بیجنـــدیـهـا
3.38K subscribers
2.33K photos
1.31K videos
56 files
992 links
🔊 کـانـال اطلاع رسـانی بیجنــدیهـا 9297

آدرس کـانـال بیجنـدیهـا در پیـام رسـان ایـرانـی ایتـا لینکـ کـوتـاه BIJAND @

شمـاره تمـاس و ارتبـاط بـامـا

۰۹۱۲ - ۱۹۴ ۳۰ ۱۱

۰۹۱۲ - ۶۴ ۶۸ ۰۲۸

@ALIPANAHANDEH
.
.

@SEYFOLLAHDEJANGHAH62


.
.


@ALIs54

.
Download Telegram
༻⃘⃕⿻⃘꯭ⷷ  ﷽༻⃘⃕𑁍‌݊࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅─

گـزیـده ای از تـاریـخ روستـایمـان مهیـن و بیجنـد

📜
#ادامه_قسمت_دوم : " تالاشا قیزیام ! "

آنها تحمل سختی غربت را نداشتند. شاید برخی از خصائل اشرافی زلیخا به آنها سرایت کرده بوده است. حسینعلی بی طاقت تر از برادرانش بود. گاه یک هفته نشده از تهران برمی گشت. زبانزد شده بود. این چنین بود که در روستا رفتارهای عجولانه نامعقول را به او نسبت می دادند :
" بودا اولوب حسین آلی هاآ "
(این هم شده حسینعلی هاآ)

هربار هم که از سفر برمی گشتند فامیل و همسایه و هم سالان برای چشم روشنی در خانه زلیخا جمع می شدند که هزینه چای خوری آنان داستان غم انگیزی می شد. ولی عین خیال زلیخا نبود. چون خود را " تالاشا قیزی " می نامید‌. همچنان خود را جزو خانواده نجاران می دانست که سوخت اشرافی تالاشا را داشتند.

قند و چای هم اینطور نبود که در هر خانواده ی به وفور یافت شود و هرکس هرچقدر دلش خواست بنوشد‌.
چای را اغلب خانواده ها مثقالی می خریدند. بعدا فله ی کمتر شد و چتوری(بسته بندی 250 گرمی) خریدند.
قند را در اوزان هفدرم و پونزا(کمتر از نیم کیلو و یک کیلو) می خریدند و بسیار ریز خرد می کردند.

ممدعلی که یکی دو سال از برادرانش بزرگتر بود از سفر برگشته بود. مردم باز برای چشم روشنی زلیخا و ممدعلی آمده بودند. باید با آورده های ممدعلی بساط چای و قند برپا می شد.

ممدعلی نسبت به رفتارهای اشراف گونه مادرش کم طاقت تر از برادرانش بود.
همه میهمانان نشسته اند و زلیخا مشغول خرد کردن قند است. چشمان ممدعلی به دستان زلیخا دوخته شده است. چنان خودخوری می کند که نگو و نپرس! چشمان دوخته شده به دستان مادرش درشت و درشتر می شد. میهمانان ساکت شدند. او برای بنّا آجر انداخته بود و پول جمع کرده بود.
زلیخا قند خرد می کند یکی اینقدر!

ممدعلی سکوت را شکست و گفت :
ننه کمی کوچکتر خرد کن !
زلیخا غضبناک به ممدعلی خیره شد سپس گفت :
کس سسوی کوُپی اوغلو
من تالاشا قیزیام !
(خفه شو پدر سگ من دختر تراشه چوب هستم)


📃اتفاقات واقعی است و در روستای ما مهین بیجند رخ داده است ولی نام ها مجازی هستند.

اسماعیل رافعی

༻⃘⃕⿻⃘꯭ⷷ༻⃘⃕ 
@BIJANDIHA 𑁍‌݊༅⊹━┅─