✿ کپشن خاص ✿
- عزیز که پشتی ها و قالیچه یِ ایوونو جمع می کرد، نشستم رو میله ها و پرسیدم: چرا جمع می کنی عزیز جون؟
گفت: مادر؛
پاییز داره میشه برگا می ریزه رو قالیچه، تمیز کردنشون سخته، کلافم می کنه!
یه نگا به موهایِ حنا بستش میندازم و یواش میگم:
مامان میگه اونموقع ها تا وسطایِ پاییز که هوا سرد شه، بساط ایوون پهن بود.
- اونموقع ها این شکلی نبود مادر
که پاییز میشه تنگ غروبی دلت میخواد از غصه بترکه.
پاییزاش یه شکل دیگه بود. شبا میشستیم دور هم اَنار خورون، گل می گفتیم، گل می شنفتیم. آقا جونت که رفت، دیگه پاییز اون پاییز نشد.
نگاش میکنم؛ روسریشو میگیره جلو صورتش و ریز میخنده: یادش بخیر یه بار زهرا سادات نشست انار دون کنه براش. گفت بده مادرت!
انار با عطر دستا مادرته که خوردن داره..
میخندم باهاش: پس آقا جونم ازین حرفا بلد بود!
لپای بی جونش گل میندازن: اون موقع مثل الان نبود مادر !… دوس داشتن ورد زبون جوونا باشه. اون موقع ها دوست داشتنو دون میکردن توو کاسه انار، گلپر میپاشیدن سرش..
آقاجونت که میخورد و میخندید
پاییز نبود دیگه #بهار میشد..!
#نازنین_هاتفی
@CaptionKhaas
- عزیز که پشتی ها و قالیچه یِ ایوونو جمع می کرد، نشستم رو میله ها و پرسیدم: چرا جمع می کنی عزیز جون؟
گفت: مادر؛
پاییز داره میشه برگا می ریزه رو قالیچه، تمیز کردنشون سخته، کلافم می کنه!
یه نگا به موهایِ حنا بستش میندازم و یواش میگم:
مامان میگه اونموقع ها تا وسطایِ پاییز که هوا سرد شه، بساط ایوون پهن بود.
- اونموقع ها این شکلی نبود مادر
که پاییز میشه تنگ غروبی دلت میخواد از غصه بترکه.
پاییزاش یه شکل دیگه بود. شبا میشستیم دور هم اَنار خورون، گل می گفتیم، گل می شنفتیم. آقا جونت که رفت، دیگه پاییز اون پاییز نشد.
نگاش میکنم؛ روسریشو میگیره جلو صورتش و ریز میخنده: یادش بخیر یه بار زهرا سادات نشست انار دون کنه براش. گفت بده مادرت!
انار با عطر دستا مادرته که خوردن داره..
میخندم باهاش: پس آقا جونم ازین حرفا بلد بود!
لپای بی جونش گل میندازن: اون موقع مثل الان نبود مادر !… دوس داشتن ورد زبون جوونا باشه. اون موقع ها دوست داشتنو دون میکردن توو کاسه انار، گلپر میپاشیدن سرش..
آقاجونت که میخورد و میخندید
پاییز نبود دیگه #بهار میشد..!
#نازنین_هاتفی
@CaptionKhaas
- دلتنگی ، فصل نمی شناسد
حتی اگر ،
بانویِ اُردیبهشت هم باشی
سهمت از بهار ، انتظار سبزی است
در کوچه هایِ عطرِ یاس
و قطره هایِ بارانی
که شبیه توست!
#بهار_ذوالفقاری
@CaptionKhaas
- دلتنگی ، فصل نمی شناسد
حتی اگر ،
بانویِ اُردیبهشت هم باشی
سهمت از بهار ، انتظار سبزی است
در کوچه هایِ عطرِ یاس
و قطره هایِ بارانی
که شبیه توست!
#بهار_ذوالفقاری
@CaptionKhaas
👍1
خداوندا
این بار آیه ای نازل کن
که جان سپردن در آغوش "یار"
قهر تو را در پی نداشته باشد...!
#بهار_کاظمی
@CaptionKhaas
این بار آیه ای نازل کن
که جان سپردن در آغوش "یار"
قهر تو را در پی نداشته باشد...!
#بهار_کاظمی
@CaptionKhaas
✿ کپشن خاص ✿
- صبح بخیر جانانم...
نمی آیی؟
من دلتنگت نیستم ها...
