انا لله و انا الیه راجعون
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
خبر تلخ و غیر باور درگذشت ادیب ارجمند و استاد برجسته، عضو فرهنگستان زبان فارسی، دوست گرانقدرم دکتر حسن ذوالفقاری دامغانی، نویسنده دهها اثر ادبی، کام همه شاگردان و دوستان و اهالی فرهنگ و هنر را تلخ کرد.
این مصیبت را به همه دوستان و خانواده ارجمند و عزادار به ویژه سرکار خانم سمیه ذوالفقاری تسلیت و تعزیت عرض می نمایم.
روحش در روز پرفیض عرفه قرین آرامش الهی قرار گیرد انشالله.
سید سعید شاهچراغی دامغانی
هجدهم تیرماه ۱۴۰۱
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
خبر تلخ و غیر باور درگذشت ادیب ارجمند و استاد برجسته، عضو فرهنگستان زبان فارسی، دوست گرانقدرم دکتر حسن ذوالفقاری دامغانی، نویسنده دهها اثر ادبی، کام همه شاگردان و دوستان و اهالی فرهنگ و هنر را تلخ کرد.
این مصیبت را به همه دوستان و خانواده ارجمند و عزادار به ویژه سرکار خانم سمیه ذوالفقاری تسلیت و تعزیت عرض می نمایم.
روحش در روز پرفیض عرفه قرین آرامش الهی قرار گیرد انشالله.
سید سعید شاهچراغی دامغانی
هجدهم تیرماه ۱۴۰۱
یادداشتهای کوتاه من (۱۴۲)
عام الحزن دامغان
عام الحزن (سال غم) نامی است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر سال دهم بعثت، سه سال قبل از هجرت نهاده است. در این سال وفات حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه (علیهما السلام) به عنوان دو شخصیت تاثیرگذار بر تاریخ رخ داد.
این مقدمه ای بود بر این که بگویم سال ۱۴۰۱ برای اهالی دامغان و اندیشمندان و فرهنگ دوستان، تداعی عام الحزن است. سالی که از آغاز آن تا کنون که کمتر از چهار ماه کامل نگذشته است که چهره های تاثیرگذار و مؤثری با رفتنشان لباس ماتم و غم بر قامت این شهر پوشیده شد.
رحلت ملک الشعرای تعزیه ایران مرحوم نادعلیزاده، رحلت پدر معنوی دامغان ابوالشهید مرحوم آیتالله سید محمود ترابی، رحلت چهره مبرز جهان اسلام مرحوم استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی و اینک درگذشت استاد بزرگوارمان ادیب و پژوهشگر برجسته مرحوم دکتر حسن ذوالفقاری.
شخصیت هایی که دیگربرای این شهر تکرار نخواهند شد و مانندی نخواهند یافت.
تقدیر برای این شهر چنین رقم خورده و ما هم در دایره قسمت، نقطه تسلیم هستیم.
و آن روی سکه این مصیبت ها، تلنگری هست برای من و شما که بدانیم فرصت ها چون گذر ابرها از دست می رود، و هر لحظه منتظر باشیم که صدای کاروانسالار بلند شود (ارتحلوا) که زمان کوچ فرا رسیده است.
پس تا هستیم قدر بدانیم، قدر فرصت هایمان، قدر اساتید و بزرگانی که توفیق حضور در کنارشان را داریم. بدانیم که ناگهان خیلی زود، دیر می شود.
هجدهم تیر ماه ۱۴۰۱
سید سعید شاهچراغی دامغانی
@damghannameh
عام الحزن دامغان
عام الحزن (سال غم) نامی است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر سال دهم بعثت، سه سال قبل از هجرت نهاده است. در این سال وفات حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه (علیهما السلام) به عنوان دو شخصیت تاثیرگذار بر تاریخ رخ داد.
این مقدمه ای بود بر این که بگویم سال ۱۴۰۱ برای اهالی دامغان و اندیشمندان و فرهنگ دوستان، تداعی عام الحزن است. سالی که از آغاز آن تا کنون که کمتر از چهار ماه کامل نگذشته است که چهره های تاثیرگذار و مؤثری با رفتنشان لباس ماتم و غم بر قامت این شهر پوشیده شد.
رحلت ملک الشعرای تعزیه ایران مرحوم نادعلیزاده، رحلت پدر معنوی دامغان ابوالشهید مرحوم آیتالله سید محمود ترابی، رحلت چهره مبرز جهان اسلام مرحوم استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی و اینک درگذشت استاد بزرگوارمان ادیب و پژوهشگر برجسته مرحوم دکتر حسن ذوالفقاری.
شخصیت هایی که دیگربرای این شهر تکرار نخواهند شد و مانندی نخواهند یافت.
تقدیر برای این شهر چنین رقم خورده و ما هم در دایره قسمت، نقطه تسلیم هستیم.
و آن روی سکه این مصیبت ها، تلنگری هست برای من و شما که بدانیم فرصت ها چون گذر ابرها از دست می رود، و هر لحظه منتظر باشیم که صدای کاروانسالار بلند شود (ارتحلوا) که زمان کوچ فرا رسیده است.
پس تا هستیم قدر بدانیم، قدر فرصت هایمان، قدر اساتید و بزرگانی که توفیق حضور در کنارشان را داریم. بدانیم که ناگهان خیلی زود، دیر می شود.
