#کولبر 17 ساله سردشتی به علت سرمازدگی فوت کرد(ارسال آقای احسان رضایی)https://telegram.me/dangenoryav
#پیرانشهر
مرگ یک #کولبر دیگر #پیرانشهری به اسم #سلیمان_خضری به علت #سرما و #یخ_زدگی دوروز بود گم شده بود امروز جنازشو پیدا کردن کاک سلیمان دارای سه فرزند میباشد. (ارسال آقای مجیدمجیدی)
@dangenoryav 🌎
مرگ یک #کولبر دیگر #پیرانشهری به اسم #سلیمان_خضری به علت #سرما و #یخ_زدگی دوروز بود گم شده بود امروز جنازشو پیدا کردن کاک سلیمان دارای سه فرزند میباشد. (ارسال آقای مجیدمجیدی)
@dangenoryav 🌎
💢معاون وزیر کشور: نمی دانم واژه#کولبر کجا اختراع شد؟!
🔻آقای معاون وزیر کشور جهت اطلاع واژه کولبر در مناطقی طبق آماری که خودتون ارائه دادین در مناطقی با نرخ بیکاریه28.6(مریوان)و28.2(پاوه)
اختراع شد.
🔻اما معنی لغوی این اختراع؟:کولبر اصطلاحی است که توسط همین مردم بیکار مناطق کوردنشین به افرادی گفته میشود که برای کسب مایحتاج زندگی خود به حمل اجناسی بین دو طرف مرز مبادرت میورزند گفته میشه.
🔻آقای معاون وزیر:ما #مرزنشینان غیور هیچ میلی به اختراع این واژه نداشتیم ولی دست روزگار و کم کاری های شما عزیزان ما را وادار به اختراع واژه کولبر کرد;و طبق معمول مرزنشینان غیورهمیشه مشکلاتی گریبان گیرشان میباشد که فکر نمی کنم شما مشکلات ما را درک کنید و یا به مشکلات ما حتی فکر کنید.دلیل این حدس بنده هم رکورددار بودن آمار #بیکاری در تمام ایران در این استانها و شهرستانهای کوردنشین با 80هزار کولبر که تنها راه امرارمعاشەشان همین مرزهای کولبری است.
🔻آقای معاون وزیر چرا تشریف نمی آورید و از نزدیک مکان اختراع واژه پر از رنج و مشقت کولبری را ببینید و بپرسید آخر چرا کولبری؟؟؟
این همه کار؟؟؟؟
تا #باقر_احمدی جوان نخبه مریوانی با داشتن لیسانس ریاضی محض,فوق لیسانس برنامه ریزی شهری و کسب رتبه12کشوری در آزمون دکتری در سال95به شما پاسخ دهد.
تا #پیرمردی که با پای مصنوعی کوهستانها را به امید100هزار تومان برای لقمه نانی می پیماید به شما جواب دهد و یا #مادری که فرزندان یتیمش در خانه چشم انتظارش را میکشند...
🔻آقای معاون وزیر اگر می خواهید واژه کولبر را که ما از روی ناچاری اختراع کردیم ریشەکن کنید باید #کار فراهم کرد
🔻در مناطق مرزی سرمایەگذاری کرد و آمار 28.6را به 0.6رساند.
🔻هیچ کولبری از این پیشەاش راضی نیست.
🔻بیایید, بیایید و از کولبرها بپرسید:اگر برای شما کار رسمی و قانونی با بیمه مهیا کنیم باز هم کولبری میکنید؟
"کولبر نه قاچاقچیست نه تروریست بس بی کار است ; مشکلات مردم و مسئولان را ریشەای حل کنیم"
✍عدنان قادریان
@dangenoryav 🌐
🔻آقای معاون وزیر کشور جهت اطلاع واژه کولبر در مناطقی طبق آماری که خودتون ارائه دادین در مناطقی با نرخ بیکاریه28.6(مریوان)و28.2(پاوه)
اختراع شد.
