میگفت رابطهی ما خیلی هیجان انگیز بود، از ساعت گذاشتن و بیدار شدنم صبح زود برای بدرقهاش بگیر تا چت کردنمان که بیوقفه بود و حرف پشت حرف فدای هم میشدیم.
میگفت لا به لای این چت کردنمان حرفهایی میزدیم که اگر به گوش شاعرها میرسید...
آخ که اگر به گوش شاعرها میرسید...!
راستش برای این حرفهایی که نفس بند میآورد یک گروه دو نفره تشکیل داده بودیم که لا به لای چت کردنمان گم نشود و
تمام آن حرفها را آن جا ارسال میکردیم!
فکرش را بکن یک گروه دونفری به نام نفس!
میگفت اولش عکس دو نفرهمان را گذاشته بودیم برای گروه اما بعد دیدم نفس بیشتر به او میآید، میدانی نفسم بود آخر، برای همین یک عکسی را که موهایش از همیشه پریشان تر بود گذاشتم برای تصویر گروه!
میگفت وقتی قصد رفتن کرد و اصلا هم فکر نکرد که چه خاکی باید بر سر این خاطرات بریزم، من اولین کاری که انجام دادم این بود که آن گروه دو نفرهمان را ترک کردم تا بگذارم راهی که پیش گرفته را راحت تر طی کند!
آخر میدانی اگر میماندم در گروه دونفرهمان هی قرار بود حرفهایش را، صدای ضبط شدهاش را گوش کنم و دلم بلرزد و دست از تمنا بر ندارم.
میگفت وای از آن روزی که یک نفر بداند بدون او نمیتوانی نفس بکشی! شک نکن هوای رفتن میکند و هوای نفس کشیدنات را با خود میبرد!
میگفت راستش دیشب بعد از این همه مدت دیدم در یک گروه عضو شدهام!
همان گروه دونفر مان...نفس!
اینکه بعد از این همه مدت هنوز به تنهایی در این گروه مانده سوال بزرگی بود که جواباش را باید از انتخاب جدیداش میپرسیدم.
رابطهی جدیداش که همه چیز، خودش و حتی من را هم زیر سوال برد!
شروع کردم به خواندن چتها و گوش کردن صدای ضبط شدهاش که در گروه دونفرهمان مدتها خاک خورده بود...
میخواندم و ضربان قلبم مانند کسی که در پانزده شانزده سالگی عاشق شده
رفته بود روی هزار!
میگفت همه را که خواندم دوباره گروه را ترک کردم !
گفتم تو که گروه را ترک کردی و حرفی هم نزدی...دیگر این بغض برای چیست؟
گفت:
خیلی برایم سخت است
قبول کردهام
عشقی که تمام زندگیام بود
آدمی که بدون شب بخیر گفتناش خوابم نمیبرد
حالا به خاطرات پیوسته،
من نبودناش را باور کردهام و این خیلی دردناک است.
#علی_سلطانی
@CaptionKhaas
میگفت لا به لای این چت کردنمان حرفهایی میزدیم که اگر به گوش شاعرها میرسید...
آخ که اگر به گوش شاعرها میرسید...!
راستش برای این حرفهایی که نفس بند میآورد یک گروه دو نفره تشکیل داده بودیم که لا به لای چت کردنمان گم نشود و
تمام آن حرفها را آن جا ارسال میکردیم!
فکرش را بکن یک گروه دونفری به نام نفس!
میگفت اولش عکس دو نفرهمان را گذاشته بودیم برای گروه اما بعد دیدم نفس بیشتر به او میآید، میدانی نفسم بود آخر، برای همین یک عکسی را که موهایش از همیشه پریشان تر بود گذاشتم برای تصویر گروه!
میگفت وقتی قصد رفتن کرد و اصلا هم فکر نکرد که چه خاکی باید بر سر این خاطرات بریزم، من اولین کاری که انجام دادم این بود که آن گروه دو نفرهمان را ترک کردم تا بگذارم راهی که پیش گرفته را راحت تر طی کند!
آخر میدانی اگر میماندم در گروه دونفرهمان هی قرار بود حرفهایش را، صدای ضبط شدهاش را گوش کنم و دلم بلرزد و دست از تمنا بر ندارم.