هجدهم تیر ماه ۱۴۰۱
سید سعید شاهچراغی دامغانی
@damghannameh
درسوگِ جانگدازِ استادِ گرامی شادروان دکترحسن ذوالفقاری :
==========================
بگذارتا بگریم چون ابر در بهاران
کزسنگ ناله خیزد روزوداع یاران
بادلی آکنده ازدرد واندوه ، ازدرگذشتِ استادِ گرانمایه وخویشاوندِ فرزانه شادروان دکتر حسن ذوالفقاریِ بسیارعزیز باخبر شده وغرق ماتم وتأثر شدم.فقدانِ ناباورانهٔ آن فرهیختهٔ ارجمند وادیبِ بی مانندِ عرصهٔ زبان وادبیاتِ ایران زمین،به ویژه ادبیات شیرین وماندگارِ فرهنگ وفلکلورِ پارسی ، ضایعه ای جبران ناپذیراست :
ازشمارِ دوچشم یک تن کم
وشمارِ خرد هزاران بیش
بی شک می توان ادعا کرد که حداقل اکنون بر اوراقِ گرانسنگِ «ادبیات عامه»گردوغبارِ« یتیمی» نشست ، زیراچنانچه نگاهی گذرا به متونِ زمینهٔ یاد شده داشته باشیم ، ملاحظه می شود که این استادِبلند مرتبه وپُرکاروخستگی ناپذیر،درحقیقت زنده کنندهٔ عمدهٔ ادبیات مزبوربود وبسیاری ازآثارِ فرهنگِ عامیانه راکه درانبارِ راکدِ کتابخانه ها به فراموشی سپرده شده بود ، ازنابودی ودستبردِ زمانه نجات داد وپس ازتصحیح وتدوین ، این پژوهش های گرانقدررا به زیورِچاپ آراسته نمود ودردسترسِ همگان ومشتاقان آنها قرارداد که تعدادِ این کتب و مجموعه های نفیس پُرشمار است وازپنجاه جلد متجاوز می باشد ومقالات وی دربارهٔ موضوعات گوناگون شعروادب وفلکلورِ پارسی نیز متعدّد وبرای دانشجویان وپژوهشگران بسیار مغتنم وتعلیم دهنده است، و باید گفته شود که تنها به چاپ وانتشارکتب ومقالات فرهنگِ عامه اکتفا نکرد ودرجهتِ ماندگاری ، این رشتهٔ متنوعِ هنری ومردمی را به عنوانِ یک رشتهٔ درسیِ دانشگاهی پیشنهاد وایجادِ آن را به کرسی نشاند و به طوری که شاهد هستیم ازسالهای قبل تا کنون دانشجویانِ کثیری ازآن فارغ التحصیل شده ویا مشغولِ به تحصیل هستند واین یادگارِ جاویدی است ازایشان دردانشگاه های کشور.
درهرحال سخن ازدیگر تلاش ها وکوشش ها و زحماتِ آن بزرگوار برای ادبیاتِ قویمِ فارسی ودانشجویان ومشاغل مشورتی وکاربردی ازجمله مدیریت گروه زبان وادبیات فارسی فرهنگستان زبان وادب فارسی وچندین سمت درمجامع دانشگاهی ومشاورعالی وعضوهیئت علمی درمرکزِ دایرةالمعارف بزرگ اسلامی ومشاغلِ اجرایی ومشورتیِ دیگرِ علمی ونیزترویج وتوسعهٔ زبان فارسی درمجامعِ ایرانیانِ مقیمِ ایالات متحدهٔ امریکا وتألیف ۱۱ جلد کتاب «فارسی بیاموزیم» برای آنان وتدریسِ زبان وادبیات فارسی در کشورِ«چین »ودانشگاه بین المللی شانگهای وهمچنین مساعدت وهمکاری درانتشارِ مجلات و فعالیت های پُرثمرِدیگر را به فرصت های آینده موکول می کند و فقط یاد آور می شود بسیار مشکل خواهد بود که جانشینی برای آن اسوهٔ مهربانی و صبوری و عاشقِ بی ادعایِ ادبیات فارسی تصور کنیم :
صبرِ بسیار بباید پدر پیر فلک را
تادگرمادرِگیتی چوتوفرزند بزاید
خداوندِ بزرگ آن وجودِ بی بدیل را غریق رحمت و کرامتِ خود بگرداند ودراعلیِ علیّین جای دهد وآن جهان رابرای روحِ پاکش عرصهٔ خوشی وشادکامی بفرماید . بمنّه وکرمه .
درپایان حقیر این حادثهٔ دردناک رابه همسرِ ارجمندش سرکارخانم مفیدی وفرزندان عزیزش وبه جامعهٔ علمی ودانشگاهی و بستگانِ گرامی ومردمِ شریفِ دامغان تسلیت وتعزیت عرض می کنم وخود نیز سوگواراین فقدانِ ناگوارهستم وازدرگاهِ ایزدِ جان آفرین برای همسرِ محترم و فرزندان وخاندانِ بزرگِ ذوالفقاری صبر وشکیبائی وطولِ عُمرِ توأم باعزّت وسلامت وسعادت مسئلت دارم. هیجدهم تیرماه ۱۴۰۱ : رحمت الله نجاتی.
==========================
بگذارتا بگریم چون ابر در بهاران
کزسنگ ناله خیزد روزوداع یاران
بادلی آکنده ازدرد واندوه ، ازدرگذشتِ استادِ گرانمایه وخویشاوندِ فرزانه شادروان دکتر حسن ذوالفقاریِ بسیارعزیز باخبر شده وغرق ماتم وتأثر شدم.فقدانِ ناباورانهٔ آن فرهیختهٔ ارجمند وادیبِ بی مانندِ عرصهٔ زبان وادبیاتِ ایران زمین،به ویژه ادبیات شیرین وماندگارِ فرهنگ وفلکلورِ پارسی ، ضایعه ای جبران ناپذیراست :
ازشمارِ دوچشم یک تن کم
وشمارِ خرد هزاران بیش
بی شک می توان ادعا کرد که حداقل اکنون بر اوراقِ گرانسنگِ «ادبیات عامه»گردوغبارِ« یتیمی» نشست ، زیراچنانچه نگاهی گذرا به متونِ زمینهٔ یاد شده داشته باشیم ، ملاحظه می شود که این استادِبلند مرتبه وپُرکاروخستگی ناپذیر،درحقیقت زنده کنندهٔ عمدهٔ ادبیات مزبوربود وبسیاری ازآثارِ فرهنگِ عامیانه راکه درانبارِ راکدِ کتابخانه ها به فراموشی سپرده شده بود ، ازنابودی ودستبردِ زمانه نجات داد وپس ازتصحیح وتدوین ، این پژوهش های گرانقدررا به زیورِچاپ آراسته نمود ودردسترسِ همگان ومشتاقان آنها قرارداد که تعدادِ این کتب و مجموعه های نفیس پُرشمار است وازپنجاه جلد متجاوز می باشد ومقالات وی دربارهٔ موضوعات گوناگون شعروادب وفلکلورِ پارسی نیز متعدّد وبرای دانشجویان وپژوهشگران بسیار مغتنم وتعلیم دهنده است، و باید گفته شود که تنها به چاپ وانتشارکتب ومقالات فرهنگِ عامه اکتفا نکرد ودرجهتِ ماندگاری ، این رشتهٔ متنوعِ هنری ومردمی را به عنوانِ یک رشتهٔ درسیِ دانشگاهی پیشنهاد وایجادِ آن را به کرسی نشاند و به طوری که شاهد هستیم ازسالهای قبل تا کنون دانشجویانِ کثیری ازآن فارغ التحصیل شده ویا مشغولِ به تحصیل هستند واین یادگارِ جاویدی است ازایشان دردانشگاه های کشور.