🔻اما معنی لغوی این اختراع؟:کولبر اصطلاحی است که توسط همین مردم بیکار مناطق کوردنشین به افرادی گفته میشود که برای کسب مایحتاج زندگی خود به حمل اجناسی بین دو طرف مرز مبادرت میورزند گفته میشه.
🔻آقای معاون وزیر:ما #مرزنشینان غیور هیچ میلی به اختراع این واژه نداشتیم ولی دست روزگار و کم کاری های شما عزیزان ما را وادار به اختراع واژه کولبر کرد;و طبق معمول مرزنشینان غیورهمیشه مشکلاتی گریبان گیرشان میباشد که فکر نمی کنم شما مشکلات ما را درک کنید و یا به مشکلات ما حتی فکر کنید.دلیل این حدس بنده هم رکورددار بودن آمار #بیکاری در تمام ایران در این استانها و شهرستانهای کوردنشین با 80هزار کولبر که تنها راه امرارمعاشەشان همین مرزهای کولبری است.
🔻آقای معاون وزیر چرا تشریف نمی آورید و از نزدیک مکان اختراع واژه پر از رنج و مشقت کولبری را ببینید و بپرسید آخر چرا کولبری؟؟؟
این همه کار؟؟؟؟
تا #باقر_احمدی جوان نخبه مریوانی با داشتن لیسانس ریاضی محض,فوق لیسانس برنامه ریزی شهری و کسب رتبه12کشوری در آزمون دکتری در سال95به شما پاسخ دهد.
تا #پیرمردی که با پای مصنوعی کوهستانها را به امید100هزار تومان برای لقمه نانی می پیماید به شما جواب دهد و یا #مادری که فرزندان یتیمش در خانه چشم انتظارش را میکشند...
🔻آقای معاون وزیر اگر می خواهید واژه کولبر را که ما از روی ناچاری اختراع کردیم ریشەکن کنید باید #کار فراهم کرد
🔻در مناطق مرزی سرمایەگذاری کرد و آمار 28.6را به 0.6رساند.
🔻هیچ کولبری از این پیشەاش راضی نیست.
🔻بیایید, بیایید و از کولبرها بپرسید:اگر برای شما کار رسمی و قانونی با بیمه مهیا کنیم باز هم کولبری میکنید؟
"کولبر نه قاچاقچیست نه تروریست بس بی کار است ; مشکلات مردم و مسئولان را ریشەای حل کنیم"
✍عدنان قادریان
@dangenoryav 🌐
🔴مرحوم #سالار_تنهایی #کولبر اهل #جوانرودچند شب پیش در اثر سرمای شدید در کوهستان مرزی نوسود درگذشت .
⚫️امروزپنج شنبه ۹۷/۹/۲۹مراسم تعزیه نامبرده ساعت 2 تا 4 در مسجد احمد سلطان این شهر برگزار
می گردد .
🔻روحش شاد یادش گرامی
https://telegram.me/joinchat/AAAAADzq5zjD346_0wAkNg
⚫️امروزپنج شنبه ۹۷/۹/۲۹مراسم تعزیه نامبرده ساعت 2 تا 4 در مسجد احمد سلطان این شهر برگزار
می گردد .
🔻روحش شاد یادش گرامی
https://telegram.me/joinchat/AAAAADzq5zjD346_0wAkNg
⚫️ تصویر تاسف بارلحظه پیدا شدن جسد #کولبر ۱۵ ساله #مریوانی در ارتفاعات تته
🔴چه سرنوشت تلخ ودردناکی درانتظارجوانان کورداست!!!؟؟؟
https://telegram.me/joinchat/AAAAADzq5zjD346_0wAkNg
🔴چه سرنوشت تلخ ودردناکی درانتظارجوانان کورداست!!!؟؟؟
https://telegram.me/joinchat/AAAAADzq5zjD346_0wAkNg
🔸امشب در ارتفاعات مرز تته یک کولبر راه را گم کرده و مفقود شده بود
🔸هم اکنون عملیات جستجو نجات برای پیدا کردن کولبر با موفقیت انجام شد
خوشبختانه با تلاش اهالی محترم روستای دره کی و #کولبران زحمتکش #کولبر مفقود شده پیدا شد.
