#شعردرمانی
خوشا مرغی که در کنج قفس با یاد صیّادش
چنان خرسند بنشیند که پندارند آزادش
نمیگویم فراموشم مکن، گاهی به یاد آور
اسیری را که میدانی نخواهی رفت از یادش
دلم در آتش است از عشق و من آسودهام از غم
که میدانم محبّت میرسد روزی به فریادش
#عاشق_اصفهانی
@sherdarmani
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
خوشا مرغی که در کنج قفس با یاد صیّادش
چنان خرسند بنشیند که پندارند آزادش
نمیگویم فراموشم مکن، گاهی به یاد آور
اسیری را که میدانی نخواهی رفت از یادش
دلم در آتش است از عشق و من آسودهام از غم
که میدانم محبّت میرسد روزی به فریادش
#عاشق_اصفهانی
@sherdarmani
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
🌲
همه روی زمین را در غمت از گریه تر کردم
غنیمت بود پیش از گریه هر خاکی بهسر کردم
ندانم کی بهاران رفت و کی فصل خزان آمد
همان گل بود در گلشن که من سر زیر پر کردم
ز شبهای دراز هجر او از من چه میپرسی؟
بهعمر خویش همچون شمع یکشب را سحر کردم
همین جرمم محبّت نیست چون شمعم بسوزانی
که خلقی را ز بیزنهاریِ خویت خبر کردم
دریغا مُردم و شد قسمت مَردم جفای او
بهصد امّید یاری را که من بیدادگر کردم
چو شمع از مردنم در این شب تاریک روشن شد
که عمر خویش صرفِ اشکوآهِ بیثمر کردم
ز دست کوتهم «عاشق» نشد کار دگر ممکن
بغیر از اینکه در راه بتان خاکی بهسر کردم.
#عاشق_اصفهانی
@khakestare_ghoghnoos
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
همه روی زمین را در غمت از گریه تر کردم
غنیمت بود پیش از گریه هر خاکی بهسر کردم
ندانم کی بهاران رفت و کی فصل خزان آمد
همان گل بود در گلشن که من سر زیر پر کردم
ز شبهای دراز هجر او از من چه میپرسی؟
بهعمر خویش همچون شمع یکشب را سحر کردم
همین جرمم محبّت نیست چون شمعم بسوزانی
که خلقی را ز بیزنهاریِ خویت خبر کردم
دریغا مُردم و شد قسمت مَردم جفای او
بهصد امّید یاری را که من بیدادگر کردم
چو شمع از مردنم در این شب تاریک روشن شد
که عمر خویش صرفِ اشکوآهِ بیثمر کردم
ز دست کوتهم «عاشق» نشد کار دگر ممکن
بغیر از اینکه در راه بتان خاکی بهسر کردم.
#عاشق_اصفهانی
@khakestare_ghoghnoos
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
🌲
تغافل کرد تا در آرزوی دام ِاو بودم
کنون کز گوشهی بامش پریدم، دانه میریزد
#عاشق_اصفهانی
@atidpoetry
🌲
--------------------
@bagh_saeb
تغافل کرد تا در آرزوی دام ِاو بودم
کنون کز گوشهی بامش پریدم، دانه میریزد
#عاشق_اصفهانی
@atidpoetry
🌲
--------------------
@bagh_saeb