درهرحال سخن ازدیگر تلاش ها وکوشش ها و زحماتِ آن بزرگوار برای ادبیاتِ قویمِ فارسی ودانشجویان ومشاغل مشورتی وکاربردی ازجمله مدیریت گروه زبان وادبیات فارسی فرهنگستان زبان وادب فارسی وچندین سمت درمجامع دانشگاهی ومشاورعالی وعضوهیئت علمی درمرکزِ دایرةالمعارف بزرگ اسلامی ومشاغلِ اجرایی ومشورتیِ دیگرِ علمی ونیزترویج وتوسعهٔ زبان فارسی درمجامعِ ایرانیانِ مقیمِ ایالات متحدهٔ امریکا وتألیف ۱۱ جلد کتاب «فارسی بیاموزیم» برای آنان وتدریسِ زبان وادبیات فارسی در کشورِ«چین »ودانشگاه بین المللی شانگهای وهمچنین مساعدت وهمکاری درانتشارِ مجلات و فعالیت های پُرثمرِدیگر را به فرصت های آینده موکول می کند و فقط یاد آور می شود بسیار مشکل خواهد بود که جانشینی برای آن اسوهٔ مهربانی و صبوری و عاشقِ بی ادعایِ ادبیات فارسی تصور کنیم :
صبرِ بسیار بباید پدر پیر فلک را
تادگرمادرِگیتی چوتوفرزند بزاید
خداوندِ بزرگ آن وجودِ بی بدیل را غریق رحمت و کرامتِ خود بگرداند ودراعلیِ علیّین جای دهد وآن جهان رابرای روحِ پاکش عرصهٔ خوشی وشادکامی بفرماید . بمنّه وکرمه .
درپایان حقیر این حادثهٔ دردناک رابه همسرِ ارجمندش سرکارخانم مفیدی وفرزندان عزیزش وبه جامعهٔ علمی ودانشگاهی و بستگانِ گرامی ومردمِ شریفِ دامغان تسلیت وتعزیت عرض می کنم وخود نیز سوگواراین فقدانِ ناگوارهستم وازدرگاهِ ایزدِ جان آفرین برای همسرِ محترم و فرزندان وخاندانِ بزرگِ ذوالفقاری صبر وشکیبائی وطولِ عُمرِ توأم باعزّت وسلامت وسعادت مسئلت دارم. هیجدهم تیرماه ۱۴۰۱ : رحمت الله نجاتی.
#Repost @ayna3691
▪️طنین پرتکرار رحیل
سال گذشته با شنیدن بانگ عرفه، خبر ارتحال استاد خوشالحان، آقا سیدمحمود حسینیپور و امسال با اولین چشم بازکردن به روی خورشید عرفه، خبر باورناپدیر ارتحال دکتر حسن ذوالفقاری عزیز را خواندم که کامم را در این روز عید بندگی، تلخ کرد و خاطرم را پریشان ساخت.
بهیاد ندارم که از نزدیک با مرحوم دکتر ذوالفقاری عزیز همسخن شده باشم، تنها تماس بود و پیام، ولی هرچه بود یکپارچه مهربانی بود و فروتنی.
از همان لحظه که خبر را خواندم، ذهن تحلیلگرم شروع کرد به ارزیابی آنچه که از شخصیت او میدانستم، و پیش از همه، محبت و مهربانی و تواضع و سادگی در کلام و رفتارش به ذهنم خطور کرد؛ یک دنیا گوهر افتخارآفرینی را در دریای یکرنگی و بیرنگیاش پنهان کرده بود. هرگز خویش را گرفتار ادعاهای این روزگاری نکرده بود، استاد ادبیات بود و آراسته به آداب.
هربار که برای ایشان پیامی ارسال کرده یا تماسی گرفتم، جزء اولین کسانی بود که پاسخ میداد. با وجود فراوانی مشغلههای کاریاش، اما همیشه در دسترس بود و پاسخگو.
دیگر ویژگی زیبای او را در ذهنم، اهتمام و کوشش چند سالهاش نسبت به حقشناسی و قدردانی از اصحاب علم و اثر برشمردم که براستی و درستی اقدام میکرد و اثرگذار بود؛ چه درباره آنانکه در حوزه ادبیات فارسی پیشتاز قافله بودهاند و چه نسبت به کسانی که پیشگام علمی و علمی مردمان زادگاهش، شهر دامغان بودهاند، و همین نیز سومین خصلت پسندیده دکتر ذوالفقاری عزیز بود؛ او اگرچه اندیشهای به وسعت ایران اسلامی و شکوفایی آن داشت، اما همواره دل در گرو پیشرفت فکری و فرهنگی زادگاهش داشت و در این راه، سختکوش و باانگیزه بود.
و بالاخره اینکه ثابت کرد میشود در این سرزمین مادری، در حوزهای تخصصی فعال و اثرگذار و صاحبنظر بود و خستگیناپذیر، اما نه مثل بعضیها از شرایط بد روزگار فقط ناله کرد و تنبلی ورزید و نه برای رسیدن به کرسی قدرت، طمعورزی کرد، و اینکه فقط و فقط به تعالی فکر و فرهنگ اندیشید و کار کرد و کار کرد و کار کرد؛ مثل دکتر احمد مهدوی دامغانی رضوان الله علیه که تاب افتاده بر پشت فرهنگ این شهر و این کشور از غمش، هنوز راست نشده است؛ چنانکه با هجران غمبار آقا سیدمحمود ترابی، پدر معنوی شهرمان، که به قول دوست و برادر پژوهشگرم، آقا سیدسعید شاهچراغی، برای ما دامغانیها یادآور عامالحزن است.
بدرود استاد پا به کار، بدرود استاد پر تلاش.
