دل موسی (علیه السلام) آرام گرفت.
به عزرائیل گفت: جانم را از کدام عضو می‌گیری؟
عزرائیل: از دهانت
موسی: آیا از دهانی که بی واسطه با خدا سخن گفته است جانم را می‌گیری؟
عزرائیل: از دستت
موسی: آیا از دستی که الواح تورات را گرفته است؟
عزرائیل : از پایت
موسی: آیا از پایی که با آن به کوه طور برای مناجات با خدا رفته‌ام؟
#عزرائیل نارنجی خوشبو به موسی داد، موسی آن را بو کرد و جان سپرد.

فرشتگان به موسی (علیه السلام) گفتند:
«یا أهوَنَ الأنبیاء مَوتاً کیفَ وَجَدتَ المَوتَ؛
ای کسی که در میان پیامبران از همه راحت‌تر مردی، مرگ را چگونه یافتی؟

موسی (علیه السلام) گفت: «کَشَاه تُسلَخُ و هِیَ حَیَّه؛
#مرگ را مانند گوسفندی که زنده پوستش را بکنند، یافتم.»

📚مناهج الشارعین (علامه میرداماد)، ص 590
#مرگ_در_بهترین_حالت...

🍃مرحوم شیخ حسن معزی تهرانی از عارفانی بود که دیدن او انسان را به یاد خدا می انداخت. آیت الله کشمیری در جواب سوال ایشان که گفته بودند نمی دانم آیا امام زمان علیه السلام از من راضی هست یا نه؟ فرموده بودند: ایشان فوق رضایت ، از شما رضایت دارد. در ماه شعبان در حالی که منتظر اذان صبح بود به دیدار محبوب خود شتافت.

🍃از نکته های قابل ذکر در باب ایشان این است که در آن ماه مشغول تفسیر #مناجات_شعبانیه بود. وقتی این جمله معروف را شرح کرد از دنیا نیز مفارقت نمود.

الهی هب لی کمال الانقطاع الیک.
🍃 #پیامی از میان #قبر

این مطالب رو وقتی رفتیم تو قبر بهش می‌رسیم، ولی از الان بدونیم که بعدا جزو اینها نباشیم:

رسول خدا (ص) فرمودند:
هیچ شب و روزی نیست مگر اینکه #ملک_الموت ندا سر میدهد و میگوید:

🍃ای اهل قبور، امروز غبطه و #حسرت چه کسانی را میخورید، در حالیکه از مرحله #مرگ گذشتید و به عالم غیب آگاه شدید؟ در جواب، مردگان میگویند: ما غبطه #مؤمنین را میخوریم که در مساجد هستند، زیرا آنان #نماز میخوانند و ما نمیخواندیم آنها #زکات میدهند و ما نمیدادیم، آنها #روزه میگیرند و ما نمیگرفتیم، آنها #صدقه میدهند و ما نمی‌دادیم آنها #ذکر خدا را میگویند و ما نمیگفتم.

📚إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏1، ص: 53

🍃خوش به حال کسانی که در آنروز به جای حسرت خوردن، از نعمات بهشتی و همجواری با اهل بیت ع لذت می‌برند

‌‌
🌸 اینم یک نوع #مرگ (شهادت) هست‼️

🔹روزی که #آیت‌الله جوادی آملی خاک بر سر ریخت!

🔹هنگام دفاع مقدس آیت‌الله جوادی آملی #جبهه مشرف شده بودند تا ملاقاتی با بسیجیان داشته باشند؛ در میان رزمندگان، نوجوان باصفایی بود که ۱۴ سال داشت.

🔹پایین ارتفاع چشمه‌ای بود و باران گلوله از سوی عراقی‌ها می‌بارید؛ لذا فرماندهان گفتند برای #وضو هم به آنجا نروید. بالا بنشینید و همانجا تیمم کنید.

🔹هنگامی که آیت‌الله جوادی تشریف آوردند، دیدند که آن نوجوان ۱۴ ساله داشت به سمت #چشمه می‌رفت برای وضو. بسیجیان هر چه فریاد زدند نرو خطرناک است، آن #نوجوان گوش نکرد.

🔹آخر متوسل شدند به این عالم وارسته، حضرت آیت‌الله جوادی آملی که آقا! شما کاری بکنید. آقا نوجوان را صدا کردند که #عزیزم کجا می‌روی؟ گفت میروم پایین وضو بگیرم. گفتند پسر عزیزم! پایین خطرناک است. فرماندهان گفتند می‌توانی #تیمم کنی. شما تکلیفی ندارید. همان نماز با تیمم کافی است.

🔹نوجوان نگاهی بسیار زیبا به چشمان مبارک این #عارف بزرگوار کرد و لبخند زیبایی زد و گفت بگذارید حاج آقا نماز آخرمان را با حال #بخوانیم و رفت وضو گرفت و یک نماز باحالی خواند و برگشت.

