شب
می‌رسد
و دوباره
به یاد
می‌آوری
که آدمی،
در مقابل
افکار
دردناکش
چه
مظلومانه
بی‌پناه
است.

@Captionkhaas

کاش می‌شد برای تو کاری کنم.
برای اینکه لبخند بزنی، برای اینکه خوب شوی، برای اینکه حال جهان تو خوب باشد.
کاش می‌شد باری از روی شانه‌های تو بردارم. که دلم می‌گیرد از غم این روزهای تو، که رنج می‌کشم از رنج‌های عمیقی که می‌کشی.
کاش آغوش من شفابخش بود، که بغلت می‌گرفتم و خوب می‌شدی، که می‌بوسیدمت و دردهای تو تمام می‌شد.
دلم گرفته از دست‌‌ها، از دهان، از شانه‌ها، از آغوشم،
لعنت به من
که دارمشان و
هنوز تو غمگینی...

👤نرگس صرافیان طوفان

🥺🩷🐘

@Captionkhaas

بچه‌ها اصلیه اونیه که
مثل آدم‌ کنارتونه،
بهتون احترام میذاره و‌
دوستتون داره...


@Captionkhaas

هیچ اندوهی تمام نمی‌شود
اما همه چیز می‌گذرد....
اگه به گریه بود گریه می‌کردم،
ولی خیلی بیشتر از این حرفاست...

03/11/25

@Captionkhaas

«دلم آغوشی می‌خواهد که ساعت‌ها در آن غرق خواب‌شوم ، بدون پرسیدن هیچ سوال و هیچ قضاوت شدنی.»

شب و غمتون ختم بخیر✨💔

@Captionkhaas

میدونی رسیدن کِی قشنگه؟
بعد از جنگیدن.
بعد از سختی.
بعد از اشک...!
اون‌وقت اون رسیدنه، طعم چایی با عطرِ هل توی بارون می‌ده یا طعم قرمه سبزی‌های جا افتاده مامان یا طعم اون تیکه آخر نون بستنی قیفی؛ دیدی چقدر لذت بخشه همه‌ش!؟
رسیدن بعد سختی هم همینه!
اونوقت که از ته دلت میگی آخیششش... ارزششو داشت اون همه جنگیدن.
الهی که نصیب هممون این آخیش دلچسب...

صبح بخیر✨🩷


@Captionkhaas

ولنتاین بهانه‌‌ایست
برای کسانی که
دنیایشان خالی از شاملو و فروغ است
نه برای من
که هر روزِ خدا
بهانه می‌تراشم
تا از حادثه‌ی چشمانت شعر بگویم
نه برای من
که مُهر دوست داشتن‌ات
در تمام صفحات تقویم‌ام
حک شده است

عزیزم ولنتاین‌ات مبارک!
اما بهتر است بدانی
در دنیایی که من زندگی می‌کنم
تمام روزها
متعلق به توست
حتی روز تولدم
حتی روزی که نگاهم را
برای همیشه
از بی‌مهری‌های اهل زمین می‌گیرم...

#علی_سلطانی

ما بدمان نمی‌آمد عاشق باشیم
فکر کنم معشوق بدی هم نمی‌شدیم!
ما شعر بلد بودیم
حرف بلد بودیم
مراقبت و مسئولیت پذیری را از بچگی یاد گرفته بودیم
ولی نشد!
تلاش هم کردیم
نشد
مثل خیلی از چیزهای دیگری که نشد
«نشدن» ربطی به لیاقت ندارد!
نمی‌دانم به چه چیزی ربط دارد
اما به لیاقت ربطی ندارد
ما لیاقت ثبتِ خاطرات خوبی را داشتیم
ما شعر بلد بودیم
حرف بلد بودیم
نگاه بلد بودیم
و خیلی چیزهای دیگر …
ولی نشد
نشد …


@Captionkhaas

در آغوشم بکش
دکمه‌هایم را پاره کن
بوسه هایت را تحویلم بده و
طوفان دریای بوسه هایم را ساحل باش
آتش بریز بر تنم
بگذار حرارت تنت بسوزاندم
تا از خاکستر تنم
گل‌بوسه های عاشقانه‌ات جوانه بزند

‌
با عشق بیا
پیراهنم را بند تنت کن
عریانم به دوست داشتنت
میخواهم بر اندامت
ریسه‌اے از بوسه بریزم...