میگفت وای از آن روزی که یک نفر بداند بدون او نمیتوانی نفس بکشی! شک نکن هوای رفتن میکند و هوای نفس کشیدنات را با خود میبرد!
میگفت راستش دیشب بعد از این همه مدت دیدم در یک گروه عضو شدهام!
همان گروه دونفر مان...نفس!
اینکه بعد از این همه مدت هنوز به تنهایی در این گروه مانده سوال بزرگی بود که جواباش را باید از انتخاب جدیداش میپرسیدم.
رابطهی جدیداش که همه چیز، خودش و حتی من را هم زیر سوال برد!
شروع کردم به خواندن چتها و گوش کردن صدای ضبط شدهاش که در گروه دونفرهمان مدتها خاک خورده بود...
میخواندم و ضربان قلبم مانند کسی که در پانزده شانزده سالگی عاشق شده
رفته بود روی هزار!
میگفت همه را که خواندم دوباره گروه را ترک کردم !
گفتم تو که گروه را ترک کردی و حرفی هم نزدی...دیگر این بغض برای چیست؟
گفت:
خیلی برایم سخت است
قبول کردهام
عشقی که تمام زندگیام بود
آدمی که بدون شب بخیر گفتناش خوابم نمیبرد
حالا به خاطرات پیوسته،
من نبودناش را باور کردهام و این خیلی دردناک است.
#علی_سلطانی
@CaptionKhaas
در آخرین ساعات ۱۴۰۳ به سر میبریم
و لا به لای پیامهای سال نو که برایم ارسال میکنند
تنها خبری که از تو دارم بیخبری ست!
کاش جای این همه آرزوی خوب
در سال جدید
تو را برایم آرزو کنند!
#علی_سلطانی
@CaptionKhaas
و لا به لای پیامهای سال نو که برایم ارسال میکنند
تنها خبری که از تو دارم بیخبری ست!
کاش جای این همه آرزوی خوب
در سال جدید
تو را برایم آرزو کنند!
#علی_سلطانی
@CaptionKhaas
رفیق میخواستم بهت بگم
امشب قبل از خواب به خودت سر بزن
ببین از چی ناراحتی
ببین دلت از چی گرفته
ببین کجای زندگی وایسادی اصلاً !!
یه وقتایی کشیدن ترمز دستی لازمه
ببین این همون چیزیه که از زندگی میخواستی
گاهی اوقات فقط یه تغییر کوچیک آدم رو به زندگی برمیگردونه اما برای فهم این تغییر
لازمه توقف کنی
و سرت از روزمرگی بیاری بيرون قبل از اینکه افسردگی تو رو به خودت بیاره
خودت، خودت رو به خودت بیار!!!
#علی_سلطانی
@captionkhaas
امشب قبل از خواب به خودت سر بزن
ببین از چی ناراحتی
ببین دلت از چی گرفته
ببین کجای زندگی وایسادی اصلاً !!
یه وقتایی کشیدن ترمز دستی لازمه
ببین این همون چیزیه که از زندگی میخواستی
گاهی اوقات فقط یه تغییر کوچیک آدم رو به زندگی برمیگردونه اما برای فهم این تغییر
لازمه توقف کنی
و سرت از روزمرگی بیاری بيرون قبل از اینکه افسردگی تو رو به خودت بیاره
خودت، خودت رو به خودت بیار!!!
#علی_سلطانی
@captionkhaas
فرقی نمیکند
کنار دریا باشی
وسطِ مهمانی
کنج اتاق
یا هر جایِ دیگر...!
روزهایِ تعطیل
بویِ تنهایی در سَرِ آدم میپیچد...!
باید یک نفر باشد
بدونِ غرور دوستت بدارد
آنقدر صمیمی
که اگر در مدتِ یک ساعت
برای بیستمین بار میخواستی حالش را بپرسی
دل دل نکنی
فکر نکنی
با خودت نگویی که نکند کلافه اش کنم
ترسِ از چشمْ افتادن را نداشته باشی!
یک نفر که حالِ تو را بلد باشد...