ارسال آقای مجیدمجیدی
https://telegram.me/joinchat/AAAAADzq5zjD346_0wAkNg
🔸هم اکنون عملیات جستجو نجات برای پیدا کردن کولبر با موفقیت انجام شد
خوشبختانه با تلاش اهالی محترم روستای دره کی و #کولبران زحمتکش #کولبر مفقود شده پیدا شد.
ارسال آقای مجیدمجیدی
https://telegram.me/joinchat/AAAAADzq5zjD346_0wAkNg
🌏نجات جان یک #کولبر در ارتفاعات #تته
🔺روز گذشته با انجام عملیات سخت و نفس گیر نجاتگران امداد کوهستان پایگاه امدادی قلعه جی سروآباد جهت نجات جان کولبر سقوط کرده از ارتفاعات "گردنه برفگیر #تته
🔺 در این عملیات با تلاش وصف ناپذیر نجاتگران تیم امداد کوهستان پایگاه امداد و نجات قلعه جی جمعیت هلال احمر شهرستان سروآباد با موفقیت به فرد سقوط کرده در ارتفاعات صعب العبور تته دسترسی پیدا کرده و پس از تثبیت مصدوم بر روی بسکت با بستن کارگاه صعود و فرود و همکاری مردم حاضر در محل #کولبر_مصدوم با احتیاط به دامنه کوه حمل شد .
🔅پس از اتمام عملیات انتقال ، مصدوم به فوریت های پزشکی تحویل داده شد
ارسال آقای مجیدمجیدی
https://telegram.me/joinchat/AAAAADzq5zjD346_0wAkNg
🔺روز گذشته با انجام عملیات سخت و نفس گیر نجاتگران امداد کوهستان پایگاه امدادی قلعه جی سروآباد جهت نجات جان کولبر سقوط کرده از ارتفاعات "گردنه برفگیر #تته
🔺 در این عملیات با تلاش وصف ناپذیر نجاتگران تیم امداد کوهستان پایگاه امداد و نجات قلعه جی جمعیت هلال احمر شهرستان سروآباد با موفقیت به فرد سقوط کرده در ارتفاعات صعب العبور تته دسترسی پیدا کرده و پس از تثبیت مصدوم بر روی بسکت با بستن کارگاه صعود و فرود و همکاری مردم حاضر در محل #کولبر_مصدوم با احتیاط به دامنه کوه حمل شد .
🔅پس از اتمام عملیات انتقال ، مصدوم به فوریت های پزشکی تحویل داده شد
ارسال آقای مجیدمجیدی
https://telegram.me/joinchat/AAAAADzq5zjD346_0wAkNg
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚫️حادثه
⚫️ یخ زدن و گرفتار شدن چندین #کولبر در ارتفاعات تتە
🔻بر اساس خبرهای رسیده، چند کولبر در ارتفاعات تته در برف و بوران گرفتار و گمشده اند.
⚫️خوشبختانه یکی از کولبران گمشده در ارتفاعات تەته درحالی که بیهوش بود پیدا شد و از طریق آمبولانس ۱۱۵ روستای دزلی به بیمارستان منتقل شد.
https://tttttt.me/joinchat/AAAAADzq5zhqQ9XUq7-weQ
⚫️ یخ زدن و گرفتار شدن چندین #کولبر در ارتفاعات تتە
🔻بر اساس خبرهای رسیده، چند کولبر در ارتفاعات تته در برف و بوران گرفتار و گمشده اند.
⚫️خوشبختانه یکی از کولبران گمشده در ارتفاعات تەته درحالی که بیهوش بود پیدا شد و از طریق آمبولانس ۱۱۵ روستای دزلی به بیمارستان منتقل شد.
https://tttttt.me/joinchat/AAAAADzq5zhqQ9XUq7-weQ
◾️تنها یادگاری پدر
عزیزِ پدر خوابیده...خواب پدر را می بیند که دوباره باز گشته و هدیه ای دیگر برایش آورده است...ودوباره حالِ خوش روزگار را با خودش به ارمغان آورده...