از خداوند صادقالوعد میخواهم بهخاطر صداقت در رفتارت، تو را قرین صدّقین قرار دهد.
۱۸ تیر ۱۴۰۱
مصطفی ترابی
▪️طنین پرتکرار رحیل
سال گذشته با شنیدن بانگ عرفه، خبر ارتحال استاد خوشالحان، آقا سیدمحمود حسینیپور و امسال با اولین چشم بازکردن به روی خورشید عرفه، خبر باورناپدیر ارتحال دکتر حسن ذوالفقاری عزیز را خواندم که کامم را در این روز عید بندگی، تلخ کرد و خاطرم را پریشان ساخت.
بهیاد ندارم که از نزدیک با مرحوم دکتر ذوالفقاری عزیز همسخن شده باشم، تنها تماس بود و پیام، ولی هرچه بود یکپارچه مهربانی بود و فروتنی.
از همان لحظه که خبر را خواندم، ذهن تحلیلگرم شروع کرد به ارزیابی آنچه که از شخصیت او میدانستم، و پیش از همه، محبت و مهربانی و تواضع و سادگی در کلام و رفتارش به ذهنم خطور کرد؛ یک دنیا گوهر افتخارآفرینی را در دریای یکرنگی و بیرنگیاش پنهان کرده بود. هرگز خویش را گرفتار ادعاهای این روزگاری نکرده بود، استاد ادبیات بود و آراسته به آداب.
هربار که برای ایشان پیامی ارسال کرده یا تماسی گرفتم، جزء اولین کسانی بود که پاسخ میداد. با وجود فراوانی مشغلههای کاریاش، اما همیشه در دسترس بود و پاسخگو.
دیگر ویژگی زیبای او را در ذهنم، اهتمام و کوشش چند سالهاش نسبت به حقشناسی و قدردانی از اصحاب علم و اثر برشمردم که براستی و درستی اقدام میکرد و اثرگذار بود؛ چه درباره آنانکه در حوزه ادبیات فارسی پیشتاز قافله بودهاند و چه نسبت به کسانی که پیشگام علمی و علمی مردمان زادگاهش، شهر دامغان بودهاند، و همین نیز سومین خصلت پسندیده دکتر ذوالفقاری عزیز بود؛ او اگرچه اندیشهای به وسعت ایران اسلامی و شکوفایی آن داشت، اما همواره دل در گرو پیشرفت فکری و فرهنگی زادگاهش داشت و در این راه، سختکوش و باانگیزه بود.
و بالاخره اینکه ثابت کرد میشود در این سرزمین مادری، در حوزهای تخصصی فعال و اثرگذار و صاحبنظر بود و خستگیناپذیر، اما نه مثل بعضیها از شرایط بد روزگار فقط ناله کرد و تنبلی ورزید و نه برای رسیدن به کرسی قدرت، طمعورزی کرد، و اینکه فقط و فقط به تعالی فکر و فرهنگ اندیشید و کار کرد و کار کرد و کار کرد؛ مثل دکتر احمد مهدوی دامغانی رضوان الله علیه که تاب افتاده بر پشت فرهنگ این شهر و این کشور از غمش، هنوز راست نشده است؛ چنانکه با هجران غمبار آقا سیدمحمود ترابی، پدر معنوی شهرمان، که به قول دوست و برادر پژوهشگرم، آقا سیدسعید شاهچراغی، برای ما دامغانیها یادآور عامالحزن است.
بدرود استاد پا به کار، بدرود استاد پر تلاش.
از خداوند صادقالوعد میخواهم بهخاطر صداقت در رفتارت، تو را قرین صدّقین قرار دهد.
۱۸ تیر ۱۴۰۱
مصطفی ترابی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
با تأسف خبر درگذشت ادیب با ادب و استاد و پژوهشگر پرتلاش و پرانگیزه آقای دکتر حسن ذوالفقاری رحمةالله علیه را دریافت کردم. به خانواده و بازماندگان و همکاران و دوستان ایشان بویژه مردم عزیز دامغان صمیمانه تسلیت عرض میکنم و از خداوند متعال رحمت و مغفرت و پاداش نیک برای خدمات باارزش فرهنگی و علمی ایشان مسألت مینمایم.
سید رضا تقوی
نماینده مجلس شورای اسلامی
با تأسف خبر درگذشت ادیب با ادب و استاد و پژوهشگر پرتلاش و پرانگیزه آقای دکتر حسن ذوالفقاری رحمةالله علیه را دریافت کردم. به خانواده و بازماندگان و همکاران و دوستان ایشان بویژه مردم عزیز دامغان صمیمانه تسلیت عرض میکنم و از خداوند متعال رحمت و مغفرت و پاداش نیک برای خدمات باارزش فرهنگی و علمی ایشان مسألت مینمایم.
سید رضا تقوی
نماینده مجلس شورای اسلامی
بگذار تا بگرييم چون إبر در بهاران
كز سنگ ناله خيزد روز وداع ياران
با ساربان بگوييد احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران ...
در هياهوي عصر تابستاني خوريا ، كه صداي فرياد پسركان بازيكوش گاه آن چنان خواب نيمروزي پدرهاي خسته ي آفتاب خورده را بر هم مَي زد كه از هشتي خنك خانه ها ( كه استراحتگاه پدرها بود ) فرياد ناسزايي وگاه پرتاب لنكه كفشي پاره لحظه اي كوتاه سكوت را مهمان كوچه هاي خاكي اين محله ي بر جمعيت مَي كرد وپسرهاي بازيگوش لختي دست از " هفت سنگ " و" قاپ بازي " و...مي كشيدند وباز دوباره ...
اين پسرهاي پر جنب وجوش ، امروز مردان غيور ميان سالي شده اند با شقيقه هايي پر از موهاي سفيد ...
ما، - دختران نسل من - در ميان جواني اين پسرك هاي جوانمرد !!! قد كشيديم ، نجابتمان را پناه بودند وپاسدار ناموس كوچه...