یک نفر که بدونِ توضیح بفهمد
این همه بی قراری دست خودت نیست!
یک نفر که غرورِ خاموشِ تو را
عشق معنا کند
نه چیز دیگری....!
یک نفر که حضورش
برای روزهای تعطیل الزامی ست!
#علی_سلطانی
@captionkhaas
کنار دریا باشی
وسطِ مهمانی
کنج اتاق
یا هر جایِ دیگر...!
روزهایِ تعطیل
بویِ تنهایی در سَرِ آدم میپیچد...!
باید یک نفر باشد
بدونِ غرور دوستت بدارد
آنقدر صمیمی
که اگر در مدتِ یک ساعت
برای بیستمین بار میخواستی حالش را بپرسی
دل دل نکنی
فکر نکنی
با خودت نگویی که نکند کلافه اش کنم
ترسِ از چشمْ افتادن را نداشته باشی!
یک نفر که حالِ تو را بلد باشد...
یک نفر که بدونِ توضیح بفهمد
این همه بی قراری دست خودت نیست!
یک نفر که غرورِ خاموشِ تو را
عشق معنا کند
نه چیز دیگری....!
یک نفر که حضورش
برای روزهای تعطیل الزامی ست!
#علی_سلطانی
@captionkhaas
دلم میخواهد
بنشینی رو به رویم
درست رو به رویم
به فاصله ی کمتر از نیم متر!
جوری که نفس هایت
به صورتم اصابت کند
هی تند تند با عصبانیت حرف بزنی
هی با اخم غر بزنی
من هم با یک لبخند ابلهانه
پلک بزنم و سرم را تکان بدهم
موهایت را پشت گوشت بریزم
روی ابروهای درهمت دست بکشم
آرام که شدی بگویم
ادامه بده
اخم که میکنی
قلبم برایت تند تر میزند!
راستش این دیوانه
دعوای تو را
به آشتی با بقیه ترجیح میدهد!
#علی_سلطانی
@captionkhaas
بنشینی رو به رویم
درست رو به رویم
به فاصله ی کمتر از نیم متر!
جوری که نفس هایت
به صورتم اصابت کند
هی تند تند با عصبانیت حرف بزنی
هی با اخم غر بزنی
من هم با یک لبخند ابلهانه
پلک بزنم و سرم را تکان بدهم
موهایت را پشت گوشت بریزم
روی ابروهای درهمت دست بکشم
آرام که شدی بگویم
ادامه بده
اخم که میکنی
قلبم برایت تند تر میزند!
راستش این دیوانه
دعوای تو را
به آشتی با بقیه ترجیح میدهد!
#علی_سلطانی
@captionkhaas
گفته بودی «صبح میشه این شب»
برای همین تا سپیده دم بیدار ماندم
تا باور کنم روشنایی را
طلوع را...
پرده را کنار زدم و منتظر ماندم
اتفاقاً خورشید هم در آمد...
اما صبح نشد...
شب ماسیده بود به پنجره
به پرده... به دیوار وُ میز وُ صندلی وُ آینه
شب از اتاق بیرون نمیرفت...
#علی_سلطانی
@CaptionKhaas
برای همین تا سپیده دم بیدار ماندم
تا باور کنم روشنایی را
طلوع را...
پرده را کنار زدم و منتظر ماندم
اتفاقاً خورشید هم در آمد...
اما صبح نشد...
شب ماسیده بود به پنجره
به پرده... به دیوار وُ میز وُ صندلی وُ آینه
شب از اتاق بیرون نمیرفت...
#علی_سلطانی
@CaptionKhaas
عزیزِ من؛
میدونم اوضاع عمومى خوب نيست،میدونم!
اما تو ناچارى به زندگیت برگردى
بايد جريان بگيرى،بايد جريان بگيرى
زندگى بدونِ تراشيدن يه روياى بزرگ توى ذهن و جنگيدن براى رسيدن بهش مگه چى داره؟
میدونم همه چيز دست من و تو نيست
اما بايد زد به دل مسير
نه براى رسيدن
چون آدم هيچوقت مقصد مشخصى نداشته
بايد زد به دل مسير
براى احساس زنده بودن
براى رضايت از گذر عمر
رويا باعث میشه لحظات زندگيت جوانه بزنه
باعث میشه با جرأت زندگى كنى.