خانه دلگیر است
نفس های تو را کم دارد
صندلی ات بهانه گیر شده ، اجازه نشستن به کسی نمی دهد..
فنجان چایت لبانت را می خواهد
قندان با هیچ قندی پر نمی شود ...
وسایلِ خانه اعتصاب کرده اند
آاخ اَمان از این دستگیره یِ در ، مرا در خانه حبس کرده
اجازه یِ دست زدن به آن را هم ندارم...
پرنده از دستِ من دانه نخورد و مُرد!
من دلتنگ نیستم ها!
بخاطر طنابی که خودش را به سقف آویزان کرده بیا.......
#بهار_بانو
@CaptionKhaas
- صبح بخیر جانانم...
نمی آیی؟
من دلتنگت نیستم ها...
خانه دلگیر است
نفس های تو را کم دارد
صندلی ات بهانه گیر شده ، اجازه نشستن به کسی نمی دهد..
فنجان چایت لبانت را می خواهد
قندان با هیچ قندی پر نمی شود ...
وسایلِ خانه اعتصاب کرده اند
آاخ اَمان از این دستگیره یِ در ، مرا در خانه حبس کرده
اجازه یِ دست زدن به آن را هم ندارم...
پرنده از دستِ من دانه نخورد و مُرد!
من دلتنگ نیستم ها!
بخاطر طنابی که خودش را به سقف آویزان کرده بیا.......
#بهار_بانو
@CaptionKhaas
✿ کپشن خاص ✿
دلم میخوآهد دختر دآشته باشم و اسمش را "بهآر" بگذارم!
دوست دارم تمامِ خوشحالی های دنیارا توی چشم هایش بریزم و به او بفهمآنم : جانِ مادر!در این دنیا همه چیز دروغ است...
به جز صبحِ روشنِ عید که بچه ها ذوق دارند از جفت شدنِ کفش های نو!
دلم میخوآهد
تمامِ حسرت هآی مادرانه ام را خآک کنم...و فقط برای گُل دادنِ "بهآرم" زندگی کنم...
میخوآهم شُکوفه های لبخندش را یک به یک جمع کنم تا شاید یک روزی،یک جآیی،دنیا به کامِ ما بچرخد!
من یقین دارم مادرم سرشآر از آرزوهای بزرگ است!
وگرنه اسمِ دخترش را "بهآر"نمیگذاشت...
و به امیدِ گل دادنش،پاییز هارا رد نمیکرد!
و حیف...
بهآرِ مادرم،هیچگاه گل نداد!
زرد شد و از شآخه ها افتاد...
اما من،روزی نامِ دخترم را "بهآر" میگذارم...
تا بداند مادرش،مدفنِ آرزوهای دور است!
#بهار_امامی
@CaptionKhaas
دلم میخوآهد دختر دآشته باشم و اسمش را "بهآر" بگذارم!
دوست دارم تمامِ خوشحالی های دنیارا توی چشم هایش بریزم و به او بفهمآنم : جانِ مادر!در این دنیا همه چیز دروغ است...
به جز صبحِ روشنِ عید که بچه ها ذوق دارند از جفت شدنِ کفش های نو!
دلم میخوآهد
تمامِ حسرت هآی مادرانه ام را خآک کنم...و فقط برای گُل دادنِ "بهآرم" زندگی کنم...
میخوآهم شُکوفه های لبخندش را یک به یک جمع کنم تا شاید یک روزی،یک جآیی،دنیا به کامِ ما بچرخد!
من یقین دارم مادرم سرشآر از آرزوهای بزرگ است!
وگرنه اسمِ دخترش را "بهآر"نمیگذاشت...
و به امیدِ گل دادنش،پاییز هارا رد نمیکرد!
و حیف...
بهآرِ مادرم،هیچگاه گل نداد!
زرد شد و از شآخه ها افتاد...
اما من،روزی نامِ دخترم را "بهآر" میگذارم...
تا بداند مادرش،مدفنِ آرزوهای دور است!
#بهار_امامی
@CaptionKhaas
✿ کپشن خاص ✿
- چاره اگر داشتم،
میانِ هجمه شک و شاید، دل از یقینِ عشق می کندم و راهی میشدم
چاره اگر داشتم،
هر هزار شوقِ -دوست دارمت- گفتن و شنیدن را در جانم قتلِ عام میکردم و می رفتم
چاره اگر داشتم،
وابستگیِ عمیقِ سرم به شانههایت را سلاخی میکردم، تاب آوردن را به تنِ بی آغوشم دیکته کرده و دور میشدم
چاره اگر داشتم،
کجا این همه کم طاقتِ سُر خوردنِ انگشتهایت رویِ دست هایم میشدم؟!