اگر چه گاهي با شيطنت هاي منحصر به فردشان فرياد پدرها ومادرها را در مَي آوردند اما براي ما كه گنجينه هاي محله بوديم غيرتي رستم وار داشتند وتمام وجودشان اما سرشار از حيا ومردانگي بود وما در امنيت وجود امن شان پا به كوچه مَي گذاشتيم وبي همراهي مادر و خواهر ، به مدرسه ومسجد وبازار مَي رفتيم و خيال بزرگتر ها راحت كه كوچه صاحب دارد وآن هم صاحباني غيور
ونسل من چه عزتي داشت در سايه سار اين همه مراقبت !!!
كجا غريبه اي به خصوص اگر نوجوان يا جوان بود جرأت داشت بي بهانه ودليل ، دو بار از كوچه عبور كند كه بازخواست مَي شد وبا يك " پس كلگي " و" اردنگي " بدرقه اش مَي كردند
پسرهاي خوريا اين چنين بودند ..!!!
ديروز در ظهر ساكت كوچه كه گرما همه را به پشت درهاي بسته وزير باد كولرها كشانده بود ، دلم هواي آن عصرهاي بي كولر ، آن گرماهاي طاقت فرسا ، آن هشتي هاي خنك ، صداي فرياد وقيل وقال پسرهاي همسايه ، صداي " آلاسكا " فروش دوره گرد وتمناي آن لذيذهاي خنك ، را كرده بود ودر غربت دلگير اين كوچه هاي نا امن بي رهگذر به اين فكر مَي كردم كه از بين أن پسرهاي بازيگوش كه از آن سوي خوريا گاهي مهمان اين سو مَي شدند ، چه بزرگ مرداني پا به عرصه گذاشتيد وستاره اي بي بديل شدند در آسمان اين سرزمين ...
سفرت به خير غيور مرد همسايه ... سفرت به خير كه هنوز در خاطرم همان نوجوان بازيگوشي هستي كه با نجابت وحياي كويري ات هر ظهر كه از مدرسه ي راهنمايي " اتحاد " بر مَي گشتيم ، كتاب در دست به سمت دكان پدر مَي رفتي وبا همان سربه زيري وحجب وحيايت مراقب دختركان هم محله ات بودي ...
سفرت به خير شير مرد خوريا ... كه هر بار پا به دكان پدر بزرگوارت مَي گذاشتيم تا براي چاشت عصرگاهي مدرسه " آب نبات چسبو " بخريم ، پشت دخل دكان ، چنان سر به زير وآرام ومحجوب بودي كه گاه خجالت مَي كشيديم براي حساب وكتاب ، پول را مَي گذاشتيم وسريع از دكان خارج مَي شديم تا قدري زودتر از اين همه معذب بودن رها شوي ...
امروز وفردا وفرداها تا ابد تا هميشه " خوريا " عزادار توست
سفرت به خير همسايه ..!!
به شكوفه ها به باران برسان سلام ما را ...
دكتر زهرا احمديان
كز سنگ ناله خيزد روز وداع ياران
با ساربان بگوييد احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران ...
در هياهوي عصر تابستاني خوريا ، كه صداي فرياد پسركان بازيكوش گاه آن چنان خواب نيمروزي پدرهاي خسته ي آفتاب خورده را بر هم مَي زد كه از هشتي خنك خانه ها ( كه استراحتگاه پدرها بود ) فرياد ناسزايي وگاه پرتاب لنكه كفشي پاره لحظه اي كوتاه سكوت را مهمان كوچه هاي خاكي اين محله ي بر جمعيت مَي كرد وپسرهاي بازيگوش لختي دست از " هفت سنگ " و" قاپ بازي " و...مي كشيدند وباز دوباره ...
اين پسرهاي پر جنب وجوش ، امروز مردان غيور ميان سالي شده اند با شقيقه هايي پر از موهاي سفيد ...
ما، - دختران نسل من - در ميان جواني اين پسرك هاي جوانمرد !!! قد كشيديم ، نجابتمان را پناه بودند وپاسدار ناموس كوچه...
اگر چه گاهي با شيطنت هاي منحصر به فردشان فرياد پدرها ومادرها را در مَي آوردند اما براي ما كه گنجينه هاي محله بوديم غيرتي رستم وار داشتند وتمام وجودشان اما سرشار از حيا ومردانگي بود وما در امنيت وجود امن شان پا به كوچه مَي گذاشتيم وبي همراهي مادر و خواهر ، به مدرسه ومسجد وبازار مَي رفتيم و خيال بزرگتر ها راحت كه كوچه صاحب دارد وآن هم صاحباني غيور
ونسل من چه عزتي داشت در سايه سار اين همه مراقبت !!!
كجا غريبه اي به خصوص اگر نوجوان يا جوان بود جرأت داشت بي بهانه ودليل ، دو بار از كوچه عبور كند كه بازخواست مَي شد وبا يك " پس كلگي " و" اردنگي " بدرقه اش مَي كردند
پسرهاي خوريا اين چنين بودند ..!!!
ديروز در ظهر ساكت كوچه كه گرما همه را به پشت درهاي بسته وزير باد كولرها كشانده بود ، دلم هواي آن عصرهاي بي كولر ، آن گرماهاي طاقت فرسا ، آن هشتي هاي خنك ، صداي فرياد وقيل وقال پسرهاي همسايه ، صداي " آلاسكا " فروش دوره گرد وتمناي آن لذيذهاي خنك ، را كرده بود ودر غربت دلگير اين كوچه هاي نا امن بي رهگذر به اين فكر مَي كردم كه از بين أن پسرهاي بازيگوش كه از آن سوي خوريا گاهي مهمان اين سو مَي شدند ، چه بزرگ مرداني پا به عرصه گذاشتيد وستاره اي بي بديل شدند در آسمان اين سرزمين ...
سفرت به خير غيور مرد همسايه ... سفرت به خير كه هنوز در خاطرم همان نوجوان بازيگوشي هستي كه با نجابت وحياي كويري ات هر ظهر كه از مدرسه ي راهنمايي " اتحاد " بر مَي گشتيم ، كتاب در دست به سمت دكان پدر مَي رفتي وبا همان سربه زيري وحجب وحيايت مراقب دختركان هم محله ات بودي ...
سفرت به خير شير مرد خوريا ... كه هر بار پا به دكان پدر بزرگوارت مَي گذاشتيم تا براي چاشت عصرگاهي مدرسه " آب نبات چسبو " بخريم ، پشت دخل دكان ، چنان سر به زير وآرام ومحجوب بودي كه گاه خجالت مَي كشيديم براي حساب وكتاب ، پول را مَي گذاشتيم وسريع از دكان خارج مَي شديم تا قدري زودتر از اين همه معذب بودن رها شوي ...