#علی_سلطانی
@captionkhaas
میدونم اوضاع عمومى خوب نيست،میدونم!
اما تو ناچارى به زندگیت برگردى
بايد جريان بگيرى،بايد جريان بگيرى
زندگى بدونِ تراشيدن يه روياى بزرگ توى ذهن و جنگيدن براى رسيدن بهش مگه چى داره؟
میدونم همه چيز دست من و تو نيست
اما بايد زد به دل مسير
نه براى رسيدن
چون آدم هيچوقت مقصد مشخصى نداشته
بايد زد به دل مسير
براى احساس زنده بودن
براى رضايت از گذر عمر
رويا باعث میشه لحظات زندگيت جوانه بزنه
باعث میشه با جرأت زندگى كنى.
#علی_سلطانی
@captionkhaas
چند روز پیش توی جمعی بسیار مورد نقد قرار گرفتم که چرا و چجوری انقدر رها زندگی میکنی
بحث سر تصاحبِ هر چه بیشتر دنیا بود!
که ببین فلانی چه کرد و کجاها رو گرفت !
خیلی حرفی برای گفتن نداشتم و سعی هم نکردم جهان خودم رو بهشون ثابت کنم
اما یه جمله توی ذهنم شکل گرفت که نگفتم اما اینجا میگم!
که خب من اصلا دوست ندارم شبیه اون جماعتی باشم که مثال زده میشد و این خیلی مهمه !
اگه ندونی میخوای چی باشی و چیکار کنی، با دیدن مسیر و مدل زندگی آدمهای مختلف سردرگم میشی و مدام بقیه رو زندگی میکنی
بقیهای که شاید توی این فرصت اندکِ زیستن درک درست و عمیقی از زندگی پیدا نکنن!
بالاخره یه جایی باید انتخاب کنی که مدل فکر و زیستن تو چجوریه
بعد پاش وایسی و هزینههاش رو بپردازی
از اینکه مورد نقد قرار بگیری نترس
از این بترس که مورد تایید همهی آدمها با تیپ و تفکر مختلف باشی
اینجاست که یک جای کار میلنگه
تفاوت همیشه برای آدمها غیر قابل تحمله
آدمها وقتی نقدت میکنن که شبیه اونها زندگی نکنی
اگر قرار باشه ببینی مردم چی میخوان و جامعه چی رو میپذیره و همون جوری زندگی کنی پس خودت چی میشی این وسط ؟
اصلا این زندگی دیگه زندگیِ تو نیست که !
اینجوری تو فقط یه رباتی که نسبت به خواستههای اطرافیان و جامعه و مردم یه کارایی رو انجام میده و بعد از صحنه خارج میشه!
ثروت خوبه، زیبایی خوبه، مقام و جایگاه و شهرت خوبه
اما اگر تبدیل بشه به ارزش و باعث بشه تو صرفاً برای پذیرفته شدن توسط آدمها بهشون چنگ بزنی، یعنی داری به سفارش اونها زندگی میکنی!
کم نیستن آدمهای ثروتمندی که درگیر افسردگیان یا آدمهای زیبا و معروفی که خودکشی کردن
برای چیزی بجنگ که شخصیتت رو بسازه
جهانِ فکری خودت رو داشته باش
مراقب باش به کسی آسیبی نزنی و بعد چیزی رو زندگی کن که دوستش داری، مطمئناً اینطوری توی هر جایگاه و مسیری که باشی خودت رو دوست خواهی داشت و احساس خوشبختی میکنی!
#علی_سلطانی
@captionkhaas
بحث سر تصاحبِ هر چه بیشتر دنیا بود!
که ببین فلانی چه کرد و کجاها رو گرفت !
خیلی حرفی برای گفتن نداشتم و سعی هم نکردم جهان خودم رو بهشون ثابت کنم
اما یه جمله توی ذهنم شکل گرفت که نگفتم اما اینجا میگم!
که خب من اصلا دوست ندارم شبیه اون جماعتی باشم که مثال زده میشد و این خیلی مهمه !
