عاشقانه های فاطیما
817 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



گاهىِ روحِ معشوق پانسمان مى خواهد
بايد بربالينش بنشينى
دستِ دلش راگرم بگيرى
و بر لاله گوشش زمزمه كنى
آرام بخواب دلك اَم
تا بيدار شوى
تمامِ خواب هايت را تعبير میكنم...



#سجاد_افشاريان
@asheghanehaye_fatima



گفتم هر بار كه بخندى مى بوسمت
به سرماىِ بهمنى ويران
به روشناىِ اسفندى
پايان دهنده
به پاىِ بى ناىِ دل
دل بده
دل بده به چلچله ىِ باد شمال
دل بده
دل بده به آبادانى
به جنوبِ هلهله ىِ چشم هاى زنى بى برقع
خدا را چه ديدى
شايد يكى از همين روزها
پيامبرش شدم
ما فرصت اشتباه را از دست داده ايم
به ايمان ِ تو
به موٌمنانگىِ زنانه ىِ قلبت
حالا دل داده ام
به پيغام برى
نه نمى خواهم دريايى را براى رسيدن به تو از هم جدا كنم
فقط مى خواهم معجزه ام
شادى چشم هات باشد
من پيامبر لبخندم
خدا كند كه با خدا به نتيجه برسيم ...




#سجاد_افشاريان
@asheghanehaye_fatima



تو سرگرمِ رقص بودى
من سرم گرمِ تو
تنت كمانچه ىِ غم بود
در دستانِ من
سينه ات خيسِ اشك
تو دل بُرده بودى
من را اما جا گذاشته بودى
جايى ميانِ يك بغض
صداىِ كمانچه ميانه ىِ رقص تو
و دست هاى من
به عمقِ زلالِ رودخانه اى مى ماند
كه مى شود سرخ سنگ هاىِ صيقلى اش را شمرد
و
زلال شد
كاش اين بغض امان ام دهد
به آرامش
به يك نفس عميق
به يك فرياد
به يك دوستت دارم با صداى بلند
من سرم گرمِ تو بود
مست ِ شنا بر حرير دامنت
غرق شده
در آبى رودخانه ىِ صدات
حالا
تنها سرخ سنگِ صيقلى ام بر كناره ىِ رود
با دست هات بردار مرا
كه بَر دارم
و پرتاب ام كن تا دورها و دورها
تا جايى كه يادمان نيايد
يك روز چشم هامان بى قرار شد
و
يك صبح قرار گذاشتيم
و
براىِ يك عُمر در ميانه هاىِ آغوش و باد
عاشق شديم
تو نوشتى دست هايم را بگير
اصلا براىِ تو
و من براىِ هميشه سرم گرم تو شد
...
#سجاد_افشاريان
تو سرگرمِ رقص بودى
من سرم گرمِ تو
تنت كمانچه ىِ غم بود
در دستانِ من
سينه ات خيسِ اشك
تو دل بُرده بودى
من را اما جا گذاشته بودى
جايى ميانِ يك بغض
صداىِ كمانچه ميانه ىِ رقص تو
و دست هاى من
به عمقِ زلالِ رودخانه اى مى ماند
كه مى شود سرخ سنگ هاىِ صيقلى اش را شمرد
و
زلال شد
كاش اين بغض امان ام دهد
به آرامش
به يك نفس عميق
به يك فرياد
به يك دوستت دارم با صداى بلند
من سرم گرمِ تو بود
مست ِ شنا بر حرير دامنت
غرق شده
در آبى رودخانه ىِ صدات
حالا
تنها سرخ سنگِ صيقلى ام بر كناره ىِ رود
با دست هات بردار مرا
كه بَر دارم
و پرتاب ام كن تا دورها و دورها
تا جايى كه يادمان نيايد
يك روز چشم هامان بى قرار شد
و
يك صبح قرار گذاشتيم
و
براىِ يك عُمر در ميانه هاىِ آغوش و باد
عاشق شديم
تو نوشتى دست هايم را بگير
اصلا براىِ تو
و من براىِ هميشه سرم گرم تو شد
...
#سجاد_افشاريان


@asheghanehaye_fatima
سال هاست در پیک هایمان غُصه می ریزیم
و غم تو را بالا می رویم
که چقدر تنهایی
چقدر دوری
چقدر صدایت می کنیم و صدا به صدا نمی رسد
کاش تو هم معشوقه ای داشتی خدا
آنوقت شاید
جهان جای مهربان تری با ما بود

#سجاد_افشاريان


@asheghanehaye_fatima
رفتنت بهانہ بود
مى‌ماندے هَم
من اين عشق را دوام نمى‌آوردم ..
اِقامتِ تو
سخاوت مى‌خواست ..
و
من جز تو چيزے نداشتم ...



#سجاد_افشاريان


@asheghanehaye_fatima