یا کی برای شنیدنِ معمولیترین واجها از زبانت تا عمقِ شب بیقراری میکردم؟!
آخ..!
میدانی جانان؟
ما چارهیِ عالمیم و بیچارهیِ تو...!!
#بهار_عظیمپور
@CaptionKhaas
- چاره اگر داشتم،
میانِ هجمه شک و شاید، دل از یقینِ عشق می کندم و راهی میشدم
چاره اگر داشتم،
هر هزار شوقِ -دوست دارمت- گفتن و شنیدن را در جانم قتلِ عام میکردم و می رفتم
چاره اگر داشتم،
وابستگیِ عمیقِ سرم به شانههایت را سلاخی میکردم، تاب آوردن را به تنِ بی آغوشم دیکته کرده و دور میشدم
چاره اگر داشتم،
کجا این همه کم طاقتِ سُر خوردنِ انگشتهایت رویِ دست هایم میشدم؟!
یا کی برای شنیدنِ معمولیترین واجها از زبانت تا عمقِ شب بیقراری میکردم؟!
آخ..!
میدانی جانان؟
ما چارهیِ عالمیم و بیچارهیِ تو...!!
#بهار_عظیمپور
@CaptionKhaas
✿ کپشن خاص ✿
دلم میخوآهد دختر دآشته باشم و اسمش را "بهآر" بگذارم!
دوست دارم تمامِ خوشحالی های دنیارا توی چشم هایش بریزم و به او بفهمآنم : جانِ مادر!در این دنیا همه چیز دروغ است...به جز صبحِ روشنِ عید که بچه ها ذوق دارند از جفت شدنِ کفش های نو!
دلم میخوآهد تمامِ حسرت هآی مادرانه ام را خآک کنم...و فقط برای گُل دادنِ "بهآرم" زندگی کنم...
میخوآهم شُکوفه های لبخندش را یک به یک جمع کنم تا شاید یک روزی،یک جآیی،دنیا به کامِ ما بچرخد!
من یقین دارم مادرم سرشآر از آرزوهای بزرگ است!
وگرنه اسمِ دخترش را "بهآر"نمیگذاشت...
و به امیدِ گل دادنش،پاییز هارا رد نمیکرد!
و حیف...
بهآرِ مادرم،هیچگاه گل نداد!
زرد شد و از شآخه ها افتاد...
اما من،روزی نامِ دخترم را "بهآر" میگذارم...
تا بداند مادرش،مدفنِ آرزوهای دور است!
.
#بهار_امامی
@CaptionKhaas
دلم میخوآهد دختر دآشته باشم و اسمش را "بهآر" بگذارم!
دوست دارم تمامِ خوشحالی های دنیارا توی چشم هایش بریزم و به او بفهمآنم : جانِ مادر!در این دنیا همه چیز دروغ است...به جز صبحِ روشنِ عید که بچه ها ذوق دارند از جفت شدنِ کفش های نو!
دلم میخوآهد تمامِ حسرت هآی مادرانه ام را خآک کنم...و فقط برای گُل دادنِ "بهآرم" زندگی کنم...
میخوآهم شُکوفه های لبخندش را یک به یک جمع کنم تا شاید یک روزی،یک جآیی،دنیا به کامِ ما بچرخد!
من یقین دارم مادرم سرشآر از آرزوهای بزرگ است!
وگرنه اسمِ دخترش را "بهآر"نمیگذاشت...
و به امیدِ گل دادنش،پاییز هارا رد نمیکرد!
و حیف...
بهآرِ مادرم،هیچگاه گل نداد!
زرد شد و از شآخه ها افتاد...
اما من،روزی نامِ دخترم را "بهآر" میگذارم...
تا بداند مادرش،مدفنِ آرزوهای دور است!
.
#بهار_امامی
@CaptionKhaas
✿ کپشن خاص ✿
الکی میگفت نمیدونم عشق چیه. فک میکرد من ندیدم صبح یواشکی دو قاشق عشق ریخت تو لیوان چای هم زد،بعد لبخندشو جمع و جورکرد آورد داد دستم گفت واسه خودم ریختم واسه تو ام ریختم.ولی هرکسی نمیدونست من چای رو فقط با شکر میخورم.میدونست؟همین دم ظهری.پاشد پنجره رو باز کرد دستاش بو عشق گرفته بود. بهش گفتم یه بویی میاد گفت بوی اقاقیای پشت پنجره س.دم پنجره وایسادم اون که دور شد دیگه هیچ بویی نمیومد.