اگه ندونی میخوای چی باشی و چیکار کنی، با دیدن مسیر و مدل زندگی آدمهای مختلف سردرگم میشی و مدام بقیه رو زندگی میکنی
بقیهای که شاید توی این فرصت اندکِ زیستن درک درست و عمیقی از زندگی پیدا نکنن!
بالاخره یه جایی باید انتخاب کنی که مدل فکر و زیستن تو چجوریه
بعد پاش وایسی و هزینههاش رو بپردازی
از اینکه مورد نقد قرار بگیری نترس
از این بترس که مورد تایید همهی آدمها با تیپ و تفکر مختلف باشی
اینجاست که یک جای کار میلنگه
تفاوت همیشه برای آدمها غیر قابل تحمله
آدمها وقتی نقدت میکنن که شبیه اونها زندگی نکنی
اگر قرار باشه ببینی مردم چی میخوان و جامعه چی رو میپذیره و همون جوری زندگی کنی پس خودت چی میشی این وسط ؟
اصلا این زندگی دیگه زندگیِ تو نیست که !
اینجوری تو فقط یه رباتی که نسبت به خواستههای اطرافیان و جامعه و مردم یه کارایی رو انجام میده و بعد از صحنه خارج میشه!
ثروت خوبه، زیبایی خوبه، مقام و جایگاه و شهرت خوبه
اما اگر تبدیل بشه به ارزش و باعث بشه تو صرفاً برای پذیرفته شدن توسط آدمها بهشون چنگ بزنی، یعنی داری به سفارش اونها زندگی میکنی!
کم نیستن آدمهای ثروتمندی که درگیر افسردگیان یا آدمهای زیبا و معروفی که خودکشی کردن
برای چیزی بجنگ که شخصیتت رو بسازه
جهانِ فکری خودت رو داشته باش
مراقب باش به کسی آسیبی نزنی و بعد چیزی رو زندگی کن که دوستش داری، مطمئناً اینطوری توی هر جایگاه و مسیری که باشی خودت رو دوست خواهی داشت و احساس خوشبختی میکنی!
#علی_سلطانی
@captionkhaas
"تنهایی دو نفر"
_باز شب شد تو آهنگ پلی کردی گوشیو گذاشتی رو سینت زل زدی به سقف؟
_منم یه روز این گذشته رو ول میکنم
_میترسم همه آیندت صرفِ گذشته بشه
_خودمم میترسم
_خب وا بده...دندونی که درد میکنه رو باید کشید انداخت دور
_آخرین باری که رفتم دندونپزشکی...دکتر داشت عصب کشی میکرد گفت این مرحله یکم دردش بیشتره...بعد گفت حواستو بده به یه چیز دیگه دردو نفهمی
_خب؟!
_کارش که تموم شد گفت فلانی من دست گذاشته بودم رو عصبت و داشتم میشکافتم اما جیکت در نیومد...به چی فکر میکردی انقد عمیق؟ هیچی نگفتم فقط آب دهنمو سخت هل دادم پایین...پرسید گلو درد داری؟ سرمو تکون دادم گفت آنتی بیوتیک مینویسم برات...خندم گرفت...من از بغض گلو درد گرفته بودم دکتر نسخه میپیچید
_به چی فکر میکردی؟
_درد، دردو میشوره میبره...داشتم به چشماش فکر میکردم به لمس ابروهاش
_آدم اگه نون بمونه تو گلوش با آب میره پایین اما اگه آب بپره تو گلوش چی؟ دارم به این فکر میکنم بعد از اون به چی فکر کردی که اون حالتو بشوره ببره
_این همون حال هر شبه که میبینی...که تموم نمیشه
_همون گذشته ای که آینده داره صرفش میشه
_همین آهنگ تکراری...گوش کن...یه شب که مثل مرثیه
خیمه زده رو باورم
میخوام تو این سکوت تلخ
صداتو از یاد ببرم...
.