از خواب بلند می شود و فکر میکند که چه خواب زیبایی دیده است.
به امید بازگشتن پدر نشسته که روزی خوابش را برایش بازگو کند...یک ساعت گذشت ولی خبری از پدر نبود،دوساعت گذشت بازهم نبود..سه ساعت گذشت و...
با خودش گفت:انگار این بد قولی ها در کار پدر نبود ولی حتما می آید این را مطمئنم...!
با ملوسک زیبایش که پدر آن را برایش گرفته بود خودرا سرگرم میکند...
افسوس که نمی داند پدرش در کوهستان به خواب رفته،نمی داند که نمی تواند خوابش را با آن ذوق های دخترانه برای پدر بازگو کند،پدر دیگر نمی آید،دیگر نمی تواند دخترکش را ببوسد و هزاران و هزاران نمی تواند دیگر...
شب میشود از همان شب هایی که طاقت را به سر می آورند، درد دوری پدر برایش قابل تحمل نبود و برای فارغ شدن از غمش و به امید فردای دیدن پدرش خودرا به خواب زد...
انگار خواب امشبش مانند خواب های دیگر شب هایش نبود...شاید چون پدر دست های چین و چروک خورده اش را بر سرش نکشیده بود یا شاید با بوسه ای به دیار آرزو هایش روانه اش نکرده بود ویا شاید اصلا باید بود و برایش لالایی میخواند با همان صدای ملکوتی اش که میگفت:روله لای لای کورپه جوانه که م لای لای...ولی نه! او دیگر پدر را حس نمی کند،بوی عشق همیشه زنده اش به مشامش نمی رسد و با اندوه از خواب بلند می شود...
نفسی عمیق میکشد...آه
میخواهد بیرون برود اما با چشمان پر از اشک مادرش رو به رو میشود...مادر تا دخترکش را می بیند بغضش می ترکد و با خود میگوید :داخی دله که م بو خوم ئازیزه که م،به لام تو بو؟ آخر دلی توو غه می نه بونی باوک؟
دخترک به خواب دیشبش فکر می کند،حس عجیب و ترسناکی دارد، انگار که به داستان هایی که در خوابش دیده بود نزدیکتر می شود
ملوسکش را بر می دارد و به سراغ مادرش می رود.از مادرش می پرسد:دایکه جوانه که م لَه به رچی ده گریت؟باوکم هیشتا نه هاتوه ؟
ولی مادر از گفتن کلامی عاجز بود...پس از چند لحظه سکوت دخترک دوباره سئوالش را تکرار کرد...مادر دیگر نمی توانست جوابش را ندهد او تا به حال دخترکش را بی جواب نگذاشته بود... با بغض گفت:روله جوانه که م.باوکت خه وتوَه خوزگایا هه ل بسایه ته وه،باوکت چو نانت بو بینی،باوکت چو ملوسککی ترت بو بینی،آخ که نه یتوانی...باوکت لَه سه ر که شه کانو هاواری هه ل به ست:کچه جوانه کم بمبوره،بمبوره که به په له وه به جیت دیلم،آخ که زور زوو توم به جی هیلاوه،من عاشقت بوم روله ئازیزه کم توخوا بمبوره...
دخترک تا این را شنید با ملوسکی که در دست داشت به بیرون رفت...می دوید و با صدایی دردناک گریه میکرد نمی دانست باید پدرش را کجا پیدا کند؟
صدا می زد:باوکی هه ژارم له کوینه
خه وتی؟له کوه نه وه؟منیچ تمامه بیم بو لات...