سرشب حتی دونه های عشق وسط بادمجونایی که سرخ کرده بودو انکار میکرد.میگفت خول شدی.
دلم میخواست محکم بغلش کنم بگم خُل تویی که با اون چشات این همه عشقو تو سر و صورتت نمیبینی لعنتی!!!
#بهار_خانی
@CaptionKhaas
الکی میگفت نمیدونم عشق چیه. فک میکرد من ندیدم صبح یواشکی دو قاشق عشق ریخت تو لیوان چای هم زد،بعد لبخندشو جمع و جورکرد آورد داد دستم گفت واسه خودم ریختم واسه تو ام ریختم.ولی هرکسی نمیدونست من چای رو فقط با شکر میخورم.میدونست؟همین دم ظهری.پاشد پنجره رو باز کرد دستاش بو عشق گرفته بود. بهش گفتم یه بویی میاد گفت بوی اقاقیای پشت پنجره س.دم پنجره وایسادم اون که دور شد دیگه هیچ بویی نمیومد.
سرشب حتی دونه های عشق وسط بادمجونایی که سرخ کرده بودو انکار میکرد.میگفت خول شدی.
دلم میخواست محکم بغلش کنم بگم خُل تویی که با اون چشات این همه عشقو تو سر و صورتت نمیبینی لعنتی!!!
#بهار_خانی
@CaptionKhaas
✿ کپشن خاص ✿
رابطهها یک بار اسماً تمام میشوند یک بار رسماً. یعنی آدم گاهی میرود که بداند ماندنش برای شما چند می ارزد؟ اینطور مواقع با یک لبخند گرم، با یک تنگدلیِ ملتمسانه برمیگردد و بهای عشقتان را هزار هزار بار بیشتر از قبل میپردازد.
این آدمهای اسمی تمام شده را میشود نجات داد، برگرداند، برقشان انداخت و دوباره گذاشت سرِ طاقچه ی دل... اما حواستان به "او"ی زندگیتان باشد، اگر یک روزی رسماً برود، من به شما اطمینان میدهم انقدر دلسردش کرده اید که شاهرگ دوست داشتنتان را برای همیشه از بیخ زده .
#بهار_عظیم_پور
@CaptionKhaas
رابطهها یک بار اسماً تمام میشوند یک بار رسماً. یعنی آدم گاهی میرود که بداند ماندنش برای شما چند می ارزد؟ اینطور مواقع با یک لبخند گرم، با یک تنگدلیِ ملتمسانه برمیگردد و بهای عشقتان را هزار هزار بار بیشتر از قبل میپردازد.
این آدمهای اسمی تمام شده را میشود نجات داد، برگرداند، برقشان انداخت و دوباره گذاشت سرِ طاقچه ی دل... اما حواستان به "او"ی زندگیتان باشد، اگر یک روزی رسماً برود، من به شما اطمینان میدهم انقدر دلسردش کرده اید که شاهرگ دوست داشتنتان را برای همیشه از بیخ زده .
#بهار_عظیم_پور
@CaptionKhaas
✿ کپشن خاص ✿
- چاره اگر داشتم،
میانِ هجمه شک و شاید، دل از یقینِ عشق میکندم و راهی میشدم
چاره اگر داشتم،
هر هزار شوقِ -دوست دارمت- گفتن و شنیدن را در جانم قتلِ عام میکردم و
میرفتم
چاره اگر داشتم،
وابستگیِ عمیقِ سرم به شانههایت را سلاخی میکردم، تاب آوردن را به تنِ بیآغوشم دیکته کرده و دور میشدم
چاره اگر داشتم،
کجا این همه کم طاقتِ سُر خوردنِ انگشتهایت رویِ دستهایم میشدم؟!
یا کی برای شنیدنِ معمولیترین واجها از زبانت تا عمقِ شب بیقراری میکردم؟!
آخ..!
میدانی جانان؟
ما چارهیِ عالمیم و بیچارهیِ تو...!