#علی_سلطانی
@CaptionKhaas
_باز شب شد تو آهنگ پلی کردی گوشیو گذاشتی رو سینت زل زدی به سقف؟
_منم یه روز این گذشته رو ول میکنم
_میترسم همه آیندت صرفِ گذشته بشه
_خودمم میترسم
_خب وا بده...دندونی که درد میکنه رو باید کشید انداخت دور
_آخرین باری که رفتم دندونپزشکی...دکتر داشت عصب کشی میکرد گفت این مرحله یکم دردش بیشتره...بعد گفت حواستو بده به یه چیز دیگه دردو نفهمی
_خب؟!
_کارش که تموم شد گفت فلانی من دست گذاشته بودم رو عصبت و داشتم میشکافتم اما جیکت در نیومد...به چی فکر میکردی انقد عمیق؟ هیچی نگفتم فقط آب دهنمو سخت هل دادم پایین...پرسید گلو درد داری؟ سرمو تکون دادم گفت آنتی بیوتیک مینویسم برات...خندم گرفت...من از بغض گلو درد گرفته بودم دکتر نسخه میپیچید
_به چی فکر میکردی؟
_درد، دردو میشوره میبره...داشتم به چشماش فکر میکردم به لمس ابروهاش
_آدم اگه نون بمونه تو گلوش با آب میره پایین اما اگه آب بپره تو گلوش چی؟ دارم به این فکر میکنم بعد از اون به چی فکر کردی که اون حالتو بشوره ببره
_این همون حال هر شبه که میبینی...که تموم نمیشه
_همون گذشته ای که آینده داره صرفش میشه
_همین آهنگ تکراری...گوش کن...یه شب که مثل مرثیه
خیمه زده رو باورم
میخوام تو این سکوت تلخ
صداتو از یاد ببرم...
.
#علی_سلطانی
@CaptionKhaas
رفیق میخواستم بهت بگم
شاید فکر کنی دردی که امروز روی دوشت سوار شده و نای قدم برداشتن توی زندگی رو ازت
گرفته، با دردِ باقی آدمها فرق داره!
قبول دارم که آثارِ تحمل رنجِ هر کسی، به خاطر
روحیاتی که داره منحصر به خودشه
اما اون غمی که امروز توی وجود تو نهفته، پیش از تو با آدمهای زیادی پنجه توی پنجه شده!
تو یکمین نفر نیستی
هیچ دردی نیست که تنها یک نفر
اون رو چشیده باشه...
خبر بد اینکه رنج آدمیزاد هیچوقت تمومی نداره
و خبر خوب اینکه خیلی از آدما با وجود غم و درد و اندوهِ تو، زنده موندن و ادامه دادن و
البته خیلیها شکوفا شدن!
ساده بگم تنها نیستی
تنها نیستیم ...
#علی_سلطانی
@CaptionKhaas
شاید فکر کنی دردی که امروز روی دوشت سوار شده و نای قدم برداشتن توی زندگی رو ازت
گرفته، با دردِ باقی آدمها فرق داره!
قبول دارم که آثارِ تحمل رنجِ هر کسی، به خاطر
روحیاتی که داره منحصر به خودشه
اما اون غمی که امروز توی وجود تو نهفته، پیش از تو با آدمهای زیادی پنجه توی پنجه شده!
تو یکمین نفر نیستی
هیچ دردی نیست که تنها یک نفر
اون رو چشیده باشه...
خبر بد اینکه رنج آدمیزاد هیچوقت تمومی نداره
و خبر خوب اینکه خیلی از آدما با وجود غم و درد و اندوهِ تو، زنده موندن و ادامه دادن و
البته خیلیها شکوفا شدن!
ساده بگم تنها نیستی
تنها نیستیم ...
#علی_سلطانی
@CaptionKhaas
چی شد یهو؟
چرا مثل قبل انگیزهی هدفگذاری نداریم!
چرا با فکرِ آرزو و رویاها خواب از سرمون نمیپره!
یه کاری رو شروع نکرده رهاش میکنیم
سخت با هم ارتباط میگیریم
با مسافرت و بیرون رفتنا ذوق نمیکنیم
حوصلهمون نمیگیره با خانواده وقت بگذرونیم
عشق از زمین جدامون نمیکنه!
اونجوری که باید دلتنگ نمیشیم چرا؟
چرا حرفمون نمیاد با هم...
