هوالشافی
670 subscribers
47 photos
1 link
بایگانی نسخه های بانو اکبری،
روح پاکش روزافزون متعالی تر,

@Bakhtt
Download Telegram
#خدیجه_جمالی،
دستی که قدرت تشخیص داشت، اما بریده شد

پایگاه خبری مفتاح/ زهره السادات کاظمی: از بچگی با طب سنتی آشنا شده بود ودستش قدرت تشخیص داشت. با آنکه قدرت معالجه‌اش برای خیلی‌ها ثابت شده بود، اما برخی بی‌تدبیری‌ها وخصومت‌ها اجازه نداده بود تا خدیجه جمالی معروف به بانو اکبری که مادر شهید هم بود بتواند برای همه شناخته شود. این بانو که در طب سنتی واسلامی حرف‌هایی برای گفتن داشت در سکوت وگمنامی دار فانی را وداع گفت. با رفیعا پرورش، دختر مرحوم دکتر پرورش، که یکی از شاگردان ونزدیکان به خانم اکبری بوده است به گفت وگو نشستیم.
خانم پرورش از چه زمان ویا چطور با خانم اکبری آشنا شدید؟
« وقتی پدرم بسیار بیمار بود درست پنج سال پیش، با بانو اکبری آشنا شدم. یکی از شاگردان پدرم  حاج خانم را معرفی کردند. مادرم قبلا یکی دو بار رفته بودند پیششان ومی شناختنشان . وقتی ایشان برای معاینه پدر آمدند با دستشان معاینه کردند ودرست همان تشخیصی را دادند که بعد از یک هفته درگیری با معاینات مختلف پزشکی، به ما گفته شده بود. گفتند رگ‌های پشت سرشان متورم شده است. البته پدرم دیابت شدید داشتند که با نسخه‌ای که ایشان دادند، توانستیم دیابت ایشان را که روزی دو تا انسولین مصرف می کردند را به حد نرمال برسانیم واین واقعا جای تعجب داشت.
همین موضوع باعث گرایش شما به خانم اکبری شد؟
بله. البته علاقه ام به خانم اکبری وقتی زیاد شد که برای مشکلی که داشتم به ایشون مراجعه کردم ودرمان شدم واز جایی که به طب سنتی واسلامی علاقه زیادی داشتم، رفت وآمد با ایشان بیشتر شد وایشان وقتی علاقه من رودیدند توصیه کردند ماساژ درمانی را یاد بگیرم وترویج بدهم. ایشان تاکید زیادی بر این قضیه داشتند. من قبول کردم وکار آموزش در حسینیه منزل پدرم شروع شد.
چرا ماساژ درمانی؟
حاج خانم بر ماساژ واثرات معجزه آسای آن تاکید داشتند ومن هم علاقه مند بودم. ایشان تاکید داشتند وقت بیکاریشان را برای آموزش بگذارند. ماهم مرکزی اجاره کردیم تا کار را رسمی‌تر ادامه بدهیم. در کنار دکتر قاسمی متخصص ماساژ مرکز به کارش ادامه داد وحالا سه سال می گذرد.
شما با بانو اکبری نزدیک بودید. ایشان چطور واز کجا طب سنتی را اموخته بودند؟
حاج خانم بی سواد بود. این علم را از بچگی به صورت خدادای داشت وبر اساس تجربه به دست آورده بود.
بیشتر توضیح می دید؟
 از 8 سلگی متوجه می‌شود دردها را می‌تواند تشخیص بدهد. قدرت تشخیص امراض داخل بدن را می‌داد وقدرت عجیبی داشت. پدرشان وقتی متوجه می‌شوند ایشان را پیش یکی از حکمای قدیم به نام ملاحکیم سده ای می‌برند. آشنایی با گیاهان را از ایشون یاد می گیرند. حاج خانم برای ملا تشخیص بیماری می‌داد وملا دارو تجویز می کرد.
 
این قدرت تشخیص را هنوز داشتند؟
بله. حاج خانم قدرت تشخیص فوق العاده ای داشتند. یک روز یکی از اطبای تهران که متخصص قلب بودند وبیمار نوزادی داشتند برای تشخیص حاج خانم را به تهران دعوت کردند و وقتی حاج خانم نوزاد رو دیدند تشخیص دادند کودک احتیاج به عمل ندارد وسوراخ قلب بچه به مرور التیام می‌یابد ودرست همان شد که ایشان گفته بودند.
 
شما گفتید حاج خانم بی سواد بودند؟ چرا با سواد نشدند؟
حاج خانم اکبری بارها تلاش کرده بودند با سواد بشوند اما نشده بود. مشکلاتی مانع شده بود. البته حافظه قوی داشتند وهمه چیز را از بر بودند. استعداد فوق العاده ای در طب سنتی داشتند. خودشان می گفتند برای آشنایی با طب اسلامی از امام رضا (ع) کرامت‌ها دیده بودند و در سفرشان به مکه از خدا خواسته بودند تا دانستن درمان بیماران بهشان عطا کنند وکرده بودند. خیلی وقت ها انگار برای درمان بیماری بهشان الهام می شد و تشخیص فوق العاده ودرمان معجزه آسایی داشتند.
 
اینطور که شما می گویید تبحر زیادی در طب اسلامی داشتند اما آنقدرها معروف نبودند چرا؟
ایشان متولد سال 1324 بودن و50 سال سابقه طبابت داشتند، اما متاسفانه برخی در داخل به صورت مافیایی مخالف کار کردن ایشان بودند. به یقین ایشان با انکه چندان هم مشهور نبودند یکی از پر ویزیت‌ترین اطبا بودند. اما همین مافیا دسیسه‌ای ترتیب دادند وپرونده‌ای برایشان تشکیل شد که ضربه های زیادی به ایشان زد.
 
می شود توضیح بیشتری در مورد آن پرونده بدید؟
یکی از بیماران ایشان در حین درمان فوت می‌کنند وبرخی خانواده بیمار را تحریک به شکایت می‌کنند ومتاسفانه معاونت درمان در سال 86 و با دخالت صدا سیما به منزل ایشان وارد شدند واز ایشان تصویر برداری وایشان را شیاد معرفی کردند. این حرکت برایشان بسیار سنگین بود. پرونده ایشان در جریان قرار گرفت ومشخص شد بیمار به دلیل دیگری فوت کرده وایشان تبرئه شدند. حاج خانم اکبری مادر شهید بودند اما حرمت ایشان حفظ نشد. ایشون همیشه از ظلمی بهشان شده بود ناراحت بودند.
 
ایشان فقط خانگی کار می کردند و یا با تحصیلکردگان طب اسلامی هم در تماس بودند؟
ایشان به مدت هفت سال در سلامتگاه دا