🔹دقایقی بعد قرار بود عده‌ای از بسیجیان بروند جلو و با #عراقی‌ها درگیر شوند. اتفاقا یکی از آنها همین نوجوان ۱۴ ساله بود. یکی دو ساعت بعد آیت‌الله #جوادی را صدا کردند و گفتند حاج آقا بیاید پایین ارتفاع. دیدند جنازه‌ای آوردند. آیت‌الله جوادی آملی نشستند و دیدند همان نوجوان با همان لبخند زیبا #پرکشیده و رفته.

🔹آیت‌الله جوادی آملی کنار #جنازه‌اش روی خاک نشستند، #عمامه از سر برداشتند و خاک بر سر مبارکشان ریختند و گفتند: جوادی! فلسفه بخوان؛ جوادی! عرفان بخوان. امام به اینها چه یاد داد که به ما یاد نداد؟!

🔹من به او می گویم نرو و او می گوید بگذار نماز #آخرم را با حال بخوانم. تو از کجا می دانستی که این نماز، نماز آخر توست؟!
‎‌‌‌
🔴 علت #پنهان بودن #اسرار بعد از #مرگ!

💟 امیر مومنان فرمودند:

🔸آنچه را كه #مردگان ديدند اگر شما مي ديديد، ناشكيبا بوديد و مي ترسيديد، و سخن حق را می شنيديد و فرمان می برديد.
🔸ولی آنچه آنها مشاهده كردند بر شما پوشيده است، و نزديك است كه پرده ها فروافتد. (مرگ به سراغ شما آید و پشت پرده غیب را مشاهده کنید)

📚 نهج‌البلاغه خطبه 20

✴️ توضیح اینکه:
با مشاهده ی عینی اسرار مرگ انسان ایمان آورده و اطاعت خدا را میکند، اما چنین ایمانی بی فایده و از سر اضطرار خواهد بود.

🍃اما نشانه های سخن حق آشکار است و با بصیرت میتوان به آن ایمان آورد.




📚یکی از دلایل
دوست نداشتن مرگ



#عبدالله‌_بن‌_عبیدالله می گوید :

روزی مردی خدمت #پیامبر_خدا
صلی‌الله علیه و آله رسید و عرض کرد :

ای پیامبر ! چرا من #مرگ را دوست ندارم ؟

پیامبر خدا فرمودند : آیا مالی داری ؟

گفت : بله .

فرمود : مالت را #انفاق کن و آن را برای #روز_قیامت از قبل بفرست .

گفت : نمی‌توانم .

پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند :


« إِنّ قَلْبَ الرَّجُلِ مَعَ مَالِهِ إِنْ قَدَّمَهُ أَحَبَّ أَنْ یَلْحَقَهُ وَ إِنْ أَخَّرَهُ أَحَبَّ أَنْ یَتَخَلَّفَ مَعَهُ.

دل آدمی با #مال اوست ؛ اگر آن را از پیش فرستاد ، دوست می‌دارد که به آن برسد و اگر در نزد خود نگاه داشت، چنان می‌خواهد که در کنار آن باشد ».

🗂منبع :
تفسیر نورالثقلین ، ج 4 ، ص 360
اثر محبت اهل بیت (ع)

🌹یکی از چیزهایی که انسان را در «#قبر» از عذاب و ناراحتی نجات می دهد و از همه اعمال کارسازتر است، #محبت_اهل_بیت عصمت و طهارت (ع) است.

حضرت امام رضا، علیه السلام، فرمودند:
«از مواردی که به زیارت زائرم می آیم شب اول قبر اوست».

👈مرحوم «محدث قمی» در مفاتیح نقل می کند که:
#ظالمی پس از #مرگ به خواب یکی از علما آمد. مرد عالم از او پرسید چگونه در راحتی بسر می بری حال آنکه باید دچار درد و شکنجه باشی؟ ظالم در پاسخ گفت: تا دیشب در عذاب می سوختم و قبرم مملو از آتش بود، ولی از دیشب تاکنون عذاب بطور موقت از قبرستان برداشته شده. زیرا، حضرت سید الشهداء، علیه السلام، دیشب سه بار به دیدن یک بانوی محترم آمد! مرد عالم به جستجو و تحقیق درباره این بانو پرداخت، تا همسر او را پیدا کرد. از او پرسید: «همسر شما چه اعمال نیکی انجام می داد که امام حسین، علیه السلام، به دیدنش آمده است؟!» مرد مقداری از اعمال صالح همسرش را برشمرد که از جمله آنها این بود که او بر خواندن #زیارت_عاشورا مداومت داشت. یک عمر زیارت عاشورا می خواند. با این سخن مرد عالم پی برد که چرا امام حسین (ع) در شب اول قبر به دیدن آن زن آمده بود.

📚 معاد در قرآن ص140 مظاهری