چی شد یهو آقا؟
ذوقِ زندگیمون چرا داره به صفر میل میکنه؟
#علی_سلطانی
@CaptionKhaas
چرا مثل قبل انگیزهی هدفگذاری نداریم!
چرا با فکرِ آرزو و رویاها خواب از سرمون نمیپره!
یه کاری رو شروع نکرده رهاش میکنیم
سخت با هم ارتباط میگیریم
با مسافرت و بیرون رفتنا ذوق نمیکنیم
حوصلهمون نمیگیره با خانواده وقت بگذرونیم
عشق از زمین جدامون نمیکنه!
اونجوری که باید دلتنگ نمیشیم چرا؟
چرا حرفمون نمیاد با هم...
چی شد یهو آقا؟
ذوقِ زندگیمون چرا داره به صفر میل میکنه؟
#علی_سلطانی
@CaptionKhaas
گوشهی دلتنگ این اتاق
سبزه را به بُغضِ ماهیها گره زدهام
هر اتفاقی هم که بیفتد
سیزده را به در نمیکنم
میترسم بیایی وُ خانه نباشم
#علی_سلطانی
@captionkhaas
سبزه را به بُغضِ ماهیها گره زدهام
هر اتفاقی هم که بیفتد
سیزده را به در نمیکنم
میترسم بیایی وُ خانه نباشم
#علی_سلطانی
@captionkhaas
حاجی ما شدیم یه ترکیب سمی از درد وُ زخمِ عمیق. اومدیم بچگی کنیم، گفتن بزرگ شدی خجالت بکش. خواستیم خجالتی که کشیدیم رو رنگ آمیزی کنیم؛ یه مدادسیاه دادن دستمون گفتن رنگ تعطیل! تستِ کنکور رو باید سیاه کنی. وسط این همه سیاهی، قلبمون تندتر زد واسه یه نفر. خواستیم حرف بزنیم که دهانمون رو بوییدند مبادا گفته باشیم «دوستت دارم»؛ اماموندیم پاش. بعد طرف گُه زد به احساس و اعتماد. سرگرم کار شدیم تا یادمون بره چی سَرمون اومده وُ شغل شریف سگ دو زدن رو انتخاب کردیم وُ پول جمع کردیم تاعقدههامون رو برطرف کنیم، که قیمتِ عقدهها تا خدا رفت بالا. خواستیم پناه ببریم خونه، اما دیدیم تا مریخ فاصله داریم باخانواده.
رفتیم توی خودمون!
حالا میپرسی چرا خُشک و پژمردهای؟
جوونه نزدیم که اصلا !
تا خواستیم سبز بشیم تبر زدن.از ریشه ...
#علی_سلطانی
@CaptionKhaas
رفتیم توی خودمون!
حالا میپرسی چرا خُشک و پژمردهای؟
جوونه نزدیم که اصلا !
تا خواستیم سبز بشیم تبر زدن.از ریشه ...
#علی_سلطانی
@CaptionKhaas
میخواستم یه چیزی بهت بگم…
ببین اگه یه سری آدما «با تو» بهشون خوش نمیگذره، یا دلشون نمیخواد با تو زمان بگذرونن، یا راحت بگم
باهات حال نمیکنن
به این معنا نیست که تو آدم خوبی نیستی یا دوست داشتنی نیستی، یا چه میدونم مشکل یا کمبودی داری...
این به این معناست که اون آدم یا آدما، آدمِ تو نیستن!
هر آدمی نیازه یه سری رفتاراشو تغییر بده، اما توی چنین موقعیتهایی، تو نباید خودت رو عوض کنی برای پذیرفته شدن
اون آدم خب دیگه تو نیستی که…
جای این، معاشرت یا رابطه با آدمهای دیگه رو تجربه کن.
آدمایی که جهانشون به تو نزدیک تره
حرفای مشترک بیشتری دارید
دغدغههاتون به هم شباهت داره
تفاوتهاتون نه تنها آزار دهنده نیست
بلکه ایجاد گفتگو میکنه…
یه گفتگوی حسابی برای فهم جدید
ببین اینو فرو کن توی سرت
تو آدم بدی نیستی
فقط با اون فرق داری …
همین !