ولی افسوس که پدرش دیگر شنوای حرف هایش نیست.دخترک نزدیک کوهستان می شود و روی تپه ای سفید پوش از برف می نشیند با گریه ملوسکش را زیر برف ها دفن می کند و زار می زند:
باوکی ئازیزم جیم مه هیله توخوا
ئه گه ر تو بروی منیچ دیم له گه ل تا
توخوا راوه سته جاری زور زوه
بیله با که میک پیر بویت ئه و کاته داخم آسان تره
باوکه جوانه که م نوری دله که م
گه ر نه رویت هیچم ناویت گر برویت دونیام بوچی دویت
مه رو توخوا بابه مه رو به خوا بی تو من ته نیام
له کزه ی زوسانو گه رمای هاوین
من ته نیا له گه ل تو ده وامم هه یه
توخوا باوکه نازارکه م بم به خشه بم به خشه
خوزگایا بمتوانایا برسیم نه وایا
خوزگایا بمتوانایا پاره م نه وایا
باوکی ئازیزم من ئیستا تنیا توم ده بیت فقط
ته نیا یادگاریه کم لیت هه یه وا هینام بو لای خوت
سویند ده خوم هه ر روژ بیم بو لاتان
باوکی هه ژارم
مه لوسه کی بی گیانم
.............................................................
آن طفل شاد و خرم یتیم شد او قربانی یک فاجعه شد!فاجعه ای که هر روز در آن صدها نفر با مرگ دست و پنجه نرم می کنند و صد طفل دگر چون دخترک چشم به راه پدران و برادرانشان هستند چون اگر آنها با مرگ قدم بر ندارند مرگ خود به سراغشان می رود تنها به جرم اینکه آنها «کُرد»اند...
#کولبر
✏️نیایش احمدی
https://tttttt.me/joinchat/AAAAADzq5zhqQ9XUq7-weQ
عزیزِ پدر خوابیده...خواب پدر را می بیند که دوباره باز گشته و هدیه ای دیگر برایش آورده است...ودوباره حالِ خوش روزگار را با خودش به ارمغان آورده...
از خواب بلند می شود و فکر میکند که چه خواب زیبایی دیده است.
به امید بازگشتن پدر نشسته که روزی خوابش را برایش بازگو کند...یک ساعت گذشت ولی خبری از پدر نبود،دوساعت گذشت بازهم نبود..سه ساعت گذشت و...
با خودش گفت:انگار این بد قولی ها در کار پدر نبود ولی حتما می آید این را مطمئنم...!
با ملوسک زیبایش که پدر آن را برایش گرفته بود خودرا سرگرم میکند...
افسوس که نمی داند پدرش در کوهستان به خواب رفته،نمی داند که نمی تواند خوابش را با آن ذوق های دخترانه برای پدر بازگو کند،پدر دیگر نمی آید،دیگر نمی تواند دخترکش را ببوسد و هزاران و هزاران نمی تواند دیگر...
شب میشود از همان شب هایی که طاقت را به سر می آورند، درد دوری پدر برایش قابل تحمل نبود و برای فارغ شدن از غمش و به امید فردای دیدن پدرش خودرا به خواب زد...
انگار خواب امشبش مانند خواب های دیگر شب هایش نبود...شاید چون پدر دست های چین و چروک خورده اش را بر سرش نکشیده بود یا شاید با بوسه ای به دیار آرزو هایش روانه اش نکرده بود ویا شاید اصلا باید بود و برایش لالایی میخواند با همان صدای ملکوتی اش که میگفت:روله لای لای کورپه جوانه که م لای لای...ولی نه! او دیگر پدر را حس نمی کند،بوی عشق همیشه زنده اش به مشامش نمی رسد و با اندوه از خواب بلند می شود...
نفسی عمیق میکشد...آه
میخواهد بیرون برود اما با چشمان پر از اشک مادرش رو به رو میشود...مادر تا دخترکش را می بیند بغضش می ترکد و با خود میگوید :داخی دله که م بو خوم ئازیزه که م،به لام تو بو؟ آخر دلی توو غه می نه بونی باوک؟
دخترک به خواب دیشبش فکر می کند،حس عجیب و ترسناکی دارد، انگار که به داستان هایی که در خوابش دیده بود نزدیکتر می شود
ملوسکش را بر می دارد و به سراغ مادرش می رود.از مادرش می پرسد:دایکه جوانه که م لَه به رچی ده گریت؟باوکم هیشتا نه هاتوه ؟
ولی مادر از گفتن کلامی عاجز بود...پس از چند لحظه سکوت دخترک دوباره سئوالش را تکرار کرد...مادر دیگر نمی توانست جوابش را ندهد او تا به حال دخترکش را بی جواب نگذاشته بود... با بغض گفت:روله جوانه که م.باوکت خه وتوَه خوزگایا هه ل بسایه ته وه،باوکت چو نانت بو بینی،باوکت چو ملوسککی ترت بو بینی،آخ که نه یتوانی...باوکت لَه سه ر که شه کانو هاواری هه ل به ست:کچه جوانه کم بمبوره،بمبوره که به په له وه به جیت دیلم،آخ که زور زوو توم به جی هیلاوه،من عاشقت بوم روله ئازیزه کم توخوا بمبوره...