#بهار_عظیمپور
@CaptionKhaas
- چاره اگر داشتم،
میانِ هجمه شک و شاید، دل از یقینِ عشق میکندم و راهی میشدم
چاره اگر داشتم،
هر هزار شوقِ -دوست دارمت- گفتن و شنیدن را در جانم قتلِ عام میکردم و
میرفتم
چاره اگر داشتم،
وابستگیِ عمیقِ سرم به شانههایت را سلاخی میکردم، تاب آوردن را به تنِ بیآغوشم دیکته کرده و دور میشدم
چاره اگر داشتم،
کجا این همه کم طاقتِ سُر خوردنِ انگشتهایت رویِ دستهایم میشدم؟!
یا کی برای شنیدنِ معمولیترین واجها از زبانت تا عمقِ شب بیقراری میکردم؟!
آخ..!
میدانی جانان؟
ما چارهیِ عالمیم و بیچارهیِ تو...!
#بهار_عظیمپور
@CaptionKhaas
✿ کپشن خاص ✿
فکر میکنم عادی شدن، با یه شیب ملایم ِ بی رحم اتفاق می افته. اینکه نشنیدن صدات دیگه مثل اوایل اذیتم نکنه. اینکه دیدن هر روزه ت نیازِ جونم نباشه و بدون نق زدن تحمل کنم. اینکه وقتی صدات میزنم بگی "بله" و برام اهمیت نداشته باشه که از شنیدنش بیزارم.
عادی شدن عمیقترین ترس منه. زجرآورترین اعتراف منه.
#بهار_عظیم_پور
@CaptionKhaas
فکر میکنم عادی شدن، با یه شیب ملایم ِ بی رحم اتفاق می افته. اینکه نشنیدن صدات دیگه مثل اوایل اذیتم نکنه. اینکه دیدن هر روزه ت نیازِ جونم نباشه و بدون نق زدن تحمل کنم. اینکه وقتی صدات میزنم بگی "بله" و برام اهمیت نداشته باشه که از شنیدنش بیزارم.
عادی شدن عمیقترین ترس منه. زجرآورترین اعتراف منه.
#بهار_عظیم_پور
@CaptionKhaas
✿کپشن خاص ✿
فکر میکنم عادی شدن، با یه شیب ملایم ِ بی رحم اتفاق می افته. اینکه نشنیدن صدات دیگه مثل اوایل اذیتم نکنه. اینکه دیدن هر روزه ت نیازِ جونم نباشه و بدون نق زدن تحمل کنم. اینکه وقتی صدات میزنم بگی "بله" و برام اهمیت نداشته باشه که از شنیدنش بیزارم.
عادی شدن عمیق ترین ترس منه. زجر آورترین اعتراف منه.
#بهار_عظیم_پور
@Captionkhaas
فکر میکنم عادی شدن، با یه شیب ملایم ِ بی رحم اتفاق می افته. اینکه نشنیدن صدات دیگه مثل اوایل اذیتم نکنه. اینکه دیدن هر روزه ت نیازِ جونم نباشه و بدون نق زدن تحمل کنم. اینکه وقتی صدات میزنم بگی "بله" و برام اهمیت نداشته باشه که از شنیدنش بیزارم.
عادی شدن عمیق ترین ترس منه. زجر آورترین اعتراف منه.
#بهار_عظیم_پور
@Captionkhaas
✿ کپشن خاص ✿
- چاره اگر داشتم،
میانِ هجمه شک و شاید، دل از یقینِ عشق میکندم و راهی میشدم
چاره اگر داشتم،
هر هزار شوقِ -دوست دارمت- گفتن و شنیدن را در جانم قتلِ عام میکردم و
می رفتم
چاره اگر داشتم،
وابستگیِ عمیقِ سرم به شانههایت را سلاخی میکردم، تاب آوردن را به تنِ بیآغوشم دیکته کرده و دور میشدم
چاره اگر داشتم،
کجا این همه کم طاقتِ سُر خوردنِ انگشتهایت رویِ دست هایم میشدم؟!
یا کی برای شنیدنِ معمولیترین واجها از زبانت تا عمقِ شب بیقراری میکردم؟!
آخ..!
میدانی جانان؟
ما چارهیِ عالمیم و بیچارهیِ تو...!!
#بهار_عظیمپور
@CaptionKhaas
- چاره اگر داشتم،
میانِ هجمه شک و شاید، دل از یقینِ عشق میکندم و راهی میشدم
چاره اگر داشتم،
هر هزار شوقِ -دوست دارمت- گفتن و شنیدن را در جانم قتلِ عام میکردم و
می رفتم
چاره اگر داشتم،
وابستگیِ عمیقِ سرم به شانههایت را سلاخی میکردم، تاب آوردن را به تنِ بیآغوشم دیکته کرده و دور میشدم
چاره اگر داشتم،
کجا این همه کم طاقتِ سُر خوردنِ انگشتهایت رویِ دست هایم میشدم؟!