#علی_سلطانی
@captionkhaas
ببین اگه یه سری آدما «با تو» بهشون خوش نمیگذره، یا دلشون نمیخواد با تو زمان بگذرونن، یا راحت بگم
باهات حال نمیکنن
به این معنا نیست که تو آدم خوبی نیستی یا دوست داشتنی نیستی، یا چه میدونم مشکل یا کمبودی داری...
این به این معناست که اون آدم یا آدما، آدمِ تو نیستن!
هر آدمی نیازه یه سری رفتاراشو تغییر بده، اما توی چنین موقعیتهایی، تو نباید خودت رو عوض کنی برای پذیرفته شدن
اون آدم خب دیگه تو نیستی که…
جای این، معاشرت یا رابطه با آدمهای دیگه رو تجربه کن.
آدمایی که جهانشون به تو نزدیک تره
حرفای مشترک بیشتری دارید
دغدغههاتون به هم شباهت داره
تفاوتهاتون نه تنها آزار دهنده نیست
بلکه ایجاد گفتگو میکنه…
یه گفتگوی حسابی برای فهم جدید
ببین اینو فرو کن توی سرت
تو آدم بدی نیستی
فقط با اون فرق داری …
همین !
#علی_سلطانی
@captionkhaas
باید همینجا بودی. باید این بادِ بازیگوش اردیبهشت ،
آواره میشد بین موهات و گردنات
باید انگشتِ دستان بیقرار من، به چیدنِ بوی برگهای چنار، به پوستِ صورتات یورش میبرد...
باید برات از قصههای سرگردان مغزم میگفتم و تو گوش میکردیام...
باید همینجا بودی ... باید تنها نبودم...
این نسیم بازیگوش اردیبهشت ماه نبودنت را بدجور زبان درازی میکند ...
#علی_سلطانی
@captionkhaas
آواره میشد بین موهات و گردنات
باید انگشتِ دستان بیقرار من، به چیدنِ بوی برگهای چنار، به پوستِ صورتات یورش میبرد...
باید برات از قصههای سرگردان مغزم میگفتم و تو گوش میکردیام...
باید همینجا بودی ... باید تنها نبودم...
این نسیم بازیگوش اردیبهشت ماه نبودنت را بدجور زبان درازی میکند ...
#علی_سلطانی
@captionkhaas
خرده نگیرید
به هوای این روزهای بهار
بوسه گرفتن از ابرهای اردیبهشت
اینگونه روانیاش کرده است!
#علی_سلطانی
@CaptionKhaas
به هوای این روزهای بهار
بوسه گرفتن از ابرهای اردیبهشت
اینگونه روانیاش کرده است!
#علی_سلطانی
@CaptionKhaas
همون پسری که وقت واسه دوردور و برنامه نداره. همون که مقایسهش کردن و بهش گفتن بیعرضه؛چون نخواست با نامردی به خواستههاش برسه. همون که با دست خالی و بدون حامی داره میجنگه! همون که به بدن وُ موی بازِ دخترا زُل نمیزنه. همون که اگه باهاش بری سفر لم نمیده بِربِر نگات کنه وُ کار میکنه! همون که لوس بار نیومده. همون که دوست دخترش رو فقط واسه خوشگذرونی نمیخواد وُ توی سختیا هم کنارشه. همون که مسئولیت پذیره. همون که توی تاکسی اگه یه دختری کنارش بشینه نمیچسبه بهش. همون که قهرمانِ خواهرشه. همون که مامانش رو بیشتر از خودش دوست داره. همون که دست وُ دلبازه. همون که دوست دخترشو خواهرش جای اینکه بترسن ازش، باهاش رفیقن. همونکه موفقیتِ زندگیش رو باید به خودش تبریک بگی نه سرمایه و روابطِ باباش. همون پسری که باید بهش گفت: خیلی مَردی حاجی :)
#علی_سلطانی
۱۶ می روزِ جهانیِ پسر مبارک 🫶🏻
@captionkhaas
#علی_سلطانی
۱۶ می روزِ جهانیِ پسر مبارک 🫶🏻
@captionkhaas