کپشن خـــاص
64.7K subscribers
7.57K photos
15.1K videos
27 files
437 links
تعرفه تبلیغات👇👇

@ads_Captionkhas
Download Telegram
کپشن خاص

وقتی یک زن حالش خوب نیست گریه می کند، خرید می کند،آرایش می کند، لاک می زند ، لباس پرو می کند و بلند بلند موسیقی گوش می دهد. دوست هاش که مثل خودش حالشان با این چیزها خوب می شود می آیند و ساعتها و ساعتها با او حرف می زنند و آشپزی می کنند و از رابطه های داغونشان حرف می زنند که حال زن حتی شده موقت ،خوب شود و حواسش پرت شود از تنهایی و دلتنگی و بی حوصله گی .

مردهای تنها و بی حوصله اما هیچ کدام از این کارها را نمی کنند! مردها می نشینند و سیگار می کشند و شاید موسیقی گوش دهند که حال بدشان را بدتر کند و شاید ساعتها راه بروند و جواب تلفن را هم ندهند. اگر هم دوستی بیاید نمی تواند کمکی بکند! در سکوت باهم سیگار می کشند و چند تا فحش به همه چیز می دهند! مردها مو رنگ نمی کنند و لذت خرید یک رژلب صورتی را درک نمی کنند. مردها بلد نیستند حال خودشان را خوب کنند. یک مرد ِ تنهای بی حوصله؛ خیلی خیلی از یک زن تنها تنهاتر است!

#هایده_رحیمی

@CaptionKhaas
👍1
کپشن خـــاص
Photo
دختر و پسر معلوم بود ترم یک دانشگاه هستن از این لباسای گل گلی و قشنگ هم تنشون بود. ایستگاه اول ساعت هفت صبح سوار شدن و نشستن رو صندلی های دوتایی واگن. پسر شونه اش رو جوری خم کرد که دختر بتونه راحت سرش رو بذاره روش و بخوابه. به یک دقیقه نکشید که جفتشون خوابیدن. پسر سرش رو گذاشت رو سر دختر که رو شونه اش بود. خیلی خسته بودن. شاید شب قبلش نخوابیده بودن اصلا. اما حالشون خیلی خوب بود. آروم و راحت خوابیده بودن. واگن شلوغ شد و سر و صدا زیاد بود. همه نگاهی به اون دو تا می انداختن و یه لبخند می زدن. یه لبخند که می گفت: قدر این روزا رو بدونین. خوشا به حالتون. بعضی لبخندها هم اونقدر تلخ بود که به وضوح می گفت: به زودی زندگی واقعی دهنتون رو سرویس می کنه ! من یک ایستگاه مونده به آخر پیاده شدم ولی اون دوتا هنوز خواب بودن.

#هایده_رحیمی
👍1
دختر و پسر معلوم بود ترم یک دانشگاه هستن از این لباسای گل گلی و قشنگ هم تنشون بود. ایستگاه اول ساعت هفت صبح سوار شدن و نشستن رو صندلی های دوتایی واگن. پسر شونه اش رو جوری خم کرد که دختر بتونه راحت سرش رو بذاره روش و بخوابه. به یک دقیقه نکشید که جفتشون خوابیدن. پسر سرش رو گذاشت رو سر دختر که رو شونه اش بود. خیلی خسته بودن. شاید شب قبلش نخوابیده بودن اصلا. اما حالشون خیلی خوب بود. آروم و راحت خوابیده بودن. واگن شلوغ شد و سر و صدا زیاد بود. همه نگاهی به اون دو تا می انداختن و یه لبخند می زدن. یه لبخند که می گفت: قدر این روزا رو بدونین. خوشا به حالتون. بعضی لبخندها هم اونقدر تلخ بود که به وضوح می گفت: به زودی زندگی واقعی دهنتون رو سرویس می کنه ! من یک ایستگاه مونده به آخر پیاده شدم ولی اون دوتا هنوز خواب بودن.

#هایده_رحیمی

@CaptionKhaas
Taraneye Sal
Hayedeh
تو چنین روزی#۲۲بهمن
فقط این
اهنگ بانو #هایده روباید گوش کرد...



همه دلامون خونه
هرگز باور نداشتیم , دنیا اینجور بمونه
سال سال , این چند سال
امسال , پارسال , پیرارسال
هر سال میگیم دریغ از پارسال

وای دل چه خونه , از کار این زمونه
حسرت کشیدن سخته , خدا میدونه
وای وای خدایا , دلزده از خوشیها
با هم چه آتش زدیم ما به آشیونه

@CaptionKhaas
Soghati
Hayedeh
عزیزترین سوغاتیه غبار پیراهن تو
عمر دوباره منه دیدن و بوییدن تو

#هایده
🌸🩷

@Captionkhaas
22
Soghati
Hayedeh
عزیزترین سوغاتیه غبار پیراهن تو
عمر دوباره منه دیدن و بوییدن تو

#هایده
🌸🩷

@Captionkhaas
❤‍🔥20👍5💔2🤩1