در مصاحبه از همسر #شهیدی پرسیدم: هیچوقت آرزو و یا در خواستی داشتی که رویت نشده باشد از #شهید بخواهی؟
کمی مکث کرد و گفت: بعد پیروزی انقلاب، همیشه دوست داشتم یکبار هم شده چشمانش را بدون سرخی از نخوابیدن های شبانه ببینم. نشد که نشد؛ تا اینکه پیکرش را بعد از چند سال مفقودالاثر بودن، آوردند، دیگر از آن چشم های سرخ خبری نبود...
#پاسداران را چنین #چشمانی آرزوست...
#سپاهی_یعنی:
#سردار_شهید
#محمدحسن_قاسمی_طوسی
@asleaval🍃🇮🇷
کد:۸۸۸
کمی مکث کرد و گفت: بعد پیروزی انقلاب، همیشه دوست داشتم یکبار هم شده چشمانش را بدون سرخی از نخوابیدن های شبانه ببینم. نشد که نشد؛ تا اینکه پیکرش را بعد از چند سال مفقودالاثر بودن، آوردند، دیگر از آن چشم های سرخ خبری نبود...
#پاسداران را چنین #چشمانی آرزوست...
#سپاهی_یعنی:
#سردار_شهید
#محمدحسن_قاسمی_طوسی
@asleaval🍃🇮🇷
کد:۸۸۸
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
#شهیدی که دوست داشت حرّ #امام #حسین علیه السلام باشد
#شهید_محمد_تقی_شمس
خواندن #زیارت #عاشورا شده بود کار هر روزش... شلمچه بود که #چشماش مجروح شد.
کم کم بیناییش رو از دست داد، با این حال زیارت عاشورا خواندنش ترک نشد.. باضبط صوت هم زیارت #عاشورا گوش می داد هم روضه.... توی ماه محرم حالش خراب شد.
پدرش می گفت : « هرروز می نشستم کنار تخت برایش زیارت #عاشورا می خواندم...
اما روز عاشورا یه جور دیگه زیارت عاشورا خواندیم... 10 صبح بود که از من پرسید: #بابا! حرّ چه روزی شهید شد؟گفتم: روزعاشورا...
گفت : دعاکن من هم امروز #حٌرّ امام حسین بشم...
⚫️⚫️⚫️⚫️
ظهرکه شد.گفت: بابا! بی قرارم... بگو مادر بیاد...
بعدهم گفت :برایم سوره ی #فجر بخون، سوره ی امام حسین(علیه السلام)...
شروع کردم به خوندن ... به آیه
«یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه» که رسیدم، خیلی گریه کرد..
گفت: دوباره بخوان... 13 یا 14 بار براش خواندم... همین جورگریه می کرد...
هنوز #سیر نشده بود، خجالت کشید دوباره اصرار کنه...
گفت: بابا! مادر نیومد؟ گفتم: نه هنوز...
گفت:پس #خداحافظ...
قرآن روگذاشتم روی میز برگشتم... انگار سالها بود که جون داده...
تازه ظهرشده بود...ظهرعاشورا...
عاقبت حر حسین شد 😭😭
#مردان_بی_ادعا
@asleaval
کد:313
#شهیدی که دوست داشت حرّ #امام #حسین علیه السلام باشد
#شهید_محمد_تقی_شمس
خواندن #زیارت #عاشورا شده بود کار هر روزش... شلمچه بود که #چشماش مجروح شد.
کم کم بیناییش رو از دست داد، با این حال زیارت عاشورا خواندنش ترک نشد.. باضبط صوت هم زیارت #عاشورا گوش می داد هم روضه.... توی ماه محرم حالش خراب شد.
پدرش می گفت : « هرروز می نشستم کنار تخت برایش زیارت #عاشورا می خواندم...
اما روز عاشورا یه جور دیگه زیارت عاشورا خواندیم... 10 صبح بود که از من پرسید: #بابا! حرّ چه روزی شهید شد؟گفتم: روزعاشورا...
گفت : دعاکن من هم امروز #حٌرّ امام حسین بشم...
⚫️⚫️⚫️⚫️
ظهرکه شد.گفت: بابا! بی قرارم... بگو مادر بیاد...
بعدهم گفت :برایم سوره ی #فجر بخون، سوره ی امام حسین(علیه السلام)...
شروع کردم به خوندن ... به آیه
«یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه» که رسیدم، خیلی گریه کرد..
گفت: دوباره بخوان... 13 یا 14 بار براش خواندم... همین جورگریه می کرد...
هنوز #سیر نشده بود، خجالت کشید دوباره اصرار کنه...