دخترک تا این را شنید با ملوسکی که در دست داشت به بیرون رفت...می دوید و با صدایی دردناک گریه میکرد نمی دانست باید پدرش را کجا پیدا کند؟
صدا می زد:باوکی هه ژارم له کوینه
خه وتی؟له کوه نه وه؟منیچ تمامه بیم بو لات...
ولی افسوس که پدرش دیگر شنوای حرف هایش نیست.دخترک نزدیک کوهستان می شود و روی تپه ای سفید پوش از برف می نشیند با گریه ملوسکش را زیر برف ها دفن می کند و زار می زند:
باوکی ئازیزم جیم مه هیله توخوا
ئه گه ر تو بروی منیچ دیم له گه ل تا
توخوا راوه سته جاری زور زوه
بیله با که میک پیر بویت ئه و کاته داخم آسان تره
باوکه جوانه که م نوری دله که م
گه ر نه رویت هیچم ناویت گر برویت دونیام بوچی دویت
مه رو توخوا بابه مه رو به خوا بی تو من ته نیام
له کزه ی زوسانو گه رمای هاوین
من ته نیا له گه ل تو ده وامم هه یه
توخوا باوکه نازارکه م بم به خشه بم به خشه
خوزگایا بمتوانایا برسیم نه وایا
خوزگایا بمتوانایا پاره م نه وایا
باوکی ئازیزم من ئیستا تنیا توم ده بیت فقط
ته نیا یادگاریه کم لیت هه یه وا هینام بو لای خوت
سویند ده خوم هه ر روژ بیم بو لاتان
باوکی هه ژارم
مه لوسه کی بی گیانم
.............................................................
آن طفل شاد و خرم یتیم شد او قربانی یک فاجعه شد!فاجعه ای که هر روز در آن صدها نفر با مرگ دست و پنجه نرم می کنند و صد طفل دگر چون دخترک چشم به راه پدران و برادرانشان هستند چون اگر آنها با مرگ قدم بر ندارند مرگ خود به سراغشان می رود تنها به جرم اینکه آنها «کُرد»اند...
#کولبر
✏️نیایش احمدی
https://tttttt.me/joinchat/AAAAADzq5zhqQ9XUq7-weQ
🖤مرگ تلخ یک #کولبر دیگر بر اثر سقوط از ارتفاعات #تهته
🖤متاسفانه یک #کولبر دیگر ساکن مریوان با هویت #صادق_ناصری حدوداً ۵۰ ساله و صاحب ۵ فرزند بر اثر #سقوط از ارتفاعات تهته جانباخت.
🖤نامبرده معرق کار و مجسمهساز بود که طی دو سال گذشته به دلیل #فقر و #بیکاری و از سر ناچاری به #کولبری روی آورده بود
https://tttttt.me/joinchat/POrnOExi68INV69p
🖤متاسفانه یک #کولبر دیگر ساکن مریوان با هویت #صادق_ناصری حدوداً ۵۰ ساله و صاحب ۵ فرزند بر اثر #سقوط از ارتفاعات تهته جانباخت.
🖤نامبرده معرق کار و مجسمهساز بود که طی دو سال گذشته به دلیل #فقر و #بیکاری و از سر ناچاری به #کولبری روی آورده بود
https://tttttt.me/joinchat/POrnOExi68INV69p