امروز وفردا وفرداها تا ابد تا هميشه " خوريا " عزادار توست
سفرت به خير همسايه ..!!
به شكوفه ها به باران برسان سلام ما را ...
دكتر زهرا احمديان
یادداشتهای کوتاه من(۱۴۳)
دکتر حسن ذوالفقاری و عشق به فرهنگ و ادب زادگاهش دامغان
دکتر حسن ذوالفقاری ادیب و فرهنگ پژوه بزرگ کشور با آثار فخيم و ارزشمند ادبی همه مریدان و شاگردان و خاندان خود را با فقدانش داغدار نمود.
برای من که از نزدیک با ایشان آشنایی داشتم و ارتباط خانوادگی ما با اوو برادر فقید محمد، این حلقه وصل را محکمتر کرده بود، این فقدان سخت آزار دهنده است و هر از گاهی خود را با گریه آرام می کنم.
خبر تشییع و به خاکسپاری دکتر ذوالفقاری در دامغان، نشان از علاقه و وابستگی استاد به زادگاهش دارد، علاقه ای که بارها از زبان خود ایشان شنیدم که با چه عشقی از اعتلای فرهنگ و ادب کهن دیار دامغان سخن می گفت. وی به هر مناسبتی یادی از دیار خود می کرد و به ادنی مناسبتی به موضوع دامغان و دامغانی می پرداخت، چنانچه رد پایش را در بیشتر آثار می شود دید، مانند پایاننامه اش با موضوع بحر طویل سرایان هم به اشعار شاعران دامغانی اشاره کرده است.
مرحوم ذوالفقاری جدای از مقالات فرزانگان کویر در هفته نامه کویر ، آثار مکتوب دیگری درباره دامغان منتشرکرده است که عبارتند از:
_ همکاری با استاد حسین معلم در تصحیح اعلام دامغان تألیف مرحوم حجت الاسلام سید طاهر شاهچراغی
_ همکاری با استاد حسین معلم درباره ویژه نامه باز این چه شورش است که قرار بود به صورت کتاب هم چاپ شود.
_ کتاب کوه عجایب مجموعه داستانهای کوتاه دامغانی
_ کتاب چاه وصال
و .....
در تماسهای حضوری و تلفنی که با مرحوم دکتر ذوالفقاری داشتم، از کارتن فیش هایش مربوط به دامغان گفت که سالها جمع آوری کرده بود و اصرار داشت تا در اختیار من باشد، که بتوانم آن را سر و سامان بدهم که نمیدانم سرانجام آن چه خواهد شد، اما امید هست در اختیار مرکز دامغان شناسی قرار بگیرد، تا به نحو احسن تدوین گردد.
این روزها که به تصحیح دیوان مرحوم میرزا رضا شریعتمدار دامغانی مشغول هستم، با مقدمه ای زیبا از مرحوم دکتر ذوالفقاری بر نسخه خطی این دیوان مواجه شدم که با دقت و تحقیق قلمی کرده و انشالله در مقدمه کتاب خواهد آمد.
همه اینها نشان میدهد که زادگاهش را دوست داشت و بدان عشق می ورزید.
حال که دکتر ذوالفقاری پس از عمری فعالیت علمی، در شهر خود آرام می گیرد، امیدوارم که مردم دامغان قدر این فرزند دانشمند و پرافتخار خود را بدانند و روز سهشنبه در جوار حضرت بکیر بن اعین تجلیل باشکوهی از ایشان به عمل آورند.
پیشاپیش از خانواده محترم، دوستان و شاگردان مرحوم ذوالفقاری به جهت اینکه به علت بیماری توفیق شرکت در مراسم تشییع را ندارم، عذرخواهی می نمایم.
دوشنبه بیستم تیرماه ۱۴۰۱
سید سعید شاهچراغی دامغانی
دکتر حسن ذوالفقاری و عشق به فرهنگ و ادب زادگاهش دامغان
دکتر حسن ذوالفقاری ادیب و فرهنگ پژوه بزرگ کشور با آثار فخيم و ارزشمند ادبی همه مریدان و شاگردان و خاندان خود را با فقدانش داغدار نمود.
برای من که از نزدیک با ایشان آشنایی داشتم و ارتباط خانوادگی ما با اوو برادر فقید محمد، این حلقه وصل را محکمتر کرده بود، این فقدان سخت آزار دهنده است و هر از گاهی خود را با گریه آرام می کنم.
خبر تشییع و به خاکسپاری دکتر ذوالفقاری در دامغان، نشان از علاقه و وابستگی استاد به زادگاهش دارد، علاقه ای که بارها از زبان خود ایشان شنیدم که با چه عشقی از اعتلای فرهنگ و ادب کهن دیار دامغان سخن می گفت. وی به هر مناسبتی یادی از دیار خود می کرد و به ادنی مناسبتی به موضوع دامغان و دامغانی می پرداخت، چنانچه رد پایش را در بیشتر آثار می شود دید، مانند پایاننامه اش با موضوع بحر طویل سرایان هم به اشعار شاعران دامغانی اشاره کرده است.
مرحوم ذوالفقاری جدای از مقالات فرزانگان کویر در هفته نامه کویر ، آثار مکتوب دیگری درباره دامغان منتشرکرده است که عبارتند از:
_ همکاری با استاد حسین معلم در تصحیح اعلام دامغان تألیف مرحوم حجت الاسلام سید طاهر شاهچراغی
_ همکاری با استاد حسین معلم درباره ویژه نامه باز این چه شورش است که قرار بود به صورت کتاب هم چاپ شود.
_ کتاب کوه عجایب مجموعه داستانهای کوتاه دامغانی
_ کتاب چاه وصال
و .....
در تماسهای حضوری و تلفنی که با مرحوم دکتر ذوالفقاری داشتم، از کارتن فیش هایش مربوط به دامغان گفت که سالها جمع آوری کرده بود و اصرار داشت تا در اختیار من باشد، که بتوانم آن را سر و سامان بدهم که نمیدانم سرانجام آن چه خواهد شد، اما امید هست در اختیار مرکز دامغان شناسی قرار بگیرد، تا به نحو احسن تدوین گردد.