یا کی برای شنیدنِ معمولیترین واجها از زبانت تا عمقِ شب بیقراری میکردم؟!
آخ..!
میدانی جانان؟
ما چارهیِ عالمیم و بیچارهیِ تو...!!
#بهار_عظیمپور
@CaptionKhaas
✿ کپشن خاص ✿
هنوز هم عاشق عکس هایِ تکی اَت هستم
فدایِ سرت اگر "او"
پشت لنزِ دوربین
میگوید:
عزیزم کمی لبخند بزن :)
#بهار_مهرگان
@Captionkhaas
هنوز هم عاشق عکس هایِ تکی اَت هستم
فدایِ سرت اگر "او"
پشت لنزِ دوربین
میگوید:
عزیزم کمی لبخند بزن :)
#بهار_مهرگان
@Captionkhaas
رابطه ها
یک بار اسماً
تمام میشوند
یک بار رسماً
یعنی آدم گاهی میرود
که بداند ماندنش
برای شما چند می ارزد؟
اینطور مواقع
با یک لبخند گرم،
با یک تنگدلیِ ملتمسانه برمی گردد
و بهای عشقتان را ..
هزار هزار بار
بیشتر از قبل میپردازد.
این آدم های اسمی تمام شده را
میشود نجات داد، برگرداند
برقشان انداخت
و دوباره گذاشت
سرِ طاقچه ی دل
اما حواستان
به "او"ی زندگیتان باشد
اگر یک روزی رسماً برود،
من به شما اطمینان میدهم
انقدر دلسردش کرده اید
که شاهرگ دوست داشتنتان را
برای همیشه از بیخ زده :)
#بهار_عظیم_پور
@CaptionKhaas
یک بار اسماً
تمام میشوند
یک بار رسماً
یعنی آدم گاهی میرود
که بداند ماندنش
برای شما چند می ارزد؟
اینطور مواقع
با یک لبخند گرم،
با یک تنگدلیِ ملتمسانه برمی گردد
و بهای عشقتان را ..
هزار هزار بار
بیشتر از قبل میپردازد.
این آدم های اسمی تمام شده را
میشود نجات داد، برگرداند
برقشان انداخت
و دوباره گذاشت
سرِ طاقچه ی دل
اما حواستان
به "او"ی زندگیتان باشد
اگر یک روزی رسماً برود،
من به شما اطمینان میدهم
انقدر دلسردش کرده اید
که شاهرگ دوست داشتنتان را
برای همیشه از بیخ زده :)
#بهار_عظیم_پور
@CaptionKhaas
👍1
بایَد باشد . کسی که چشمهایِ از غصه لبریزِ ما را، اندازهی چشمهای بی اندوهِمان دوست داشته باشد .
#بهار_عظیمپور
@Captionkhaas
#بهار_عظیمپور
@Captionkhaas
👍11❤4🥰1
الکی میگفت نمیدونم عشق چیه. فک میکرد من ندیدم صبح یواشکی دو قاشق عشق ریخت تو لیوان چای هم زد،بعد لبخندشو جمع و جورکرد آورد داد دستم گفت واسه خودم ریختم واسه تو ام ریختم.ولی هرکسی نمیدونست من چای رو فقط با شکر میخورم.میدونست؟همین دم ظهری.پاشد پنجره رو باز کرد دستاش بو عشق گرفته بود. بهش گفتم یه بویی میاد گفت بوی اقاقیای پشت پنجره س.دم پنجره وایسادم اون که دور شد دیگه هیچ بویی نمیومد.
سرشب حتی دونه های عشق وسط بادمجونایی که سرخ کرده بودو انکار میکرد.میگفت خول شدی.
دلم میخواست محکم بغلش کنم بگم خُل تویی که با اون چشات این همه عشقو تو سر و صورتت نمیبینی لعنتی!!!
#بهار_خانی
@Captionkhaas
سرشب حتی دونه های عشق وسط بادمجونایی که سرخ کرده بودو انکار میکرد.میگفت خول شدی.
دلم میخواست محکم بغلش کنم بگم خُل تویی که با اون چشات این همه عشقو تو سر و صورتت نمیبینی لعنتی!!!
#بهار_خانی
@Captionkhaas
👍8