گفت: بابا! مادر نیومد؟ گفتم: نه هنوز...
گفت:پس #خداحافظ...
قرآن روگذاشتم روی میز برگشتم... انگار سالها بود که جون داده...
تازه ظهرشده بود...ظهرعاشورا...
عاقبت حر حسین شد 😭😭
#مردان_بی_ادعا
@asleaval
کد:313
.
بوی #امام_زمان(عج) ...
🌷خاطرم هست که هفتهای برای عرض ارادت به #شهدا ، همراه احمد آقا به بهشت زهرا رفته بودیم.
🌟در لابهلای صحبتهای احمد آقا به سر مزار #شهیدی رسیدیم که او را نمیشناختیم. همانجا نشستیم.
🌻 فاتحهای خواندیم. امّا احمد آقا گویی مزار برادرش را یافته حال عجیبی پیدا کرد!
🍁در مسیر برگشت آهسته سؤال کردم: احمد آقا آن #شهید را میشناختی؟
پاسخ داد: نه!
🍀پرسیدم: پس برای چه سر مزار او آمدیم؟ امّا جوابی نداد.
🌺فهمیدم حتماً یک ماجرایی دارد! اصرار کردم. وقتی پافشاری من را دید آهسته به من گفت: اینجا بوی #امام_زمان(عج) را میداد.
🌱 #مولای ما قبلاً به کنار مزار این #شهید آمده بودند.
#شهیداحمدعلی_نیری
منبع:کتاب عارفانه
✅ کانال اصل اول، لشگر فرشتگان
🆔 @asleaval
کد:313
بوی #امام_زمان(عج) ...
🌷خاطرم هست که هفتهای برای عرض ارادت به #شهدا ، همراه احمد آقا به بهشت زهرا رفته بودیم.
🌟در لابهلای صحبتهای احمد آقا به سر مزار #شهیدی رسیدیم که او را نمیشناختیم. همانجا نشستیم.
🌻 فاتحهای خواندیم. امّا احمد آقا گویی مزار برادرش را یافته حال عجیبی پیدا کرد!
🍁در مسیر برگشت آهسته سؤال کردم: احمد آقا آن #شهید را میشناختی؟
پاسخ داد: نه!
🍀پرسیدم: پس برای چه سر مزار او آمدیم؟ امّا جوابی نداد.
🌺فهمیدم حتماً یک ماجرایی دارد! اصرار کردم. وقتی پافشاری من را دید آهسته به من گفت: اینجا بوی #امام_زمان(عج) را میداد.
🌱 #مولای ما قبلاً به کنار مزار این #شهید آمده بودند.
#شهیداحمدعلی_نیری
منبع:کتاب عارفانه
✅ کانال اصل اول، لشگر فرشتگان
🆔 @asleaval
کد:313
.
بوی #امام_زمان(عج) ...
🌷خاطرم هست که هفتهای برای عرض ارادت به #شهدا ، همراه احمد آقا به بهشت زهرا رفته بودیم.
🌟در لابهلای صحبتهای احمد آقا به سر مزار #شهیدی رسیدیم که او را نمیشناختیم. همانجا نشستیم.
🌻 فاتحهای خواندیم. امّا احمد آقا گویی مزار برادرش را یافته حال عجیبی پیدا کرد!
🍁در مسیر برگشت آهسته سؤال کردم: احمد آقا آن #شهید را میشناختی؟
پاسخ داد: نه!
🍀پرسیدم: پس برای چه سر مزار او آمدیم؟ امّا جوابی نداد.
🌺فهمیدم حتماً یک ماجرایی دارد! اصرار کردم. وقتی پافشاری من را دید آهسته به من گفت: اینجا بوی #امام_زمان(عج) را میداد.
🌱 #مولای ما قبلاً به کنار مزار این #شهید آمده بودند.
#شهیداحمدعلی_نیری
منبع:کتاب عارفانه
✅ کانال اصل اول، لشگر فرشتگان
🆔 @asleaval
کد:313
بوی #امام_زمان(عج) ...
🌷خاطرم هست که هفتهای برای عرض ارادت به #شهدا ، همراه احمد آقا به بهشت زهرا رفته بودیم.
🌟در لابهلای صحبتهای احمد آقا به سر مزار #شهیدی رسیدیم که او را نمیشناختیم. همانجا نشستیم.
🌻 فاتحهای خواندیم. امّا احمد آقا گویی مزار برادرش را یافته حال عجیبی پیدا کرد!
🍁در مسیر برگشت آهسته سؤال کردم: احمد آقا آن #شهید را میشناختی؟
پاسخ داد: نه!