این روزها که به تصحیح دیوان مرحوم میرزا رضا شریعتمدار دامغانی مشغول هستم، با مقدمه ای زیبا از مرحوم دکتر ذوالفقاری بر نسخه خطی این دیوان مواجه شدم که با دقت و تحقیق قلمی کرده و انشالله در مقدمه کتاب خواهد آمد.
همه اینها نشان میدهد که زادگاهش را دوست داشت و بدان عشق می ورزید.
حال که دکتر ذوالفقاری پس از عمری فعالیت علمی، در شهر خود آرام می گیرد، امیدوارم که مردم دامغان قدر این فرزند دانشمند و پرافتخار خود را بدانند و روز سهشنبه در جوار حضرت بکیر بن اعین تجلیل باشکوهی از ایشان به عمل آورند.
پیشاپیش از خانواده محترم، دوستان و شاگردان مرحوم ذوالفقاری به جهت اینکه به علت بیماری توفیق شرکت در مراسم تشییع را ندارم، عذرخواهی می نمایم.
دوشنبه بیستم تیرماه ۱۴۰۱
سید سعید شاهچراغی دامغانی
(۲۹۶)
نگاهی اجمالی به زندگی نامه شهید سرافراز دیار شقایق پرور دامغان ، شهید سید مجتبی شمسی پور
با تشکر از کانال راویان عشق.
#شمسی_پور
@damghannameh
نگاهی اجمالی به زندگی نامه شهید سرافراز دیار شقایق پرور دامغان ، شهید سید مجتبی شمسی پور
با تشکر از کانال راویان عشق.
#شمسی_پور
@damghannameh
✍ حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در آثار نویسندگان دامغانی (۳)
نیزه و آینه و خورشید
نویسنده: سرکار خانم زینب دولتخواهی
ناشر: دامغان. انتشارات مهر حنظله
تاریخ چاپ: ۱۳۹۹
_
این کتاب منتخبی از داستانهایی از حضرت امام حسین علیه السلام می باشد که از تولد تا شهادت آن امام همام را روایت می کند. ذوق شاعرانه نویسنده کتاب، به انتخاب داستان های ناب کمک زیادی کرده است.
"اللهم ارزقنا زیارت الحسین فی الدنیا و شفاعته فی الاخره"
نیزه و آینه و خورشید
نویسنده: سرکار خانم زینب دولتخواهی
ناشر: دامغان. انتشارات مهر حنظله
تاریخ چاپ: ۱۳۹۹
_
این کتاب منتخبی از داستانهایی از حضرت امام حسین علیه السلام می باشد که از تولد تا شهادت آن امام همام را روایت می کند. ذوق شاعرانه نویسنده کتاب، به انتخاب داستان های ناب کمک زیادی کرده است.
"اللهم ارزقنا زیارت الحسین فی الدنیا و شفاعته فی الاخره"
در سالروز حمله به مسجد گوهرشاد و کشتار مردم در مشهد مقدس و قیام مردم گرامی می داریم یاد سه شخصیت مجاهد و مبارز دامغانی فعال در آن قیام را گرامی می داریم.
۱. مرحوم حجت الاسلام شیخ علی محمد نجات
۲. مرحوم حجتالاسلام شیخ عباسعلی محقق (فرزند مرحوم ملابمانعلی دامغانی)
۳. طلبه مجاهد شیخ سیف الله سیفی وامرزانی
این سه شخصیت بعد از قیام گوهر شاد دستگیر شدند و مدتی را در زندان به سر بردند و تبعید شدند.
۱. مرحوم حجت الاسلام شیخ علی محمد نجات
۲. مرحوم حجتالاسلام شیخ عباسعلی محقق (فرزند مرحوم ملابمانعلی دامغانی)
۳. طلبه مجاهد شیخ سیف الله سیفی وامرزانی
این سه شخصیت بعد از قیام گوهر شاد دستگیر شدند و مدتی را در زندان به سر بردند و تبعید شدند.
(۲۹۶)
نگاهی اجمالی به زندگی نامه شهید سرافراز دیار شقایق پرور دامغان ، شهید سیدمجتبی شمسی پور
با تشکر از کانال راویان عشق.
#شمسی_پور
@damghannameh
نگاهی اجمالی به زندگی نامه شهید سرافراز دیار شقایق پرور دامغان ، شهید سیدمجتبی شمسی پور
با تشکر از کانال راویان عشق.
