🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
مخواه این که شبیه تو از #وطن بگریزم
چگونه می شود از جان خویشتن بگریزم؟!
صنوبرم که به پاییز نیز بستهٔ خاکم
نیم پرنده که از سردی چمن بگریزم
کجاست زمزمه ی بلبلان مست در این باغ؟
که یک پیاله می از نالهٔ زغن بگریزم
نبرده است نشان از نژاد رستم دستان
کسی که گفت در این خوان از اهرمن بگریزم
چه بخیه ها که به زندان زدند بر لب شعرم
به این امید که شاید من از سخن بگریزم
به شوق بال زدن پیله می تنم به تن خویش
دگر مخواه که از بند این کفن بگریزم
#جواد_احمدی
از شاعران جوان #انجمن_ادبی_صائب
@bagh_saeb
مخواه این که شبیه تو از #وطن بگریزم
چگونه می شود از جان خویشتن بگریزم؟!
صنوبرم که به پاییز نیز بستهٔ خاکم
نیم پرنده که از سردی چمن بگریزم
کجاست زمزمه ی بلبلان مست در این باغ؟
که یک پیاله می از نالهٔ زغن بگریزم
نبرده است نشان از نژاد رستم دستان
کسی که گفت در این خوان از اهرمن بگریزم
چه بخیه ها که به زندان زدند بر لب شعرم
به این امید که شاید من از سخن بگریزم
به شوق بال زدن پیله می تنم به تن خویش
دگر مخواه که از بند این کفن بگریزم
#جواد_احمدی
از شاعران جوان #انجمن_ادبی_صائب
@bagh_saeb