🍀پرسیدم: پس برای چه سر مزار او آمدیم؟ امّا جوابی نداد.
🌺فهمیدم حتماً یک ماجرایی دارد! اصرار کردم. وقتی پافشاری من را دید آهسته به من گفت: اینجا بوی #امام_زمان(عج) را میداد.
🌱 #مولای ما قبلاً به کنار مزار این #شهید آمده بودند.
#شهیداحمدعلی_نیری
منبع:کتاب عارفانه
✅ کانال اصل اول، لشگر فرشتگان
🆔 @asleaval
کد:313
#مهمانی_شهدا
#شهید_ابوالفضلی
#شهیدی_که_چگونگی_شهادتش_را_میدانست
شهید محمد حسین میر دوستی🌹
تاریخ تولد: ۱۳ / ۴ / ۱۳۷۰
تاریخ شهادت: ۱ / ۸ /۱۳۹۴
محل تولد: مینودشت
مزار: تهران
محل شهادت: حلب سوریه
🌹 به حدی به حضرت ابوالفضل علاقه داشت که وقتی اسمش را میشنید از خود بی خود میشد
از او یک پسر به نام محمد یاسا به یادگار مانده. او به صورت داوطلبانه به سوریه اعزام و توانست ۲ سال از حرم حضرت زینب (س) دفاع کند🌺
در شبِ قبل از عملیات عهدنامهای داشتند و محمد حسین گفته «من شهید میشوم و مانند حضرت ابوالفضل(ع) تمام بدنم از بین میرود جز صورتم، میخواهم صورتم برای مادرم سالم بماند»🖤💙
یک روز موشک به همسنگرش شهید امجدیان اصابت کرده و پیکر آن متلاشی میشود و سپس ترکش هایش به محمد حسین خورده و پیکرش آسیب شدیدی میبیند🖤
در اصل محمدحسین دوبار شهید شد. وقتی داشتند پیکر او را به عقب میآوردند دوباره موشک به ماشینشان خورده بود و متلاشی شده بود. انگشتری که در دستش بود وصیت کرده بود این انگشتر را به پسرم بدهید، دوستش گفت به سراغ پیکر و انگشترش رفتیم🖤 اما دستی نبود که انگشتری در آن باشد و دستش با انگشترش از بین رفته بود و فقط صورتش سالم بود و او طبق حرفهایش ابوالفضلی در روز تاسوعا با دستانی قطع شده شربت شهادت را نوشید🕊🕋
شهید سید محمد حسین میر دوستی
شادی روحش صلوات💙
✅کانال اصل اول، لشگر فرشتگان
🆔 @asleaval
کد:213
#شهید_ابوالفضلی
#شهیدی_که_چگونگی_شهادتش_را_میدانست
شهید محمد حسین میر دوستی🌹
تاریخ تولد: ۱۳ / ۴ / ۱۳۷۰
تاریخ شهادت: ۱ / ۸ /۱۳۹۴
محل تولد: مینودشت
مزار: تهران
محل شهادت: حلب سوریه
🌹 به حدی به حضرت ابوالفضل علاقه داشت که وقتی اسمش را میشنید از خود بی خود میشد
از او یک پسر به نام محمد یاسا به یادگار مانده. او به صورت داوطلبانه به سوریه اعزام و توانست ۲ سال از حرم حضرت زینب (س) دفاع کند🌺
در شبِ قبل از عملیات عهدنامهای داشتند و محمد حسین گفته «من شهید میشوم و مانند حضرت ابوالفضل(ع) تمام بدنم از بین میرود جز صورتم، میخواهم صورتم برای مادرم سالم بماند»🖤💙
یک روز موشک به همسنگرش شهید امجدیان اصابت کرده و پیکر آن متلاشی میشود و سپس ترکش هایش به محمد حسین خورده و پیکرش آسیب شدیدی میبیند🖤
در اصل محمدحسین دوبار شهید شد. وقتی داشتند پیکر او را به عقب میآوردند دوباره موشک به ماشینشان خورده بود و متلاشی شده بود. انگشتری که در دستش بود وصیت کرده بود این انگشتر را به پسرم بدهید، دوستش گفت به سراغ پیکر و انگشترش رفتیم🖤 اما دستی نبود که انگشتری در آن باشد و دستش با انگشترش از بین رفته بود و فقط صورتش سالم بود و او طبق حرفهایش ابوالفضلی در روز تاسوعا با دستانی قطع شده شربت شهادت را نوشید🕊🕋
شهید سید محمد حسین میر دوستی
شادی روحش صلوات💙
✅کانال اصل اول، لشگر فرشتگان
🆔 @asleaval
کد:213