#شمسی_پور
@damghannameh
شعری از جناب آقای مؤمنی سردفتر اسناد رسمی شماره ۲۰۶ تهران در رثای پرواز ابدی استاد فقید ادبیات عامه فقید سعید، آشیان جنت، محقق و پژوهنده نامی معاصردوست و همره و همشهری و بچه محل و ادیب مردم مدار شادروان زنده یاد دکتر حسن ذوالفقاری دامغانی
💕دولت مستعجل💞
عطر انشایت کتابت ها نمود
شرح امثالت دل ما می ربود
یاد دارم آمدی در دفترم
هر کتابی نام تو را می سجود
ای دریغا من فسوست می کنم
بعد پروازت دل ما شد کبود
ای حسن ای ذوالفقار ومحض حق
رفتی و در این فراقت غم فزود
دولت مستعجلی بودی رفیق
دولت علم و ادب افزون سود
روی تو اندر نقاب خاک شد
مهد دانش بی تو شد بس بی خلود
من دریغای گوی تو گشتم کنون
عارفم اما دلم بی تو خمود
ای حسن ای عالم مردم مدار
حشر گشتی با خدای ذوالغنود
بیستم تیرماه ۱۴۰۱
💕دولت مستعجل💞
عطر انشایت کتابت ها نمود
شرح امثالت دل ما می ربود
یاد دارم آمدی در دفترم
هر کتابی نام تو را می سجود
ای دریغا من فسوست می کنم
بعد پروازت دل ما شد کبود
ای حسن ای ذوالفقار ومحض حق
رفتی و در این فراقت غم فزود
دولت مستعجلی بودی رفیق
دولت علم و ادب افزون سود
روی تو اندر نقاب خاک شد
مهد دانش بی تو شد بس بی خلود
من دریغای گوی تو گشتم کنون
عارفم اما دلم بی تو خمود
ای حسن ای عالم مردم مدار
حشر گشتی با خدای ذوالغنود
بیستم تیرماه ۱۴۰۱
✍ حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در آثار نویسندگان دامغانی (۴)
آذر عشق
شاعر: استاد حسین معلم دامغانی
ناشر: قم. انتشارات صحیفه خرد
تاریخ چاپ: ۱۳۸۳
_
این کتاب دارای دیباچه زیبا به قلم استاد معلم می باشد. نام کتاب برگرفته از یک بیت از شعر شاعر این کتاب می باشد:
به حسین علی که آذر عشق
بر دل بی دلان تماشائی است
اهم مطالب این مثنوی ها عبارتند از:
آذر اول؛ راز گفتن ماه تابان آل طه
آذر دوم؛ راز گفتن شهریار شهیدان خسرو خوبان حسین بن علی علیه السلام
عطش عشق در گفتگوی حضرت ابوالفضل علیه السلام با آب
"اللهم ارزقنا زیارت الحسین فی الدنیا و شفاعته فی الاخره"
آذر عشق
شاعر: استاد حسین معلم دامغانی
ناشر: قم. انتشارات صحیفه خرد
تاریخ چاپ: ۱۳۸۳
_
این کتاب دارای دیباچه زیبا به قلم استاد معلم می باشد. نام کتاب برگرفته از یک بیت از شعر شاعر این کتاب می باشد:
به حسین علی که آذر عشق
بر دل بی دلان تماشائی است
اهم مطالب این مثنوی ها عبارتند از:
آذر اول؛ راز گفتن ماه تابان آل طه
آذر دوم؛ راز گفتن شهریار شهیدان خسرو خوبان حسین بن علی علیه السلام
عطش عشق در گفتگوی حضرت ابوالفضل علیه السلام با آب
"اللهم ارزقنا زیارت الحسین فی الدنیا و شفاعته فی الاخره"
✍ حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در آثار نویسندگان دامغانی (۵)
حماسه اربعین حسینی، پیوند فرهنگ عاشورا و انتظار (سیری در پیاده روی عظیم اربعین، درس ها و نکته ها)
نویسنده: حجت الاسلام شیخ حسن ملکمحمدی
ناشر: قم. انتشارات حرم
تاریخ چاپ: ۱۳۹۸
_
فهرست مطالب کتاب عبارتند از:
فصل اول؛ اربعین در فرهنگ اسلامی
فصل دوم؛ پیاده روی عظیم اربعین
فصل سوم؛ پیاده روی عظیم اربعین درسها و پیامها
فصل چهارم؛ ابعاد جهانی پیاده روی بیست ملیونی اربعین
فصل پنجم؛ خاطرات برگزیده پیاده روی اربعین
"اللهم ارزقنا زیارت الحسین فی الدنیا و شفاعته فی الاخره"
حماسه اربعین حسینی، پیوند فرهنگ عاشورا و انتظار (سیری در پیاده روی عظیم اربعین، درس ها و نکته ها)
نویسنده: حجت الاسلام شیخ حسن ملکمحمدی
ناشر: قم. انتشارات حرم
تاریخ چاپ: ۱۳۹۸
_
فهرست مطالب کتاب عبارتند از:
فصل اول؛ اربعین در فرهنگ اسلامی
فصل دوم؛ پیاده روی عظیم اربعین
فصل سوم؛ پیاده روی عظیم اربعین درسها و پیامها
فصل چهارم؛ ابعاد جهانی پیاده روی بیست ملیونی اربعین
فصل پنجم؛ خاطرات برگزیده پیاده روی اربعین
"اللهم ارزقنا زیارت الحسین فی الدنیا و شفاعته فی الاخره"
اشعاری از دکتر سید مسیح شاهچراغ
به بهانه اولین سالگرد رحلت استاد سید محمود حسینی پور...
(۱)
از برکت نام تو مرا پاک کنند
بر بال ملک راهی افلاک کنند
حیف تو که زیر خاک باشی سید
ای کاش به جای تو مرا خاک کنند
(۲)
در سوگ بهار تو پر از داغ شدند
پائیز تر از خزانیِ باغ شدند
ای کاش به خوابشان بیائی گاهی
دلتنگ تو بچه های میثاق شدند
(۳)
من بید مجنونم، تو تاک تاک تاکی
من تلخ تلخ تلخم و تو کاک کاکی
در محضر افلاکیت من خاک خاکم
قرآن گواهی می دهد تو پاک پاکی
(۴)
تو را بر تن لباس از نور کرده است
رها از هر چه غم، مسرور کرده است
به لطف انسِ با قرآن، خداوند
تو را با مصحفش محشور کرده است
(۵)
در محضر نورانی قرآن استاد
موی تو سپید شد فراوان استاد
پاداش جهاد سبز تبیین این است
دادند به تو اجر شهیدان استاد
(۶)
دیده است بلند مرتبه جای تو را
آئینه تر از آینه سیمای تو را
هر عارف نیک سیرتی می شنود
در باغ بهشت صوت زیبای تو را
به بهانه اولین سالگرد رحلت استاد سید محمود حسینی پور...
(۱)
از برکت نام تو مرا پاک کنند
بر بال ملک راهی افلاک کنند
حیف تو که زیر خاک باشی سید
ای کاش به جای تو مرا خاک کنند
(۲)
در سوگ بهار تو پر از داغ شدند
پائیز تر از خزانیِ باغ شدند
ای کاش به خوابشان بیائی گاهی
دلتنگ تو بچه های میثاق شدند
(۳)
من بید مجنونم، تو تاک تاک تاکی
من تلخ تلخ تلخم و تو کاک کاکی
در محضر افلاکیت من خاک خاکم
قرآن گواهی می دهد تو پاک پاکی
(۴)
تو را بر تن لباس از نور کرده است
رها از هر چه غم، مسرور کرده است
به لطف انسِ با قرآن، خداوند
تو را با مصحفش محشور کرده است
(۵)
در محضر نورانی قرآن استاد
موی تو سپید شد فراوان استاد
پاداش جهاد سبز تبیین این است
دادند به تو اجر شهیدان استاد
(۶)
دیده است بلند مرتبه جای تو را
آئینه تر از آینه سیمای تو را
هر عارف نیک سیرتی می شنود
در باغ بهشت صوت زیبای تو را