اگه بچه‌های خوبی باشین
از این شعرا براتون میذارم همیشه


منتها قول بدین جهت دلبری، مخ‌زنی، لاس و ..... ازشون استفاده نکنید


😂😂😂❤️

سیوش کن 𝑴𝒊 𝒔𝒊𝒓𝒆𝒏𝒂 یعنی :
کسی که چشمات اونو خوشگل ترین میبینه و از نگاه کردن بهش سیر نمیشی🤍

@CaptionKhaas

پائولو کوئیلو یجا میگه؛
عشق یعنی شادی
خودتان را متقاعد نکنید که
رنج کشیدن بخشی از آن است...
تحمیل رنج و ناراحتی، بی توجهی به شما و خواسته هایتان، القای احساس بی اهمیت بودن و... در تضاد با عشق و محبتند
فراموش نکنید که؛
همه چیز برمیگردد به اولویت های ذهن آن آدم...
اگر کسی به هر دلیلی با رفتارش تورا رنجاند و آرامشت را از یاد برد،
فقط یک دلیل دارد:
تو جزء اولویت هایش نیستی...

@CaptionKhaas

برید بهش بگید:
  قشنگی چشات به کنار...
بگو قشنگی صدات و کجای دلم بذارم :))

@CaptionKhaas

همه‌ی خانما اینجوری نیستن که قبل پریود ناراحت و خسته باشن و رو مود نباشن یعنی Pms یه عده هستن که حس می کنن رسیدن ته خط و میخوان همه چیو تموم کنن این Pmdd که بسیار شدید تر از Pms هستش!


😒🚶‍♀‍➡️🔪🩸

@Captionkhaas

و در آخر شما مال کسی میشید که خوب بلده شما رو بخندونه بهتون وایب پدرِ حامی میده
به شما اعتماد به نفس کافی میده
و کاری میکنه که خودتونو دوست داشته باشید

🩷✨

@CaptionKhaas

من هنوز درک نمی‌کنم که این حس "دلتنگی" چه تاثیری تو بقا داشته که تو روند تکامل حذف نشده.
عجیبه.

@CaptionKhaas

اینکه‌ ‌دوستم داری،
اوضاع را بهتر کرده ...
مثل یک سنگر امن،
وسطِ میدانِ جنگ ؛

🩷🫂



@CaptionKhaas

یه دیالوگی توی فیلم از «کرخه تا راین» بود که میگفت:
«چیکار کنم خوب شی؟
بگی برقص میرقصم، بگی بخون میخونم!
بگی بمیر میمیرم!»

یه دونه از اینا واسه همتون...
چون به قول شمس لنگرودی؛
در این ناتمامی زندگی
تنها چیزی که منجی آدمی ا‌ست، عشق است...

🩷✨

@CaptionKhaas

‍ حرف و عملش یکی نبود...میگفت دوستم دارد اما دریغ از یک نگاه عاشقانه... اصرار داشت که بیشتر از من عاشق است، اما همیشه سرد بود...
نه میگذاشت بروم و نه عاشقانه نِگَهَم میداشت.. نمیفهمیدم حالش را... چه دوست داشتنی‌ست که بغل های گاه و بیگاه ندارد که بوسه یِ از ته دل ندارد... سردرگم بودم در رابطه ای که نمیدانستم باید بمانم یا دلم را بردارم و بروم...

یک روز اما خودش به حرف آمد، از ترس هایش گفت، از خیانت عشق سابقش گفت... از توجه‌های بیش از حدش به او گفت... و من فهمیدم، چند سال است که ندانسته تاوان اشتباه یک آدم دیگر را میدهم... اشکهایم را پاک کردم و بی سر و صدا رفتم از زندگی کسی که  بی گناه مجازاتم کرد...

#سحر_رستگاری

@CaptionKhaas