#Repost @ayna3691
▪️طنین پرتکرار رحیل
سال گذشته با شنیدن بانگ عرفه، خبر ارتحال استاد خوشالحان، آقا سیدمحمود حسینیپور و امسال با اولین چشم بازکردن به روی خورشید عرفه، خبر باورناپدیر ارتحال دکتر حسن ذوالفقاری عزیز را خواندم که کامم را در این روز عید بندگی، تلخ کرد و خاطرم را پریشان ساخت.
بهیاد ندارم که از نزدیک با مرحوم دکتر ذوالفقاری عزیز همسخن شده باشم، تنها تماس بود و پیام، ولی هرچه بود یکپارچه مهربانی بود و فروتنی.
از همان لحظه که خبر را خواندم، ذهن تحلیلگرم شروع کرد به ارزیابی آنچه که از شخصیت او میدانستم، و پیش از همه، محبت و مهربانی و تواضع و سادگی در کلام و رفتارش به ذهنم خطور کرد؛ یک دنیا گوهر افتخارآفرینی را در دریای یکرنگی و بیرنگیاش پنهان کرده بود. هرگز خویش را گرفتار ادعاهای این روزگاری نکرده بود، استاد ادبیات بود و آراسته به آداب.
هربار که برای ایشان پیامی ارسال کرده یا تماسی گرفتم، جزء اولین کسانی بود که پاسخ میداد. با وجود فراوانی مشغلههای کاریاش، اما همیشه در دسترس بود و پاسخگو.
دیگر ویژگی زیبای او را در ذهنم، اهتمام و کوشش چند سالهاش نسبت به حقشناسی و قدردانی از اصحاب علم و اثر برشمردم که براستی و درستی اقدام میکرد و اثرگذار بود؛ چه درباره آنانکه در حوزه ادبیات فارسی پیشتاز قافله بودهاند و چه نسبت به کسانی که پیشگام علمی و علمی مردمان زادگاهش، شهر دامغان بودهاند، و همین نیز سومین خصلت پسندیده دکتر ذوالفقاری عزیز بود؛ او اگرچه اندیشهای به وسعت ایران اسلامی و شکوفایی آن داشت، اما همواره دل در گرو پیشرفت فکری و فرهنگی زادگاهش داشت و در این راه، سختکوش و باانگیزه بود.
و بالاخره اینکه ثابت کرد میشود در این سرزمین مادری، در حوزهای تخصصی فعال و اثرگذار و صاحبنظر بود و خستگیناپذیر، اما نه مثل بعضیها از شرایط بد روزگار فقط ناله کرد و تنبلی ورزید و نه برای رسیدن به کرسی قدرت، طمعورزی کرد، و اینکه فقط و فقط به تعالی فکر و فرهنگ اندیشید و کار کرد و کار کرد و کار کرد؛ مثل دکتر احمد مهدوی دامغانی رضوان الله علیه که تاب افتاده بر پشت فرهنگ این شهر و این کشور از غمش، هنوز راست نشده است؛ چنانکه با هجران غمبار آقا سیدمحمود ترابی، پدر معنوی شهرمان، که به قول دوست و برادر پژوهشگرم، آقا سیدسعید شاهچراغی، برای ما دامغانیها یادآور عامالحزن است.
بدرود استاد پا به کار، بدرود استاد پر تلاش.
از خداوند صادقالوعد میخواهم بهخاطر صداقت در رفتارت، تو را قرین صدّقین قرار دهد.
۱۸ تیر ۱۴۰۱
مصطفی ترابی
▪️طنین پرتکرار رحیل
سال گذشته با شنیدن بانگ عرفه، خبر ارتحال استاد خوشالحان، آقا سیدمحمود حسینیپور و امسال با اولین چشم بازکردن به روی خورشید عرفه، خبر باورناپدیر ارتحال دکتر حسن ذوالفقاری عزیز را خواندم که کامم را در این روز عید بندگی، تلخ کرد و خاطرم را پریشان ساخت.
بهیاد ندارم که از نزدیک با مرحوم دکتر ذوالفقاری عزیز همسخن شده باشم، تنها تماس بود و پیام، ولی هرچه بود یکپارچه مهربانی بود و فروتنی.
از همان لحظه که خبر را خواندم، ذهن تحلیلگرم شروع کرد به ارزیابی آنچه که از شخصیت او میدانستم، و پیش از همه، محبت و مهربانی و تواضع و سادگی در کلام و رفتارش به ذهنم خطور کرد؛ یک دنیا گوهر افتخارآفرینی را در دریای یکرنگی و بیرنگیاش پنهان کرده بود. هرگز خویش را گرفتار ادعاهای این روزگاری نکرده بود، استاد ادبیات بود و آراسته به آداب.
هربار که برای ایشان پیامی ارسال کرده یا تماسی گرفتم، جزء اولین کسانی بود که پاسخ میداد. با وجود فراوانی مشغلههای کاریاش، اما همیشه در دسترس بود و پاسخگو.
دیگر ویژگی زیبای او را در ذهنم، اهتمام و کوشش چند سالهاش نسبت به حقشناسی و قدردانی از اصحاب علم و اثر برشمردم که براستی و درستی اقدام میکرد و اثرگذار بود؛ چه درباره آنانکه در حوزه ادبیات فارسی پیشتاز قافله بودهاند و چه نسبت به کسانی که پیشگام علمی و علمی مردمان زادگاهش، شهر دامغان بودهاند، و همین نیز سومین خصلت پسندیده دکتر ذوالفقاری عزیز بود؛ او اگرچه اندیشهای به وسعت ایران اسلامی و شکوفایی آن داشت، اما همواره دل در گرو پیشرفت فکری و فرهنگی زادگاهش داشت و در این راه، سختکوش و باانگیزه بود.
و بالاخره اینکه ثابت کرد میشود در این سرزمین مادری، در حوزهای تخصصی فعال و اثرگذار و صاحبنظر بود و خستگیناپذیر، اما نه مثل بعضیها از شرایط بد روزگار فقط ناله کرد و تنبلی ورزید و نه برای رسیدن به کرسی قدرت، طمعورزی کرد، و اینکه فقط و فقط به تعالی فکر و فرهنگ اندیشید و کار کرد و کار کرد و کار کرد؛ مثل دکتر احمد مهدوی دامغانی رضوان الله علیه که تاب افتاده بر پشت فرهنگ این شهر و این کشور از غمش، هنوز راست نشده است؛ چنانکه با هجران غمبار آقا سیدمحمود ترابی، پدر معنوی شهرمان، که به قول دوست و برادر پژوهشگرم، آقا سیدسعید شاهچراغی، برای ما دامغانیها یادآور عامالحزن است.
بدرود استاد پا به کار، بدرود استاد پر تلاش.
از خداوند صادقالوعد میخواهم بهخاطر صداقت در رفتارت، تو را قرین صدّقین قرار دهد.
۱۸ تیر ۱۴۰۱
مصطفی ترابی